eitaa logo
شذرات المعارف
1.2هزار دنبال‌کننده
6 عکس
41 ویدیو
23 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری و حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده تا محققین محترم بهره‌مند گردند لازم به ذکر است که این کانال هیچ ارتباطی با شخص حضرت آیت الله اخوان حفظه الله تعالی ندارد یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و قال امیرالمؤمنين صلوات الله عليه: إنَّ لله عبادا كسرت قلوبهم خشیته، وأسكتتهم عن النطق وإنّهم لفصحاء عقلاء، يستبقون إلى الله بالأعمال الزكيّة، لا يستكثرون له الكثير، ولا يرضون له من أنفسهم بالقليل، يرون في أنفسهم أنّهم أشرار، وإنهم لأكياس وأبرار» ج۱ص۱۴۸-۱۴۹ و گفتن مطابق با مقام الهی؛ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ :۵۰ متصور بودن سه شأن برای انسان به نسبت نزد اهل : توحید دانستنی ( ) و توحید معاینة ( ) و توحید یافتنی ( ) / غلیان است و عشق نزد عرفا در بحر توحید است آنچنان برده یادت از هوشم که به کلی ز خود فراموشم «إنَّ لله عبادا كسرت قلوبهم خشیته» مقام چون و ود را در الهی مشاهده می‌کنند نه اینکه فانی باشند/ تشریفاتی نبودن مقام مشاهده/ عالم محضر خداست /هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ :۴/ خدا با بندگان نه معیت بندگان با خدا/دانایی باعث سکوت می‌شود و نادانی باعث حرّافی است کم گوی و گزیده گوی چون دُر تا ز اندک تو جهان شود پر جریان تشرف یکی از شاگردان مرحوم خدمت ایشان «وأسكتتهم عن النطق وإنّهم لفصحاء عقلاء، يستبقون إلى الله بالأعمال الزكيّة» اشتفال به عبادی/ نقل‌هایی از مرحوم آقای و مرحوم آیت‌الله از حالات «لا يستكثرون له الكثير» شأن عاقل و جاهل در مواجهه با عمل برای و /نقل جریانی از مرحوم / لزوم رعایت محضر هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین بینش اهل حـقیقت چو حقیقت بین است در تو بینند حقیقت که حقیقت این است نیست چشم دگران سوی حقیقت نگران ورنه آن رایت حقیقت که چنین آئینست من اگر جاهل گمراهم اگر شیخ طریق قبله‌ام روی حسین است و همینم دین است او چو بینا حقیقت بود از دیدهٔ من به حقیقت که مرا چشم حقیقت بین است خردلی بار غمت را دل عالم نکشد آه از این بار امانت که عجب سنگین است دختری را به که گویم که سر نعش پدر تسلیت سیلی شمر و سر نی تسکین است روضه علیهاالسلام این بدن از کیست که سر ندارد عزیز زهراست کفن ندارد می‌کشد غیرت دینم که بگویم به امم این جفا بر نبی از امت بی تمکین است ۲۲محرم ۱۴۴۴ ۱۴۰۱٫۵٫۲۹ https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه، إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» ج۱ص۱۵۰ یکی از بدترین بدی‌ها است؛ مثال به ساخت در که از اول با محاسبه اشتباه ساخته شده؛ مثال‌هایی در مورد مشکلات عدم تدبیر یا تدابیر سوء در طول ؛ برخی از تدابیر سوء مثل از است/تشریح اینکه چرا شخص دورو و می‌شود/نتیجه دورویی و دوزبانی و بیچارگی است؛ وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ :۱۹/یکی از بدترین بیماری‌های است؛ تبیین بی‌هویتی به اینکه انسان خودش نمی‌داند که چی است که نتیجه‌اش گاهی می‌شود انسان یا انسان سه شخصیتی و ؛ انسان دو شخصیتی نمی‌تواند زندگی خود را بکند؛ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ :۱۵۰/وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ :۱۹؛ بیماری بی‌هویتی هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی کسی‌که ندارد او دستاویز ندارد/از علل سختی‌های شخص این است که خود را جوابگوی به کسی نمی‌بیند؛ کسی‌که عروه و دستاویز نداشته باشد در جامعه با بی‌هویتی پیش می‌رود. از مواردی که از بی‌هویتی نشأت می‌گیرد دو رو شدن انسان است؛ انسان شریف و با و نه کسی را می‌کند و نه به کسی می‌زند چون تکلیفش با خودش مشخص است ولی انسان و دو رو در برابر هرکسی یک رفتاری دارد که در حقیقت دارد ریشه خودش را می‌زند برای همین حضرت علیه‌السلام می‌فرماید: «بئس العبد» این بد آدمی است. «بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه» دو رو و دو چهره در برابر خود تعریف زیاد از او می‌کند و در پشت سر او مشغول خوردن اوست، «یأکله إذا غاب عنه» یعنی او را می‌کند؛ وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ :۱۲. «إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» برخی بدی‌ها در انسان ریشهٔ بدی‌های دیگر می‌شود؛ در مسائل و در انسان‌ها اشتراک دیده می‌شود؛ علمای (به معنای خاص) ریشه‌یابی نمی‌کنند و سراغ ظاهر می‌روند که مثلاً غیبت نکن، تهمت نزن و امثالهم اما ریشه اینکه چرا انسان غیبت می‌کند در این علم نمی‌گنجد بلکه این ریشه‌ها در روانشناسی و مباحث معرفتی پیدا می‌شوند؛ خاطره‌ای از دوران کودکی استاد و عدم علاقه به غذا خوردن؛ تفاوت مدل طبابت اطبای و اطبای ؛ امام علیه‌السلام در این‌جا در مقام ریشه‌یابی امر است و می‌فرماید: بد بنده‌ای است که صاحب دو زبان و دو چهره است که نتیجه‌اش بی‌هویت شدن شخص است و جهت اینکه این‌طور شپده این است که کسی را ندارد که به او چنگ بزند و تکیه کندو مقتدای خودش کند بنابراین دنبال از راه دیگری است و در این موقع می‌گوید همه‌چیز باید مال من باشد تا من به آرامش برسم هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی بهتر از است و یکی از مقصودهای در کلماتش همین است که مورد انتقاد واقع شده است؛ جریانی از پدر مرحوم که بوده است؛ کریم و را تأیید نمی‌کند ولی در قبال هیچ آن را بهتر می‌داند؛ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا :۴۰؛ فرمایش مرحوم آیت‌الله به خارج از کشور در مورد عدم تخریب جایگاه کلیسا و توصیه به مبارزه با منکرین اصل انسانی که هیچ چیزی را قبول ندارد و خودش بخواهد تدبیر کند «والله وراء القصد» و «عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ» و «وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ» :۲۰؛ این انسان این‌ها را نمی‌فهمد و فقط می‌گوید: «منم» و در این هنگام می‌خواهد همه‌چیز را تدبیر کند و این انسان در مقابل «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» :۱۵۶، می‌بیند چون همه‌چیز را در خودش می‌بیند و این شخص می‌شود و و ... «إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» اگر نعمت در دیگران ببیند می‌ورزد و اگر آن‌ها را مبتلا ببیند آن‌ها را خوار و ذلیل می‌کند؛ سنت کشی توسط این افراد؛ تمام این رذائل ریشهٔ دارد و ریشهٔ تمام روان‌پریشی‌ها خدا نداشتن است؛ انسان همه‌طلب است که یا بیرون خود اوست که (انا لله و انا الیه راجعون) یا در درون خود اوست
