eitaa logo
شذرات المعارف
1.1هزار دنبال‌کننده
7 عکس
39 ویدیو
23 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری و حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده تا محققین محترم بهره‌مند گردند لازم به ذکر است که این کانال هیچ ارتباطی با شخص حضرت آیت الله اخوان حفظه الله تعالی ندارد یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
25 اکتبر،‏ 21.47​_1.mp3
زمان: حجم: 30.97M
نکته: زمان سخنرانی به فاصله چند روز پس از است و در ۲۵ دقیقه ابتدایی حاوی مباحث مهم از مکر طائفه خبیثه می‌باشد. آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
نکته: زمان سخنرانی به فاصله چند روز پس از #طوفان_الأقصی است و در ۲۵ دقیقه ابتدایی حاوی مباحث مهم از
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ :۱۸ مواجهه اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم با و و ؛ کفار شامل و ها؛ اهل کتاب شامل و ؛ جریانات روز [جنگ و ] ادامه وقایع صدر اسلام است؛ یهود گذشته از عداوت با عداوت با است؛ ضعف دستگاه ما؛ محل سؤال بودن عدم روشنگری دستگاه‌های تبلیغاتی داخل پیرامون جشن دینی در یهود برای گرامیداشت توسط یهود که در هم ذکر شده است؛ عدم آشنایی جامعه ما با تورات و تلقی عامیانه به اینکه تورات مثل کریم همه‌اش الهی است در حالی‌که قسمت کوچکی از تورات وحی به علیه‌السلام است و قسمتی از آن نویسی است که بعد از جریان (= ) می‌باشد؛ بخت النصر صندوق تورات را شکست و آتش زد و یهود را به اسارات و بردگی برد که موجب بردگی ۳۰۹ ساله یهود (بنابر گزارش خود یهود) گردید؛ آزادی یهود توسط ؛ تاریخ‌نویسی پیران یهود پس از آزادی از مطالب سینه به سینه از تورات و همچنین مطالبی که برایشان اتفاق افتاده بود به‌عنوان تورات قسمتی از تاریخ یهود نوشتند؛ بخت النصری که یهود را به اسارت گرفته غیر از بخت النصری است که به حمله کرد و با مکیان جنگید؛ نفوذ یهود در دربار ؛ ابهام تاریخ تورات در بین فرضیه تحریک یهود از ابتدا در هخامنشیان در مقابل فرضیه نفوذ یهود پس از ایجاد هخامنشیان؛ ماجرای نفوذ و (مدفون در ) به دربار پادشاه هخامنشی [= ] در پی امتناع ملکه (خواهر پادشاه) برای مضاجعت با پادشاه در ملأ عام؛ اخراج ملکه وشتی از دربار و ابهام در کشته شدن وی؛ جایگزین شدن استر به جای ملکه وشتی و ابهام در برآورده کردن تقاضای پادشاه در ملأ عام؛ نسبت ظاهری استر و مردخای به‌عنوان برادرزاده و عمو یا خواهرزاده و دایی؛ تقاضای قتل عام توسط استر و مردخای از پادشاه هخامنشی به علت عداوت ایرانیان با یهود؛ نامعلوم بودن منشأ عداوت ایرانیان با یهود در تاریخ که همین عداوت پایه فرضیه روی کار آمدن هخامنشیان توسط یهود برای سرکوب ایرانیان است؛ ایرانی نبودن بخت النصر؛ امتناع ابتدایی پادشاه هخامنشی در مقابل درخواست استر و مردخای و سپس اجازه دادن وی به استر و مردخای برای کشتار ایرانیان به مدت سه روز؛ ابهام در تورات در تعداد روزهای ایرانی کشی؛ تعداد کشته‌شدگان ایرانی طبق گزارشات تورات بین ۷ هزار نفر تا ۷۰ هزار نفر نقل شده است؛ روز واقعه کشتار ایرانیان در ۱۳ است که در فرهنگ ایرانیان است و در فرهنگ یهودیان جشن است؛ شکرانه ۲۵۰۰ ساله کشتار ایرانیان توسط یهود و ادعا و قصد ایشان بر ادامه ایرانی کشی؛ پیدایش رسم سیزده بدر از سوی ایرانیان به علت ترسی که از کشتار داشتند سال به سال ادامه پیدا کرد خصوصاً با نفوذ یهود در دربار؛ رسم شدن ابتدایی زدن به کوه و صحرا از ترس تکرار کشتار در سیزده بدر؛ ضعف دستگاه تبلیغاتی ما و امکان در آن؛ برخی مدعیان به اسم قصد زدن ایران را دارند؛ عداوت قوم یهود با ایرانیان؛ مانور یهود بر هخامنشیان با عقیم کردن با محدودیت تاریخ سلطنت ۱۱ هزار ساله در ایران به ۲۵۰۰ سال و شروع پادشاهی از هخامنشی تبیین عدوات یهود با ؛ سرگردانی قوم یهود در تاریخ؛ و دروغ‌پردازی بسیار یهود در تاریخ؛ بیان نویسنده پیرامون دروغ‌پردازی یهود در تاریخ؛ گزارش در پیرامون بیان (۱۶۹۴-۱۷۷۸م) درباره دروغ‌پردازی یهود در ؛ چرایی سکونت در حاشیه توسط یهود قبل از اسلام به علت اعتقاد به اینکه Māšîaḥ# در دامنه کوه در اطراف مکه به دنیا می‌آید؛ تفسیرهای یهودیان از کوه فاران نزد برخی از ایشان به و نزد برخی از ایشان به اطراف مکه؛ سکونت یهود در اطراف مکه و به قدرت در زمینه‌های طلا و ساخت شمشیر و دارو رسیدن؛ تولد پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم و متوجه شدن یهود از این تولد و قصد ایشان برای قتل رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ قصد یهود بر آباد سلطنت در مدینه و توافق با برای سلطنت به‌عنوان پادشاه یهود که با پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم از مکه به مدینه این نقشه به هم خورد؛ دو جهت دشمنی یهود با عرب و اسلام: ۱) صاحب پیامبر شدن عرب ۲) به هم خوردن سلطنت یهود با هجرت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ دشمن ترین دشمنان با مسلمانان به بیام قرآن یهود هستند: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ :۸۲
شذرات المعارف
نکته: زمان سخنرانی به فاصله چند روز پس از #طوفان_الأقصی است و در ۲۵ دقیقه ابتدایی حاوی مباحث مهم از
دشمنی با رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ نقش‌آفرینی کفار و اهل کتاب و منافقین در اسلام؛ در صدد بودن منافقین برای بازگشت سنن به اسلام؛ تبیین فضای عرب جاهلی؛ سطوت و غرور عرب جاهلی: وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ :۶؛ معنای گفتن عرب جاهلی به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ ساخت علم و بعد از اسلام؛ در فضای جاهلیت یعنی قولٌ شعریٌ: کلام به هم بافته (می‌بافد)؛ : کج میگه اما رج میگه؛ وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ :۶۹؛ معنای شعر در قرآن؛ ورود وزن شعری در قرآن کریم: نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ :۴۹؛ ورود وزن در قرآن کریم: وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ :۱۳ ساقی می ده مرا که از کتاب قویم نموده‌ام استماع کریمه‌ئی از کریم نبئ عبادی عنی انا الغفور الرحیم از پس این استماع ز خوردن باده بیم هذا شئی عجاب ذلک امر عظیم ذلک امر عظم هذا شئی عجاب وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ :۶۹؛ شایسته تو نیست یا رسول الله که قول بافتنی داشته باشی بلکه کلام تو قول است: ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ :۱۲۵ به زور وارد شدن عرب جاهلی به اسلام؛ جامعه عرب جاهلی خود نشانه جامعه به معنای امروزی است؛ زندگی هفت هزار ساله عرب با تمدن خود؛ رد جاهلانه توسط اسلام و بنیانگذاری تمدن اسلامی بر پایه‌های نه پایه‌های بر اساس لذات ؛ وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا :۵؛ وجود حکایات پیش از اسلام در عرب جنگ زیر زیرکی منافقین با اسلام برخلاف کفار و اهل کتاب؛ اوصاف از منافقینی که در دربار ذی‌شأن شد؛ معرفی ولید بن عقبه در قرآن کریم به‌عنوان ؛ معنای لغوی فاسق و و معنای اصطلاحی آن؛ احتمال فستق (=پسته) از فسق؛ فسق در لغت آن چیزی است که پوسته را پاره می‌کند و می‌آید بیرون و در اصطلاح فاسق کسب است که پرده‌ها را می‌درد؛ أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ :۱۸ عدم برابری با فاسق؛ کشته در فرهنگ جاهلی کشته بسی دیده‌ام در هوسی داده جان زنده چو تو، کس ندید، کشته به ترک هوس شعر راجع به علیه‌السلام کشته شدن عرب جاهلی در راه هوی و هوس نه در راه سالم و ادامه این روند در لباس نفاق در اسلام و در جنگ‌ها؛ ولید بن عقبه در برابر صلوات الله علیه و نزول آیه: قوله تعالى: أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً، لا يَسْتَوُونَ الآيات. ۶۱۰- أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْفَقِيهُ قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْفَرَجِ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَنْدَلٌ، عَنِ اَلْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ: عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: نَزَلَتْ: أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ يَعْنِي بِالْمُؤْمِنِ عَلِيّاً وَ بِالْفَاسِقِ اَلْوَلِيدَ بْنَ عُقْبَةَ. ۱-۶۱۰- ب: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَافِظُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى بْنِ أَحْمَدَ الْجَلُودِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْغَفَّارِ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ [إِبْرَاهِيمُ بْنُ]مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَزْدِيُّ قَالاَ: حَدَّثَنَا مَنْدَلُ بْنُ عَلِيٍّ عَنِ اَلْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: انْتَدَبَ عَلِيٌّ وَ اَلْوَلِيدُ بْنُ عُقْبَةَ فَقَالَ اَلْوَلِيدُ لِعَلِيٍّ: أَنَا أَحَدُّ مِنْكَ سِنَاناً-وَ أَسْلَطُ مِنْكَ لِسَاناً وَ أَمْلَأُ مِنْكَ حَشْواً فِي الْكَتِيبَةِ. فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ: اُسْكُتْ يَا فَاسِقُ-فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى هَذِهِ الْآيَةَ. و رواه عن الكلبي كرواية مندل، أخوه حبان، و محمد بن فضيل، و حماد بن سلمة و محمود بن الحسن..
شذرات المعارف
نکته: زمان سخنرانی به فاصله چند روز پس از #طوفان_الأقصی است و در ۲۵ دقیقه ابتدایی حاوی مباحث مهم از
تألیف ج۱صص۵۷۲-۵۷۴؛ منزلت نزد ؛ علت طرح مباحث کتاب شواهد التنزیل حسکانی از علمای اهل به علت سوال مستمعین از اینکه آیا در مورد امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه در قرآن کریم آیاتی وارد شده است؛ ۶۱۴- [وَ رَوَاهُ أَيْضاً اَلْحِبَرِيُّ ]بِرِوَايَةِ حِبَّانَ [أَخْبَرَنَا] اَلْجَوْهَرِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَافِظُ قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ حَكَمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حِبَّانُ بْنُ عَلِيٍّ عَنِ اَلْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ [فِي قَوْلِهِ تَعَالَى]: أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً [قَالَ هُوَ]. عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ كَمَنْ كانَ فاسِقاً اَلْوَلِيدُ بْنُ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ. [وَ قَوْلُهُ تَعَالَى: ] فَلَهُمْ جَنّاتُ الْمَأْوى نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ. [وَ قَوْلُهُ]: فَمَأْواهُمُ اَلنّارُ نَزَلَتْ فِي اَلْوَلِيدِ بْنِ عُقْبَةَ. ج۱ص۵۷۷ صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین روضه سلام الله علیها خواهرش بر سینه و بر سرزنان رفت تا گیرد برادر را عنان ۱۴۰۲پائیز آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و ما بعث الله نبيّاً إلّا عاقلاً حتّى يكون عقله أفضل