eitaa logo
شذرات المعارف
1.1هزار دنبال‌کننده
7 عکس
39 ویدیو
23 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری و حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده تا محققین محترم بهره‌مند گردند لازم به ذکر است که این کانال هیچ ارتباطی با شخص حضرت آیت الله اخوان حفظه الله تعالی ندارد یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و قال امیرالمؤمنين صلوات الله عليه: إنَّ لله عبادا كسرت قلوبهم خشیته، وأسكتتهم عن النطق وإنّهم لفصحاء عقلاء، يستبقون إلى الله بالأعمال الزكيّة، لا يستكثرون له الكثير، ولا يرضون له من أنفسهم بالقليل، يرون في أنفسهم أنّهم أشرار، وإنهم لأكياس وأبرار» ج۱ص۱۴۸-۱۴۹ و گفتن مطابق با مقام الهی؛ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ :۵۰ متصور بودن سه شأن برای انسان به نسبت نزد اهل : توحید دانستنی ( ) و توحید معاینة ( ) و توحید یافتنی ( ) / غلیان است و عشق نزد عرفا در بحر توحید است آنچنان برده یادت از هوشم که به کلی ز خود فراموشم «إنَّ لله عبادا كسرت قلوبهم خشیته» مقام چون و ود را در الهی مشاهده می‌کنند نه اینکه فانی باشند/ تشریفاتی نبودن مقام مشاهده/ عالم محضر خداست /هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ :۴/ خدا با بندگان نه معیت بندگان با خدا/دانایی باعث سکوت می‌شود و نادانی باعث حرّافی است کم گوی و گزیده گوی چون دُر تا ز اندک تو جهان شود پر جریان تشرف یکی از شاگردان مرحوم خدمت ایشان «وأسكتتهم عن النطق وإنّهم لفصحاء عقلاء، يستبقون إلى الله بالأعمال الزكيّة» اشتفال به عبادی/ نقل‌هایی از مرحوم آقای و مرحوم آیت‌الله از حالات «لا يستكثرون له الكثير» شأن عاقل و جاهل در مواجهه با عمل برای و /نقل جریانی از مرحوم / لزوم رعایت محضر هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین بینش اهل حـقیقت چو حقیقت بین است در تو بینند حقیقت که حقیقت این است نیست چشم دگران سوی حقیقت نگران ورنه آن رایت حقیقت که چنین آئینست من اگر جاهل گمراهم اگر شیخ طریق قبله‌ام روی حسین است و همینم دین است او چو بینا حقیقت بود از دیدهٔ من به حقیقت که مرا چشم حقیقت بین است خردلی بار غمت را دل عالم نکشد آه از این بار امانت که عجب سنگین است دختری را به که گویم که سر نعش پدر تسلیت سیلی شمر و سر نی تسکین است روضه علیهاالسلام این بدن از کیست که سر ندارد عزیز زهراست کفن ندارد می‌کشد غیرت دینم که بگویم به امم این جفا بر نبی از امت بی تمکین است ۲۲محرم ۱۴۴۴ ۱۴۰۱٫۵٫۲۹ https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و ما بعث الله نبيّاً إلّا عاقلاً حتّى يكون عقله أفضل من جميع جهد المجتهدين، و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» ج۱ص۱۵۴ تبیین جایگاه در ؛ علیهم‌السلام بیاناتشان یا خودش حکم عقل است یا اینکه مقدمات عقلی دارد؛ تبیین مطلب عقلی با یک لطیفه: سه نصیحت گنجشک به یک انسان ساده‌لوح: هرچه شنیدی و با عقلت جور در نیامد باور نکن، اگر از انسان دروغگو خبری شنیدی تا بررسی نکردی باور نکن، هر کسی برای آزادی خودش حیله می‌کند و به سادگی با سخنان او برخورد نکن «و ما بعث الله نبيّاً إلّا عاقلاً حتّى يكون عقله أفضل من جميع جهد المجتهدين، و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» بساط و بساط دانشمندی است و بالا بودن ایشان با عقل منافات ندارد؛ تبیین سیر عقلی انبیاء علیهم‌السلام؛ جریانی از ملاقات با یک شخصیت علمی برجسته؛ بنای به و است نه ؛ مطلب ذوقی گفتن در جواب سوالی که باید با استدلال جواب داد سبب تباهی دین می‌شود؛ نحن ابناء الدلیل نمیل حیث یمیل انما المتّبع هو البرهان عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: کَانَتْ عَصَا مُوسَی لآِدَمَ (علیه السلام) فَصَارَتْ إِلَی شُعَیْبٍ ثُمَّ صَارَتْ إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ وَ إِنَّهَا لَعِنْدَنَا وَ إِنَّ عَهْدِی بِهَا آنِفاً وَ هِیَ خَضْرَاءُ کَهَیْئَتِهَا حِینَ انْتُزِعَتْ مِنْ شَجَرَتِهَا وَ إِنَّهَا لَتَنْطِقُ إِذَا اسْتُنْطِقَتْ أُعِدَّتْ لِقَائِمِنَا (علیه السلام) یَصْنَعُ بِهَا مَا کَانَ یَصْنَعُ مُوسَی وَ إِنَّهَا لَتَرُوعُ وَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ وَ تَصْنَعُ مَا تُؤْمَرُ بِهِ إِنَّهَا حَیْثُ أَقْبَلَتْ- تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ* یُفْتَحُ لَهَا شُعْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا فِی الْأَرْضِ وَ الْأُخْرَی فِی السَّقْفِ وَ بَیْنَهُمَا أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ بِلِسَانِهَا. ج۱ص۲۳۱؛ عصای علیه‌السلام به نظر همان عقل است؛ در حديث ديگر فرمود: آن را حضرت آدم از بهشت آورد به زمين و از درخت عوسج بهشت بود ج۱ص۶۰۹؛ یادگار علیه‌السلام از بهشت شاخه‌ای بود که به‌عنوان عصا اخذ کرد که همان بود؛ سخن گفتن علیه‌السلام با مردم با ؛ مسیر علیه‌السلام ولو مسیر است ولی تمامش تفسیر عقلی دارد و بر اساس ضوابط است؛ شرافت به این است که مطلب یا به عقل معلوم بشود یا منتهی به عقل بشود؛ بدی به حکم عقل به دلیل این است که چیزی را چنان نشان می‌دهد که در این‌گونه نیست؛ مطالب منتهی به دین یعنی انسان در مسیر خود لابد است از اینکه مسیری بین دو یا چند مسیر را انتخاب کند و به خدای متعال به واجب است که برای او مرجحی قرار بدهد که با او نسبت بدهد که این مسیر را برم یا دیگر مسیر را که این مرجح را دین یا می‌گویند که آن را باید کسی بیاورد که او حتماً از ناحیه خداوند باشد و معلوم باشد که او نماینده خداست که به این مرجحی که آورده می‌گویند؛ تبیین جایگاه به‌عنوان رفع کننده چون عقل را نمی‌پذیرد و موقعی می‌شود که برای کارها و مسیرهای پیش رویش هیچ دلیلی ندارد و باید یکی از این راه‌ها را برود که در این‌جا کار را به خدا واگذار می‌کند که با استخاره رفع تحیر می‌کند که اگر برود و به او صدمه‌ای برسد به واسطه مرجحی که پیش خدا دارد مورد اجر واقع می‌شود؛ کجی و نادرستی برخی در استفاده اشتباه مکرر از استخاره «و ما بعث الله نبيّاً إلّا عاقلاً حتّى يكون عقله أفضل من جميع جهد المجتهدين، و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» وجهه عقلی پیامبر علیه‌السلام نزد مردم خویش قبل از دعوت به حق؛ قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَٰذَا ۖ أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ علیه‌السلام:۶۲؛ جایگاه ممتاز اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم در جامعه خویش؛ محیط شهر از دیدگاه پیرامون جزیرة العرب‌ در ج۴ص۱۹۹ https://www.ghbook.ir/Book/9132 جریان ایجاد پیمان قبل از اسلام توسط رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ جریان فروش باغ توسط سیدالشهداء علیه‌السلام به والی و مطرح شدن احیای پیمان حلف الفضول توسط سیدالشهداء علیه‌السلام تألیف ج۱ص۱۴۲؛ در زندگانی معصومین علیهم‌السلام؛ آزاد کردن غلام و بخشش باغ به او توسط سیدالشهداء علیه‌السلام: عن الحسن
شذرات المعارف
https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ایام إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَٰهُ بِقَدَرٍ (۴۹) و مَآ أَمْرُنَآ إِلاَّ وَٰحِدَةٌ كَلَمْحِۢ بِٱلْبَصَرِ (۵۰) وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَآ أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ (۵۱) وَ كُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ (۵۲) وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّسْتَطَرٌ :۵۳ مرور مباحث پیرامون لیلة القدر بودن حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها؛ قدر و اندازه داشتن موجودات و موجودات؛ ٱلَّذِی لَهُۥ مُلْكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلْأَرْضِ وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٌ فِی ٱلْمُلْكِ وَ خَلَقَ كُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُۥ تَقْدِيرًا :۲؛ تبیین تقدیر در فارسی که به توصیف می‌شود که خارج از مفهوم آن تقدیر در کریم است؛ تقدیر به معنای اندازه‌گیری است که در قرآن کریم این اندازه‌گیری به عناوین مختلف تفسیر شده که گاهی به تقدیر سالیانه با عنوان بیان شده که شب در آن به جهت مخفی و پوشیده بودن آن است که مکنون است در ؛ مانعیت نداشتن ظهور شب قدر در این عالم و تقارن آن با یک شب ولی اینکه به شب نامگذاری شده به معنای وجود آن در شب قدر نیست؛ إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَٰهُ بِقَدَرٍ :۴۹؛ تبیین دو و در قرآن کریم؛ عالم امر به منزلهٔ عالمی است که امور در آن به نحو کلی است؛ تعبیر از عالم امر به : وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَ مَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ :۲۱؛ وجود اصل هر چیزی در عالم خزائن؛ وجود حساب و کتابها در عالم تقدیر که در همهٔ این‌ها مشخص می‌شود؛ عدم تداخل این مباحث با مبحث بلکه فقط در نهایت بنده تقارن می‌کند با آنچه که تقدیر شده است؛ وَ كُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ (۵۲) وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّسْتَطَرٌ :۵۳؛ معلوم بودن همهٔ امور و داشتن همهٔ امور؛ و مَآ أَمْرُنَآ إِلاَّ وَٰحِدَةٌ كَلَمْحِۢ بِٱلْبَصَرِ :۵۰؛ به امر خدا بودن امور و عدم تحول در علم الهی؛ تبیین اینکه علم خدای متعال به مبادی عین علم او به غایات است؛ اللهم إني أسئلك من مشيتك بأمضاها وكل مشيتك ماضية، اللهم وأسئلك بمشيتك كلها ج۹۷ص۳۷۰؛ تبیین علم الهی و ماضیه الهی؛ وَ اَسْعَدَهُ عَلى ذلِكَ الْقَضاَّءُ ؛ معلوم شدن علم الهی بر سال به سال؛ مردم یکی از شئون ولی الهی است؛ یکی از از شئون ولی الهی این است که دارد: وَ يَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَسْتَ مُرْسَلاًۚ قُلْ كَفَیٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَاۢ بَيْنِی وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُۥ عِلْمُ ٱلْكِتَٰبِ :۴۳؛ کتاب قرآن نازلهٔ علم خدای متعال است: بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ إِنَّآ أَنزَلْنَٰهُ فِی لَيْلَةِ ٱلْقَدْرِ :۱؛ علم خدای متعال از جانب خدای متعال به ولی خودش داده می‌شود که این حیثیت همان لیلة القدر است که این حیثیت در نهایت می‌کند با شب زمانی لیلة القدر نه اینکه خود آن حیثیتی شب قدر باشد و در این حیثیت لیلة القدر تمام ملائکه و نازل می‌شوند: تَنَزَّلُ ٱلْمَلَٰٓئِكَةُ وَ ٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ :۴؛ وجود حیثیات مختلف و و در انسان؛ در حیثیت لیلة القدر سه شأن واقع می‌شود: ولی خدا، قرآن کریم، ملائکه؛ وصف برخی از ملائکه در کلام صلوات الله علیه: وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِی الْأَرَضِینَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ خطبه۱ ای برون از وَهْم و قال و قیل من خاک بر فرق من و تمثیل من علیه‌السلام الهی را برای یک سال می‌گیرد و به ملائکه در حیثیت لیلة القدر می‌دهد که خود این حیثیت لیلة القدری یک از شئون سلام‌الله‌علیها گاهی در بر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم نازل می‌شده و گاهی به‌خاطر وجود علیه‌السلام بر شانه پیامبر صلی‌الله علیه وآله وسلم سجده حضرت طولانی می‌شده است: خرج علینا رسول الله(ص)فی احدی صلاتی العشی: الظهر او العصر و هو حامل احد ابنیه الحسن او الحسین فتقدم رسول الله(ص)فوضعه عند قدمه الیمنی فسجد رسول الله(ص) سجدة اطالها قال ابی: فرفعت راسی من بین الناس فاذا رسول الله(ص)ساجد و اذا الغلام راکب علی ظهره فعدت فسجدت فلما انصرف رسول الله(ص)قال الناس: یا رسول الله لقد سجدت فی صلاتک هذه سجدة ما کنت تسجدها، افشی ء امرت به او کان یوحی
شذرات المعارف
شب بیست و یکم محرم الحرام ۱۴۴۶ ۱۴۰۳/۵/۵ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «قلت: فإن لم أجد من يعقل السؤال عنها؟ قال عليه‌السلام: فاغتنم جهله عن السؤال حتى تسلم من فتنة القول و عظيم فتنة الرد» ص۳۹۹ از بزرگترین بلاها در زندگانی سر و کار با انسان نافهم و کج اندیش است؛ از امور سختی برخورد رسول با انسان‌هایی است که زبان او را نمی‌فهمند؛ از سختی عدم موفقیت در فهم مطلبی به دیگری است؛ از سخت‌ترین بلاها برای انسان‌هایی که قدرت تکلم خود را از دست می‌دهند عدم موفقیت در ارتباط با دیگران برای فهماندن مقصودشان است تشریح صعوبت عدم موفقیت انتقال امور محتلف به افرادی که ظرفیت لازم را ندارند همچون برخی رنج برخی از حضرات معصومین علیهم‌السلام به علت عدم ظرفیت در افراد برای انتقال مطالب و روایاتی که به آن‌ها عالم هستند و نمی‌توانند به دیگران انتقال بدهند: كش: جبرئيل بن أحمد، عن اليقطيني، عن إسماعيل بن مهران، عن أبي جميلة عن جابر، قال : حدثني أبوجعفر علیه‌السلام تسعين ألف حديث لم احدث بها أحدا قط، و لا احدث بها أحدا أبدا، قال جابر: فقلت لابي جعفر علیه‌السلام: جعلت فداك إنك قد حملتني وقرا عظيما بما حدثتني به من سركم الذي لا احدث به أحدا، فربما جاش في صدري حتى يأخذني منه شبه الجنون، قال: يا جابر فإذا كان ذلك فاخرج إلى الجبال: فاحفر حفيرة و دل رأسك فيها، ثم قل: حدثني محمد بن علي بكذا وكذا. ج۲ص۶۹؛ سنگینی نفس نگه داشتن مطالب معارفی؛ تفسیر برخی پیرامون به درک حقایقی که در شخص رخ داده و به عشق کشانده و در عین حال تمایل به انتقال حقایق به دیگران دارد ولی زمینه‌ای نمی‌بیند تا موقع مرگ خود: مَن عَشِقَ فعَفَّ ثُمَّ ماتَ، ماتَ شَهيدا ۶۹۹۹ ج۲ص۳۷۲؛ کمال در نگهداری نفس از اظهار معارف؛ عقوبت اظهار برخی از در همین دنیا؛ اصل بر این است که در بسیاری از مواقع کمال در اظهار اقل مطالب معارفی و اخفای بیشتر و نگهداری نزد خود است «قلت: فإن لم أجد من يعقل السؤال عنها؟» اقتضای رساندن به دیگران توسط این است که از او شود ولی در جایی‌که سائلی نیست چه باید کرد؟؛ آن را که سخن به کام و لب خاموش است تفوه کلام در اظهار غیر حکیمانه و رذیلهٔ و جلوهٔ بی‌جا کردن؛ ضرورت اظهار علم در جای خود و روایت مبنی بر اینکه کسی‌که اظهار علم در غیر موضع خود کند ذلیل می‌شود گوهر خود را مزن صائب به سنگ ناقصان باش تا جوهرشناس کاملی پیدا شود اگر گوهرشناس قابل پیدا نشد چه باید کرد؟؛ فرمایش رحمه‌الله در مورد عالم در موقعی که از او سوال می‌شود؛ سخن مرحوم در احوالات مرحوم ج۲ص۶۷۴ به بعد؛ جلوس قبل از تدریس مرحوم آیت‌الله به منظور در دسترس بودن طلاب برای سؤال «قلت: فإن لم أجد من يعقل السؤال عنها؟ قال عليه‌السلام: فاغتنم جهله عن السؤال حتى تسلم من فتنة القول و عظيم فتنة الرد» غنیمت سائل از سؤال از محضر عالم به منظور مصون ماندن از ؛ جریان سؤال از مکان جناب علیه‌السلام و وقایع پس از آن؛ برکات عدم مراجعه به عالم برای خود عالم در برخی مواقع؛ امکان وجود فتنه در گفتن و فتنهٔ پس از آن به علت عدم وجود فهم در مقام اخذ توسط سائل؛ تسلا دادن علیه‌السلام به جناب صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان ای شمع جهان افروز بیا وی شاهد عالم سوز بیا ای مهر سپهر قلمرو غیب شد روز ظهور و بروز بیا ای طائر سعد فرخ رخ امروز توئی فیروز بیا روزم از شب تیره‌تر است ای خود شب ما را روز بیا عمریست گذشته به نادانی ای علم و ادب آموز بیا شد گلشن عمر خزان از غم ای باد خوش نوروز بیا دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن تا به کی ای نوش جان می‌زنیم نیشتر زخم از این بیشتر یا دل از این ریش‌تر ز آه من اندیشه کن، بیخ جفا تیشه کن مهر و وفا پیشه کن، بیشتر از پیشتر در نظر اهل دل، سادگی آزادگی است جز متصنع مدان، از همه بدکیش‌تر ای به نصاب جمال، یافته حدّ کمال نیست مرا آرزو، جز نظری بیشتر خرمن حسن تو را، موقع احسان بود مفلسم و مفتقر، از همه درویش‌تر دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن فلاندبنك صباحا و مساء، و لابكين عليك بدل الدموع دما ... و أسرع فرسك شاردا، و إلى خيامك قاصدا، محمحما باكيا. ج۱۰۱صص۲۳۸-۲۴۰ الظليمة الظليمة من امة قتلت ابن بنت نبيها ج۴۴ص۳۰۸ حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب بیست و یک محرم الحرام ۱۴۴۶ ۱۴۰۳/۵/۵ آیت الله https://eitaa.com/akavan110