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام لا يكون الرجل مؤمناً حتّى يكون خائفاً راجياً، و لا يكون خائفاً راجياً حتّى يكون عاملاً لما يخاف و يرجو.» ج۱ص۱۵۰ کلام حکیمانه (دانشمند پیش از باستان در ): انسان باید راه درست زندگی کردن را از جهان طبیعت بیاموزد؛ یک سلسله قواعد و قوانینی دارد که خدای متعال به او داده است که اگر حکیمانه به آن‌ها نگریسته شود انسان را راهنمایی به عالم می‌کند چون این قوانین از عالم توحید برخاسته است؛ یکی از قواعد مهم که از طبیعت می‌توان آموخت این است که انسان برای بهره‌وری از سلامت می‌بایست دو مطلب را لحاظ کند: ۱- به نسبت سلامتی خودش امیدوار باشد؛ ۲- نسبت به درست انجام ندادن وظیفه بیمناک باشد؛ بی‌جا از مریضی سبب دائم‌المرض بودن در مسائل روحی است؛ ضرورت مواظبت بر جسم؛ در معنویت هم اگر انسان بی‌جا نگران باشد مبتلا به می‌شود و اگر هیچ نگران نباشد منجر به و بی‌باک شدن می‌شود؛ خوشنودی انسان در صورت انجام دادن وظیفه و ترس انسان به سبب اینکه خدای متعال آیا از او پذیرفته است یا نه. «يا هشام لا يكون الرجل مؤمناً حتّى يكون خائفاً راجياً، و لا يكون خائفاً راجياً حتّى يكون عاملاً لما يخاف و يرجو.» انسان مؤمن نمی‌باشد مگر اینکه و باشد؛ نگرانی نسبت به خود و آن‌چه که بر عهدهٔ انسان است؛ امیدواری به آن‌چه که مورد نظر خداست انجام داده‌ام و امیدوار باشم که بعد از این بتوانم به لطف خدای متعال به وظایف خودم عامل باشم؛ و در انسان مؤمن اگر بر دیگری غلبه کند می‌تواند سبب فساد در انسان بشود؛ روایت دارد که مؤمن تا لحظه مرگش نمی‌داند که مورد لطف خدای متعال هست یا نه. «و لا يكون خائفاً راجياً حتّى يكون عاملاً لما يخاف و يرجو.» تعادل بین خوف و رجا با به آنچه مورد خوف و نگرانی است و آنچه که مورد امیدواری است؛ خوف و رجا عامل موفقیت انسان است اگر در محل خودش رعایت شود؛ اهمیت رعایت محل و موقعیت کردن. «يا هشام قال الله جلّ وعزّ: و عزّتي و جلالي و عظمتي و قدرتي و بهائي و علويّ في مكاني، لا يؤثر عبد هواى على هواه إلّا جعلت الغنى في نفسه، و همّه في آخرته و كففت عليه ضيعته، و ضمنت السماوات و الأرض رزقه، و كنت له من وراء تجارة كلّ تاجر.» مطلب بسیار ریشه‌ای و مهم عبارت فوق؛ دوگونه مواجهه انسان با امور روزمره که برخی با ناله کردن است و برخی با رضا؛ فراتر رفتن از نیازهای روزمره به سبب آرام کردن خود است؛ تلاش برای روز مبادا؛ جریانی پیرزن پولداری که برای روز مبادا گدایی می‌کرد؛ عدم اتمام تأمین دغدغهٔ روز مبادا برای انسان مگر برای اهل و ؛ جریان مریضی که به نوکرش گفت برو حکیم (طبیب) بیاور...؛ روز مبادای متعارف از تأسی به و انسان‌های فهمیده نشأت گرفته است؛ برای روز مبادای متعارف؛ روایتی پیرامون تدبیر در دارایی انسان. «يا هشام قال الله جلّ وعزّ: و عزّتي و جلالي و عظمتي و قدرتي و بهائي و علويّ في مكاني، لا يؤثر عبد هواى على هواه إلّا جعلت الغنى في نفسه، و همّه في آخرته و كففت عليه ضيعته، و ضمنت السماوات و الأرض رزقه، و كنت له من وراء تجارة كلّ تاجر.» یکتائی است ولی معنای التزامی‌اش یکتائی است. اولین بهره و اثر ایثار و زیر پا گذاشتن و رجحان دادن هوای خدای متعال و بی‌نیازی در خود آن شخص است و اینکه آسایش روحی پیدا می‌کند و نگرانی‌های بی‌جایی که دیگران دارند را او ندارد. اثر دیگر این است که و فکر او را در راه قرار می‌گیرد. اثر دیگر این است که خواسته‌های زندگی او کفایت می‌شود؛ خاطره‌ای از مرحوم آیت‌الله صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین کشتی‌شکست‌خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون تپیدهٔ میدان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم، ز قحط آبْ سلیمان کربلا گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا آه از دمی که لشکر اعدا نکرده شرم کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب پنجم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۶ https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و ما بعث الله نبيّاً إلّا عاقلاً حتّى يكون عقله أفضل من جميع جهد المجتهدين، و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» ج۱ص۱۵۴ توفیق پی بردن به علل و اسباب خود؛ پشت پا زدن برخی به اسباب موفقیت خود وقتی افتاد فتنه‌ای در شام هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند استفاده برخی از مواهب برای رسیدن به به در معرض قرار دادن خود؛ إن لربكم في أيام دهركم نفحات الا فتعرضوا لها ج۸۴ص۲۶۷؛ عنصر بسیار مهم در ؛ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ ۖ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ علیهم‌السلام:۹؛ از مواهب الهی موضوع در مبادی است؛ یافت جایگاه انسان با فکر صحیح به در مقام عبودیت بودن و ضرورت سیر به سمت کمال؛ درست کردن گاهی مسامحتا گفته شده و به تعبیر مسامحی‌تر گاهی گفته می‌شود؛ و بی نیازی خدای متعال، و آفرینش و ظهور و جلوه هستی بر اساس و ازلی؛ به عبث خلق نشدن مخلوقات و برای مخلوقات؛ مقام و در انسان که بنابر