من جميع جهد المجتهدين، و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» ج۱ص۱۵۴ توفیق پی بردن به علل و اسباب خود؛ پشت پا زدن برخی به اسباب موفقیت خود وقتی افتاد فتنه‌ای در شام هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند استفاده برخی از مواهب برای رسیدن به به در معرض قرار دادن خود؛ إن لربكم في أيام دهركم نفحات الا فتعرضوا لها ج۸۴ص۲۶۷؛ عنصر بسیار مهم در ؛ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ ۖ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ علیهم‌السلام:۹؛ از مواهب الهی موضوع در مبادی است؛ یافت جایگاه انسان با فکر صحیح به در مقام عبودیت بودن و ضرورت سیر به سمت کمال؛ درست کردن گاهی مسامحتا گفته شده و به تعبیر مسامحی‌تر گاهی گفته می‌شود؛ و بی نیازی خدای متعال، و آفرینش و ظهور و جلوه هستی بر اساس و ازلی؛ به عبث خلق نشدن مخلوقات و برای مخلوقات؛ مقام و در انسان که بنابر می‌تواند به برسد؛ در انسان برای رسیدن کمال؛ ماهیت به انتقال از عالمی به عالمی دیگر؛ در انسان و ضرورت به فعلیت رساندن استعدادها و پیدایش بحث و بنابر ؛ راهنمایی عقل به اینکه انسان برای طی مراحل کمال نیاز به راهنمایی الهی علیهم‌السلام دارد؛ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا سلام الله علیها:۳۱؛ نیاز به و عبادت برای رسیدن کمال طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بدر آی تا ببینی طیران آدمیت «و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» بنده هر واجبی از واجبات را که انجام می‌دهد تعقل می‌کند که این برای خود انسان است تا از حضیض عالم اسفل به بالاترین مراتب کمال برسد؛ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى :۳۶؛ راهنمایی مقام برای انسان؛ کلام امام علیه‌السلام ناظر به این معنا است که انسان تعقل می‌کند که برای رسیدن به کمال نیاز به این معرفت و عبادت دارد و انسان هر فریضه‌ای را که انجام می‌دهد برای خودش انجام می‌دهد و منفعتی برای خدا ندارد نه اینکه به این معنا باشد که خدا چرا مثلاً نماز صبح را دو رکعت قرار داده است صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان ای مرهم سینۀ خستۀ ما وی مونس قلب شکستۀ ما در نغمه گری دستان تواند در گلشن وحدت دستۀ ما پیوسته بود با نفخۀ صور این زمزمۀ پیوستۀ ما برخاسته تا افق گردون فریاد ز بخت نشستۀ ما کی حلقه شود در گردن یار این دست به گردن بستۀ ما دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن به خدا که ز غیر تو بیزارم وز خویش همیشه در آزارم آوارۀ کوه و بیابانم سرگشتۀ کوچه و بازارم چون مرغ شب آویزم همه شب روزانه چه بلبل گلزارم در خرمن نه فلک آتش زد یک شعله ز آه دل زارم رنجورم و باز مرنجانم بیزارم و باز نیازارم آن خاطر نازک را ترسم کز زاری خویش بیازارم دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن عزیزٌ علیّ أن أری الخلقَ و لا تُری و لا أسمع لک حسیسا و لا نجوی دعای روضه بازگشت به خیمه‌گاه فلاندبنك صباحا ومساء، ولابكين عليك بدل الدموع دما ... وأسرع فرسك شاردا، وإلى خيامك قاصدا، محمحما باكيا. ج۱۰۱صص۲۳۸-۲۴۰ الظليمة الظليمة من امة قتلت ابن بنت نبيها ج۴۴ص۳۰۸ حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان بابی العطشان حتی قضی بابی المهموم حتی مضی روحی فداک یا اباعبدالله ۱۴۰۲/۱/۱۰ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام قال رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم: إذا رأيتم المؤمن صموتاً فادنوا منه، فإنّه يلقي الحكمة، والمؤمن قليل الكلام كثير العمل، والمنافق كثير الكلام قليل العمل.» ج۱ص۱۵۴ حکمت نسبت دادن سخن به رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ اصل مسلم در علم در این است که اطهار علیهم‌السلام واحد هستند و اگر سخنی را از معصومی به یک معصوم دیگر نسبت بدهیم اشکال ندارد و معصیت و صحیح است؛ أولنا محمد وآخرنا محمد وأوسطنا محمد وكلنا محمد ج۲۶ص۶؛ روي عن الصادق علیه‌السلام أنه قال : علمنا واحد وفضلنا واحد ونحن شئ واحد ج۲۶ص۳۱۷؛ یکی بودن علیهم‌السلام؛ حکمت و ضرورت احیای بزرگان؛ نیکویی ذکر مطلب با یادکرد بزرگان حکمت دیگر از ذکر سخن از جانب رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم اینکه نفس نام بردن از اولیای الهی می‌کند و سبب می‌شود همان‌گونه ذکر نام سبب جلب می‌شود چرایی حصول جلب فیض با یاد خوبان: ۱) (تکرار همیشگی) ذکر جمیل یاد متداول خوبان مورد دوستداری و محبت خداست همان‌گونه که مطالب در کریم در بسیاری موارد به اولیاء خدا نسبت داده شده است: وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ (۱۲) وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ( علیه‌السلام:۱۳) ۲) ذکر همیشگی خوبان سبب احیای بزرگان نزد مردم می‌گردد ۳) شادمانی و سرور بزرگان از دنیا رفته به سبب ذکر خیر ایشان و کردن ایشان در حق یادکنندگان خودشان اهمیت ذکر معصومین علیهم‌السلام توسط توسط ائمه اطهار علیهم‌السلام؛ شرایط زمان علیه‌السلام به قول اهل دوره و عصر می‌باشد؛ ممنوعیت نقل کلام رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم توسط به بهانه ترویج قرآن کریم بنابر قول اهل و بنابر قول علت منع حدیث وجود بسیار صلوات الله علیه در میان فرمایشات رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم است؛ ادامه منع حدیث در دوران و و علیهم‌السلام تا رسیدن خلافت به به مدت کمتر سه سال؛ کارهای مهم عمر بن عبدالعزیز: منع شتم و صلوات الله علیه و بازگرداندن و درخواست از علمای بلاد برای کتابت روایات رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ سخن معروف و پررونق بین : دو در حدیث نقش دارد: که منع حدیث کرد و گفت ننویسید و عمر بن عبدالعزیز که احادیث را بنویسید؛ رساندن حدیث به رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم در دوران کتابت حدیث فلذا امام کاظم علیه‌السلام گاهی سند به رسول الله و گاهی به امیرالمومنین صلوات الله علیهما و آلهما می‌رسانند؛ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اَلْعَزِيزِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ غَيْرِهِ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ اَلْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ اَلْحُسَيْنِ حَدِيثُ اَلْحَسَنِ وَ حَدِيثُ اَلْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ حَدِيثُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ حَدِيثُ رَسُولِ اَللَّهِ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ج۱ص۵۳؛ سند دادن علیه‌السلام در : عن علي بن موسى الرضا، عن موسى ابن جعفر، عن جعفر بن محمد، عن محمد بن علي، عن علي بن الحسين، عن الحسين بن علي، عن علي بن أبي طالب (عليه السلام)، عن النبي (صلى الله عليه وآله)، عن جبرئيل عن ميكائيل، عن إسرافيل، عن اللوح، عن القلم، قال: يقول الله تبارك وتعالى: ولاية علي بن أبي طالب حصني، فمن دخل حصني أمن ناري شیخ ص۳۰۶ «يا هشام قال رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم» پایه‌گذاری توسط معصومین علیهم‌السلام؛ در آخر کتاب ج۴صص۴۲۱-۵۴۱ شیخ خود را ذکر کرده‌اند؛ ذکر یاد رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم در بیان معصومین علیهم‌السلام به اوصاف حضرتشان نه به اسم شریفشان به علت نهی در قرآن؛ دستور رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم در مورد به کار بردن لقب صلوات الله علیه پس ؛
شذرات المعارف
ثمَّ نَزَل صلی‌الله علیه وآله وسلم وكان وقت الظَهيرة ـ فصَلّى ركعتين، ثمّ زالتِ الشمس فأَذَّن مُؤَذنُه لصلاة الفَرْض فصَلّى بهم الظهر، وجَلَس صلی‌الله علیه وآله وسلم في خَيمته، وأمَر علياً أن يَجْلِس في خَيمةٍ له بازائه، ثُمّ أمَرَ المسلمين أن يَدْخُلوا عليه فَوْجاً فَوْجاً فَيُهَنَؤوه بالمَقام، ويُسلِّموا عليه بإمْرَة المؤمنين، ففعل الناسُ ذلك كلُّهم، ثمّ أمَرَ أزواجَه وجميعَ نِساء المؤمنين معه أن يَدْخُلن عليه، ويُسَلِّمن عليه بإمْرَة المؤمنين ففَعلنَ. ج۱ص۱۷۶ «يا هشام قال رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم: إذا رأيتم المؤمن صموتاً فادنوا منه، فإنّه يلقي الحكمة، والمؤمن قليل الكلام كثير العمل، والمنافق كثير الكلام قليل العمل.» قید اضافی بودن کلمه «رأیتم»؛ انسان یا است یا ؛ (= ) معلوم است به جایی رسیده؛ حرف نزدن برخی به علت بلد نبودن است و سکوت بر اثر است: تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد یعنی به کوشا باشد و سعی در عمل داشته باشد؛ روایت سرعت گرفتن صلوات الله علیه در ؛ ضرورت سرعت گرفتن در کار خیر: بادروا بعمل الخير قبل أن تشغلوا عنه بغيره ج۱۰ص۹۹؛ سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ :۲۱؛ وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ :۱۳۳؛ جریانی از عقوبت تأخیر در کار خیر؛ مؤمن این است که اگر ضعفی در او دیدی آن را بپوشانی نه اینکه منتشرش کنی؛ منامان صادقان عجيبان فيهما تهديد عظيم و شاهد صدق لكثير من الأخبار و حدثني الصالح الصفي الحاج المذكور [الحاج ملا أبو الحسن] سلمه اللّه قال:كان لي صديق فاضل تقي عالم،و هو المولى جعفر بن العالم الصالح المولى محمّد حسين من أهل طبرستان من قرية يقال لها تيلك،و كان(ره)في بلده،فلما جاء الطاعون العظيم الذي عمّ‌ البلاد و طمّ‌ العباد،اتفق ان خلقا كثيرا ماتوا قبله و جعلوه وصيا على أموالهم،فجبى كلها ١و مات بعدهم بالطاعون قبل ان يصرف الأموال في محلها،فضاعت كلها،و لما وفقني اللّه تعالى لزيارة العتبات و مجاورة قبر مولانا أبي عبد اللّه(علیه‌السلام)رأيت ليلة في المنام كأن رجلا في عنقه سلسلة تشتعل نارا، و طرفيها بيد رجلين و له لسان طويل قد تدلى على صدره،فلما أراني من بعيد قصدني،فلما دنا مني ظهر انه المولى المزبور،فتعجبت فلما همّ‌ ان يكلمني و يستغيث بي جر السلسلة إلى الخلف فرجع القهقري و لم يتمكن من الكلام، ثم دنا ثانيا ففعلا به مثل الأول و كذلك في المرة الثالثة،ففزعت من مشاهدة صورته و حالته فزعا شديدا،و صحت صيحة عظيمة انتبهت منها،و انتبه من كان نائما في جانبي من بعض العلماء. فقصصت عليه رؤياي و كان وقت النداء،و اعلام فتح أبواب الصحن و الحرم الشريفين،فقلت:ينبغي ان نقوم و ندخل الحضرة و نزور و نستغفر له، لعل اللّه يرحمه ان كانت الرؤيا صادقة،فقمنا و فعلنا ذلك و مضى زمان طويل يقرب من عشرين سنة و لم يتبين لي من حاله شيئا،و كان في زعمي ان تلك الحالة للتقصير الذي وقع منه في أيام الطاعون في أموال الناس،و لما منّ‌ اللّه تعالى عليّ‌ بزيارة بيته و قضيت المناسك و قربنا في الرجوع إلى المدينة المشرفة مرضت مرضا شديدا منعني عن الحركة و المشي،فلما نزلنا قلت لأصحابي: غسلوني و بدلوا ثيابي و احملوني إلى الروضة المطهرة لعل الموت يحول بيني و بين الوصول إليها،ففعلوا و لما دخلت الحضرة أغمي علي فتركوني في جانب و مضوا لشأنهم،فلما أفاق بي حملوني و أتوا بي إلى قرب الشباك فزرت،ثم ذهبوا بي إلى الخلف عند بيت الصديقة الطاهرة سلام اللّه عليها أحد المواضع التي تزار فيها،فجلست وزرت بما بدا لي،ثم طلبت عنها الشفاء و قلت لها: بلغنا من الآثار كثرة محبتك لولدك الحسين(علیه‌السلام)،و اني مجاور قبره الشريف، فبحقه عليك إلاّ ما شافيتني،ثم خاطبت الرسول(صلی‌الله علیه وآله وسلم)و ذكرت ما كان لي من الحوائج منها الشفاعة لجملة من رفقائي الذين حلوا أطباق الثرى و تمزقهم البلوى،و عبددت أساميهم إلى ان بلغت إلى المولى جعفر المتقدم ذكره، فذكرت الرؤيا فتغيرت حالي فألححت في طلب المغفرة له و سؤال الشفاعة منه(صلی‌الله علیه وآله وسلم)،و قلت:اني رأيته قبل ذلك بعشرين سنة في المنام في حال سوء لا أدري أكان صادقا أم كان من الأضغاث‌؟و ذكرت ما سنح لي من التضرع و الدعاء في حقه،ثم رأيت في نفسي خفة فقمت و رجعت إلى المنزل بنفسي، و ذهب ما كان بي من المرض من بركة البتول العذراء سلام اللّه عليها،و لما أردنا الخروج من البلد أقمنا في الاحد يوما،و كان أول منازلنا،فلما نزلنا فيه و فرغنا من زيارة الشهداء رقدت،فرأيت المولى جعفر المذكور مقبلا إليّ‌ في زي حسن و عليه ثياب بيض كغرقىء البيض و على رأسه عمامة محنكة و بيده عصا،فلما دنا مني سلّم و قال:مرحبا بالأخوة و
شذرات المعارف
ثمَّ نَزَل صلی‌الله علیه وآله وسلم وكان وقت الظَهيرة ـ فصَلّى ركعتين، ثمّ زالتِ الشمس فأَذَّن مُؤَذن
الصداقة!هكذا ينبغي ان يفعل الصديق بصديقه،و كنت في تلك المدة في ضيق و شدة و بلاء و محنة، فما قمت من الحضرة إلاّ و خلصتني منها و الآن يومان أو ثلاثة أرسلوني إلى الحمام و طهروني من الأقذار و الكثافات،و بعث إلى الرسول(صلی‌الله علیه وآله وسلم)بهذه الثياب و الصديقة الطاهرة سلام اللّه عليها بهذه العباء،و صار أمري بحمد اللّه إلى حسن و عافية،و جئت إليك مشيعا لك و مبشرا،فطب نفسا انك ترجع إلى أهلك سالما صحيحا و هم سالمون فانتبهت شاكرا فرحا،و على الفطن الخبير ان يتأمل في دقائق تلك الرؤيا فان فيها ما تزيل عن القلب العمى و عن البصر القذى. ج۲صص۱۷۲-۱۷۴؛ «يا هشام قال رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم: إذا رأيتم المؤمن صموتاً فادنوا منه، فإنّه يلقي الحكمة، والمؤمن قليل الكلام كثير العمل، والمنافق كثير الكلام قليل العمل.» و سعی بسیار مؤمن در عمل و کم حرف و صموت بودن که به این شخص باید نزدیک شد که این شخص است و از آنکه است و کم عمل فرار کنید که این شخص دورو (= ) است دامن‌آلوده، اگر خود همه حکمت گوید به سخن‌گفتنِ زیباش، بَدان، بِه نشوند وآن‌که پاکیزه رَوَد، گَر بنشیند خاموش همه، از سیرتِ زیباش، نصیحت شنوند كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ ج۲ص۷۸؛ خاطره‌ای از موفق در به علت اهل عمل بودن امام جماعت؛ يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَىٰ :۳۵؛ ضرورت تسریع در کار خیر؛ فی التأخیر آفاتٌ؛ ضرورت تسریع و تعجیل در کار خیر و تاخیر در : أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّكَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ نامه ۳۱ صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین روضه سلام الله علیها تا تو افشان مو نگاهی سوی زینب می‌کنی ای مه ابرو هلالم روز من شب می‌کنی من صبورم لیک از هجران طاقت سوز خود کاسه صبر مرا از غم لبالب می‌کنی می‌خورد بر هم لبت ای میزبان کائنات قصهٔ تلخ پذیرایی دیشب می‌کنی أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا :۹ حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان ۱۴۰۲/۱/۱۱ آیت الله https://eitaa.com/akavan110