eitaa logo
شذرات المعارف
1.1هزار دنبال‌کننده
7 عکس
39 ویدیو
23 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری و حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده تا محققین محترم بهره‌مند گردند لازم به ذکر است که این کانال هیچ ارتباطی با شخص حضرت آیت الله اخوان حفظه الله تعالی ندارد یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه، إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» ج۱ص۱۵۰ ابتلاء و بیچارگی انسان به اندازه‌ای است که خود را آماده برای مناسب نکرده است مثل با دیگران که می‌تواند و یا به دنبال داشته باشد که همگی معلق به مقدماتی است/یکی از عوارض مبتلابه انسان ابتلای به به دیگران است که بر اثر عدم به خدای متعال رخ می‌دهد/بدبینی و سوءظن را باید برطرف کرد ولی اگر به‌جای رفع آن انسان مشکلات خود را به گردن دیگران بیندازد همگی این موارد محصول است که تکبر هم برخواسته از بی‌ عرضگی انسان است/مضرات تکبر/ضرورت یادگیری و آموزی برای نیل به /کسی‌که تکبر را کنار نگذاشت برای رفع ناکامی خود گاهی به (دورو در فارسی و به معنای اینکه شخص پشت سر دیگران حرف می‌زند و بدگویی می‌کند)/ نمامی و دورویی مثل بذر خبیثی است (=تکبر و ) که در ارض وجودی انسان روییده که شجره و میوه‌اش (=نمامی) هم خبیث است/تکبر ریشه همه بدی هاست!/ به معنای خود را بزرگ و والا دانستن در جاییکه بزرگ و والا نیست مطالب حکمی و را به صورت نظم و نثر در و به خوبی آورده است وقتی افتاد فتنه‌ای در شام هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند روستازادگان دانشمند به وزیری پادشا رفتند پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند تکبر شخص را از مقام پذیرش و باز می‌دارد/انسان اگر تن به تربیت بدهد باارزش می‌شود «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه، إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» «بئس العبد» (بد بنده‌ای است) و البته این را هم می‌گوید که این بد کرده که به اینجا رسیده است یعنی آنجاییکه باید می‌پذیرفت نپذیرفت و آنجاییکه نباید می‌پذیرفت پذیرفت و حالا که بدبخت شده دیگران را مقصر می‌داند «یکون ذاوجهین» انسان دورو زیاد پیدا می‌شود که علل ناکامی خود را در دیگران جستجو می‌کند/هر انسان موفقی زحمت کشیده که به جایی رسیده/ کردن ( ، ) با جناب ( ) که معلم و او بوده است و حکایت توصیه همیشگی بزرگمهر به انوشیروان «قربان، سحرخیز باش تا کامروا شوی» انسان به بی‌عاری به جایی نمی‌رسد و هرچه به دست آورد به تلاش و کشیدن است؛ يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ :۶/انسان تا زنده است ندارد/خود یک نوع فعالیت برای آمادگی برای موفقیت‌های بعدی است و تن‌پروری نیست/انسان شأنش این است که تا زنده است باید منشأ اثر باشد؛ جریان چهار سال زندانی بودن مرحوم آیت‌الله در زندان ها/ «يا هشام بئس العبد عبد يكون ذا وجهين و ذا لسانين يطري أخاه إذا شاهده، و يأكله إذا غاب عنه» در هنگام غیبت شخص و و خوردن او در هنگام نبودنش؛ وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ :۱۲/علت کردن عجز غیبت کننده است؛ الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ «إن اُعطي حسده و إن ابتلى خذله» در هنگام مشاهده نعمت دیگری و اگر در دیگران دید او را خوار کند؛ وظیفه انسان در قبال موفقیت دیگران بودن است و اگر مشکل دیگران را دید باید از آنان کند/ این شخص مورد نظر در روایت هم بد بنده‌ای است و هم باید از او حذر کرد چون به تو صدمه می‌زند و اگر مجبور به معاشرتی باید به‌گونه‌ای معاشرت کنی تا گرفتار نشوی صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان بر جان، شرار عشقت، خوش می‌کشد زبانه باور نداشت بختم، این دولت از زمانه دیشب دل پریشم، تا صبح، شکوه می‌کرد گاهی ز دست زلف، گاهی ز دست شانه خواهم که چون سکندر، گرد جهان بگردم شهد لبت بنوشم، آب بقاء بهانه فرهاد، بهر شیرین، گر کَند جوئی از شیر من کرده‌ام ز دیده، سیلاب خون روانه وقت صبوحی آمد ای ساقی سحر خیز برخیز تا بنوشیم، از این می شبانه یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن السلام علی الشیب الخضیب السلام علی الخد التریب روضه حضرت علیه‌السلام وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِكَ وَ مُولِغٌ سَیْفَهُ عَلَی نَحْرِكَ قَابِضٌ عَلَی شَیْبَتِكَ بِیَدِهِ ذَابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ ج۹۸ص۳۲۲ حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان ۱۴۰۱٫۸/۲۲ https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام عليك بالرفق، فإنّ الرفق يمنٌ و الخرق شؤمٌ. إنّ الرفق و البرّ و حسن الخلق يعمّر الديار، و يزيد في الرزق. يا هشام قول الله: «هل جزاء الاحسان إلّا الاحسان» جرت في المؤمن والكافر، و البرّ و الفاجر، من صنع إليه معروف فعليه أن يكافئ به، و ليست المكافاة أن تصنع كما صنع حتّى ترى فضلك، فإن صنعت كما صنع فله الفضل بالابتداء.» ج۱صص۱۵۱ـ۱۵۲. علیهم‌السلام در عین بیان مطالب بلند معارفی، ظرائف را نیز بیان فرموده‌اند؛ عظمت مقام مرحوم و جریانی از دعوت ایشان از مرحوم که صاحب فضلی در اشرف بوده است، برای جلسه موعظه و روضه؛ نیاز همگان به نکات مربوط به و ؛ ظرائف کم‌نظیر در روایت اولی‌الالباب و فرمایشات موسی بن جعفر علیهماالسلام خطاب به هشام. «يا هشام عليك بالرفق» تبیین جایگاه به‌عنوان ملایمت و کردن که از نکات ظریف است؛ نقلی از دوران کودکی استاد و خاطره‌ای از مرحوم پدر استاد از سفر حج و برخورد با ؛ نقل جریانی از شب عروسی والدین استاد؛ نقل جریانی از راننده‌ای بسیار با ادب. «فإنّ الرفق يمنٌ و الخرق شؤمٌ» رفقا و مدارا (یمن=) شگون دارد. (شؤم=) از خشم خود را در مقام دریدگی قرار دادن و پریدن به کسی. «إنّ الرفق و البرّ و حسن الخلق يعمّر الديار، و يزيد في الرزق.» مدارا کردن و و سلب آبادی دیار و شهرهاست و و را زیاد می‌کند زیرا اثر نیکوی رفق و مدارا در مؤمن و غیر مؤمن وارد می‌شود. «يا هشام قول الله: «هل جزاء الاحسان إلّا الاحسان» جرت في المؤمن و الكافر، و البرّ و الفاجر، من صنع إليه معروف فعليه أن يكافئ به، و ليست المكافاة أن تصنع كما صنع حتّى ترى فضلك، فإن صنعت كما صنع فله الفضل بالابتداء.» مطلبی پیرامون جزای و نیکی یا بدی است در ؛ اتق من شر من احسنت إلیه تألیف ابواسحاق ج۵ص۷۱؛ تعلیم کریم این است که جزای نیکی کردن نیکی است: هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ :۶۰. «يا هشام قول الله: «هل جزاء الاحسان إلّا الاحسان» جرت في المؤمن و الكافر، و البرّ و الفاجر. من صنع إليه معروف فعليه أن يكافئ به، و ليست المكافاة أن تصنع كما صنع حتّى ترى فضلك، فإن صنعت كما صنع فله الفضل بالابتداء.» جزای احسان احسان است چه طرف طرف مقابل باشد چه و چه (برّ=) باشد و چه ؛ احسان در مقابل احسان رفع دین است بلکه می‌فرماید تو باید از او سر باشی تا باشی و با کرامت و احترام خاصی به تو احسان کرده؛ حکایتی از مرحوم پدر استاد و ختم قرآنی برای مولف کتاب تحفه حکیم؛ دستوری برای رفع لاغری ج۱ص۲۲۵؛ رعایت درست و کامل اهل تحقیق برای جزای احسان؛ این است که انسان باید دست بالا را نسبت به مردم داشته باشد؛ نکته‌ای در مورد جمع اینکه آیا جزای نیکی کردن نیکی کردن است و یا بدی کردن به اینکه گاهی اگر احسان کردی نباید دیگر منتظر بمانی و آن که می‌ایستد گاهی مصداق این می‌شود که جزای نیکی بدی می‌شود برایش یعنی انتظار دارد که در مقابل احسانی که به شخص مقابلش کرده احسانی ببیند از او که نتیجه عکس می‌دهد؛ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا :۹؛ برخی از مردم در قبال احسان پنجه به صورت احسان کننده می‌زنند؛ جریانی از قاجار که خود وی شخصی بوده در عین جنایتکار بودن باهوش و در زندگی فردی متدین بوده است؛ ضرورت اینکه حوری احسان بکنی که با گذاشتن نباشد که در غیر اینصورت ممکن است در قبال این منت گذاشتن بعداً طرف احسان دیده به دل بگیرد؛ حکایت نانوا را داخل تنور کردن مربوط به است [نه ]؛ جزای الهی به کسی‌که احسان کرده و منتظر احسان نمانده این است که خدای متعال به او شأن و جایگاه می‌دهد؛ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ :۱۰. السلام علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین پس پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول رو در مدينه کرد که يا ايهاالرسول اين کشته فتاده به هامون حسين توست وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست صلی علیک ملیک السماء هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء مسلوب العمامة و الرداء حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب هفتم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۸ https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
شب دوم فاطمیه اول ۲۶ آذر ۱۴۰۰ https://eitaa.com/akavan110
سال علی الاطلاق به یک نفر گفته می‌شد که او (۶۴۸-۷۲۶ق) بود و بعد از آن به علامه و سپس به علامه اطلاق علامه شد و بعد از آن لقب عام شد؛ اوصاف علامه حلی و تألیف به اصرار پسرش محمد بن حسن بن یوسف بن مطهر حلی (۶۸۲-۷۷۱ق)؛ علامه حلی در آخر قواعد الأحکام در زمانی که تازه سقوط کرده و تازه حکومت برپا کرده است؛ مشهور به در علم و علت این شهرت سفر به در سن ۱۱سالگی و با علمای هند و مغلوب کردن ایشان؛ وصف حال فاضل هندی و کتاب در شرح قواعد الأحکام علامه حلی؛ دستور به با در اسلام؛ فرمایش علیه‌السلام در مورد : أَمَّا حَقُّ الزَّوْجَةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا لَكَ سَكَناً وَ أُنْساً فَتَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَیْكَ فَتُكْرِمَهَا وَ تَرْفُقَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ حَقُّكَ عَلَیْهَا أَوْجَبَ فَإِنَّ لَهَا عَلَیْكَ أَنْ تَرْحَمَهَا لِأَنَّهَا أَسِیرُكَ وَ تُطْعِمَهَا وَ تَكْسُوَهَا وَ إِذَا جَهِلَتْ عَفَوْتَ عَنْهَا ج۷۱ص۵ در حدیث از علیه‌السلام است که اگر کسی را می‌خواهید بدانید خوب است یا نه از همسرش خوبی و بدی او را بپرسید؛ وجود برای زن در زمان جاهلیت؛ محرومیت از در برخی از موارد در زمان جاهلیت که اسلام این‌ها را کنار زد که این مسأله برای بسیاری قابل تحمل نبود و به همین علت به مبارزه با اهلبیت علیهم‌السلام پرداختند؛ احترام زن در علیهم‌السلام؛ ابراز علاقه سیدالشهداء علیه‌السلام به علیهاالسلام لعمرك إنني لأحب دارا تكون بها سكينة والرباب أحبهما وأبذل جل مالي وليس لعاتب عندي عتاب ج۴۵ص۴۷ حضور حضرت سکینه علیهاالسلام در مجلس علیه‌السلام و ذکر مصائب ؛ سیدالشهداء علیه‌السلام با حضرت سکینه علیهاالسلام؛ ثُمَّ وَدَّعَ النِّسَاءَ وَ كَانَتْ سُكَيْنَةُ تَصِيحُ فَضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ‌ سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكَيْنَةُ فَاعْلَمِي‌ مِنْكِ الْبُكَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِي‌ لَا تُحْرِقِي قَلْبِي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً مَا دَامَ مِنِّي الرُّوحُ فِي جُثْمَانِي‌ لابن شهرآشوب ج۴ص۱۰۹ وصیت صلوات‌الله‌علیه در بستر شهادت و رفتار ایشان با دخترانشان؛ ثم نادى أولاده كلهم بأسمائهم صغيرا وكبيرا واحدا بعد واحد، وجعل يود عهم ويقول: الله خليفتي عليكم أستودعكم الله وهم يبكون ج۴۲ص۲۹۱؛ معصوم علیه‌السلام به ما می‌آموزد که جنس بانوان جنس لطیفی است که انسان باید با آن‌ها با مدارا و گذشت برخورد کند؛ برخورد پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم با فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها؛ وَ مَا يَنطِقُ عَنِ ٱلْهَوَیٰٓ (۳) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ يُوحَیٰ(۴) عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلْقُوَیٰ (۵) ذُو مِرَّةٍ فَٱسْتَوَیٰ :۶؛ فداها أبوها ج۴۳ص۸۶؛ : كان النبي (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) يعظم شأنها و يرفع مكانها، و كان يكنّيها بأمّ أبيها و يحلّها من محبّته محلّا لا يقاربها فيه أحد و لا يوازيها. تألیف ج۱ص۴۳۸؛ «وروى عن مجاهد قال: خرج النبي صلی‌الله علیه وآله وسلم وهو آخذ بيد فاطمة فقال: من عرف هذه فقد عرفها، ومن لم يعرفها فهي فاطمة بنت محمد، وهي بضعة مني وهي قلبي وروحي التي بين جنبي، فمن آذاها فقد آذاني، ومن آذاني فقد آذي الله.» ج۴۳ص۵۴؛ استشمام بوی بهشت توسط پیامبر از فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهما وآلهما؛ انتقال نور حامل فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم در شب : كنز : روى الشيخ أبوجعفر الطوسي ، عن رجاله ، عن الفضل بن شاذان ذكره في كتاب مسائل البلدان يرفعه إلى سلمان الفارسي قال : دخلت على فاطمة / والحسن والحسين يلعبان بين يديها ففرحت بهما فرحا شديدا ، فلم ألبث حتى دخل رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم فقلت : يا رسول الله أخبرني بفضيلة هؤلاء لازداد لهم حبا ، فقال : يا سلمان ليلة اسري بي إلى السماء إذ رأيت جبرئيل في سماواته وجنانه ، فبينما أنا أدور قصورها وبساتينها ومقاصرها إذ شممت رائحة طيبة ، فأعجبتني تلك الرائحة فقلت : يا حبيبي ما هذه الرائحة التي غلبت على روائح الجنة كلها؟ فقال : يا محمد تفاحة خلق الله تبارك وتعالى بيده منذ ثلاثمائة ألف عام ما ندري ما يريد بها ، فبينا أنا كذلك إذ رأيت ملائكة ومعهم تلك التفاحة، فقال: يا محمد ربنا السلام يقرء عليك السلام وقد أتحفك بهذه التفاحة، فقال رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم: فأخذت تلك التفاحة فوضعتها تحت جناح جبرئيل، فلما هبط إلى الارض أكلت تلك التفاحة، فجمع الله ماءها في ظهري، فغشيت خديجة بنت
شذرات المعارف
شب چهارم رجب المرجب ۱۴۴۵ ۱۴۰۲/۱۰/۲۵ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و مشاورة العاقل الناصح يمنٌ و بركةٌ ورشدٌ و توفيقٌ من الله، فإذا أشار عليك العاقل الناصح فإياك و الخلاف فإن في ذلك العطب.» ج۱ص۱۵۵ انتخاب و در بین رؤسا و سلاطین از میان صاحبان و و که مجموع این سه صفت در کسی اگر باشد به او می‌گویند؛ تبیین وجود جهات مختلف در امور و امور علمی؛ خاطره‌ای از مرحوم آیت‌الله از اشکالات وارده بر نگارش کتاب به محضر مرحوم علامه ؛ جریانی از صاحب کتاب علیه‌السلام مرحوم از مراجع علمی ؛ وجود اشتباهات مختلف در میان آثار مختلف حتی در میان آثار صاحبان فن؛ فرهنگ و در برخی از جوامع صنعتی؛ تبیین معنای به معنای بررسی کردن نه به معنای اعتراض و اصل نقد در عربی به معنای سکه طلا و نقره است؛ پذیرش یعنی پذیرش انتقاد؛ آوازه در جهان؛ جریان ارائه نظریه از سوی پروفسور در رد نظر انیشتین به وی؛ جریاناتی از نقد پذیری مرحوم آیت‌الله شیخ نصیحت پذیری در فرمایش امام علیه‌السلام و تفاوت مقام و مقام ؛ در نصیحت انسان خود را در عرض دیگری قرار می‌دهد؛ جریانی از مرحوم آیت‌الله به نقل از آیت الله ؛ کلمه نصح به معنای نرمی و است؛ جریانی از طرح اصل مبحث شبهه و سؤال بی‌موقع شخصی؛ وجود مباشر در کسب و کار در قدیم الایام؛ در زمان سلاطین و ؛ جریانی به نقل از مرحوم پدر جناب استاد در مورد نگهداری ریش‌سفیدان و گیس‌سفیدان در قدیم الایام در خانه‌ها برای مشاوره دادن به مردان و زنان و تکریم ایشان؛ وجود مشاورین به‌عنوان در میان بیوت مراجع همچون در بیت آیت الله و نقل مرحوم در این مورد؛ تکرار زیاد از مرحوم آیت‌الله شیخ در مورد فرمایش مولا صلوات الله علیه پیرامون اهمیت رأی نسبت به : قَالَ (علیه السلام): رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ وَ [يُرْوَى‏] رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ‏ حکمت ۸۳؛ سیرهٔ جاری برخی از ممالک در استفاده از و کاربرد آن در بررسی آرای «و مشاورة العاقل الناصح يمنٌ و بركةٌ ورشدٌ و توفيقٌ من الله» مشاوره با انسان یمن دارد؛ به معنای شگون است؛ یعنی زیادتی و فزون؛ یمن و برکت و از ناحیه خدای متعال در مشورت با عاقل ناصح «فإذا أشار عليك العاقل الناصح فإياك و الخلاف فإن في ذلك العطب.» خطر سر باز زدن بی‌جهت از مشاوره‌ای که عاقل ناصح به انسان داده است که این و است صلی‌الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله الحسین السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ای تاب و توانم را برده رحمی بر این دل افسرده برگی از گلشن خرم عمر باقی بود آن هم پژمرده خوناب جگر از ساغر دل در فصل بهار غمت خورده بیمار توایم و نپرسیدی کاین غمزده به شد یا مرده دیوان روضه صلوات الله علیه فسقط عن الفرس و جلس علی التراب فجعل یمسح التراب عن وجهه فوضع خده علی خده و صاح سبع مرات و قال ولدی علیّ علی الدنیا بعدک العفا قتل الله قوما قتلوک حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب چهارم رجب المرجب ۱۴۴۵ ۱۴۰۲/۱۰/۲۵ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
شب دوازدهم رجب المرجب ۱۴۴۵ ۱۴۰۲/۱۱/۳ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «قال هشام: فقلت له: فإن وجدت رجلا طالبا له غير أن عقله لا يتسع لضبط ما القي إليه؟ قال عليه‌السلام: فتلطف له في النصيحة، فإن ضاق قلبه لا تعرضن نفسك للفتنة. واحذر رد المتكبرين، فإن العلم يدل على أن يملى على من لا يفيق» ص۳۹۵ برخی سوالات دقیق است ولی ظرفیتی برای پذیرش آن نیست؛ جریانی از مجتهد جامع الشرایط مرحوم آشیخ و وصف ایشان از زبان آیت الله ؛ مرحوم آشیخ امام جماعت مسجد و از اساتید آقایان و بودند؛ مقدمات ضروریه برای رسیدن به پاسخ برخی مطالب «قال هشام: فقلت له: فإن وجدت رجلا طالبا له غير أن عقله لا يتسع لضبط ما القي إليه؟» عدم طالب حقیقت؛ مرام مرحوم علامه در پاسخ به سوالات؛ وصف حال مرحوم آسید (از بنی اعمام مرحوم علامه طباطبایی)؛ به روز بودن خرج زندگی مرحوم آسید حسین قاضی و جریانی از رسیدن عین خمس به ایشان از طرف مرحوم آیت‌الله ؛ رفاقت آسیدحسین قاضی با و جریانی از کلام مرحوم امام به ایشان مبنی از پرهیز مطالعه کتاب به علت اینکه مقدمات استفاده از آن را نداشتند «قال عليه‌السلام: فتلطف له في النصيحة» راهکار امام علیه‌السلام مبنی بر چگونگی پاسخ به کسی‌که ظرفیت لازم برای دریافت پاسخ را ندارد به اینکه او را عالمانه کن؛ تفاوت جواب علمی با نصیحت عالمانه «فإن ضاق قلبه لا تعرضن نفسك للفتنة» اگر ظرفیت وی گسترش پیدا نکرد دیگر خود را در معرض فتنه قرار مده؛ گرایش مرحوم میرزا در ؛ قول مبنی بر عدم نجاست آب قلیل در ملاقات با نجاست مگر به تغییر بو و رنگ و مزه، در مقابل نظر مبنی بر انفعال آب قلیل در ملاقات با نجاست؛ جریان نجس دانستن میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از سوی طلبه‌ای که قول مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم را شنیده بوده است؛ شدن نوع افرادی که خیال می‌کنند مطلبی را فهمیده‌اند و به آن مطلب لوازمی را بار می‌کنند؛ بیان مسأله‌ای در باب احکام طهارت و نجاست؛ تفاوت محکوم به طهارت با طاهر بودن شیئی؛ مسأله بلد نبودن بسیاری از وسواسی‌ها؛ تفاوت لوازمات نزد و برای مسائل مختلف «قال عليه‌السلام: فتلطف له في النصيحة، فإن ضاق قلبه لا تعرضن نفسك للفتنة. واحذر رد المتكبرين» تحریر از رد ؛ ضرورت با شخصی که ظرفیت لازم را ندارد؛ جریانی از یکی از پامنبری های آقا و مدارای ایشان با این پامنبری صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین تا نیک یقین کند که این کشته کیست با دیدهٔ معرفت در آن تن نگریست عریان بدنی بدید کز تیغ و سنان اعداد و جراحتش هزار است و دویست چون دید سرش بریده از راه قفاست وان پیکر انورش لگدکوب جفاست دانست یقین که باشد این جسم امام زیرا که بلا همیشه بر اهل ولاست حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب دوازدهم رجب المرجب ۱۴۴۵ ۱۴۰۲/۱۱/۳ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
سخنرانی #شب_ششم دهه اول محرم الحرام #یهود #وصیت_معاویه_به_یزید آیت‌الله #شیخ_عباس_اخوان https://e
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 01:10 يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (٢٧) ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً (٢٨) فَادْخُلِي فِي عِبَادِي (٢٩) وَ ادْخُلِي جَنَّتِي 01:28 تحرکات در طول تاریخ قبل و بعد از و همزمان با زندگانی ائمه اطهار علیهم‌السلام؛ نقش یهود در ایجاد واقعهٔ ؛ و سفارش به مشاوره گرفتن از و نقش این مشاوره رومی و فرستاده و نفوذی یهود در قتل سیدالشهداء علیه‌السلام و واقعه : قَالَ هِشَام: قَالَ عوانة: فلما اجتمعت الكتب عِنْدَ يَزِيد ليس بين كتبهم إلا يومان، دعا يَزِيد بن مُعَاوِيَة سرجون مولى مُعَاوِيَة فَقَالَ: مَا رأيك؟ فإن حسينا قَدْ توجه نحو الْكُوفَة، ومسلم بن عقيل بالكوفة يبايع للحسين، وَقَدْ بلغني عن النُّعْمَان ضعف وقول سيئ- وأقرأه كتبهم- فما ترى من أستعمل عَلَى الْكُوفَة؟ وَكَانَ يَزِيد عاتبا عَلَى عُبَيْد اللَّهِ بن زياد، فَقَالَ سرجون: أرأيت مُعَاوِيَة لو نشر لك، أكنت آخذا برأيه؟ قَالَ: نعم، فأخرج عهد عُبَيْد اللَّهِ عَلَى الْكُوفَة فَقَالَ: هَذَا رأي مُعَاوِيَة... ج۵ص۳۵۷؛ فكتب بقول النُّعْمَان إِلَى يَزِيد، فدعا مولى لَهُ يقال لَهُ: سرجون، - وَكَانَ يستشيره- فأخبره الخبر، فَقَالَ لَهُ: أكنت قابلا من مُعَاوِيَة لو كَانَ حيا؟ قَالَ: نعم، قَالَ: فاقبل مني، فإنه ليس للكوفة إلا عُبَيْد اللَّهِ ابن زياد، فولها إِيَّاهُ ج۵ص۳۴۸؛ پایه جریان کربلا برای از بین بردن نسل با مشاوره سرجون به : وَحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِح الْمُقْرِئُ عَن أبي زبيد عَنْ أبي حصين قَالَ: بلغ يزيد بْن مُعَاوِيَة أن الحسين عليه السلام يريد الخروج إلى الكوفة فغمه ذلك وساءه، فأرسل إلى سرجون مولاهم وكان كاتبه وأنيسه فاستشاره فيمن يوليه الكوفة فأشار بعبيد اللَّه بْن زياد، فَقَالَ: إنه لا خير عنده، قَالَ: أرأيت لو كان مُعَاوِيَة حيّا فأشار عليك به أكنت توليه؟ قَالَ: نعم، قَالَ: فهذا عهد مُعَاوِيَة إليه بخاتمه وقد كان ولاه، فلم يمنعني أن أعلمك ذلك إلا معرفتي ببغضك له، فأنفذه إليه وعزل النعمان بْن بشير، وكتب إليه: أما بعد فإن الممدوح مسبوب يومًا وإن المسبوب ممدوح يومًا، وقد سمي بك يومًا إلى غاية أنت فيها كما قَالَ الأول: رفعت فجاوزت السحاب وفوقه ... فما لك إلا مرقب الشمس مقعد تألیف: ج۵ص۳۷۹؛ نقل‌های دوپهلو از وصیت به یزید همچون وصیت مدارای با و مدارا با علیه‌السلام و از طرفی توصیه به گوش دادن به مشاورهٔ سرجون: قال هشام قال عوانة قد سمعنا في حديث آخر انَّ مُعاوِیَةَ لَمّا حَضَرَهُ المَوتُ ـ وذلِکَ فی سَنَةِ سِتّینَ ـ وکانَ یَزیدُ غائِبا، فَدَعا بِالضَّحّاکِ بنِ قَیسٍ الفِهرِیِّ وکانَ صاحِبَ شُرطَتِهِ ومُسلِمِ بنِ عُقبَةَ المُرِّیِّ، فَاَوصی الَیهِما، فَقالَ: بَلِّغا یَزیدَ وَصِیَّتی: اُنظُر اهلَ الحِجازِ فَاِنَّهُم اصلُکَ، فَاَکرِم مَن قَدِمَ عَلَیکَ مِنهُم وتَعاهَد مَن غابَ. وَانظُر اهلَ العِراقِ، فَاِن سَاَلوکَ ان تَعزِلَ عَنهُم کُلَّ یَومٍ عامِلاً فَافعَل، فَاِنَّ عَزلَ عامِلٍ احَبُّ الَیَّ مِن ان تُشهَرَ عَلَیکَ مِئَةُ الفِ سَیفٍ. وَانظُر اهلَ الشّامِ فَلیَکونوا بِطانَتَکَ وعَیبَتَکَ، فَاِن نابَکَ شَیءٌ مِن عَدُوِّکَ فَانتَصِر بِهِم، فَاِذا اصَبتَهُم فَاردُد اهلَ الشّامِ الی بِلادِهِم ج۴صص۳۲۸-۳۲۹؛ تصریح معاویه به مقام سرجون نزد وی و اینکه فرستادهٔ امپراتور است؛ عدم و سیدالشهداء علیهماالسلام با معاویه و مدارا کردن معاویه با ایشان علی‌رغم بیعت نکردن و برخلاف سیره معاویه عمل کردن یزید در مورد سیدالشهداء علیه‌السلام به علت مشاوره‌های سرجون به یزید 06:29 شخصیت‌شناسی یزید و نگرانی معاویه در این جهت؛ پایه‌گذاری خلافت یزید توسط که از زمرهٔ اذکیاء و سیاستمداران بزرگ به حساب می‌آید؛ عدم اعتنای صلوات‌الله‌علیه به جایگاه مغیره در جنگ ؛ ولما قدم رسول الاحنف على علي (علیه‌السلام) بما بذله من كف قومه عنه قال رجل يا أمير المؤمنين من هذا؟ قال ادهى العرب وخيرهم لقومه فقال كذلك هو وانى لامثل بينه وبين المغيرة بن شعبة لزم الطائف فأقام بها ينتظر على من تستقيم الامة فقال الرجل انى لاحسب ان الاحنف لاسرع إلى ما تحب من المغيرة فقال علي (علیه‌السلام) اجل ما يبالي المغيرة اي لواء رفع لواء ضلالة أو هدى تألیف رحمه‌الله ص۱۵۹ 07:57 ماجرای پایه‌گذاری مقدمات خلافت یزید پس از معاویه توسط مغیره؛ والی مدینه شدن مغیره به‌جای و توصیه به مدارا کردن با امام مجتبی علیه‌السلام؛ معنای به تبعیت از سیاستِ: «دستی که نمی‌شود برید را باید بوسید!»؛