eitaa logo
شذرات المعارف
1.2هزار دنبال‌کننده
6 عکس
41 ویدیو
23 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری و حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده تا محققین محترم بهره‌مند گردند لازم به ذکر است که این کانال هیچ ارتباطی با شخص حضرت آیت الله اخوان حفظه الله تعالی ندارد یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
شذرات المعارف
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «وكان أبوذرّ رضی الله عنه يقول: يا مبتغي العلم إنَّ هذا اللسان مفتاح خير، و مفتاح شرّ، فاختم على فيك كما تختم على ذهبك وورقك.» ج۱ص۱۴۹ حکمت یاد و از و در یاد جناب توسط حضرت علیه‌السلام؛ شایستگی یاد از شایسته ولو انسان با شأن پایین‌تر گفته باشد/حکمت دیگر این است که این سخن کلام صحیحی است/لطیفهٔ مهم این مطلب این است که اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم ابوذر است و کلام او متخذ از مکتب رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم است؛ ما أظلت الخضراء، ولا أقلت الغبراء ذا لهجة أصدق من أبي ذر ج۲۲ص۴۰۵/لبیک به حق توسط جناب ابوذر در زمان خطاب جناب ابوذر به عبارت «یا مبتغی العلم» (: ای کسانیکه در طلب می‌روید) نشان از این می‌دهد که در افرادی بوده‌اند که و علم بوده‌اند که باید طبق قاعده ثبوت شیء لشیء فرع لثبوت مثبت له، افرادی باشند که مخاطب به خطاب ابوذر باشند/مطلب دیگر اینکه یک مطلب خوب خودش نیکو و مطلوب است (و کان ابوذر یقول) عیب تکرار قوافی نبود شعر مرا زانکه همچون شکر مصر و چه مشک ختن است «وكان أبوذرّ رضی الله عنه يقول» «رضی الله عنه» یا از باب مقام است و مطلوب است وقتی انسان یک را یاد می‌کند برای او طلب یک امری از امور را بکند که اگر زنده است مثلاً سلمه الله، وفقه الله، اید الله و اگر مرده است بگوید رحمه‌الله یا رضی‌الله‌عنه، و یا از باب مقام حکایت از است یعنی اینکه جناب ابوذر مورد رضای خدای متعال بوده است یعنی حضرت علیه‌السلام خبر از واقع و نفس‌الامری می‌دهد «يا مبتغي العلم» (ای در پی روندگان دانش، ای خواستاران برای و ) که خطاب به دانشجویان و دانش‌آموزان زمان خودش است «إنَّ هذا اللسان مفتاح خير، و مفتاح شرّ، فاختم على فيك كما تختم على ذهبك و ورقك.» این کلید خوبی‌ها و همین زبان کلید بدی‌ها است/ یعنی آلت باز کننده که این استعمال شده در کلید که عرب آن را می‌گوید که جمعش است که از لغات است که در رفته است؛ صیانت زبان عربی به اینکه چیزی را اگر از زبان دیگر می‌گیرد به آن در زبان عربی حال و هوای عربی می‌دهد برای همین مثلاً کلید شده اقلید نه قلید و اقلید هم جمعش می‌شود مقالید؛ لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ :۱۲؛ از آن جهت که این شیء کلید است در عربی شده اقلید و مقالید و از آن جهت که با این چیز یک کاری را انجام می‌دهند یک اسم آلتی دارد که به آن می‌گویند: مفتاح یعنی بازکننده/زبان هم قابلیت کلید خوبی و هم قابلیت کلید بد بودن را دارد که درب آن همین لب انسان است «فاختم على فيك» این درب را مهر کن؛ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ علیه‌السلام:۲۳؛ درب را کلون انداخت؛ در عرب هم لغت قفل داریم و هم لغت کلون که کلون را می‌گویند: غلق؛ در اینجا لغت دیگری آمده: «اختم» به معنای (مهر کن)/مهر کردن در جایی است که برای اینکه ملتفت باشد شخص که کسی به قفل تعدی