می‌تواند به برسد؛ در انسان برای رسیدن کمال؛ ماهیت به انتقال از عالمی به عالمی دیگر؛ در انسان و ضرورت به فعلیت رساندن استعدادها و پیدایش بحث و بنابر ؛ راهنمایی عقل به اینکه انسان برای طی مراحل کمال نیاز به راهنمایی الهی علیهم‌السلام دارد؛ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا سلام الله علیها:۳۱؛ نیاز به و عبادت برای رسیدن کمال طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بدر آی تا ببینی طیران آدمیت «و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» بنده هر واجبی از واجبات را که انجام می‌دهد تعقل می‌کند که این برای خود انسان است تا از حضیض عالم اسفل به بالاترین مراتب کمال برسد؛ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى :۳۶؛ راهنمایی مقام برای انسان؛ کلام امام علیه‌السلام ناظر به این معنا است که انسان تعقل می‌کند که برای رسیدن به کمال نیاز به این معرفت و عبادت دارد و انسان هر فریضه‌ای را که انجام می‌دهد برای خودش انجام می‌دهد و منفعتی برای خدا ندارد نه اینکه به این معنا باشد که خدا چرا مثلاً نماز صبح را دو رکعت قرار داده است صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان ای مرهم سینۀ خستۀ ما وی مونس قلب شکستۀ ما در نغمه گری دستان تواند در گلشن وحدت دستۀ ما پیوسته بود با نفخۀ صور این زمزمۀ پیوستۀ ما برخاسته تا افق گردون فریاد ز بخت نشستۀ ما کی حلقه شود در گردن یار این دست به گردن بستۀ ما دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن به خدا که ز غیر تو بیزارم وز خویش همیشه در آزارم آوارۀ کوه و بیابانم سرگشتۀ کوچه و بازارم چون مرغ شب آویزم همه شب روزانه چه بلبل گلزارم در خرمن نه فلک آتش زد یک شعله ز آه دل زارم رنجورم و باز مرنجانم بیزارم و باز نیازارم آن خاطر نازک را ترسم کز زاری خویش بیازارم دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن عزیزٌ علیّ أن أری الخلقَ و لا تُری و لا أسمع لک حسیسا و لا نجوی دعای روضه بازگشت به خیمه‌گاه فلاندبنك صباحا ومساء، ولابكين عليك بدل الدموع دما ... وأسرع فرسك شاردا، وإلى خيامك قاصدا، محمحما باكيا. ج۱۰۱صص۲۳۸-۲۴۰ الظليمة الظليمة من امة قتلت ابن بنت نبيها ج۴۴ص۳۰۸ حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان بابی العطشان حتی قضی بابی المهموم حتی مضی روحی فداک یا اباعبدالله ۱۴۰۲/۱/۱۰ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام إيّاك و الكبر على أوليائي، و الاستطالة بعلمك فيمقتك الله، فلا تنفعك بعد مقته دنياك ولا آخرتك، وكن في الدنيا كساكن الدار ليست له، إنما ينتظر الرحيل» ج۱ص۱۵۴ اهمیت فقره تکان دهنده مذکور؛ از و انسان اندازه‌ای از آن که به درد انسان می‌خورد این است که با آن راه خدا را برود و واقف به خودش باشد که این علم ایجاد بیچارگی معمولاً برای انسان نمی‌کند؛ قسمی از علم که و زیادتی است که گاهی سبب بدبختی می‌شود؛ وظایف انسان نسبت به علم و و و ملزومات آن‌ها تا انسان با آن‌ها چارچوب فکری برای خود فراهم کند؛ قسم علمی که برای انسان است مثل زیورآلات است؛ دلشکستگی و آه و ناله دیگران در پی به در شخص صاحب مکنت؛ کردن فضائل خود در بیان : کار من اینست که کاریم نیست عاشقم از عشق تو عاریم نیست تا که مرا شیر غمت صید کرد جز که همین شیر شکاریم نیست در تک این بحر چه خوش گوهری که مثل موج قراریم نیست باده‌ات از کوه سکونت برد عیب مکن زان که وقاریم نیست می‌کشم از مصر شکر سوی روم گر چه شتربان و قطاریم نیست گر چه ندارم به جهان سروری دردسر بیهده باریم نیست خطرات کردن بی‌جا در مسائل و از قهقهه بیجاست ای کبک دری کز خون شاهین کندت رنگین چنگال عقابی را مکاشفه‌ای از مرحوم میرزا اسماعیل ؛ کلامکم نور ؛ خطر جلوه در محضر در حالی‌که این مخفی هستند که ثمره شوم آن خدا با انسان است که نه دیگر و نه شخص درست می‌شود: «يا هشام إيّاك و الكبر على أوليائي، و الاستطالة بعلمك فيمقتك الله، فلا تنفعك بعد مقته دنياك ولا آخرتك» ای هشام بپرهیز از اینکه در محضر اولیای من کنی و جلوی او خودت را بالا ببری؛ کش دادن علمی است که به جلوه‌نمایی در دارایی مازاد است؛ از این است که در محضرش ذکر نظرات دیگران را نکنی و دیگر اینکه بسیار و مکرر از او نکنی: عن أبي عبدالله علیه‌السلام قال : كان علي علیه‌السلام يقول: إنّ من حق العالم أن لا تكثر عليه السؤال، و لا تجر بثوبه، و إذا دخلت عليه و عنده قوم فسلم عليهم جميعا، و خصه بالتحية دونهم، و اجلس بين يديه، و لاتجلس خلفه، و لا تغمز بعينيك، و لا تشر بيدك، و لا تكثر من قول قال فلان و قال فلان خلافا لقوله، و لا تضجر بطول صحبته، فإنما مثل العالم مثل النخلة ينتظر بها متى يسقط عليك منها شئ، والعالم أعظم أجرا من الصائم القائم الغازي في سبيل الله، و إذا مات العالم ثلم في الاسلام ثلمة لايسدها شئ إلى يوم القيامة ج۲ص۴۳؛ در مقام استطاله شخص می‌خواهد بگوید که من یک کسی هستم «يا هشام إيّاك و الكبر على أوليائي، و الاستطالة بعلمك فيمقتك الله، فلا تنفعك بعد مقته دنياك و لا آخرتك» عبارت از است که که خدا با شخصی که بر ولی از اولیایش تکبر ورزد کینه‌توزی می‌کند و او را تحقیر کرده و دشمن او می‌شود که بعد از این دشمنی خدا نه ثمری از شخص می‌برد و نه از خود؛ اینکه کسی مورد روایت مذکور را حصر در علیهم‌السلام اسلام کند هم‌خوانی با روایاتی که می‌فرمایند برخی اولیای من مخفی هستند ندارد؛ مقام علمی و معنوی مرحومان محمدحسین بن محمدرحیم رازی ایوان‌کیفی حائری اصفهانی معروف به ( ) و برادرش محمدتقی رازی نجفی اصفهانی مولف ( )؛ جریانی منقول از (صاحب فصول) در مورد ارتباط با یکی اولیای الهی؛ جریان در اصفهان تألیف شیخ صص۴۸۵-۴۹۰؛ در به علم می‌گویند؛ یا محمد یا علی یا فاطمة یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان رفت دلم همچو گوی، در خم چوگان دوست وه که ز من برگرفت، رفت به قربان دوست نی متصوّر مراست خوبتر از صورتش ماه برآرد اگر سر ز گریبان دوست بر سر سودای دوست گر برود سر ز دست پای نخواهم کشید از سر میدان دوست من نه به خود گشته‌ام فتنهٔ آن روی و موی فتنهٔ جان و دل است نرگس فتّان دوست ذره صفت تا به چرخ، رقص‌کنان می‌روم گر دهدم پرتوی، مهر درخشان دوست گر به علاج دلم آمده‌ای ای طبیب درد دلم را بجوی، چاره ز درمان دوست یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن السلام علیک حین تقوم و تقعد السلام علیک حین ترکع و تسجد السلام علیک حین تهلل و تکبر السلام علیک حین تحمد و تستغفر
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام من تعظّم في نفسه لعنته ملائكة السماء و ملائكة الأرض، و من تكبّر على إخوانه و استطال عليهم فقد ضادّ الله، و من ادّعى ما ليس له فهو اعنى لغير [رشده].» ج۱ص۱۵۴ برخی ریشه برخی از رذائل و بدهی‌های دیگر است مثل رذیله که سبب شدن انسان می‌شود؛ ریشه بودن برخی از برای دیگر فضائل و خوبی‌ها مثل بودن که از آن صفات نیکویی مثل و از دیگران در می‌آید؛ از صفات بسیار بد است به اینکه انسان به خود بی‌جا داشته باشد؛ باور درست مثل باور انسان به بلد بودن حرفه خود و باور اشتباه به خود را تافتهٔ جدا بافته دانستن از دیگران دانستن؛ بزرگی در انسان این است که آنچه که شأن است در او محقق شده باشد که معیار آن این است که مورد پذیرش خدای متعال بوده باشد؛ کسی‌که شأن در انسانیت برای خود قائل باشد به فرموده امام علیه‌السلام مورد ملائکه الهی است؛ حرکت در وادی غیر از حرکت در وادی صنایع و حرف و امور اجتماعی است؛ در وادی توحید به هر اندازه انسان پیش برود با خدای متعال بیشتر آشنا می‌شود که این باعث می‌شود خود را هر بیشتر پیش برود کم‌رنگ‌تر و کم‌فروغ‌تر و افتاده‌تر و ضعیف‌تر در مقابل خدای متعال ببیند؛ کسی‌که در مقابل خدای متعال برای خود شأن قائل است معلوم می‌شود کلا از وادی توحید بیرون است؛ روایات در مذمت ناظر به چند مطلب است: یکی اینکه خودش خودش را چیزی در محضر الهی ببیند که همان مطلبی بود که گذشت و دیگری این است که برای خود نسبت به دیگران جایگاهی قائل باشد یعنی بگوید من از دیگران برترم و دیگران به جایی نرسیدم و من رسیدم که جهت مذمت این دسته این است که سخنی می‌گوید که از باطن این سخن آگاه نیست؛ وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا :۳۶؛ چیزی را که نمی‌دانی نگو، حال آیا کسی که می‌گوید من از دیگران برترم واقف هست از دیگران یا نه؟ اگر بگوید واقفم که باید مدعای دانستن دیگران را داشته باشد که آن کسی‌که مغیبات دیگران را می‌داند واقف است که برخی چه نورانیتی دارند که او آن‌ها نرسیده است و یا اینکه نه مغیبات دیگران را نمی‌داند و نمی‌بیند بلکه دارد که این این در چند جهت خود را می‌نمایاند: ۱) به قصد دیگران و خود را بالا بردن که در واقع دارد می‌گوید. ۲) چه بسا همین دیگرانی که او دارد تحقیر می‌کند آن‌ها در وادی توحید شأن داشته باشد در حالی‌که این مدعی نمی‌داند؛ مرحوم آیت‌الله شیخ : ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محالِ؛ نقل جریانی از مرحوم آیت‌الله شیخ پیرامون پدرشان مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در دوران جوانی و ارتکاب طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد در وادی انسان نباید دم بزند و باید کند چو پیرِ سالِک عشقت به مِی حواله کند بنوش و منتظرِ رحمتِ خدا می‌باش جریان صبر چهل ساله مرحوم آقای اوحدی شست سال سختی دید تا شبی روی نیک بختی دید سی سال لاف مهر زدم تا سحرگهی وا شد دلم چو گل ز نسیم بهار عشق خطر تحقیر ولی خدا و مواجه شدن با لعن ملائکه و جن و انس السلام علیک یا ایتها الصدیقة الجلیلة الجمیلة ذات الاحزان الطویلة فی المدّة القلیلة المخفیة قبرها المجهولة قدرها فاطمة الزهراء بنت رسول الله دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه قلب من و محبت و مهر ولای فاطمه درد و من و کرامت و جود و شفای فاطمه جرم و من شفاعت روز جزای فاطمه به بذل دست فاطمه، به خاک پای فاطمه منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه ۲۹محرم۱۴۴۵ ۲۵مرداد۱۴۰۲ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ایام إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَٰهُ بِقَدَرٍ (۴۹) و مَآ أَمْرُنَآ إِلاَّ وَٰحِدَةٌ كَلَمْحِۢ بِٱلْبَصَرِ (۵۰) وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَآ أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ (۵۱) وَ كُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ (۵۲) وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّسْتَطَرٌ :۵۳ در این آیات مبارکات خدای متعال به بندگان خود و و می‌دهد که غیر از مباحث است؛ بینش به معلوم؛ اگر بحث از نباشد مباحث و یا هیچ ثمره‌ای ندارد یا ثمره کمی دارد؛ انسان باید بداند که بینش و نگرش و و می‌تواند انسان را در مسیر موفق بدارد؛ نبود بینش صحیح در مذکور در روایت: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِینِهِ وَ فَضْلِهِ فَقَالَ کَیْفَ عَقْلُهُ قُلْتُ لَا أَدْرِی فَقَالَ إِنَّ الثَّوَابَ عَلَی قَدْرِ الْعَقْلِ إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ فِی جَزِیرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ خَضْرَاءَ نَضِرَةٍ کَثِیرَةِ الشَّجَرِ ظَاهِرَةِ الْمَاءِ وَ إِنَّ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ مَرَّ بِهِ فَقَالَ یَا رَبِّ أَرِنِی ثَوَابَ عَبْدِکَ هَذَا فَأَرَاهُ اللَّهُ تَعَالَی ذَلِکَ فَاسْتَقَلَّهُ الْمَلَکُ فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ أَنِ اصْحَبْهُ فَأَتَاهُ الْمَلَکُ فِی صُورَةِ إِنْسِیٍّ فَقَالَ لَهُ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا رَجُلٌ عَابِدٌ بَلَغَنِی مَکَانُکَ وَ عِبَادَتُکَ فِی هَذَا الْمَکَانِ فَأَتَیْتُکَ لِأَعْبُدَ اللَّهَ مَعَکَ فَکَانَ مَعَهُ یَوْمَهُ ذَلِکَ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ لَهُ الْمَلَکُ إِنَّ مَکَانَکَ لَنَزِهٌ وَ مَا یَصْلُحُ إِلَّا لِلْعِبَادَةِ فَقَالَ لَهُ الْعَابِدُ إِنَّ لِمَکَانِنَا هَذَا عَیْباً فَقَالَ لَهُ وَ مَا هُوَ قَالَ لَیْسَ لِرَبِّنَا بَهِیمَةٌ فَلَوْ کَانَ لَهُ حِمَارٌ رَعَیْنَاهُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فَإِنَّ هَذَا الْحَشِیشَ یَضِیعُ فَقَالَ لَهُ ذَلِکَ الْمَلَکُ وَ مَا لِرَبِّکَ حِمَارٌ فَقَالَ لَوْ کَانَ لَهُ حِمَارٌ مَا کَانَ یَضِیعُ مِثْلُ هَذَا الْحَشِیشِ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی الْمَلَکِ إِنَّمَا أُثِیبُهُ عَلَی قَدْرِ عَقْلِهِ. ج۱ص۱۲؛ از بیش از شش هزار آیات کریم حدود پانصد آیه پیرامون است و مابقی پیرامون مباحث معارفی است؛ عدم ثمره از بدون باور به ؛ روایتی پیرامون طعنه شخصی به پیرامون علیه‌السلام و پاسخ عباس بن عبدالمطلب به او؛ اهمیت باور توحیدی؛ انسانی که نگرش توحیدی دارد هم فرق دارد با دیگران؛ فرمایش علیه‌السلام هنگام تیر خوردن به گلوی جناب علیه‌السلام: تلقى الدم بكفيه فلما امتلأتا رمى بالدم نحو السماء ثم قال: هون على ما نزل بي إنه بعين الله ص۶۱؛ به سیدالشهداء علیه‌السلام: فنودي من الهواء: «دعه يا حسين، فإنّ له مرضعا في الجنّة» تألیف: ج۲ص۱۶۴؛ در الهی دیدن خود در علیه‌السلام: وَ ٱصْنَعِ ٱلْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا وَ لاَ تُخَٰطِبْنِی فِی ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓا۟ۚ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ علیه‌السلام:۳۷؛ خطاب به : أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَیٰ :۱۴؛ بینش دادن آیات قرآن به انسان برای و عدم فایدهٔ بدون آدم سازی؛ تشکیل سمیناری در سال ۱۹۸۶م در در با حضور دانشمندان برجسته‌ای مثل و برخی آخوندهای فراری پیرامون اینکه چرا نمی‌میرد؟!؛ بررسی مسأله نهادینه شدن (=از بین رفتن روح این ادیان و ماندن ظاهر) به جز شیعه در سمینار تلاویو و نتیجه‌گیری سمینار به اینکه تا شیعه (صلوات الله علیه) را دارد نمی‌میرد و باید حسین را از شیعه بگیریم!؛ سمینار دیگری پس از چند سال و نتیجه دیگر اینکه علاوه بر حسین، شیعه زنده به است و باید (صلوات الله علیه) را از شیعه بگیریم!؛ سمینار سوم پیرامون شیعه و اینکه عامل سوم نمردن شیعه (صلوات الله علیه) است؛ علت حمله به ها جریانی برون‌مرزی است تا بساط شیعه از بین برود؛ و با امام مهدی علیه‌السلام؛ دو در دستگاه سیدالشهداء و امام زمان علیهماالسلام و یک عمل در دستگاه امام صادق علیه‌السلام؛ چگونه منتهی شدن به و مشکل ها در این جهت که قائل به دو خدایی خوبی و بدی شدند؛ ماه‌های و و تا آخر هرکدام الاهه‌های مکتب زردشتی‌گری است و قرار دادن این‌ها به عنوان ماه‌های سال از دورهٔ که ماقبل آن
شذرات المعارف
شب دوم فاطمیه دوم ۱۵ دی ۱۴۰۰ https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ایام «... فقالت نشدتکما الله الم تسمعا رسول الله یقول: رضا فاطمة من رضای وسخط فاطمة من سخطی» تألیف ج۱ص۳۱ جایگاه مخصوص سلام الله علیها در بین علیهم‌السلام؛ بودن حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برای معصومین علیهم‌السلام؛ جایگاه خاص و مقام سلام الله علیها در بیان ؛ سرآمد بودن در سنین جوانی لم یلدم بسته لب و گرنه بگفتم دخت خدایند این دو نور مطهر دیوان اشعار جلوه شأن حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برای معصومین علیهم‌السلام نه برای دیگران؛ بیان مرحوم در مورد عدم وادی و عدم جلوه برای ایشان در مدت چهل سال؛ مرحوم آیت‌الله شیخ : ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محالِ؛ نقل جریانی از مرحوم آیت‌الله شیخ پیرامون پدرشان مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در دوران جوانی و ارتکاب ؛ نقل روایتی پیرامون محروم شدن بنده به مدت بیست سال از اشک چشم تا اینکه مبادا به هوای این اشک چشم سراغ برود تبیین مقصود از ذنب عرفانی طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد سختی‌های زندگی مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛ جریان به مرحوم قاضی توسط علیه‌السلام؛ جلوه به واسطه؛ جلوه به به واسطهٔ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و مقام که مقام پوشش است؛ فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِیَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ سُبْحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلْعَٰلَمِينَ :۸؛ فرمایش صلوات الله علیه در شب مبنی بر دلتنگی برای والدین بزرگوار خود؛ علت اینکه آخر در خانهٔ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها رفته می‌شود؛ مقام عزاداری برای فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها که خود معصوم علیه‌السلام محو آن جلوه و مقام است؛ نقل و مشاهده استاد از مرحوم آیت‌الله در احترام ایشان به شرکت‌کنندگان در مراسم عزاداری؛ ما نهایتاً می‌فهمیم که جایگاه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها جایگاه بلند و بزرگی است عدم جلوه حضرت عباس علیه‌السلام در محضر معصوم علیه‌السلام به علت رعایت ؛ جریان سخنرانی علیه‌السلام در کودکی در محضر حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها: أَبُو السَّعَادَاتِ فِي الْفَضَائِلِ أَنَّهُ أَمْلَأَ الشَّيْخُ أَبُو الْفُتُوحِ فِي مَدْرَسَةِ النَّاجِيَةِ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ علیه‌السلام كَانَ يَحْضُرُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه وآله وسلم وَ هُوَ ابْنُ سَبْعِ سِنِينَ فَيَسْمَعُ الْوَحْيَ فَيَحْفَظُهُ فَيَأْتِي أُمَّهُ فَيُلْقِي إِلَيْهَا مَا حَفِظَهُ فَلَمَّا دَخَلَ عَلِيٌّ علیه‌السلام وَجَدَ عِنْدَهَا عِلْماً فَيَسْأَلُهَا عَنْ ذَلِكَ فَقَالَتْ مِنْ وَلَدِكَ الْحَسَنِ فَتَخَفَّى يَوْماً فِي الدَّارِ وَ قَدْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ قَدْ سَمِعَ الْوَحْيَ فَأَرَادَ أَنْ يُلْقِيَهُ إِلَيْهَا فَأُرْتِجَ عَلَيْهِ فَعَجِبَتْ أُمُّهُ مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ لَا تَعْجَبِينَ يَا أُمَّاهْ فَإِنَّ كَبِيراً يَسْمَعُنِي وَ اسْتِمَاعُهُ قَدْ أَوْقَفَنِي فَخَرَجَ عَلِيٌّ فَقَبَّلَهُ وَ فِي رِوَايَةٍ- يَا أُمَّاهْ قَلَّ بَيَانِي وَ كَلَّ لِسَانِي لَعَلَّ سَيِّداً يَرْعَانِي. تألیف ج۴صص۷-۸؛ علت عدم منابعی از و حضرت عباس علیهماالسلام عدم جلوه ایشان در محضر معصوم علیه‌السلام است؛ جلوه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برای صلوات الله علیه: تحدث أمير المؤمنين (علیه‌السلام) بما كان و يكون و روي عن حارثة بن قدامة قال حدثني سلمان الفارسي، قال: حدثني عمار و قال: اخبرك عجبا؛ قلت: حدثني يا عمار، قال نعم، شهدت علي بن ابي طالب (علیه‌السلام) و قد ولج على فاطمة (علیهاالسلام) فلما بصرت به نادت، ادن لاحدثك بما كان و ما هو كائن و بما لم يكن الى يوم القيامة حين تقوم الساعة، قال: فرأيت امير المؤمنين (علیه‌السلام) يرجع القهقرى فرجعت برجوعه، اذ دخل على النبي (صلی‌الله علیه وآله وسلم) فقال له: ادن يا ابا الحسن فدنا فلما اطمأن به المجلس قال له: تحدثني أم احدثك؟ فقال: الحديث منك احسن يا رسول اللّه، فقال: كأني بك و قد دخلت على فاطمة و قالت لك كيت و كيت فرجعت، فقال علي (علیه‌السلام) نور فاطمة من نورنا فقال (صلی‌الله علیه وآله وسلم) أ و لا تعلم فسجد علي شكرا للّه تعالى قال عمار: فخرج امير المؤمنين و خرجت بخروجه فولج على فاطمة (علیهاالسلام) و ولجت معه، فقالت: كأنك رجعت الى ابي (صلی‌الله علیه وآله وسلم) فاخبرته بما قلته لك؟ قال: كان كذلك يا فاطمة، فقالت:
شذرات المعارف
جلسه هفتگی بیستم ذی‌القعدة الحرام ۱۴۴۴ ۱۴۰۲/۳/۱۸ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akava
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام قد جعل الله عزوجل ذلك دليلا على معرفته بأن لهم مدبرا، فقال: "وسخر لكم الليل والنهار والشمس والقمر والنجوم مسخرات بأمره إن في ذلك لآيات لقوم يعقلون".» ص۳۸۴ مدح عقل و رسیدن به با عقل و تکلم خدای متعال با بندگان با عقل؛ معلق شدن معرفت بندگان به ؛ تحت تدبیر بودن امور مختلفی که دارای نظم و انسجام هستند؛ 05:00 تبیین بدین معنا که هرچه که بایسته و سزاوار وجود است موجود می‌باشد؛ قاعده لطف در بیا هست تقاضاگر او لطف او و آن کرم بی‌حد و خلق حسن ماه برآید تو مگویش برآ بر تو زند نور مگویش بزن اقتضائات قاعده لطف در مکان‌ها و زمان‌های مختلف و بنابر قاعده لطف آنچه را که انسان می‌طلبد هست 08:00 طلب از سوی انسان و استدلال با مبنی بر اینکه انسان نابودی ندارد با استفاده از این طلب ابدیت در انسان، که این خود یکی از ادله است 10:00 ارشاد خدای متعال به بندگان با عقل و به سوی «يا هشام قد جعل الله عزوجل ذلك دليلا على معرفته بأن لهم مدبرا» 10:40 معنای داشتن و تحت بودن عالم؛ وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ :۲۰ 13:00 تبیین مقصود از در عالم به قاعده‌مند بودن این عالم؛ کلام مشهور پیرامون فکر خدا گر گاسهٔ سر ظرف جنون شد شده باشد ور بر تنم این کاسه نگون شد شده باشد «يا هشام قد جعل الله عز و جل ذلك دليلا على معرفته بأن لهم مدبرا» خدای جلیل و عزیز بر دلیل بر معرفت خود قرار داده به اینکه خلایق مدبر دارند 17:00 جریانی از ورود به حجره پدر مرحوم (علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی متوفی۳۲۹ قمری، معروف به ابن بابویه و داشتن در زمان و اوایل ؛ قاعده و نظم به از خاک در آمدن و به خاک برگشتن؛ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ ۖ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ (۷۸) قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ :۷۹ «يا هشام قد جعل الله عزوجل ذلك دليلا على معرفته بأن لهم مدبرا، فقال: "وسخر لكم الليل والنهار والشمس والقمر والنجوم مسخرات بأمره إن في ذلك لآيات لقوم يعقلون". صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین سر حلقه ي آن زنان که بودند اسير بود آن علويه اشجع از شير دلير انديشه به دل نداشت زان کوه سپاه زيرا که به چشم او جهان بود حقير روضه سلام الله علیها ناگه نظرش فتاد بر آن طلعت پاک بر پیکر انوری که افتاده به خاک در بحر عجب فتاد و گفتا عجب است گنجایش آسمان در این تیر مغاک تا نیک یقین کند که این کشته کیست با دیدهٔ معرفت در آن تن نگریست عریان بدنی بدید کز تیغ و سنان اعداد و جراحتش هزار است و دویست صلى عليك مليك السماء، هذا حسين بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء، وا ثكلاه، وبناتك سبايا، إلى الله المشتكى وإلى محمد المصطفى وإلى علي المرتضى وإلى فاطمة الزهراء وإلى حمزة سيد الشهداء. ص۱۸۱ بیستم ذی‌القعدة الحرام ۱۴۴۴ ۱۴۰۲/۳/۱۸ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
جلسه هفتگی ۲۷ ربیع الأول ۱۴۴۵ ۱۴۰۲/۷/۲۰ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون 01:15 «يا هشام ثم وعظ أهل العقل ورغبهم في الآخرة فقال: " وما الحيوة الدنيا إلا لعب ولهو وللدار الآخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون". وقال: " وما اوتيتم من شئ فمتاع الحيوة الدنيا وزينتها وما عند الله خيرا وأبقى أفلا تعقلون» ص۳۸۴ 02:35 خاستگاه طلب در سرشت و انسان؛ زیبا جلوه‌گر شدن عمل زشت در نظر انسان: أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا :۸؛ فریفتن در زیبانمایی قتل علیه‌السلام: قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُم أَمْرًا ۖ فَصَبْرٌ جَمِيلٌ علیه‌السلام:۱۸؛ ذکر جنبه‌های و فریبندگی نفس در نظر انسان در آیات؛ فراموش کردن بد بودن عمل بد و لحاظ کردن خوبی برای عمل بد که البته این معنا طالب ذاتی بودن کمال در انسان را نمی‌پوشاند 07:15 امکان اینکه انسان در کلیات صیانت داشته باشد ولی در مورد مصادیق به اشتباه بیفتد؛ تبیین راهنمایی در کلیات و به اشتباه افتادن در امور جزئی؛ انسان موجود طالب است ولی ممکن است در مصادیق اشتباه کند: وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ :۲۱۶؛ فَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا :۱۹؛ بار معنایی کثرت در واژه (عسی) 11:00 نشان راه ز دزدان ره چه می‌پرسی نه هر که بر سر راه است رهبری داند 11:50 کمال طلب بودن انسان و به اشتباه افتادن انسان به علت نداشتن و مقتدای درست؛ عدم بد توسط خدای متعال و ضرورت توجه به ها و نامناسبت‌ها؛ آنچه در مقدس است کمال انسان در غالب دیانت است؛ تبیین علت به صورت حیوانات مختلف در عدم تناسب انسان با اموری است که در او کمال نیست و با او مناسبت ندارد 17:20 تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت قرار داده شده توسط خدای متعال و سیر دادن به انسان به سوی کمال و دعوت و علیهم‌السلام به سوی کمال برای گذر به سلامت از جهان؛ سراغ کمالی می‌رود که با فطرت اپ مناسبت دارد 21:00 «يا هشام ثم وعظ أهل العقل ورغبهم في الآخرة فقال: " وما الحيوة الدنيا إلا لعب ولهو وللدار الآخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون". وقال: " وما اوتيتم من شئ فمتاع الحيوة الدنيا وزينتها وما عند الله خيرا وأبقى أفلا تعقلون» پس از نمایاندن و ، اهل عقل را، به ایشان کرد؛ دنیا در نظر کوته اندیشان جلوه‌گری دارد 25:18 صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین روضه و علیهماالسلام تا چه کرد آن شیرخوار شیر خوی با امیر شیرخویان گفتگوی بانگ زد کای ساقی بزم الست شیرخوار از کودکی شد می پرست شیرخواره عشق از امداد پیر شد به گوی بد مست و شیرگیر شیرخوارم گرچه خود شیر حقم زهرهٔ شیران بدرد ابلغم اندکی گر شیر جانم هی کنم شیر گردون شیر جان را قی کند یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین غیر دستت نیست جایی چون مرا بر به دستت نیست پایی چون مرا گر ندارم گردنی شمشیر جوی تیر عشقت را سپر سازم گلوی گر که‌ نتوانم‌ به‌ میدان تاختن‌ سوی میدان، جان توانم‌ باختن‌ یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین ۲۷ ربیع الأول ۱۴۴۵ ۱۴۰۲/۷/۲۰ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
سخنرانی #شب_هشتم دهه اول محرم الحرام #یهود آیت‌الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
ج۲ص۳۰۷ 24:28 جنگ ریشه‌ای یزید با بنی‌هاشم؛ مفاخرهٔ خاندانی بنی‌هاشم به‌عنوان مروجان در مقابل بنی‌امیه به‌عنوان مروجان : أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیَابِهَا 25:15 سیاست پلید معاویه با نقابی بر چهره خویش برخلاف یزید و مفتضح شدن بنی‌امیه و ؛ استعفای ظرف مدتی کوتاه پس از پدرش؛ جریان حاضر نشدن سه روزهٔ بنی‌امیه در قبول تخت بر اثر شهادت علیه‌السلام؛ مرگ معاوية بن يزيد در اين روز [۲۴ جمادی الثانی]، سنه ۶۴، به قول «شيخ بهائى»، «معاوية بن يزيد» وفات كرد. معلوم باد كه چون در ۱۴ ربيع الاول «يزيد بن معاويه» به جهنم پيوست، «معاويه» فرزندش به جاى وى نشست و مدت چهل روز در «شام» سلطنت كرد، پس از آن ‏بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و اعمال پدران خود را تذكره كرد و گريۀ سختى نمود آنگاه خود را از خلافت خلع نمود. «مروان بن الحكم» از پاى منبر برخواست و گفت الحال كه طالب خلافت نيستى ‏پس امر خلافت را بشورى بيفكن، چنانچه «عمر بن الخطاب» كرد يا ابا ليلى و ابوليلى! كنيه ‏اى است كه مستضعفين عرب را به آن مى‏ خوانند. «معاويه» در جواب مروان گفت: من حلاوت خلافت را نچشيدم چگونه راضى‏ شوم كه تلخى او زار آنرا بچشم و به قول اين كلام را هنگام مرگ گفت در وقتى كه «بنى ‏اميّه» از او خواستار تعيين خليفه شدند، پس «معاويه» از منبر به زير آمد و در خانه ‏بنشست و مشغول گريه شد، مادرش نزد او آمد و گفت: اى فرزند! كاش خرقه حيضى ‏بودم و اين كلمات منبريه تو را نمى‏شنيدم و به قولى گفت: كاش خون حيض مى‌شدى ‏و به وجود نمى‌آمدى تا چنين روز از تو نمى‌ديدم. در جواب گفت: اى مادر! والله دوست مى‏‌داشتم كه چنين مى‌بودم و قلاده اين امر بر گردن نمى‌‏افكندم. آيا من وزر و وبال اين كار را بر خود حمل دهم و بنواميّه به ‏حلاوت آن فائز شوند، اين نخواهد شد. تألیف صص۳۸۰-۳۸۲؛ نقل تأثیر معاویه بن یزید از [و یا وی]: «معاوية بن يزيد بن معاوية الاموى» كه ملقب به الراجع الى اللّه است به مقتضاى كلام معجز نظام (يُخْرِجُ‌ الْحَيَّ‌ مِنَ‌ الْمَيِّتِ‌) نيكو سيرت و ديندار و محب خاندان سيد ابرار بود سه ماه خلافت كرد و بعضى گويند چهل روز چون مانند مؤمن آل فرعون بالهام ربانى و فطرت صحيحة المبانى دانسته بود كه خلافت حق اهل البيت است بعد از انقضاى مدت مذكور روز جمعه بر منبر شد و پس از حمد الهى و درود حضرت رسالت پناهى گفت اى قوم بدانيد كه من شخصى عاجزم و كار خلافت لايق من نيست و با كار خلافت برنمى‌آيم و اگر حق بود و اگر باطل آن كار را بنى اميه كردند و در ذمۀ ايشانست و خبر مى‌دهم شما را كه كسى كه وارث باستحقاق خلافتست و احدى را در او مجال طعنى نيست على بن الحسين است عليهما السلام برويد و با او بيعت كنيد اگرچه مى‌دانم كه او قبول اين معنى نخواهد كرد و بعد از اتمام اين خطبه از منبر فرود آمده بمنزل خويش رفت و ابواب اختلاط‍‌ مسدود گردانيده از خانه بيرون نيامد تا وقتى‌كه وفات يافت. در كتاب كامل بهائى مذكور است كه چون معاوية بن يزيد را بر مسند خلافت نشاندند بر منبر رفت و لعنت بر پدر و جد خود يزيد و معاويه نمود و از افعال ايشان تبرا كرد و مادر او از استماع آن برآشفت و با او ازروى عتاب گفت (يا بنى ليتك كنت حيضة فى خرقة) معاويه گفت «وددت ذلك يا اماه» آخر او را بزهر بكشتند و او را كه يكى از علماى شيعه بود زنده در گور كردند و اين دو بيت از اشعار معاوية بن يزيد است كه در برائت از پدر پليد خود انشا نموده (شعر) يا ليت لى بيزيد حين انتسب ابا سواه و ان ازرى به النسب برئت من فعله و اللّه يشهد لى انى برئت و ذا فى اللّه قد يجب ج۲ص۲۵۲ 28:55 در دست گرفتن کنترل خلافت توسط که از شاخه‌های بنی‌امیه است و به خلافت رسیدن ؛ طرید و تبعیدی بودم مروان بن حکم با پدرش توسط رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم: مروان بن الحكم مروان بْن الحكم بْن أَبِي العاص بْن أمية بْن عَبْد شمس بْن عبد مناف القرشي الأموي، يكنى أبا عَبْد الْمَلِكِ، بابنه عَبْد الْمَلِكِ. وهو ابن عم عثمان بْن عفان بْن أَبِي العاص. ولد عَلَى عهد رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلم، قيل: ولد سنة اثنتين من الهجرة. قَالَ مالك: ولد يَوْم أحد. وقيل: ولد يَوْم الخندق. وقيل: ولد بمكة. وقيل: بالطائف.
شذرات المعارف
✨ ولادت امام حسن عسکری علیه السلام 👈 بازگشت به فهرست موضوعی #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/sh
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم * نکته: دقایق ابتدایی جلسه موجود نمی‌باشد. ایام متعلق به امام حسن عسکری و حضرت معصومه سلام الله علیهما 00:00 شناخت افراد در مواضع مختلف؛ شأن والای و و خاطره‌ای از استاد در این مورد؛ جذبه علم در افراد مختلف و شباهت در جذب افراد؛ لوازم علم‌آموزی همچون (بردباری) و : عن معاوية بن وهب قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: اطلبوا العلم وتزينوا معه بالحلم والوقار ج۱ص۳۶؛ دخالت شیطان در ؛ فریب دیگران از راه علم علم رسمی سر به سر قیل است و قال نه از او کیفیتی حاصل، نه حال طبع را افسردگی بخشد مدام مولوی باور ندارد این کلام 05:25 توصیف ؛ فریب خوردن در مواجهه با صاحبان علوم وهبی؛ علل مختلف دارایی به علم وهبی؛ عدم ضایع شدن : إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلا ؛ عدم اطمینان از زمین نخوردن صاحبان علم وهبی همچون نمونه‌های قرآنی آن مثل و ؛ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ (۱۷۵) وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ؛ جریانات بعلم باعورا که صاحب بود؛ و أما قوله‌ وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا- فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ‌ فإنها نزلت في بلعم بن باعوراء و كان من بني إسرائيل، وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ [الْحُسَيْنِ‌] بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه‌السلام أَنَّهُ أُعْطِيَ بَلْعَمُ بْنُ بَاعُورَاءَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ، فَكَانَ يَدْعُو بِهِ فَيُسْتَجَابُ لَهُ- فَمَالَ إِلَى فِرْعَوْنَ فَلَمَّا مَرَّ فِرْعَوْنُ فِي طَلَبِ مُوسَى وَ أَصْحَابِهِ- قَالَ فِرْعَوْنُ لِبَلْعَمَ ادْعُ اللَّهَ عَلَى مُوسَى وَ أَصْحَابِهِ لِيَحْبِسَهُ عَلَيْنَا- فَرَكِبَ حِمَارَتَهُ لِيَمُرَّ فِي طَلَبِ مُوسَى وَ أَصْحَابِهِ- فَامْتَنَعَتْ عَلَيْهِ حِمَارَتُهُ فَأَقْبَلَ يَضْرِبُهَا فَأَنْطَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَقَالَتْ وَيْلَكَ عَلَى مَا تَضْرِبُنِي- أَ تُرِيدُ أَجِي‌ءُ مَعَكَ لِتَدْعُوَ عَلَى مُوسَى نَبِيِّ اللَّهِ وَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ، فَلَمْ يَزَلْ يَضْرِبُهَا حَتَّى قَتَلَهَا وَ انْسَلَخَ الِاسْمُ الْأَعْظَمُ مِنْ لِسَانِهِ، وَ هُوَ قَوْلُهُ‌ فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ- وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها- وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ- فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ- إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ‌ وَ هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ؛ دستور به بعلم باعورا برای دعا بر ضد علیه‌السلام؛ عدم ملازمت بودن با علم وهبی؛ نفوذ بیشتر شیطان در علوم وهبی از نفوذ در علوم کسبی؛ ضرورت بیشتر صاحبان علوم وهبی از دیگران 11:40 تصور اشتباه مردم در مورد علم و علیهم‌السلام؛ تقسیم علوم به سه قسم علوم کسبی و علوم وهبی و علوم لدنی توسط ؛ انبیاء و اولیاء علیهم‌السلام؛ منشأ علوم لدنی در افراد در در وادی ؛ عدم تسلط شیطان بر صاحبان علوم لدنی 13:39 روایتی از علیه‌السلام؛ علیه‌السلام کی و چگونه متوجه می‌شوند که الان امام هستند: باب فی الإمام متی یعلم أنّه إمام ... رأیت أبا الحسن علیه السّلام فی الیوم الذی توفّی فیه أبو جعفر علیه السّلام، فقال: إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون، مضی أبو جعفر. فقیل له: و کیف عرفت ذلک؟ قال: داخلتنی ذلّة للّه لم أکن أعرفها ج۲صص۳۸۲-۳۸۳؛ و ثمرات آن؛ اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم: ثُمَّ دَنَا فَتَدَلّی (۸) فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى ؛ منشأ علوم لدنی نزدیک بودن به خداست که شیطان در آن مقام راه ندارد: قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ 17:00 بودن علم لدنی: الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ ص۱۶؛ حصول ثمرات قرب الی الله در صاحبان علوم لدنی؛ در ؛ مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعينَ صَباحا، ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ؛ ما أخلص عبد لله عز وجل أربعين صباحا إلا جرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه