eitaa logo
شذرات المعارف
1.1هزار دنبال‌کننده
7 عکس
39 ویدیو
23 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری و حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده تا محققین محترم بهره‌مند گردند لازم به ذکر است که این کانال هیچ ارتباطی با شخص حضرت آیت الله اخوان حفظه الله تعالی ندارد یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «إنَّ الله حرم الجنّة على كلَّ فاحش بذي قليل الحياء لايبالي ما قال ولا ما قيل فيه.» ج۱ص۱۴۹ گفتن در به انحاء مختلف (حتی در لحن سخنگو) مورد اعتناست؛ وصایای جناب به پسرش؛ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ علیه‌السلام:۱۹/ مجموعه‌ای است از مطالبی که آن‌ها را یا به یا به یا هردو تعقل و تجربه باهم، به دست آورده است که اینها برای او یک ساخته است/ هر انسان دارای جهان‌بینی است/نگرش و در انسان عاقل در تعامل با دیگران/تعامل در سخن و رفتار تابع یک جهان‌بینی است مگر اموری که تعبیر به اعمال می‌شود/ماییم و باورهای‌مان و بیشتر از همه باور انسان در سخن گفتن بروز می‌کند اقسام سخن گفتن مثل و و /انسان با رفتار و نگاه و امثالهم دارد با دیگران به نوعی سخن می‌گوید؛ وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ :۱ کسی کو مردمان را خار دارد/ هر رفتاری تابع یک نگرشی است و کسی‌که مثلاً می‌گوید دست خودم نیست که عصبانی می‌شوم، اگر با واکنش تند مواجه بشود دیگر عصبانیت به خرج نمی‌دهد/زبان در دهان از همهٔ زبان‌ها گویاتر است و حرف و مزاح و نحوه خنده و رفتارهای انسان همگی حکایت از نگرش انسان می‌کنند که می‌توان از این‌ها او را شناخت/بسیاری از شرعی که به‌عنوان دستورات شناخته می‌شود (مثل نهی از و و و ) اگر کسی مرتکب بشود حکایت از شخصیت او می‌کند/آدمی که پشت سر دیگران حرف می‌زند ولی تعدی در حقوق دیگر دیگران نمی‌کند باید دید چه چیز مانع این تعدی اوست که همهٔ این مسائل در مباحث قابل بررسی است «إنَّ الله حرم الجنّة على كلَّ فاحش بذي قليل الحياء لايبالي ما قال ولا ما قيل فيه.» از بدترین انسان‌ها شخص مذکور در روایت است، که این دارد حکایت از شخصیت او می‌کند نه اینکه موضوع خود این عیب‌ها باشد/لزوم شناخت حد و مرز خود/شخصی که در هر زمینه‌ای وارد می‌شود و دخالت می‌کند و سخن می‌گوید فقط یک چیز بلد است که آن «من» است! («من» باید همه‌جا باشم!)/اهمیت قائل شدن برای دیگران/اموری مثل احترام به فقط و نیست بلکه یک جهان‌بینی است؛ تأخیر هلاکت یک قوم توسط خدای متعال به واسطهٔ یک ریش سفید که داخل این قوم بود/نقلی از یکی از اساتید دانشگاه از دوران تحصیل در / موجود در و مسلمان ایرانی/جایگاه و «إنَّ الله حرم الجنّة على كلَّ فاحش بذي قليل الحياء لايبالي ما قال ولا ما قيل فيه.» ( ) پرده‌در، ( ) پست، کم هیچ‌گونه ملاحظهٔ دیگران را ندارد و همه‌چیز دائر مدار شخص خود اوست/جریان از شخصی که در حین آموزش دادن نظامی شد. صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین زنده جاويد كيست؟ كشته شمشير دوست كآب حيات قلوب، در دمِ شمشير اوست گر بشِكافى هنوز، خاك شهيدان عشق آيد از آن كشتگان، زمزمه دوست دوست بنده یزدان شناس موت و حیاتش یکی است زآنکه به نور خداش پرورش طبع و خوست گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا گرچه ز آواز خلق ملک پر از های و هوست عاشق ديدار دوست، اوست كه همچون حسين زردىِ رُخسار او، سرخ ز خون گلوست دوست به شمشير اگر، پاره كند پيكرش منّت شمشير دوست، بر بدنش مو به موست گر به اسيرى بَرند عترت او دشمنان هر چه ز دشمن بر او، دوست پسندد، نكوست عمتی عمتی هذا نعش من؟!... ۱۴۰۱٫۸/۸ https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