و دست نزده باشد آن را مهر می‌کنند (لاک و مهر کردن) که در عرب این لاک و مهر کردن با گِل رس بوده است که به این کردن می‌گویند؛ پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم است که هم خاتِم است که دفتر به رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم مهر شد و بعد از او رسولی نخواهد آمد و هم خاتَم است/ «فاختم علی فیک» مهر کن دهانت را «كما تختم على ذهبك و ورقك.» همان‌گونه که مهر می‌کنی طلا و نقره‌ات را؛ بعد از هربار شکستن مهر دهان از روی ، سپس دوباره مهر بر دهان بگذار مجدداً در حد ضرورت سخن بگو صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اولاد الحسین مقصد من، خواجه، مولای من است توشه من نیز تقوای من است در مناجاتم چو موسی با اله خلوت دل طور سینای من است می روان مرده‌ام را زنده کرد آری آری می مسیحای من است نشاۀ ناسوتم اندر خور نبود عالم لاهوت ماوای من است یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین روضه و سلام الله علیهما خواهرش بر سینه و بر سرزنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر شه، راه را دود آهش کرد حیران، شاه را در قفای شاه رفتی هر زمان بانگ مهلا مهلنش بر آسمان یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین أ أنت اخی، أ أنت ابن امی زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست خاک عالم به سرم کز اثر تیر و سنان جای یک بوسه من در همه اعضای تو نیست اصل شعر از
شذرات المعارف
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ایام [فایل صوتی از ابتدا ناقص است] لزوم بودن مطلب هنگام نقل؛ معرفی کتاب تألیف مرحوم که به زبان است؛ هنر بودن نگارش فقه به فارسی و متداول بودن تألیف فقه فارسی در سده‌های گذشته و اشکال بر عیب دانستن تألیف کتب به زبان فارسی؛ مرحوم محمدتقی ابتدا فارسی نگارش یافت ولی بر اثر اشکال به ایشان کتاب خود را با نام به نگارش کرد؛ مرحوم سید محمدباقر شفتی معروف به دو جلد فارسی دارند؛ عظمت انسانی که واقف به خود است؛ جریانی از در هنگام زیارت در قبرستان و ندایی که از بقعه شنید: می‌رود و به غفلت می‌رود گوش خر بفروش و دیگر گوش خر مقام شیخ بهایی که از به حساب می‌آید؛ دستور کریم در مورد شخص نسبت به خودش: اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا :۱۴؛ جریانی منقول از مرحوم شیخ محمدتقی از کسی که درخواست علم به باطن خود از علیه‌السلام کرده بود؛ هر انسان در جایی است که وقوف به خود پیدا کند که من چی هستم؛ فرمایش مرحوم شیخ محمدتقی جعفری در کنگره بزرگداشت ایشان در مورد یکی از اساتید خودشان در اشرف به نام آشیخ در مورد کسی‌که از ایشان کسی در حرم مولا علیه‌السلام استفتایی کرده بود که بالای صفحه عناوین و القاب بسیاری نوشته بوده یک چند به کودکی به استاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که ما را چه رسید از خاک در آمدیم و بر باد شدیم چون شب قدر از همه مستور شد لاجرم، از پای تا سر نور شد اسم اعظم، چون که کس نشناسدش سروری بر کل اسما باشدش تا تو نیز از خلق پنهانی همی لیلةالقدری و اسم اعظمی یکی از معانی لیلة القدر یعنی شأن و رتبتی است که انسان در آن واقع است؛ تبیین مسأله: لیله قدر ما آیا با لیله قدر علیه‌السلام یکی است یا نه؟؛ ما با فرج علیه‌السلام یکی است یا نه؟؛ منشأ برخی اشتباهات در تفسیر یا مبنی بر اینکه به خواب بیننده یا مکاشفه کننده گفتند: فلان سال فرج واقع می‌شود و فرج امام زمان علیه‌السلام در آن سال نمی‌شود زیرا این او بوده نه : أَسْأَلُكَ یَا اللَّهُ وَ أَسْأَلُكَ یَا رَحْمَانُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فَرَجَنَا بِفَرَجِهِمْ ج۹۵ص۲۴؛ رحِمَ اَللَّهُ اِمْرَءً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ يَتَعَدَّ طَوْرَهُ ص۳۷۳؛ آیا لیله قدر ما با لیله قدر معصوم علیه‌السلام می‌شود مقارن بشود یا نه؟؛ وقتی آدم فهمید چه کاره است می‌نشیند سر جای خودش و اینکه آدم بنشیند سر جای خودش خیلی مهم است؛ جریانی از تصرف شیخ بهایی در ملا سلیمان که از او تقاضای پست و مسئولیت می‌کرد؛ از عنایات خاص سلام‌الله‌علیها این است که حضرت عنایت کنند جایگاه و قدر خودش را بشناسد صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان ای ز عشقت دلم زنده مهدی دین به مهر تو پاینده مهدی مهر خاور به مهر جمالت از افق می‌زند خنده مهدی عیسی ار مرده را زنده می‌کرد صد چو عیسی کنی زنده مهدی ای امید ناامیدان در کجایی غرق خون شد قلب ما، داد از جدایی یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن انبیا را تویی رهنما تو اولیا را تویی نور دیده یادگار شه لافتایی بر خسان خط باطل کشیده خود به کوی وصال تو ای گل دل چونان غنچه جامه دریده با خیال تو و قد سروت قامت سر عاشق خمیده تا کند رو به سوی تو پرواز دل به ببر چون کبوتر تپیده عاشق منتظر در پی تو، بس شماتت ز دشمن شنیده خیز و بر فاطمه مرهم آور مرهمی بر دل آن شهیده یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن صبر کن یا فاطمه ای بانوی پهلو شکسته مهدی‌ات با شیشه دارو و درمان خواهد آمد صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهرا السلام علیک و علی آل بیتک الطیبین الطاهرین و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته فاطمیه سال ۱۳۹۹ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
شذرات المعارف
شب بیست و پنجم محرم الحرام ۱۴۴۶ ۱۴۰۳/۵/۹ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «فما ظنك بالرؤوف الرحيم الذي يتودد إلی من يؤذيه بأوليائه، فكيف يمن يؤذى فيه. و ما ظنك بالتواب الرحيم الذي يتوب على من يعاديه، فكيف بمن يترضاه و يختار عداوة الخلق فيه.» ص۳۹۹ لطف بیشتر خدای متعال به بندگان نسبت به ظن آن‌ها؛ ضوابط این عالم محدود به این عالم است؛ بیان روایتی پیرامون کمترین جایی‌که خدای متعال به مؤمن می‌دهد از همهٔ این دنیا بیشتر و بزرگتر است؛ تبیین عوض شدن مقیاس‌ها در عالم آخرت؛ خاطرات استاد از دوران کودکی و علاقه به تلاوت قرآن و استاد نیکی کردن خدای متعال به کسی‌که خیال می‌کند خداست و با خدا دشمنی می‌کند؛ عدم محدودیت خدا و تحت سیطره بودن همهٔ موجودات؛ لؤ دليتم بحبل إلى الارض السفلى لهبط على الله ج۵۸ص۱۰۷؛ سر سفرهٔ رحمت الهی بودن همهٔ موجودات؛ بارانِ رحمتِ بی‌حسابش همه را رسیده و خوانِ نعمتِ بی‌دَریغَش همه‌جا کشیده. پردهٔ ناموسِ بندگان به گناهِ فاحش نَدَرد و وظیفهٔ روزی به خطایِ مُنکَر، نَبُرَد ای کریمی که از خزانهٔ غیب گَبر و تَرسا وظیفه‌خور داری دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمن این نظر داری دیباچه «فما ظنك بالرؤوف الرحيم الذي يتودد إلی من يؤذيه بأوليائه، فكيف يمن يؤذى فيه.» ضعف‌های زبان به نسبت زبان و عدم منافات آن با محاسن زبان فارسی؛ زبان علمی زبان فارسی است؛ عدم معادل در زبان فارسی و معنای رئوف به تفصیل به اینکه کسی‌که با افتادگی و فروتنی کسی را مورد لطف قرار می‌دهد؛ رئوفانهٔ خدای متعال به گونه‌ای که بنده آن را نمی‌فهمد؛ انسان پست در هنگام لطف به دیگران نگرشش از بالا به پایین است؛ به معنای است نه ؛ دلسوزی ؛ آن که را اذیت می‌کند خدا به او لطف می‌کند، حال آن که خدا را دوست دارد و دراه خدا اذیت شده، خدا با او چه می‌کند ای غم تو راحت و ریحان من یاد رخت هم نفس جان من لعل لبت پستهٔ خندان من دانهٔ خال تو سپندان من این من و تو خیزد اگر از میان هر چه بود زان تو، هست آن من لعل لبت مهر سلیمان من دیو و پری جمله به فرمان من عرصهٔ شش سوی زمین کرده‌اند تا به فلک ساحت زندان من ساحت زندان که چنین دلگشا است تا چه بود صحن گلستان من از ازل آمیخته در یکدگر با دل و جان تو، دل و جان من فاتحه و خاتمه در مدح تو است هر چه نوشته است به دیوان من درّ معانی که در او سفته‌ام از لب لعل تو سخن گفته‌ام زندان بودن دنیا برای مؤمن: الدنيا سِجنُ المؤمنِ و جَنَّةُ الكافِرِ . شماره۶۰۸۱ «و ما ظنك بالتواب الرحيم الذي يتوب على من يعاديه، فكيف بمن يترضاه و يختار عداوة الخلق فيه.» لغت به معنای برگشت است؛ تبیین بودن خدای متعال؛ دوطرفه بودن توبه و تبیین توبه خدای متعال به اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم در آیهٔ مبارکه: لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَی ٱلنَّبِیِّ وَ ٱلْمُهَاجِرِينَ وَ ٱلْأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ ٱلْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْۚ إِنَّهُۥ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ :۱۱۷؛ تواب صیغهٔ مبالغه است و یعنی بسیار خداوند می‌کند «و ما ظنك بالتواب الرحيم الذي يتوب على من يعاديه، فكيف بمن يترضاه و يختار عداوة الخلق فيه.» آن که با خدا دشمنی کرده خدا به او توجه دارد؛ منادی هر به توبه کنندگان: لى، يد، ن: الدقاق، عن الصوفي، عن الروياني، عن عبدالعظيم الحسني، عن إبراهيم بن أبى محمود قال : قلت للرضا علیه‌السلام: يا ابن رسول الله ما تقول في الحديث الذي يرويه الناس عن رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم؟ أنه قال: إن الله تبارك وتعالى ينزل كل ليلة إلى السماء الدنيا. فقال علیه‌السلام: لعن الله المحرفين للكلم عن مواضعه، والله ما قال رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم كذلك، إنما قال صلی‌الله علیه وآله وسلم: إن الله تبارك وتعالى ينزل ملكا إلى السماء الدنيا كل ليلة في الثلث الاخير، و ليلة الجمعة في أول الليل فيأمره فينادي: هل من سائل فاعطيه؟ هل من تائب فأتوب عليه؟ هل من مستغفر فأغفر له؟ يا طالب الخير أقبل، يا طالب الشر أقصر، فلا يزال ينادي بهذا إلى أن يطلع الفجر، فإذا طلع الفجر عاد إلى محله من ملكوت السماء. ج۳ص۳۱۴؛ توجه خدا و تحت تصرف بودن
شذرات المعارف
شب بیست و هفتم محرم الحرام ۱۴۴۶ ۱۴۰۳/۵/۱۱ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام من أحب الدنيا ذهب خوف الآخرة من قبله و ما اوتي عبد علما فازداد للدنيا حبا إلا ازداد من الله بعدا و ازداد الله عليه غضبا.» ص۳۹۹ تعبیرات مختلف در شرع پیرامون ؛ حالات اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم هنگام یاد : عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهم‌السلام عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم‌السلام قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه وآله وسلم إِذَا خَطَبَ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ- وَ أَفْضَلَ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ- وَ يَرْفَعُ صَوْتَهُ وَ تَحْمَارُّ وَجْنَتَاهُ‌ وَ يَذْكُرُ السَّاعَةَ وَ قِيَامَهَا حَتَّى كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ‌ يَقُولُ صَبَّحَتْكُمُ السَّاعَةُ مَسَّتْكُمُ السَّاعَةُ ثُمَّ يَقُولُ بُعِثْتُ‌ أَنَا وَ السَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ وَ يَجْمَعُ بَيْنَ سَبَّابَتَيْهِ مَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِأَهْلِهِ وَ مَنْ تَرَكَ دَيْناً فَعَلَيَّ وَ إِلَيَ‌ صص۲۱۱-۲۱۲؛ عظمت و شئون همچون امر ؛ تبیین معنای خوف و تفاوت آن با که خوف از جهتی با ترس قرین است و از جهتی با قرین است «يا هشام من أحب الدنيا ذهب خوف الآخرة من قبله و ما اوتي عبد علما فازداد للدنيا حبا إلا ازداد من الله بعدا و ازداد الله عليه غضبا.» کسی‌که اهل است مواظبت نسبت به آخرت را از دست می‌دهد یعنی انسان عادی بر اثر به امری عدم توجه به سائر امور برایش حاصل می‌شود مگر کسی‌که در باشد يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ :۳۸؛ به کار رفتن در آیه که در مقام مقیاس دو چیز که در ازای هم هستند و در مقام سنجش به کار می‌رود؛ و بودن : كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ :۱۸۵؛ قیاس دنیا و آخرت؛ جستجوی پیرامون دو لغت و متاع الغرور؛ چرایی احتیاج به علم در صدر اسلام: ازدیاد ایرانیان در مکه و مدینه و تحت الشعاع قرار گرفتن لغت عربی؛ به کار بردن لغت فارسی در کلام علیه‌السلام همچون لغت و پیرامون علیه‌السلام همچون بستان ( ): وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ ج۴۵ص۱۳۹؛ اختلاط لغات و پس از حملهٔ نادرست صدر اسلام پس از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم به ؛ صحیح نبودن ترجمه متاع الغرور به کالای فریبا و فریبنده؛ خاطره‌ای از مرحوم آشیخ ؛ سخن ابن عباس پیرامون لغت متاع الغرور به کهنهٔ حیض که در مورد دنیا به کار رفته است دل که خالی باشد از مهر بتان لتّهٔ حیض به خون آغشته دان با دف و نی، دوش آن مرد عرب وه! چه خوش می‌گفت، از روی طرب: أَیُّهَا الْقَوْمُ الَّذی فِی‌ الْمَدْرِسَه کُلُّ ما حَصَّلْتُموهُ وَسْوَسَه فِکْرُکُم اِنْ کانَ فی غَیْرِ الْحَبیب ما لَکُم فِی‌ النَّشْاَةِ الْاُخْریٰ نَصیب یعنی: آن کس را که نبود عشق یار بهر او پالان و افساری بیار دل که خالی باشد از مهر بتان لتّهٔ حیض به خون آغشته دان قابل سنجش نبودن زندگی دنیایی با زندگی آخرتی در : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ :۳۸ «يا هشام من أحب الدنيا ذهب خوف الآخرة من قبله و ما اوتي عبد علما فازداد للدنيا حبا إلا ازداد من الله بعدا و ازداد الله عليه غضبا.» از ریشه حبّه که دانهٔ گندم است گرفته شده؛ به حکم السنخیة علة الانضمام اگر از سنخ دنیا شدی (دیگر از آخرت جدا می‌شوی)؛ اثرات دلدادگی به دنیا در عدم توانایی دل دادن به آخرت؛ جریانی از یکی از رفقای استاد؛ برای شکل گرفتن پایه‌های زندگی آخرت است و برای کسی است که پایه‌های آخرتی داشته باشد: وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً