#خاکریزخاطرات ۱۶۶
🔸دردِ مردم داشتن یعنی این...
#متن_خاطره|با توجه به سرما و یخبندانهایِ شدیدِ مشهد و همچنین حضورِ روسها در کشور، زندگی برای مردم خیلی سخت شده بود. بارها میدیدم که آیتالله سعیدی تویِ صفهایِ طولانیِ نان ایستاده تا برایِ فقرا نان و آذوقه تهیه کند... در همسایگیِ آیت الله سعیدی بنده خدایی زندگی میکرد که وضعِ خوبی نداشت، او میگفت: محلِ سکونتِ ما طبقۀ سوم بود. یکروز صدایِ نفسنفس زدنِ یکی را شنیدمکه از پلهها بالا میآمد. وقتی نگاه کردم، دیدم آیتاللهسعیدی یک گونیِ ذغال به دوش گرفته و برای ما آورده است...
👤خاطرهای از زندگی مجتهد شهید سیدمحمدرضا سعیدی
📚منبع: کتاب بَلاغ ( سیرهتبلیغیشهدای روحانی) صفحات ۶۵ و ۶۹
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_سعیدی #کمک_به_فقرا #بیتفاوت_نبودن #مردم_داری #شهدای_طلبه #شهدای_خراسانرضوی #شهدای_قم #مزار_وادیالسلام
💢#خاکریزخاطرات ۱۶۸
🔸عشقِ شدیدِ شهید، به کتاب و مطالعه...
#متن_خاطره|پول توجیبیهایی که بابام بهش میداد رو خرج نمیکرد؛ حتی با پای پیاده میرفت مدرسه و مییومد، تا بتونـه پول توجیبیهاش رو جمع کنه. همه رو هم میریخت توی یه صندوقچه. بعد هم با پولی که جمع میشد، برا خودش کتاب نهج البلاغه و کتابهای شهید مطهری و شهید بهشتی رو می خرید و میخوند...
👤خاطرهای از زندگی نوجوان شهید حبیبالله کمالیزاده
📚منبع: کنگره شهدای استان مازندران؛ به نقل از خواهرشهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
▫️۲ تیرماه؛ سالروز شهادت نوجوان شهید حبیبالله کمالیزاده گرامیباد
____________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#عید_نوروز #کمک_به_فقرا #بیتفاوت_نبودن #انفاق #نوجوان_شهید #شهید_تیمورزاده #شهدای_خراسانرضوی
💢#خاکریزخاطرات ۱۷۵
🔸شهدا اینگونه هوای همدیگه رو داشتند...
#متن_خاطره|آقا مهدی مسئولِ کارگاه ریختهگری بود. یکی از روزهای بسیار سرد دوستش اومد و گفت: شما کارگاه ریختهگری دارید و داخلش نفت هست؛ اگه میشه مقداری نفت به ما بدین. مهدی بهش گفت: کارگاه مالِ بیت الماله و نمیتونم نفتش رو بهت بدم... اما دوستش رو دستِ خالی رد نکرد. همون مقدارِ کمی نفتِ شخصی که توی خونهمون داشتیم رو داد به دوستش. بعد هم برگشت و به من گفت: خانوم! به خودت و بچه لباسِ گرم بپوشون تا سرما نخورید...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید مهدی هنرور باوجدان
📚منبع: فرهنگنامه جاودانه هاي تاريخ "زندگينامه فرماندهان شهيداستان خراسان"
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
▫️۲۷تیرماه؛ سالروز شهادت سردار شهید مهدی هنرور باوجدان گرامیباد
________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_هنرور #شهدای_خراسانرضوی #ایثار #رفاقت #بیتفاوت_نبودن #بیت_المال #مزار_بهشترضا
💢#خاکریزخاطرات ۱۷۶
🔸فرزندتان را اینگونه تربیت کنید...
#متن_خاطره|زمستون بود و هوا به شدت سرد. برا همین همهی بچهها توی اون برف و بارون مجبور بودند لباسگرم بپوشند. اما برخلافِ بقیه، محمد فقط بایه پیراهن مییومد مدرسه. یه روز مدیر بهش گفت: لباسگرم بپوش... محمد هم چیزی نگفت و رد شد. دوباره سرِ یکی از کلاسها، مدیر محمد رو دید و بهش گفت: مگه به شما نگفتم لباس گرم بپوش؟ اینبار محمد از جاش بلند شد وگفت: آقا شما اگه پول دارید، برام لباسگرم بخریدتا بپوشم؛ منم خیلی دوست دارم لباس گرم بپوشم، اما پدرم در توانش نیست برام بخره؛ من باید به فکر برادر و خواهران کوچیکترم باشم ...
👤خاطرهای از زندگی شهید محمد نوریتیرتاشی
📚منبع: کنگره ملّی شهدای استان مازندران
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
▫️۳۱تیرماه؛ سالروز شهادت محمد نوریتیرتاشی گرامیباد
____________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_هنرور #شهدای_خراسانرضوی #ایثار #رفاقت #بیتفاوت_نبودن #بیت_المال #مزار_بهشترضا
💢#خاکریزخاطرات ۱۸۱
🔸رازی که فاششدنش؛ علیرضا را محبوبتر کرد...
#متن_خاطره|ایام نوجوانی توی یه مدرسه درس می خوندند. یه روز با هم دعواشون شد و محمدرضا به علیرضا گفت: به بابا بگم؟ به بابا بگم توی مدرسه چیکار میکنی؟ علیرضا هم گفت: اگه بگی میزنمت... نگران شدم، ترسیدم پسرم به راه بدی کشیده شده باشه؛ اما بهروی خودم نیاوردم. چند روز بعد محمدرضا رو کشیدم کنار و ازش پرسیدم: بابا! علیرضا مگه توی مدرسه چیکار میکنه؟ گفت: با پول توجیبیهایی که بهش میدی، برا بچههای فقیر دفتر و مداد میخره... تا اینو شنیدم، خوشحال شدم و پول توجیبیِ علیرضا رو بیشتر کردم... علیرضا و محمدرضا، هر دو شهید شدند....
👤خاطرهای از نوجوانی سردار شهید علیرضا موحددانش
📚منبع: کتاب “موحد” ، صفحه ۱۰
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_موحددانش #شهدای_تهران #کمک_به_فقرا #بیتفاوت_نبودن #اخلاص #نوجوانی_شهدا #مزار_بهشتزهرا
4.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری
🎥 خاطرهای شگفتانگیز از زندگی شهید عباس بابایی
چطور میشه یه نفر اینقدر به فکر مردم باشه؟!!!
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_بابایی #کمک_به_فقرا #بیتفاوت_نبودن #مهربانی #شهدای_قزوین #مزار_گلزارقزوین
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🎥 به شایعات توجه نکنید؛ شهید لاجوردی اینه...
خاطراتی بسیار ناب از شهید سیداسدالله لاجوردی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_لاجوردی #شجاعت #عدالت #تقوا #بیتفاوت_نبودن #شهدای_تهران #مزار_بهشتزهرا
💢#خاکریزخاطرات ۱۸۲
🔸چطور یه نفر اینقدر میتونه مهربون باشه؟
#متن_خاطره|همیشه از دست فروشها خرید میکرد. گاهی اگه از بوتیک براش پیراهن میخریدم؛ بین راه به نیازمندی میبخشیـد، و با زیرپوش مییومـد. وقتی هـم ازش میپرسیدم: چرا اینجوری اومدی؟ میگفت: یکی نیاز داشت، منم پیراهنم رو بهش دادم؛ در ضمن من توی ماشین نشسته بودم ، چه کسی نگاه میکنه ببینه که چی تَنَمه؟... مصطفی حتی سرپرستی چهارتا بچه یتیم رو هم به عهده داشت و بهشونکمک میکرد...
👤خاطرهای اززندگی مدافعحرم شهید مصطفی رشیدپور
📚منبع: روزنامهکیهان در گفتگو با همسرشهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_رشیدپور #شهدای_خوزستان #کمک_به_فقرا #بیتفاوت_نبودن #ایثار #شهدای_مدافعحرم #مزار_گلزاراهواز
904.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چند_خاطره
🔸بُرشهایی از زندگی شهید مدافعوطن رضا قربانی
🌼 #جایخالیعکس|توی پایگاه محلِ خدمتش، چند عکس شهید رو روی دیوار نصب کرده بود؛ اما یه جای خالی کنارش گذاشته بود. به دوستانش میگفت: این جای عکس منه... منتظر شهادت بود و بهش هم رسید...
🌼 #والدین|هميشه از پدر و مادر قدردانی ميكرد و عذرخواه بود كه نتونسته محبّت اونا رو جبران كنه...
🌼 #ایثار|یه بار پول عیدش رو جمع کرد و برا یکی از دوستاش توی دانشگاهِ لاهیجان که پدری کارگر داشت، لباس خرید...
🌼 #حاجتدادن|یه روز شهید اسماعیل خانزاده از شهدای مدافع حرم بهم گفت: دو بار حاجتی داشتم، و از محمودآباد به زیارت مزار شهید قربانی توی چالوس رفتم. هر دو بار بعد از دردِدل با شهید حاجتم رو گرفتم...
🌼 #شهادت|شب قبل چند مرحله ماموریت گشت داشتیم. برا همین آقا رضا خسته بود و بعد از نماز صبح داشت استراحت میکرد. ماموریت جدید صبح هم نوبت همکارش بود. اما رضا دید که همرزمش، درحال استراحته... برا همین با اینکه خسته بود، تصمیم گرفت دوستش رو بیدار نکنه و خودش بره ماموریت... رضا رفت و ساعاتی بعد خبر شهادتش رسید
🌼 #کلیپ|و حالا کلیپ رو باز کن و سیمای مخلصانه شهید رو ببین و صحبتهای دلنشینش رو بشنو...
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_قربانی #توسل #بیتفاوت_نبودن #کمک_به_فقرا #شهدای_مازندران #مزار_گلزارچالوس
2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
🎥 چرا دو تا شیرخشک خریدی؟
خاطرهای از زندگی سردار شهید محمد بهرامیه
▫️۱۸شهریور؛ سالروز شهادت محمد بهرامیه گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_بهرامیه #بیتفاوت_نبودن #احتکار #ساده_زیستی #شهدای_خراسانرضوی #مزار_گلزارروستایبهرامیه
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_شهید
🎥 تصاویری جدید و روایتی متفاوت از لحظهی شهادت حمیدرضا الداغی
▫️۲۷شهریور؛ سالروز تولد شهیدِغیرت حمیدرضا الداغی مبارکباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_الداغی #تولد #غیرت #بیتفاوت_نبودن #شهدای_خراسانرضوی #مزار_گلزارسبزوار
#چند_خاطره
🔸بُرشهایی از زندگی شهید عبدالحسین همتیان
🌼 #تکلیف_گرایی|توی کردستان خدمت میکرد. جایی که پُر از کومله بود. با دلخوری گفتم: از وقتی لباس میپوشی، دلشورهام شروع میشه؛ اصلاً اگه یکی دو روز دیرتر بری چی میشه؟ پیشونیام رو بوسید و گفت: نمیشه مادر، من سربازم! درسته اونجا امنیت نیست، اما باید همهچیز رو بخاطر اسلام به جون خرید؛ بعد هم تا خدا نخواد هیچ اتفاقی نمیافته.
🌼 #آشتی|از وقتی فهمید بین دو تا از دوستاش دعوا شده، به هر دری زد تا اونا رو با هم آشتی بده. میرفت پیششون و میگفت: ناسلامتی شما با هم رفیقین، مثل برادر میمونین برای هم. بیا ازش بگذر! توی رفاقت این چیزها پیش مییاد... وقتی نتیجه نگرفت، شروع کرد پیش هر کدام از خوبیهای اون یکی گفتن. اونقدر گفت که بینشون صلح و صفا برقرار کرد.
🌼 #شوخی|بچهها بخاطر شهادت دوستان و شرایط سختی که بود، روحیهی خوبی نداشتند. مراسم گرفته بودیم و دست به دعا شدیم. چراغها هم خاموش بود تا هر کسی بتونه ارتباط بهتری با خدا بگیره. نزدیك به آخرهای مراسم، عبدالحسین و دو تا از رفقای صمیمیاش بلند شدند و یه چیزی ریختند کف دست بچهها. بچهها هم به خیال اینکه گلاب کفِ دستشون ریخته شده، میکشیدند به صورتشون. اما بعد از مراسم و روشن شدن چراغهای مسجد، همه با دیدن صورتهای قرمز شده از دواگُلی لبخند به لبشون اومد، و برا لحظاتی غم از بچهها دور شد.
📚منبع: نویدشاهد "بنیادشهید و امور ایثارگران"
________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_همتیان #شادی_حلال #دوست #بیتفاوت_نبودن #شهدای_سمنان #مزار_گلزارسمنان