این صدای ناقوس برای است و همچنین سایر امور و مطالب هم همینطور است؛ اگر مقام و توجه نباشد صدای قرآن نیز برای آدمی ثمر ندارد؛ رُبَّ تالِ القرآنِ و القرآنُ يَلعَنُهُ ج۹۲ص۱۸۴؛ گاهی صاحب چشم بینا و گوش شنوا از بدن یک منظره می‌گیرد که این در قرآن به گوش شنوا تعبیر شده؛ إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ (۱۱) لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ :۱۲؛ نجات انسان برای رسیدن به که این را فقط صاحب گوش شنوا می‌فهمد؛ بیان اهل مبنی بر نداشتن گوش شنوا و عدم : وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ :۱۰؛ تنبه دادن علیه‌السلام به بت‌پرستان: فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (۶۴) ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ علیهم‌السلام:۶۵؛ این تنبه برای همه در طول زندگی می‌آید که برخی اعراض می‌کنند برخی آن را ادامه می‌دهند که این‌ها مصداق ‹مستمع واع» هستند که زندگانی برای این‌ها منفعت دارد صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین مقصد من، خواجه، مولای من است توشه من نیز تقوای من است در مناجاتم چو موسی با اله خلوت دل طور سینای من است می روان مرده‌ام را زنده کرد آری آری می مسیحای من است نشئۀ ناسوتم اندر خور نبود عالم لاهوت ماوای من است یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین روضه سلام الله علیها خواهرش بر سینه و بر سرزنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر شه، راه را دود آهش کرد حیران، شاه را در قفای شاه رفتی هر زمان بانگ مهلا مهلنش بر آسمان کای سوار سر گران کم کن شتاب جان من لختی سبکتر زن رکاب تا ببوسم آن رخ دلجوی تو تا ببویم آن شکنج موی تو یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین شه سراپا گرم شوق و مست ناز گوشه‌ی چشمی به آنسو کرد باز دید مشکین مویی از جنس زنان بر فلک دستی و دستی بر عنان زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال اخت الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو، دست خدا در آستین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین مهلا مهلا یابن الزهرا حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان بابی العطشان حتی قضی بابی المهموم حتی مضی روحی فداک یا اباعبدالله ۱۴۰۲/۱/۴ https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و ما بعث الله نبيّاً إلّا عاقلاً حتّى يكون عقله أفضل من جميع جهد المجتهدين، و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» ج۱ص۱۵۴ توفیق پی بردن به علل و اسباب خود؛ پشت پا زدن برخی به اسباب موفقیت خود وقتی افتاد فتنه‌ای در شام هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند استفاده برخی از مواهب برای رسیدن به به در معرض قرار دادن خود؛ إن لربكم في أيام دهركم نفحات الا فتعرضوا لها ج۸۴ص۲۶۷؛ عنصر بسیار مهم در ؛ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ ۖ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ علیهم‌السلام:۹؛ از مواهب الهی موضوع در مبادی است؛ یافت جایگاه انسان با فکر صحیح به در مقام عبودیت بودن و ضرورت سیر به سمت کمال؛ درست کردن گاهی مسامحتا گفته شده و به تعبیر مسامحی‌تر گاهی گفته می‌شود؛ و بی نیازی خدای متعال، و آفرینش و ظهور و جلوه هستی بر اساس و ازلی؛ به عبث خلق نشدن مخلوقات و برای مخلوقات؛ مقام و در انسان که بنابر می‌تواند به برسد؛ در انسان برای رسیدن کمال؛ ماهیت به انتقال از عالمی به عالمی دیگر؛ در انسان و ضرورت به فعلیت رساندن استعدادها و پیدایش بحث و بنابر ؛ راهنمایی عقل به اینکه انسان برای طی مراحل کمال نیاز به راهنمایی الهی علیهم‌السلام دارد؛ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا سلام الله علیها:۳۱؛ نیاز به و عبادت برای رسیدن کمال طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بدر آی تا ببینی طیران آدمیت «و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» بنده هر واجبی از واجبات را که انجام می‌دهد تعقل می‌کند که این برای خود انسان است تا از حضیض عالم اسفل به بالاترین مراتب کمال برسد؛ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى :۳۶؛ راهنمایی مقام برای انسان؛ کلام امام علیه‌السلام ناظر به این معنا است که انسان تعقل می‌کند که برای رسیدن به کمال نیاز به این معرفت و عبادت دارد و انسان هر فریضه‌ای را که انجام می‌دهد برای خودش انجام می‌دهد و منفعتی برای خدا ندارد نه اینکه به این معنا باشد که خدا چرا مثلاً نماز صبح را دو رکعت قرار داده است صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان ای مرهم سینۀ خستۀ ما وی مونس قلب شکستۀ ما در نغمه گری دستان تواند در گلشن وحدت دستۀ ما پیوسته بود با نفخۀ صور این زمزمۀ پیوستۀ ما برخاسته تا افق گردون فریاد ز بخت نشستۀ ما کی حلقه شود در گردن یار این دست به گردن بستۀ ما دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن به خدا که ز غیر تو بیزارم وز خویش همیشه در آزارم آوارۀ کوه و بیابانم سرگشتۀ کوچه و بازارم چون مرغ شب آویزم همه شب روزانه چه بلبل گلزارم در خرمن نه فلک آتش زد یک شعله ز آه دل زارم رنجورم و باز مرنجانم بیزارم و باز نیازارم آن خاطر نازک را ترسم کز زاری خویش بیازارم دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن عزیزٌ علیّ أن أری الخلقَ و لا تُری و لا أسمع لک حسیسا و لا نجوی دعای روضه بازگشت به خیمه‌گاه فلاندبنك صباحا ومساء، ولابكين عليك بدل الدموع دما ... وأسرع فرسك شاردا، وإلى خيامك قاصدا، محمحما باكيا. ج۱۰۱صص۲۳۸-۲۴۰ الظليمة الظليمة من امة قتلت ابن بنت نبيها ج۴۴ص۳۰۸ حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان بابی العطشان حتی قضی بابی المهموم حتی مضی روحی فداک یا اباعبدالله ۱۴۰۲/۱/۱۰ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام لا خير في العيش إلّا لرجلين: لمستمع واع، و عالم ناطق.» ج۱ص۱۵۴ ارزانی شدن ها و خدا بر اساس ؛ گرفتن کریم از و برای عدم نعم الهی به علل مختلفی مثل اینکه اعطای نعم الهی تابع حکمت است؛ أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ (۱۷) وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ (۱۸) وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ (۱۹) وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ :۲۰؛ نعمت کردن؛ زندگی در راه خدا باعث آیات الهی می‌شود؛ انّ الله خلق آدم علی صورته؛ خلقت آدم و صدور جلوات از صورت آدم همان‌گونه که از خدا صادر شد؛ در عربی به معنای زندگی کردن است؛ تبیین چگونه و چه موقع به ظهور رسیدن آیات الهی در زندگی در مسیر خدای متعال با تمثیل قطار در ریل و قطار در خارج از ریل؛ انسان در خود همه و خوبی است و انسان در غیر شأن خود همه پستی و بدی است؛ انسان موقعی در مسیر است که مطابق و وجودی خودش باشد؛ سیر علی نبینا و آله و علیه السلام؛ قَالَ اجْعَلْنِي عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ علیه‌السلام:۵۵؛ اشاره به دو انسان: و ؛ در انسان به جهت حفیظ بودن قرار داده شده است؛ کمال در انسان به است؛ هنگامی انسان می‌تواند مطابق بایسته‌ها و نبایسته‌ها عمل کند که اراده‌اش قوی باشد و تحت دانایی و توانایی قرار بگیرد؛ توانا بود هرکه دانا بود (منسوب به ) اشاره به دو صفت اراده و علم دارد؛ محور تمام کمالات در انسان به علم و اراده است و کمال این دو به حفظ و علم که خود حفیظ بودن هم تحت علیم بودن است؛ اگر دانایی در انسان بود توانایی به درد می‌خورد وگرنه توانایی سبب بدبختی انسان می‌شود غایة الغایات کمال در کلام امام علیه‌السلام: «يا هشام لا خير في العيش إلّا لرجلين: لمستمع واع، و عالم ناطق.» در زندگی انسان از بهره می‌برد مگر به اینکه در یکی از دو حیثیت باشد: یا یا ؛ ضرورت به کارگیری و در مسیر کمال برای بهره بردن از زندگی؛ «لرجلین» یعنی دو قسم بهره‌ور: «لمستمع واع»: دانش‌آموزی گیرا و «عالم ناطق»: دانشمندی سخنگو؛ شأن والای دانش‌آموز گیرنده (=واع)؛ ذکر یکی از صفات علیه‌السلام در قرآن (اذن واعیة) است: الصّادق (علیه السلام)- لَمَّا نَزَلَتْ وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) هِیَ أُذُنُکَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) ج۱ص۴۲۳؛ إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ (۱۱) لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ :۱۲: ما شما را از نجات دادیم و شما را بر کشتی نشانیدیم تا اینکه این نجات دادن ما شما را برای شما یادگاری بوده باشد؛ چه یادگاری‌ای؟ (= اینکه در نظر داشته باشید ما شما را وا نمی‌گذاریم و شما را نجات می‌دهیم)؛ این سخن الهی را آنکسی می‌گیرد که داشته باشد؛ شرایط گوش شنوا در انسان؛ وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ (۱۶) وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ :۱۷؛ پس ای که صاحب گوش شنوا بودی این عالم روزی بساطش به هم می‌ریزد و آن روز آنکسی بهره‌مند است که شنوایی لازمه را داشته است «يا هشام لا خير في العيش إلّا لرجلين: لمستمع واع، و عالم ناطق.» واع از وعی یعی به معنای گیرایی؛ شنوایی با و شنوایی بدون غفلت؛ وقتی انسان سراپا گوش است نکات را می‌گیرد مثل درسی که سیصد نفر هستند و چهار نفر بیشتر نمی‌شوند چون فقط این‌ها سراپا گوش بودند؛ قرار دادن آلات گیرایی در انسان: أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ (۸) وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ (۹) وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ (۱۰) فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ :۱۱؛ گوش نکردن سخن منذران: تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ (۸) قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ :۹؛ گوش نکردن و نکردن: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ :۱۰
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» ج۱ص۱۵۴ هیچ بنده‌ای هیچ واجبی را نمی‌تواند به حق خودش ادا کند مگر آنگاه که در این واجب تفکر و تعقل کند؛ سوال از اینکه حق نماز چگونه ادا می‌شود پاسخی دارد ولی این کلام امام علیه‌السلام این‌جا این است که هیچ واجبی را به حق خودش نمی‌توانی ادا می مگر آنکه با عقل خودت سنجیده باشی آن را که این از تو چه می‌خواهد؟ وظیفه تو نسبت به این واجب چیست؟ چرا باید این را انجام بدهی؟؛ کردن یعنی بررسی کردن و زیر و رو کردن عمل و یافتن حکمت عمل که این عمل چرا واجب شده است و از من چه می‌خواهد «و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» هیچ بنده‌ای ادا نمی‌کند هیچ واجبی از واجبات الهی را مگر آن زمانی که در این واجب تعقل لازم را انجام داده باشد؛ عدم نیاز خدای متعال به اعمال ما؛ بازی در آوردن انسان برای چیزی که به صلاحش است؛ مفید بودن برای خود انسان؛ جریانی از جوانی که فرزندی نابینا پیدا کرد؛ ضرورت به دست آوردن اجزای معنوی با انجام دستورات برای عدم نقصان در آخرت؛ مناط شادی و غم در آخرت؛ وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا (۱۳) اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا :۱۴؛ تشکیل احزاب معنوی انسان به سود یا ضرر او؛ الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ :۶۵؛ وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا ۖ قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ :۲۱؛ اهمیت برای تقویت روح؛ و طمع انسان در امور نه امور معنوی؛ ضرورت تعقل در فرازهای عباداتی مثل ؛ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ :۴؛ روز فقط قیامت نیست بلکه همین الآن در جزای عمل خود هستی با داشتن در نماز که حاصل عمل تو بوده است؛ با بر یک یک مجموعه تعقل کرد مثل تعقل در مفاهیم و ؛ هر موقع انسان فهمید که و و دیگر و سیر به سوی زندگی دیگر یعنی چی آن‌وقت می‌فهمیم که معنای رحمانیت و رحیمیت خدا چیست؛ در عبادت انسان باید اول بفهمد که چه کاره است؛ نهی صلوات الله علیه بر بی حقیقت؛ وَ قَالَ (عليه السلام) لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ "أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ": ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ؟ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى، وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً، وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ، وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا، وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ، وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ؛ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ. ح۴۱۷؛ از کلاه‌مالی فقط پف نم‌زدنش را یاد گرفته‌است ؛ جریانی از حالات شب بیداری مرحوم و گریه وی بر دلدادگی‌؛ وادی و وقت صرف کردن 25:49 دل داده‌ام به یاری، شوخی‌کشی، نگاری مَرضیّةُ السَجایا مَحمودَةُ الخَصائل در عینِ گوشه‌گیری بودم چو چشمِ مستت و اکنون شدم به مستان چون ابرویِ تو مایل صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین شاهی که عنان عالمش بود به دست بر ناقهٔ بی‌عنان شدش اوج نشست این مفخر اولیا پس از ختم رسل معراج به ناقه کرد زین عالم پست روضه علیه‌السلام و اسارت آل الله علیهم‌السلام آن پردگیان که مهرشان چهره ندید چون مهر چهره گشوده گشتند پدید حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان ۲۴محرم۱۴۴۵ ۲۰مرداد۱۴۰۲ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
شب بیستم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ۱۴۰۳/۱/۱۱ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و من طال أمله ساء عمله.» ص۳۹۹ ضرورت پرهیز از یا و ؛ شکل‌گیری آرزو با توجه به واقعیت و بدون توجه به واقعیت؛ جریانی از انسانی خیالباف؛ ضرر بی‌جا مثل و ناامیدی بی‌جا است؛ گردش عالم به علل و اسباب و ضرورت توجه به علل و اسباب در انجام امور و آرزو؛ عوارض (= آرزوی دراز) همچون: سنگدلی در انسان، و سلب قدرت ، و خرابی عمل «و من طال أمله ساء عمله.» یا موافق تعقل است که موفقیت به دنبال دارد، یا موافق تعقل نیست که به نتیجه مطلوب نمی‌رسد؛ رابطهٔ بد و بدرفتاری؛ ضرورت درس گرفتن از دیگران در مقابل ؛ خدمت برخی از ها به بشریت: آب در هاون کوبیدن؛ تهیه بستنی بر بسته شدن تدریجی در مقابل آب در هاون کوبیدن «يا هشام لو رأيت مسير الاجل لالهاك عن الامل» ص۳۹۹ اگر نگاه کنی چگونه سراغ انسان می‌آید، آرزوهایت کوتاه و از خیال‌بافی و خیال‌پردازی دور می‌شوی؛ شرح احوالی از یک غیرمسلمان از آمریکای لاتین؛ تفاوت آرزو داشتن و انجام وظیفه کردن؛ انجام وظیفه نسبت به دارایی خود برای تدبیر امور ورثه؛ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ: إِنْ أُجِّلْتَ فِی عُمُرِکَ یَوْمَیْنِ فَاجْعَلْ أَحَدَهُمَا لِأَدَبِکَ لِتَسْتَعِینَ بِهِ عَلَی یَوْمِ مَوْتِکَ قِیلَ لَهُ وَ مَا تِلْکَ الِاسْتِعَانَهُ قَالَ تُحْسِنُ تَدْبِیرَ مَا تُخَلِّفُ وَ تُحْکِمُهُ. ج۱۹ص۲۶۶؛ اندیشه و برنامه‌ریزی انسان هم جزء دارایی انسان است؛ جریانی از دگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم و دیگران بخورند عمل آمدن متریال چینی با حدود هفتاد سال فعالیت برای ساخت ظرف چینی؛ مطلوب شارع بودن برنامه‌ریزی برای آینده با توجه به اسباب و علل صلی‌الله علیک یا مولانا یا امیرالمؤمنین اکنون در خانه علی را یک جانی نابکار بسته سر رشته نظم عالمین را یک ضربت ناروا گسسته در بستر احتضار حیدر از غصه روزگار رسته مردم مردم به کنار خانهٔ او، استاده، نشسته، دسته دسته مصیبت حضرت مولا صلوات‌الله‌علیه هنگام شهادت حضرت به و و اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ نامه۴۷ تو ای علی مرتضی که مظهر خداستی به کوفه رفته‌ای به خواب و خود کجا رواستی حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب بیستم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ۱۴۰۳/۱/۱۱ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
شب بیست و سوم محرم الحرام ۱۴۴۶ ۱۴۰۳/۵/۷ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و لم يؤمن الخائفين بقدر خوفهم و لكن آمنهم بقدر كرمه و جوده.» ص۳۹۹ از مهم‌ترین امور در مقام تعلیم و تعلم برای دانش‌آموز وقوف به خود است و به این ظرفیت (= توانستن) ایمان داشته باشد؛ استعداد انسان در جلوه‌گری از افق خود در صورت همراهی درست با معلم و استاد خویش؛ تبیین سلسله روایات غضب الهی بر و تحت بودن ملائکه نسبت به که شدهٔ خداست: وباسناده مرفوعا إلى جابر بن يزيد الجعفي قال : قال أبوجعفر محمد بن علي الباقر علیهماالسلام: يا جابر كان الله ولا شئ غيره ولا معلوم ولا مجهول ، فأول ما ابتدأ من خلق خلقه أن خلق محمدا صلی‌الله علیه وآله وسلم وخلقنا أهل البيت معه من نوره وعظمته ، فأوقفنا أظلة خضراء بين يديه ، حيث لا سماء ولا أرض ولا مكان ولا ليل ولا نهار ولا شمس ولا قمر يفصل نورنا من نور ربنا كشعاع الشمس من الشمس ، نسبح الله تعالى ونقدسه ونحمده ونعبده حق عبادته. ثم بدا لله تعالى عزوجل أن يخلق المكان فخلقه ز وكتب على المكان : لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، علي اميرالمؤمنين ووصيه ، به أيدته ونصرته ، ثم خلق الله العرش فكتب على سرادقات العرش مثل ذلك ، ثم خلق الله السماوات فكتب على أطرافها مثل ذلك ، ثم خلق الجنة والنار فكتب عليها مثل ذلك ، ثم خلق الملائكة وأسكنهم السمآء ثم تراءى لهم الله تعالى وأخذ عليهم الميثاق له بالربوبية ولمحمد (صلی‌الله علیه وآله وسلم) بالنبوة ولعلي علیه‌السلام بالولاية ، فاضطربت فرائص الملائكة ، فسخط الله على الملائكة واحتجب عنهم فلاذوا بالعرش سبع سنين يستجيرون الله من سخطه ويقرون بما أخذ عليهم ، ويسألونه الرضا فرضي عنهم بعدما أقروا بذلك وأسكنهم بذلك الا قرار السمآء واختصهم لنفسه واختارهم لعبادته ، ثم أمر الله تعالى أنوارنا أن تسبح فسبحت ، فسبحوا بتسبيحنا ولولا تسبيح أنوارنا ما دروا كيف يسبحون الله ولا كيف يقدسونه. ج۲۵صص۱۷-۱۸؛ پناه بردن ملائکه به (که به معنای ظهور خدای متعال است) که ملائکه به واسطهٔ ظهور قدرت الهی در انسان کامل تخت إشراف و سیطرهٔ یکی از صفات انسان کامل است؛ جمع بین عدم به مقام انسانیت و بین شأن داشتن مخلوق و مصنوع خدای متعال؛ آفت خودمحدودبینی و کوته‌بینی خود و در نتیجه کوتاه کردن خود «و لم يؤمن الخائفين بقدر خوفهم و لكن آمنهم بقدر كرمه و جوده.» از اینکه انسان به خود نرسد؛ در انسان و تلاش در جهت رسیدن به کمال وجودی خویش و رسیدن به نتایج بالاتر از مقدار خوف در انسان خائف من خَس بی سر و پایم که به سیل افتادم او که می‌رفت مرا هم به دل دریا برد اعم بودن منشأ خوف از یا فقدان یک امر؛ وهم منشأ خوف بی‌جا است و بیهودگی فعالیت در اثر این امر؛ خوف بر اثر و منشأ واقعی و رسیدن به بیش از آنچه که انسان خائف در تصور داشت «و لم يؤمن الخائفين بقدر خوفهم و لكن آمنهم بقدر كرمه و جوده.» تبیین چرایی امنیت الهی بیش از مقدار خوف انسان خائف؛ وجود شأنی در انسان که منشأ ظهور صفات الهی بشود رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت انسان؛ إِنِّی جَاعِلٌ فِی ٱلْأَرْضِ خَلِيفَةً :۳۰؛ خلقت هرآنچه در آسمان‌ها و زمین است برای انسان: تَرَوْا۟ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ مَا فِی ٱلْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةً وَ بَاطِنَةًۗ وَ مِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لاَ هُدًی وَ لاَ كِتَٰبٍ مُّنِيرٍ علیه‌السلام:۲۰؛ عدم تصور از آنچه در آسمان‌ها و زمین است ته که ناخوانده‌ای علم سماوات ته که نابرده‌ای ره در خرابات ته که سود و زیان خود ندانی به یاران کی رسی هیهات هیهات حکمت وجود کلیدهای نزد خدای متعال برای باز کردن و رسیدن انسان : وَ عِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَآ إِلاَّ هُوَۚ وَ يَعْلَمُ مَا فِی ٱلْبَرِّ وَ ٱلْبَحْرِۚ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلْأَرْضِ وَ لاَ رَطْبٍ وَ لاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِی كِتَٰبٍ مُّبِينٍ :۵۹؛ در قرآن کریم: إِنَّ قَٰرُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَیٰ فَبَغَیٰ عَلَيْهِمْۖ وَ ءَاتَيْنَٰهُ مِنَ ٱلْكُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُۥ لَتَنُوٓأُ بِٱلْعُصْبَةِ أُوْلِی ٱلْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُۥ قَوْمُهُۥ لاَ تَفْرَحْۖ إِنَّ ٱللَّهَ لاَ يُحِبُّ ٱلْفَرِحِينَ :۷۶؛ روایات پیرامون بهت انسان از عنایت الهی در ؛ شأن انسانی که در راه حرمت کرده باشد: وَ مَن يُهَاجِرْ فِی سَبِيلِ ٱللَّهِ يَجِدْ فِی ٱلْأَرْضِ
شذرات المعارف
جلسه هفتگی سیزدهم ذی‌القعدة الحرام ۱۴۴۴ ۱۴۰۲/۳/۱۱ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akav
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام بن الحكم إن الله عزوجل أكمل للناس الحجج بالعقول و أفضى إليهم بالبيان و دلهم على ربوبيته بالادلاء، فقال: "و إلهكم إله واحد لا إله إلا هو الرحمن الرحيم" إن في خلق السموات والارض و اختلاف الليل والنهار " - إلى قوله - لآيات لقوم يعقلون» ص۳۸۴ جایگاه و بهره‌مندی از عقل و نسبت آن با هدایت انسان به کمال؛ ضرورت یادگیری چگونگی استفاده از عقل در مسیر کمال و تشبیه آن به کاربلد بودن به استفاده از ابزار کار؛ در امور زائد ۱- انسان به دارا بودن شأن است ۲- به‌کارگیری عقل ۳- به‌کارگیری عقل در محل مناسب «يا هشام بن الحكم إن الله عزوجل أكمل للناس الحجج بالعقول» خدای متعال با عقل حجت‌های خود را برای مردم کامل کرد؛ محسوس و دلیل غیر محسوس که به مشاهده آثار برای پی بردن به موثر نیاز دارد که این با عقل است «و أفضى إليهم بالبيان» به علاوهٔ عقل با بیان به خلائق کمک نمود؛ یعنی آشکار کردن؛ دلایل بیشتر برای روشن‌تر شدن حجت بر مردم؛ خفی و برهان آشکار؛ نعمت بیان برای وضوح براهین خفی؛ خدای متعال آن را که مرد با آشکارگی و وضوح هدایت کرد: لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ :۴۲ «إن الله عزوجل أكمل للناس الحجج بالعقول و أفضى إليهم بالبيان و دلهم على ربوبيته بالادلاء» ثابت کردن ربوبیت با دلیل؛ دلیل آن چیزی است که انسان را از چیزی به چیز دیگری می‌رساند؛ بیان انواع دلیل؛ ربوبیت خدا دلیل است؛ یعنی پرورنده و یعنی خداوند است؛ ثابت مردم ربوبیت خدا با دلیل؛ مشاهدهٔ آسمان و زمین و نشانه‌های در آن‌ها که از این مسأله عقل انسان استفاده می‌کند که پروردگار وجود دارد؛ بسیار بالای اجداد گرامی اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم و حکایتی زیبا از یکی اجداد حضرت ج۲صص۲۵-۲۶؛ اهمیت و (= ) و جریانی از بومیان ؛ اهمیت توجه کردن به آثار و علائم؛ فرمایش از سفری به شهری و مردمان خوب آن شهر بر اثر تربیت عالم خوب شهر؛ سابق و محلات آن و از بین رفتن محله‌ها در تهران با آپارتمان‌سازی و تأثیر محله خوب بر دیگران محله‌ها شناخت ربوبیت خدا از علائم با توجه به علائم خدا در آسمان و زمین به وسیله عقل: وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ :۱۶۳؛ دلیل واحدیت خدا: إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ :۱۶۴؛ در نشانه‌ها از خارج اشیاء نه از ذات آن‌ها که از موثری در خارج این اشیاء است که آن‌ها را تحت ربوبیت خود گرفته است که همان خدای متعال است؛ پرورش از خارج بر موجودات امکانی؛ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ :۲۴؛ عدم تحکم در فرمایشات الهی و آوردن براهین عقلی؛ مکانت و بزرگی عقل انسان که خدا هم با انسان با عقلش حرف می‌زند؛ الهى آن که را عقل‏ دادى‏ پس چه ندادى؟ و آن که را عقل ندادى پس چه دادى السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست هذا حسين بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء ص۱۸۱ حسین جان حسین جان سیزدهم ذی‌القعدة الحرام ۱۴۴۴ ۱۴۰۲/۳/۱۱ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
جلسه هفتگی ۱۷ ربیع الثانی ۱۴۴۵ ۱۴۰۲/۸/۱۱ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون 00:57 «يا هشام ثم وعظ أهل العقل ورغبهم في الآخرة فقال: "وما الحيوة الدنيا إلا لعب ولهو وللدار الآخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون". وقال: "وما اوتيتم من شئ فمتاع الحيوة الدنيا وزينتها وما عند الله خيرا وأبقى أفلا تعقلون» ص۳۸۴ مبسوط بودن مباحث آیات قرآن؛ بررسی «افلا تعقلون» و اهمیت و 03:07 «وقال: "وما اوتيتم من شئ فمتاع الحيوة الدنيا وزينتها وما عند الله خيرا وأبقى أفلا تعقلون» معارف عالی آیه مبارکه؛ جریانی از مرحوم آیت‌الله شیخ امام جماعت مسجد و از اساتید آقایان و بودند 05:10 تبیین در آیه به‌عنوان هرچیزی که گذران عمر است؛ بررسی احتمال مفرد بودن واژهٔ متاع یا محذوف شدن مضاف الیه آن؛ تبیین عبارت : وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ :۱۸۵ :۲۰؛ جریانی از مرحوم آیت‌الله شیخ در سفر حج و استفاده از آن برای فن ؛ اشتباه بودن ترجمه «متاع الغرور» به «کالای فریبنده»؛ جریان تفحص بیست سالهٔ برای پیدا کردن معنای چند لغت از جمله لغت متاع الغرور؛ لنگه کفش هم در بیابان نعمت است ؛ ضرورت استفاده صحیح از عبارات در ترجمه عربی؛ راه پیدا کردن معنای لغات عربی گردش و در عرب بوده است و شرح حال برای تألیف کتاب لغت ؛ در عرب و مهمانخانه منزل در بناهای سابق ؛ تشبیه به متاع الغرور 12:03 «يا هشام ثم وعظ أهل العقل ورغبهم في الآخرة فقال: "وما الحيوة الدنيا إلا لعب ولهو وللدار الآخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون". وقال: "وما اوتيتم من شئ فمتاع الحيوة الدنيا وزينتها وما عند الله خيرا وأبقى أفلا تعقلون» بررسی واژهٔ متاع و واژهٔ ؛ آن چیزهایی که با انسان یکی می‌شوند متاع هستند و آن چیزهایی که با انسان یکی نمی‌شوند زینت اوست؛ اشاره‌ای به مبحث در ؛ یکی شدن برخی از با انسان؛ قابلیت رفتن به و علومی که با انسان یکی می‌شوند برخلاف علومی که صرفاً مربوط به همین دنیا هستند؛ همراهی برکات و تاوان زینت دنیا با توجه به شخص در برزخ و قیامت؛ همراه نشدن زینت با انسان در برزخ و قیامت 19:42 «وما عند الله خيرا وأبقى أفلا تعقلون» همراهی هر انسان یا با خودبینی یا بدون خودبینی؛ ضرورت جهت دادن خودها با خدای متعال 21:30 خاصیت ؛ بررسی تعلق به امور دنیوی و عواقب آن هنگام و پس از آن؛ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ :۱۷۶؛ تبیین در دنیا؛ تذکری پیرامون ؛ جریانی از علیه‌السلام و برخوردش با : «۲»-فس، تفسیر القمی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی خَبَرِ یُونُسَ قَالَ فَدَخَلَ الْحُوتُ فِی بَحْرِ الْقُلْزُمِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَی بَحْرِ مِصْرَ ثُمَّ دَخَلَ إِلَی بَحْرِ طَبَرِسْتَانَ ثُمَّ خَرَجَ فِی دِجْلَةَ الْغَوْرَاءِ قَالَ ثُمَّ مَرَّتْ بِهِ تَحْتَ الْأَرْضِ حَتَّی لَحِقَتْ بِقَارُونَ وَ كَانَ قَارُونُ هَلَكَ فِی أَیَّامِ مُوسَی وَ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً یُدْخِلُهُ فِی الْأَرْضِ كُلَّ یَوْمٍ قَامَةَ رَجُلٍ وَ كَانَ یُونُسُ فِی بَطْنِ الْحُوتِ یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یَسْتَغْفِرُهُ فَسَمِعَ قَارُونُ صَوْتَهُ فَقَالَ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ أَنْظِرْنِی فَإِنِّی أَسْمَعُ كَلَامَ آدَمِیٍّ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی الْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ أَنْظِرْهُ فَأَنْظَرَهُ ثُمَّ قَالَ قَارُونُ مَنْ أَنْتَ قَالَ یُونُسُ أَنَا الْمُذْنِبُ الْخَاطِئُ یُونُسُ بْنُ مَتَّی قَالَ فَمَا فَعَلَ شَدِیدُ الْغَضَبِ لِلَّهِ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ قَالَ هَیْهَاتَ هَلَكَ قَالَ فَمَا فَعَلَ الرَّءُوفُ الرَّحِیمُ عَلَی قَوْمِهِ هَارُونُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ هَلَكَ قَالَ فَمَا فَعَلَتْ كُلْثُمُ بِنْتُ عِمْرَانَ الَّتِی كَانَتْ سُمِّیَتْ لِی قَالَ هَیْهَاتَ مَا بَقِیَ مِنْ آلِ عِمْرَانَ أَحَدٌ فَقَالَ قَارُونُ وَا أَسَفَاهْ عَلَی آلِ عِمْرَانَ فَشَكَرَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ فَأَمَرَ اللَّهُ الْمَلَكَ الْمُوَكَّلَ بِهِ أَنْ یَرْفَعَ عَنْهُ الْعَذَابَ أَیَّامَ الدُّنْیَا فَرُفِعَ عَنْهُ الْخَبَرَ ج۱۳ص۲۵۳ در شکم ماهی؛ آثار نیک از خود در آمدن؛ تبیین معنای بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را هرگز نتوان دید جمال احدی را با خود نظری داشت که بر لوح رقم زد کلک ازلی، نقش جمال ابدی را