eitaa logo
شذرات المعارف
1.1هزار دنبال‌کننده
6 عکس
39 ویدیو
23 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری و حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده تا محققین محترم بهره‌مند گردند لازم به ذکر است که این کانال هیچ ارتباطی با شخص حضرت آیت الله اخوان حفظه الله تعالی ندارد یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
شذرات المعارف
*فایل صوتی از اول و آخر ناقص است و شش دقیقه اول نسبتاً خراب است. وَ لَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ ( :١٤٣) عدم شناخت عالم حالات بیان شده توسط یکی از روانشناسان در کتاب خود رفع خیالات واهی با مرگ حالات انسان در وقت مرگ از خیالی صلحشان و جنگشان وز خیالی فخرشان و ننگشان ( دفتر اول) وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ( :۸۸) وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَةٌ ( :۱۶) ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی وان گه برو که رستی از نیستی و هستی در آستان جانان از آسمان میندیش کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی سیر انسان در ابتدا در عالم چَک مرگ! إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ (۱۲) إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَیُعِیدُ (۱۳) وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ ( :۱۴) عدم مفارقت انسان از خویش در ممثل شدن سه امر هنگام مرگ: جریان مرگ مرحوم شیخ درخواست ملاقات آیت الله با مرحوم حاج آقا مرتضی طالقانی درخواست درس مرحوم از مرحوم حاج آقا مرتضی طالقانی و جریان آخرین روزهای حیات ایشان این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم در کنج خراباتی افتاده خراب اولی چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی خر طالقون رفته پالونش مونده... جریان مرگ حاج آقا و نقلی از مرحوم آیت‌الله در رابطه با استفاده اخلاقی از ایشان آنکه از مرگ نمی‌ترسد امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه است نه ما! وَاللّه ِ لاَبنُ أبيطالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدىِ اُمِّهِ ( خطبه۵) خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ ( ج۴۴ص۳۶۶) بیانی از مرحوم آیت‌الله از جریان فوت مرحوم آیت‌الله بروجردی جریان فوت مرحوم آیت‌الله و وصایت مرحوم آیت‌الله و نقل‌های ایشان در مورد ماترک مرحوم خوانساری و حالات روزهای پایانی عمر ایشان ۹۱٫۹٫۲۶ https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
🔉سخنرانی 🎤 آیت الله شیخ عباس اخوان ✅️شب دهم صفرالمظفر ۱۴۴۶ قمری 🎪هیئت عزیزم حسین علیه السلام
آیت الله شیخ عباس اخوان: السلام علیک و علی الأرواح التی حلت بفتائک علیکم منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار برای تمنن و تبرک است تا فیض الهی شامل بشود با نام خدای متعال تا عنایات الهی شامل بشود چه بداند چه نداند فیض سلام از عالم است که همان عالم می‌باشد/ تبیین عالم به ذوابعاد و دارای جرم بودن که باطن عالم ملک عالم است/قال صلی‌الله علیه وآله:...«وأنزل الله من السماء ماء» يعني المطر ينزل مع كل قطرة ملك يضعها في موضعها الذي يأمره به ربه عزوجل. ج۲۷ص۹۹-۱۰۰/هر امر در عالم ماده ریشه در ملکوت دارد/إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (۸۲) فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ :۸۳/تبیین مسألۀ اینکه باطن عالم ماده عالم ملکوت است توسط مرحوم آیت‌الله / عدم شرطیت تقارن زمانی بین ملک و ملکوت و شرطیت بین ملک و ملکوت/رسیدن الهی به اشخاص یا با سلام یا با جواب سلام/ جایگاه الهی در عالم جبروت/تحت ذیل بودن برخی از اسماء نسبت به اسماء دیگر مثل اینکه اسم رحیم و رب تحت اسم رحمن هستند/فوق سلام مراتبی از اسماء است و فیض انسان متدین تا مرتبه سلام است و بیشتر از آن را باید در شأن دیگری بیاید/وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ (۲۲) سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ :۲۳/مرتبه فوق سلام مال اولیاست که حضرت علیه‌السلام به دنبال آن است/وَ إِذْ قالَ مُوسی لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً :۶۰/ تأکید موسی علیه‌السلام به رسیدن به مطلب/فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً (۶۱) فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً :۶۲ در بگشا کآمد خامی دگر پیشکشی کن دو سه جامی دگر هین که رسیدیم به نزدیک ده همره ما شو دو سه گامی دگر هین هله چونی تو ز راه دراز هر قدمی غصه و دامی دگر غصه کجا دارد کان عسل ای که تو را سیصد نامی دگر غزل۱۷۷۱ تبلور همه اسماء الحسنی در قالَ أَ رَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنا إِلَی الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِیهُ إِلاَّ الشَّیْطانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً :۶۳ دو خلاف مشهور در کریم: أَنْسانِیهُ- هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ :۱۹/در می‌گویند دوجا انسان به زبان امی حرف می‌زند: زائدالوصف و زائدالوصف/ موسی، خضر را نشناخت!؛ عن ابن عباس و المعنی دخل موسی الکوة علی إثر الحوت فإذا هو بالخضر «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ» قال موسی (علیه السلام) ذلک ما کنا نطلب ج۵ص۳۲۷/ جریان مجاهده با از جانب و برخوردی با یکی از اولیای خدا/ خرده بینانند در عالم بسی واقفند از کار و بار هر کسی قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلی آثارِهِما قَصَصاً (۶۴)فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً :۶۵ اسم سلام مربوط به مرحله متوسط است؛ سلام موسی به خضر در زمینی که در آن سلام نبود؛ فکتبوا إلی أبی الحسن الرضا (علیه السلام) یسألونه عن ذلک فکتب فی الجواب أتی موسی العالم فأصابه فی جزیرة من جزائر البحر فسلم علیه موسی فأنکر السلام إذ کان بأرض لیس بها... ج۵ص۳۲۶/وادی سلام الله علیها وادی‌ای است که ریشه همه صفات و اسماء است که همان است؛ مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ :۱۹/ حاصل دوجهانی است که بین دو دریای و که تلاطم ایجاد شده نیاز به است که نه باشد نه باشد و هم از نبوت و هم از امامت بهره برده باشد تا اینکه دو دریا ایجاد تلاطم نکند و این مجمع‌البحرین است که مقام فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است/جناب موسی دنبال فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است که وادی‌اش سلام ندارد بلکه سوختن دارد و کمالش به سوختن است؛ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَان :۲۰/وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ #ق :۹ ؛ تفسیر به زیاد شدن بی‌حساب که به است ن آتش ولی موسی علیه‌السلام وقتی نزدیک شد یه شجرهٔ طور آتشی دید؛ فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا؛ دو نوع برکت: زیاده شدن و از دست دادن/ در همه از دست دادند هرآنچه داشتند تا یکپارچه جلوه علیه‌السلام بشنوند
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام الحياء من الإيمان و الإيمان في الجنّة، و البذاء من الجفاء و الجفاء في النار» ج۱ص۱۴۹ «الحياء من الإيمان و الإيمان في الجنّة»؛ نتیجه: بعض الجنة من الحیاء؛ یعنی جزئی از حیاء است، و نتیجه ایمان جنت است؛ یعنی جزئی از ایمان حیاء است. عبارت از بازداشتن است در آنجایی که رعایت حضور غیر می‌شود که این غیر یا به اعتبار لحاظ می‌شود یا حقیقتا. بعضی از اعمال در تنهایی زشت نیست ولی در حضور دیگران زشت است مثل آب دهان انداختن بر زمین که برای رعایت احترام دیگری در حضور او انجام نمی‌شود. بیان برخی مصادیق اینکه حیاء جزئی از ایمان است؛ توجه داشتن به مرزها و رعایت حرمات در کریم که در بردارنده باز داشتن نفس است که خچدش بزرگی است/نفس در سرشت خودش فقط است مثل خوشی من، راحتی من، منفعت من، که همه کمال این است که انسان از این "من" خارج شود که با رعایت حضور "دیگری" که چه حقیقی باشد مثل خدای متعال یا مجازی و اعتباری است، که به وسیله این مسأله کار سیر کمال برای انسان محیا می‌شود/رعایت شأن دیگری یک قدم از خود و من بیرون آمدن است/ رعایت شأن دیگری باعث پیدایش نفسانی اخلاقی در انسان می‌شود که یا کاملا جلوی کار زشتی مثل دزدی در او را می‌گیرد یا اگر دست به دزدی خواست بزند با ترس و لرز و سؤال اینکه آیا می‌توانم روزی این کار را جبران کنم، این کار را می‌کند، که این هم در حد خودش کمال است که راهی را برای بازگشت خود باز می‌گذارد که این‌ها یکی از شئون است/حیا یا مستقیماً انسان را به می‌برد یا مقدمه ورود برای به بهشت می‌شود/انسان هیچ حد و مرزی برای دیگران نمی‌شناسد ِ وَ اِعْلَمْ أَنَّكَ لاَ تَكْسِبُ مِنَ اَلْمَالِ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إِلاَّ كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ اِعْلَمْ أَنَّ فِي حَلاَلِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ وَ فِي اَلشُّبُهَاتِ عِتَابٌ فَأَنْزِلِ اَلدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ اَلْمَيْتَةِ ج۴۴ص۱۳۸ مثل مردار است «و البذاء من الجفاء و الجفاء في النار» یعنی به دیگری چه باشد چه بی‌ اخلاقی باشد که دارد یعنی کسی‌که حیاء ندارد، این به دیگران تعدی و تجاوز می‌کند که این همان جفاست که در آتش است که منشأ آن است/ نکته مهمی پیرامون وضعیت فعلی قشر نسل فعلی اجتماع؛ روش غلط و ضعیف؛ تربیت نسل قدیم به کفاف در خوراک داشت عباس قلی خان پسری پسر بی ادب و بی هنری اسم او بود علی مردان خان کُلفَت خانه ز دستش به اَمان هرچه می‌دادَند می گفت کم است مادرش مات که این چه شکمست ! نه پدر راضی از او نه مادر نه‌ معلم نه لَلِه نه نوکر نکاتی پیرامون برای جلوگیری از بی‌حیایی و رعایت مرز دیگران/لزوم تربیت و آموزش کودکان برای رعایت حرمت مجالس دینی و حضور دیگران/از امور مسلم است که کودک نباید رها و ول تربیت شود؛ معنای روایات سید و امیر بودن تا هفت سالگی ول و رها بودن کودک نیست؛ و قال النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله: الولد سيد سبع سنين عبد سبع سنين و وزير سبع سنين فان رضيت خلائقه لاحدى و عشرين، و إلا فضرب على جنبه فقد أعذرت إلى الله تعالى ج۱۰۴ص۹۵/ انسان از هفت سال به بعد کپی تربیت تا هفت سالگی‌اش است/خاطره‌ای از برخورد مرحوم پدر بزرگوار استاد اخوان با ایشان در سن چهار سالگی/باید به زبان و بیان خود طفل و کودک با او تعامل کرد/امیر در روایت یعنی آنی که هست، تو او را بساز، تو نمی‌توانی شخصیت دیگری به بچه بدهی. غیر از تربیت است. یکی شخصیتش مستعد نقاشی و هنر است که نمی‌توانی او را به ریاضی بکشانید و باید در هنر او را پرورید/حیا از امور تربیتی است که از خارج وارد ساحت شخص می‌شود. شخصیت را نمی‌شود عوض کرد ولی می‌توان شخص را تربیت کرد. رفت دلم همچو گوی، در خم چوگان دوست وه که ز من برگرفت، رفت به قربان دوست نی متصوّر مراست خوبتر از صورتش ماه برآرد اگر سر ز گریبان دوست بر سر سودای دوست گر برود سر ز دست پای نخواهم کشید از سر میدان دوست من نه به خود گشته‌ام فتنهٔ آن روی و موی فتنهٔ جان و دل است نرگس فتّان دوست گر به علاج دلم آمده‌ای ای طبیب درد دلم را بجوی، چاره ز درمان دوست یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن ۱۴۰۱٫۷/۲۴ https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه، إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» ج۱ص۱۵۰ یکی از بدترین بدی‌ها است؛ مثال به ساخت در که از اول با محاسبه اشتباه ساخته شده؛ مثال‌هایی در مورد مشکلات عدم تدبیر یا تدابیر سوء در طول ؛ برخی از تدابیر سوء مثل از است/تشریح اینکه چرا شخص دورو و می‌شود/نتیجه دورویی و دوزبانی و بیچارگی است؛ وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ :۱۹/یکی از بدترین بیماری‌های است؛ تبیین بی‌هویتی به اینکه انسان خودش نمی‌داند که چی است که نتیجه‌اش گاهی می‌شود انسان یا انسان سه شخصیتی و ؛ انسان دو شخصیتی نمی‌تواند زندگی خود را بکند؛ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ :۱۵۰/وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ :۱۹؛ بیماری بی‌هویتی هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی کسی‌که ندارد او دستاویز ندارد/از علل سختی‌های شخص این است که خود را جوابگوی به کسی نمی‌بیند؛ کسی‌که عروه و دستاویز نداشته باشد در جامعه با بی‌هویتی پیش می‌رود. از مواردی که از بی‌هویتی نشأت می‌گیرد دو رو شدن انسان است؛ انسان شریف و با و نه کسی را می‌کند و نه به کسی می‌زند چون تکلیفش با خودش مشخص است ولی انسان و دو رو در برابر هرکسی یک رفتاری دارد که در حقیقت دارد ریشه خودش را می‌زند برای همین حضرت علیه‌السلام می‌فرماید: «بئس العبد» این بد آدمی است. «بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه» دو رو و دو چهره در برابر خود تعریف زیاد از او می‌کند و در پشت سر او مشغول خوردن اوست، «یأکله إذا غاب عنه» یعنی او را می‌کند؛ وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ :۱۲. «إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» برخی بدی‌ها در انسان ریشهٔ بدی‌های دیگر می‌شود؛ در مسائل و در انسان‌ها اشتراک دیده می‌شود؛ علمای (به معنای خاص) ریشه‌یابی نمی‌کنند و سراغ ظاهر می‌روند که مثلاً غیبت نکن، تهمت نزن و امثالهم اما ریشه اینکه چرا انسان غیبت می‌کند در این علم نمی‌گنجد بلکه این ریشه‌ها در روانشناسی و مباحث معرفتی پیدا می‌شوند؛ خاطره‌ای از دوران کودکی استاد و عدم علاقه به غذا خوردن؛ تفاوت مدل طبابت اطبای و اطبای ؛ امام علیه‌السلام در این‌جا در مقام ریشه‌یابی امر است و می‌فرماید: بد بنده‌ای است که صاحب دو زبان و دو چهره است که نتیجه‌اش بی‌هویت شدن شخص است و جهت اینکه این‌طور شپده این است که کسی را ندارد که به او چنگ بزند و تکیه کندو مقتدای خودش کند بنابراین دنبال از راه دیگری است و در این موقع می‌گوید همه‌چیز باید مال من باشد تا من به آرامش برسم هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی بهتر از است و یکی از مقصودهای در کلماتش همین است که مورد انتقاد واقع شده است؛ جریانی از پدر مرحوم که بوده است؛ کریم و را تأیید نمی‌کند ولی در قبال هیچ آن را بهتر می‌داند؛ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا :۴۰؛ فرمایش مرحوم آیت‌الله به خارج از کشور در مورد عدم تخریب جایگاه کلیسا و توصیه به مبارزه با منکرین اصل انسانی که هیچ چیزی را قبول ندارد و خودش بخواهد تدبیر کند «والله وراء القصد» و «عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ» و «وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ» :۲۰؛ این انسان این‌ها را نمی‌فهمد و فقط می‌گوید: «منم» و در این هنگام می‌خواهد همه‌چیز را تدبیر کند و این انسان در مقابل «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» :۱۵۶، می‌بیند چون همه‌چیز را در خودش می‌بیند و این شخص می‌شود و و ... «إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» اگر نعمت در دیگران ببیند می‌ورزد و اگر آن‌ها را مبتلا ببیند آن‌ها را خوار و ذلیل می‌کند؛ سنت کشی توسط این افراد؛ تمام این رذائل ریشهٔ دارد و ریشهٔ تمام روان‌پریشی‌ها خدا نداشتن است؛ انسان همه‌طلب است که یا بیرون خود اوست که (انا لله و انا الیه راجعون) یا در درون خود اوست
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام من تعظّم في نفسه لعنته ملائكة السماء و ملائكة الأرض، و من تكبّر على إخوانه و استطال عليهم فقد ضادّ الله، و من ادّعى ما ليس له فهو اعنى لغير [رشده].» ج۱ص۱۵۴ اهمیت موضوع کردن در علم و ؛ ادعا کردن جهات مختلفی دارد مثل اینکه انسان را در آن‌چه که نیست وارد معرکه می‌کند مثل اینکه و امری دارد که در آن وارد نیست که بدون تردید پس از ورودش مفتضح می‌شود؛ دعوت به اینکه در حدود مرزهایی که توان دارید گام بردارید؛ برخی در سابق با در یک شغل ضعیف یک خانواده را می‌گرداندند ولی چه بسیار در دوران ما دیده شده که افرادی با سودای رسیدن به اهدافی که خبرویت در رسیدن به آن ندارند بدبخت شده‌اند چون خودشان را در معرض امری قرار داده‌اند که شأن آن را ندارند که این افراد یا در نزد خودشان ادعای واهی دارند و یا اینکه گاهی این ادعای گزاف را در معرض دید دیگران قرار می‌دهند که روانشناسان و بیشتر به جنبه ادعای نزد خود اشخاص می‌پردازند تا به آسیب‌هایی همچون مبتلا نشوند مسأله «اندازه نگهدار که اندازه نکوست» ( ) فقط مربوط به امور خوردنی و آشامیدنی نیست بلکه در همه امور سرایت دارد حتی در امری مثل دادن؛ جریاناتی از هدایای برخی افراد که بیش شأن و اندازه خود هدیه دادند؛ در شرع وارد شده که در هدیه دادن شأن خود را رعایت کنید؛ اندازه نگه نداشتن سبب می‌شود انسان مدعی بشود و سبب محرومیت او از خوبی‌هایی می‌گردد «و من ادّعى ما ليس له فهو اعنى لغير [رشده].» کسی‌که ادعایی کند که اندازه او نباشد خودش را از ترقی بازداشته است؛ کثرت افرادی که حدود خود را نگه نداشتند و زمین خوردند؛ رَحِمَ اَللَّهُ اِمْرَءً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ يَتَعَدَّ طَوْرَهُ ص۳۷۳؛ این رحم الله است علی‌الظاهر نه یعنی خدا بر کسی است که اندازه خودش را می‌داند که این شخص می‌تواند درست کند؛ ادعا یعنی بی‌جایی دارد و خودش را خورده؛ جریانی از شخص بیماری که تحمل شنیدن بیماری خود را نداشت؛ بسیاری از کسانی که در دین گذاشتند کسانی بودند که نسبت به خود بیهوده داشتند و عده‌ای را گمراه کردند و دروغی را به دین بستند؛ فرمایش مرحوم آیت‌الله سید شهاب‌الدین پیرامون علت اصلی انحراف سردستهٔ فرقه (از شاخه‌های ) به علت و ادعای بی‌جای میرزا و جریان به دنبال رفتن وی در پشت‌بام منزلش در و مجنون شدنش؛ آثار دیوانگی میرزا محمدعلی باب در جریان محاکمه‌اش توسط در در حضور ولیعهد زمان ؛ ادعای بی‌جای به جا آوردن در حد شخصی مثل مرحوم ؛ اَلْكَمَالُ كُلُّ اَلْكَمَالِ اَلتَّفَقُّهُ فِي اَلدِّينِ وَ اَلصَّبْرُ عَلَى اَلنَّائِبَةِ وَ تَقْدِيرُ اَلْمَعِيشة ص۲۹۲؛ اهمیت تقدیر المعیشة و اندازه نگه داشتن در ؛ جریانی جالب منقول از کتاب تألیف میرزا عبدالرسول پیرامون ملاقات روحانی‌ای که اهل بود (ولی توان رعایت کسوت را نداشت) با مرحوم آیت محلاتی؛ وصف حال آیت الله حاج آقا مرجع تقلید در ؛ فرمایش در سخنرانی خود در مورد (۴ آذر۱۳۴۳: «ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می‌کنم») منظور خطاب به حاج بهاءالدین محلاتی بوده است؛ ماجرای شدن مرحوم آقای صاحب تالیفات و ؛ وصف شهر در حدود دهه چهل شمسی؛ برخورد جالب در قم (حضرات آیات و و کوه کمره‌ای) به همراه با مرحوم شریف رازی؛ اگر کسی در وادی وارد بشود که نداشته باشد نمی‌تواند کار را به جایی برساند؛ سیره حاجی قدیم در تدبیر برای خود در پادویی کردن پیش دیگران تا بتواند بازاری بشود؛ ادعای بی‌جا نزد دیگران سبب شدن با آن وادی می‌شود؛ النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا «و من ادّعى ما ليس له فهو اعنى لغير [رشده].» ۱۴۰۲/۱/۱۵ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام مجالسة أهل الدين شرف الدنيا و الآخرة، و مشاورة العاقل الناصح يمنٌ و بركةٌ و رشدٌ و توفيقٌ من الله، فإذا أشار عليك العاقل الناصح فإياك و الخلاف فإن في ذلك العطب.» ج۱ص۱۵۴ تبیین موضوع و هم‌نشینی و ضرورت آن برای انسان؛ و بودن ؛ عامل پیدایش و مبحث در علم به علت نیاز انسان به ارتباط با دیگران؛ مفاد احتیاج و نیاز و به سبب آن با ارتباط با دیگران به ناچار درونش داد و ستدی رخ می‌دهد؛ هم سخنی به علت نیاز برای رفع نیاز؛ هم افق شدن انسان با دیگران برای رفع نیاز؛ انسان و غیر دنیاطلب؛ در رفع نیاز انسان از دیگران باید بالاتر از آن‌چه که مطلوب انسان است به طرف مقابل داد تا نیاز تو را برطرف کند مثل اینکه انسان از یک انسان دنیاطلب برای رفع نیاز دنیایی خود تقاضایی کند که آن شخص چون دنیاطلب است برای رفع حاجت دنیایی‌اش چیزی بالاتر از طرف مقابل می‌خواهد تا نیاز او را برطرف کند؛ بر درِ اربابِ بی‌مروّتِ دنیا چند نشینی که خواجه کی به درآید برای نیاز دنیایی اگر از کسی طلب نیاز بشود که دنیاطلب نیست او با انسان با رفتار می‌کند فلذا برای رفع خواسته دنیا باید از کسی طلب کرد که آن شخص دنیاطلب نباشد که علاوه بر رفع مطلوب انسان چیز اضافه‌ای نیز از روی کرامت می‌دهد؛ سفارش به رفع نیاز نزد انسان ؛ قَالَ علیه السلام لَهُ أَمَّا خَمْسُمِائَةٍ فَاقْضِ بِهَا دَیْنَكَ وَ أَمَّا خَمْسُمِائَةٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَی دَهْرِكَ وَ لَا تَرْفَعْ حَاجَتَكَ إِلَّا إِلَی أَحَدِ ثَلَاثَةٍ إِلَی ذِی دِینٍ أَوْ مُرُوَّةٍ أَوْ حَسَبٍ فَأَمَّا ذُو الدِّینِ فَیَصُونُ دِینَهُ وَ أَمَّا ذُو الْمُرُوَّةِ فَإِنَّهُ یَسْتَحْیِی لِمُرُوَّتِهِ وَ أَمَّا ذُو الْحَسَبِ فَیَعْلَمُ أَنَّكَ لَمْ تُكْرِمْ وَجْهَكَ أَنْ تَبْذُلَهُ لَهُ فِی حَاجَتِكَ فَهُوَ یَصُونُ وَجْهَكَ أَنْ یَرُدَّكَ بِغَیْرِ قَضَاءِ حَاجَتِكَ. ج۷۵ص۱۱۸-۱۱۹ «يا هشام مجالسة أهل الدين شرف الدنيا و الآخرة» مجالست بر اساس نیاز است؛ خاطره‌ای از دوران نوجوانی استاد و سفر به مشهد مقدس به همراه خانواده؛ نمونه‌ای از رفتار در رفتار یکی از اهل ؛ قسمی از این است که با دیگران به گونه‌ای رفتار شود که احساس کند بر او نیست؛ جریانی از آیت الله شیخ و ؛ وجهه علامه طباطبایی در قم اینگونه بود که وقتی وارد جلسه‌ای می‌شد مثل این بود که یک ملک و فرشته‌ای آمده در مجلس؛ جریانی از مشایخ مورد استفاده استاد: مرحوم آیت‌الله و تدریس از کتاب در راه رفتن بین مدرس تا حرم؛ وصف حال دوران تحصیل استاد در ؛ «مجالسة أهل الدين شرف الدنيا و الآخرة» در رفتار علامه طباطبایی؛ ضرورت داشتن در ؛ مرحوم علامه طباطبایی و جریان بیماری و وفات مرحوم علامه طباطبایی و دعا در حق آیت الله سبحانی؛ علامه طباطبایی؛ حق واجب شرعی ؛ جریانی منقول از آیت الله سبحانی از از آیت الله ؛ ادب والای مرحوم امام در کسوت روحانیت؛ وظیفه متقابل صاحب خانه و مهمان نسبت به یکدیگر؛ رعایت فقر و شأن صاحب خانه در مصرف پذیرایی توسط مهمان؛ نقل مرحوم آقای از پدرشان مرحوم از ایشان در هنگام مرگ به دادن ؛ قسمی از ابتلای آخوندها؛ ضرورت بررسی علت «نداریم، نداریم» گفتن در اجتماعی؛ از بلاهای دوره در تقابل طرفین مشروطه‌خواهان و مخالفان مشروطه بود؛ تقابل دو جریان مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم ؛ جریانی از کرامت آخوند خراسانی؛ اگر انسان با شخص رفاقت کند امید می‌رود که به جایی برسد صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین روضه سلام الله علیها این نخله که داحی نبوت مقرش پیوند ولایت است بر شاخ ترش البته چو زینب آورد میوه پدید طوبی که نکو، نخل طوبی ثمرش تسلیم و رضا نگر که آن دخت بتول در مقتل کشتگان چو فرمود نزول شکرانه سرود کی خداوند جلیل قربانی ما به پیشگاه تو قبول ما توهمت يا شقيق فؤادي كان هذا مقدرا مكتوبا ج۴۵ص۱۱۵ زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست خاک عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان جای یک بوسه من در همه اعضای تو نیست حسین جان حسین جان ۱۴۰۲/۱/۱۸ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام إيّاك و مخالطة الناس و الاُنس بهم إلّا أن تجد منهم عاقلاً مأموناً فأنس به و اهرب من سائرهم كهربك من السباع الضارية.» ج۱ص۱۵۵ نیاز به در انسان به دلیل بودنش که اقتضای این انس این است که با دیگری باشد؛ دیگران در انسان به دلیل اینکه انسان به انس سبب تاثیرپذیری از دیگران می‌شود؛ المجالسة مأثرة؛ حال انسان به چه کسی کند که در تاثیرپذیری قهری از او این تأثیر مفید باشد؟؛ خیال عدم تاثیر انسان از دیگران است مگر اینکه این و مجالست بسیار حساب شده باشد که در اینصورت تاثیر کمتر می‌شود؛ در علوم گفته شده که انسان با هرکسی معاشرت کند همان کس است ولو خیال نکند تاثیر نمی‌گیرد تو اول بگو با کیان دوستی پس آنگه بگویم که تو کیستی منشین با بدان که صحبت بد گرچه پاکی ترا پلید کند آفتاب ار چه روشن‌ست او را پاره‌ای ابر ناپدید کند معاشرت با نشان از به و معاشرت با نشان از گرایش به است؛ میل انسان را به جهات مختلف می‌کشد گر در همه شهر یک سر نیش‌ترست در پای کسی رود که درویش‌ترست با این همه راستی که میزان دارد میل از طرفی رود که زر بیشتر است جریان شخصی که مدام میل به داشت کمی انسان و کثرت انسان ؛ به معنای عام و تربیت به معنای خاص؛ در بحث ما تربیت به معنای خاص منظور است که انسان با تربیت کسی است که در راه وجودی خودش گام برداشته است؛ مسأله تربیت پذیری در ؛ کردن علیه‌السلام: وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا (۲۶) إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا علیه‌السلام:۲۷؛ تأثیر جامعه از تربیت عام ؛ تبیین کمی تربیت خاص مطابق با کمال وجودی در جامعه؛ تبیین تاثیرپذیری انسان با مثال جریان شخصی که در به محله‌ای برخورد به نام محله که عین است که در آن‌جا زندگی می‌کنند؛ بودن تاثیرپذیری در بسیاری از موارد؛ صورت ظاهر بی‌تربیت (به معنای خاص) مربوط به تعاملات ظاهری است و حقیقت باطن مردم بی‌تربیت همان است که در صلوات الله علیه به فرزندشان جناب آمده است: وَ إِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَی مِنْ إِخْلاَدِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا فَقَدْ نَبَّأَکَ اللَّهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ هِیَ لَکَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَکَشَّفَتْ لَکَ عَنْ مَسَاوِیهَا فَإِنَّمَا أَهْلُهَا کِلاَبٌ عَاوِیَهٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِیَهٌ یَهِرُّ بَعضُهَا عَلَی بَعضٍ وَ یَأکُلُ عَزِیزُهَا ذَلِیلَهَا نامه ۳۱؛ استعمال عباراتی مثل و در بسیاری از موارد برای مردمان بی‌تربیت؛ ( ) تألیف (۱۱۶۶-۱۲۲۱ق) که بوده و از تا سفر کرده که از مجالس شب‌نشینی در می‌گوید که خوشی در شب‌ها به شکایت در محاکم در روزها از همدیگر می‌رسد آدمی صورتان به صورت دیو نه یکی صد هزار می‌بینم اوصاف مرحوم آیت‌الله شیخ استاد مرحوم و دیگران؛ ذکر شخصیت و حالات بی‌نظیر و عجیب مرحوم (۱۱۹۰- ۱۲۷۰ق) در روزنامه رسمی دولتی و اهمیت آن کتاب تألیف دوران ؛ وجود منحصر دو کتاب کریم و در حجره آخوندملاحسن آرندی نائینی؛ جریانی از آخوندملاحسن آرندی نائینی رحمه‌الله در دستوری به به نقل مرحوم حاج آقا رحیم ؛ جریانی از شخصی که باطن مردم بی‌تربیت را در دیده بود؛ توصیه‌ای از مرحوم آیت‌الله پیرامون معاشرت و تاثیر نفَس مردم؛ حالات مرحوم آیت‌الله و جریانی از ایشان «يا هشام إيّاك و مخالطة الناس و الاُنس بهم إلّا أن تجد منهم عاقلاً مأموناً فأنس به و اهرب من سائرهم كهربك من السباع الضارية.» ای هشام بپرهیز از مخالطت و مجالست یا مردم و انس با ایشان مگر اینکه بیابی در میان ایشان انسانی و ؛ بی‌عقل به درد نمی‌خورد: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِینِهِ وَ فَضْلِهِ فَقَالَ کَیْفَ عَقْلُهُ قُلْتُ لَا أَدْرِی فَقَالَ إِنَّ الثَّوَابَ عَلَی
شذرات المعارف
شب سوم رجب المرجب ۱۴۴۶ ۱۴۰۳/۱۰/۱۴ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و أكثر الصواب في خلاف الهوى» ص۳۹۹ جریان شخصی که از پرخوری دل درد گرفته بود و دنبال درمان می‌گشت!؛ اگر دنبال کار خیر می‌گردی بیشترین خیرها ترک است نه اینکه دنبال کاری بگردی؛ کار هوا و هوس در انسان؛ بیان اصل مهمی از در فرمایش علیه‌السلام؛ جریان دعوت از سخنرانی توسط افرادی که قصد خرج کردن نداشتند و عاقبت امر آن؛ توصیف حال و هوای مرحوم پدر استاد در محل کارشان مسجدی را که در او هیچ خدایی نبود منبری را که در تو هیچ نوایی نبود باده‌نوشی که در او هیچ ریایی نبود بهتر از زهدفروشی که در او رو و ریاست افضلیت شخصی که به عمل بدش رنگ خدایی نمی‌دهد از زهدفروشی؛ جریانی از شخصی به علت بد دانستن خودش نمی‌رفت؛ حج برخی افراد برای خودنمایی و خوشگذرانی؛ خطر و قبح مارک زدن روی عملی که با هوای نفس انجام شود؛ جریانی از یکی پامنبری‌های قدیم استاد؛ اگر بناست خبری برای کسی بشود شاید برای آن بشود که خود را از سگ هم پست‌تر می‌داند ولی کسی‌که خود را کسی می‌داند حتماً هیچ خبری برایش نمی‌شود؛ خاطره‌ای از مرحوم از شخصی که به واسطه برخی کارهای خیرش خیال می‌کرد انسان شریفی شده است و عنایت علیه‌السلام به وی؛ اهمیت به خود چیزی ندیدن چیزی و زبان حال جناب فارسی رضی الله عنه و عدم وی در این جهت وفدت علی الکریم بغیر زاد من الحسنات و القلب السلیم و حمل الزاد أقبح کل شی‌ء إذا کان الوفود علی الکریم عارفانِ رُخ تو جمله ظَلومند و جَهول این ظلومیّ‌ و جهولی‌، سَر و سودای‌ من است غره شدن انسان و سقوط وی در صورت چیزی دیدن به خود؛ فرمایشی از مرحوم میرزا به شاگردانشان: شما آدم ندیدید وگرنه ما را زنده زنده آتش می‌زدید!؛ نقل خوابی از از مرحوم میرزا عبدالعلی طهرانی و قبولی یک عمل که شامل یک زیارت علیه‌السلام بوده است؛ جلوات هوای نفس در انسان در هنگام تنهایی و در هنگام حضور دیگران؛ دستاویز قرار دادن «المؤمن فی المسجد كالسمك في الماء»؛ نشاط در عبادت در هنگام حضور دیگران و کسلی در هنگام تنهایی؛ جلوات هوای نفس با پوشش ؛ خدا شدن هوای نفس برای انسان: أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ :۲۳؛ وجههٔ مرحوم آیت‌الله در و خاطره‌ای به نقل از آیت الله سید محسن از امر به معروف ایشان؛ نقل جریانی از مرحوم آیت‌الله در پاسخ به سوال شرعی به یک پیرزن در بازار نجف؛ خطاب کردن به عنوان توسط مرحوم امام خطاب به آیت الله سید محسن حکیم؛ بازی‌های نفس با انسان «و أكثر الصواب في خلاف الهوى» خاطره‌ای از منبر در دهه شصت؛ حکمت توصیه به دادن به صورتی که دست چپ از دست راست صدقه دهنده: لا تَتَصَدَّقْ على أعيُنِ الناسِ لِيُزَكُّوكَ؛ فإنّكَ إن فَعَلتَ ذلكَ فَقَدِ استَوفَيتَ أجرَكَ، و لكنْ إذا أعطَيتَ بِيَمِينِكَ فلا تُطلِعْ علَيها شِمالَكَ؛ فإنَّ الذي تَتَصَدَّقُ لَهُ سِرّا يَجزِيكَ عَلانِيَةً ج۷۸ص۲۸۴؛ باطل شدن با ؛ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى ۗ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ :۲۶۳؛ جریانی از شخصی که کار خوبی انجام داده است نزد علیه‌السلام و توصیه حضرت به وی؛ تَفْسِيرُ اَلْإِمَامِ، عَلَيْهِ السَّلاَمُ : دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ مَسْرُورٌ فَقَالَ مَا لِي أَرَاكَ مَسْرُوراً قَالَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ سَمِعْتُ أَبَاكَ يَقُولُ أَحَقُّ يَوْمٍ بِأَنْ يُسَرَّ اَلْعَبْدُ فِيهِ يَوْمٌ يَرْزُقُهُ اَللَّهُ صَدَقَاتٍ وَ مَبَرَّاتٍ وَ سَدَّ خَلاَّتٍ مِنْ إِخْوَانٍ لَهُ مُؤْمِنِينَ وَ إِنَّهُ قَصَدَنِي اَلْيَوْمَ عَشَرَةٌ مِنْ إِخْوَانِي اَلْمُؤْمِنِينَ اَلْفُقَرَاءِ لَهُمْ عِيَالاَتٌ فَقَصَدُونِي مِنْ بَلَدِ كَذَا وَ كَذَا فَأَعْطَيْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ فَلِهَذَا سُرُورِي فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ لَعَمْرِي إِنَّكَ حَقِيقٌ بِأَنْ تُسَرَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ أَحْبَطْتَهُ أَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فِيمَا بَعْدُ قَالَ اَلرَّجُلُ وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمْ اَلْخُلَّصِ قَالَ هَاهْ قَدْ أَبْطَلْتَ بِرَّكَ بِإِخْوَانِكَ وَ صَدَقَاتِكَ قَالَ وَ كَيْفَ ذَلِكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ اِقْرَأْ قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تُبْطِلُوا صَدَقٰاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ اَلْأَذىٰ