eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
7هزار دنبال‌کننده
877 عکس
395 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ۱۸۲ 🔸چطور یه نفر اینقدر می‌تونه مهربون باشه؟ |همیشه از دست فروش‌ها خرید می‌کرد. گاهی اگه از بوتیک براش پیراهن می‌خریدم؛ بین راه به نیازمندی می‌بخشیـد، و با زیرپوش می‌یومـد. وقتی هـم ازش می‌پرسیدم: چرا اینجوری اومدی؟ می‌گفت: یکی نیاز داشت، منم پیراهنم رو بهش دادم؛ در ضمن من توی ماشین نشسته بودم ، چه کسی نگاه می‌کنه ببینه که چی تَنَمه؟... مصطفی حتی سرپرستی چهارتا بچه یتیم رو هم به عهده داشت و بهشون‌کمک می‌کرد... 👤خاطره‌ای اززندگی مدافع‌حرم شهید مصطفی رشیدپور 📚منبع: روزنامه‌کیهان در گفتگو با همسرشهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
904.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸بُرش‌هایی از زندگی شهید مدافع‌وطن رضا قربانی 🌼 |توی پایگاه محلِ خدمتش، چند عکس شهید رو روی دیوار نصب کرده بود؛ اما یه جای خالی کنارش گذاشته بود. به دوستانش می‌گفت: این جای عکس منه... منتظر شهادت بود و بهش هم رسید... 🌼 |هميشه از پدر و مادر قدردانی مي­‌كرد و عذرخواه بود كه نتونسته محبّت اونا رو جبران كنه... 🌼 |یه بار پول عیدش رو جمع کرد و برا یکی از دوستاش توی دانشگاهِ لاهیجان که پدری کارگر داشت، لباس خرید... 🌼 |یه روز شهید اسماعیل خانزاده از شهدای مدافع حرم بهم گفت: دو بار حاجتی داشتم، و از محمودآباد به زیارت مزار شهید قربانی توی چالوس رفتم. هر دو بار بعد از دردِدل با شهید حاجتم رو گرفتم... 🌼 |شب قبل چند مرحله ماموریت گشت داشتیم. برا همین آقا رضا خسته بود و بعد از نماز صبح داشت استراحت می‌کرد. ماموریت جدید صبح هم نوبت همکارش بود. اما رضا دید که همرزمش، درحال استراحته... برا همین با اینکه خسته بود، تصمیم گرفت دوستش رو بیدار نکنه و خودش بره ماموریت... رضا رفت و ساعاتی بعد خبر شهادتش رسید 🌼 |و حالا کلیپ رو باز کن و سیمای مخلصانه‌ شهید رو ببین و صحبت‌های دلنشینش رو بشنو... ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا دو تا شیرخشک خریدی؟ خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمد بهرامیه ▫️۱۸شهریور؛ سالروز شهادت محمد بهرامیه گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویری جدید و روایتی متفاوت از لحظه‌ی شهادت حمیدرضا الداغی ▫️۲۷شهریور؛ سالروز تولد شهیدِغیرت حمیدرضا الداغی مبارکباد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی شهید عبدالحسین همتیان 🌼 |توی کردستان خدمت می‌کرد. جایی که پُر از کومله بود. با دلخوری گفتم: از وقتی لباس می‌پوشی، دلشوره‌ام شروع میشه؛ اصلاً اگه یکی دو روز دیرتر بری چی میشه؟ پیشونی‌ام رو بوسید و گفت: نمیشه مادر، من سربازم! درسته اونجا امنیت نیست، اما باید همه‌چیز رو بخاطر اسلام به جون خرید؛ بعد هم تا خدا نخواد هیچ اتفاقی نمی‌افته. 🌼 |از وقتی فهمید بین دو تا از دوستاش دعوا شده، به هر دری زد تا اونا رو با هم آشتی بده. می‌رفت پیش‌شون و می‌گفت: ناسلامتی شما با هم رفیقین، مثل برادر می‌مونین برای هم. بیا ازش بگذر! توی رفاقت این چیز‌ها پیش می‌یاد... وقتی نتیجه نگرفت، شروع کرد پیش هر کدام از خوبی‌های اون یکی گفتن. اونقدر گفت که بینشون صلح و صفا برقرار کرد. 🌼 |بچه‌ها بخاطر شهادت دوستان و شرایط سختی که بود، روحیه‌ی خوبی نداشتند. مراسم گرفته بودیم و دست به دعا شدیم. چراغها هم خاموش بود تا هر کسی بتونه ارتباط بهتری با خدا بگیره. نزدیك به آخرهای مراسم، عبدالحسین و دو تا از رفقای صمیمی‌اش بلند شدند و یه چیزی ریختند کف دست بچه‌ها. بچه‌ها هم به خیال اینکه گلاب‌ کفِ دستشون ریخته شده، می‌کشیدند به صورتشون. اما بعد از مراسم و روشن شدن چراغ‌های مسجد، همه با دیدن صورت‌های قرمز شده از دواگُلی لبخند به لب‌شون اومد، و برا لحظاتی غم از بچه‌ها دور شد. 📚منبع: نویدشاهد "بنیادشهید و امور ایثارگران" ‌‌‌‌________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸لازم داشت؛ بخشیدمش... |عبدالحسین رو بردم تا براش کفش بخرم. سریع یه کفش معمولی و ارزون رو انتخاب ‌کرد؛ خریدیم و برگشت... اولین روز مدرسه، کفش‌های نو رو پوشید و راهی شد سمت مدرسه؛ دیگه ندیدمش تا اینکه شب وقتی وارد خونه شدم؛ یه کفش پاره نظرم رو به خودش جلب کرد. رفتم و ازش پرسیدم: حسین جان! کفشات؟! دستپاچه شد و به مِن و مِن افتاد.... بعد از چند دقیقه گفت: یه بنده خدایی کفش لازم داشت و نمی‌تونست بخره؛ برا همین کفشمو بهش دادم... اینو گفت و بعد از چند دقیقه یهو نگران ازم پرسید: بابا ناراحت شدی؟ گفتم: نه پسرم! نگران کار خودمم. نگرانِ اینکه شما دارید از ما سبقت می گیرید‌‌‌... 👤خاطره ای از زندگی سردار شهید عبدالحسین ناجیان 📚منبع: کتاب "گزارش یک مرد" صفحه ۱۳ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فرمانده‌ای که مراقبِ خانواده‌ی مجرمین بود... ▫️۲۶مهر؛ سالروز شهادت نورعلی شوشتری گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کل‌کلِ شهید صدرزاده با استاد دانشگاه... حاضر بود به قیمتِ اخراج‌شدن هم از اعتقاداتش دفاع کنه ▪️کاری از همسنگران ما در فرمانده‌میثم ▫️۱ آبان؛ سالروز شهادت مصطفی صدرزاده گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بعد از یک‌ماه همه‌ی آتش‌بار نمازخوان شدند خاطره‌ی شهید صیاد از اثرگذاری عجیبِ شهید جعفری ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آنچه پیرامونِ لحظه‌ی شهادت محمدحسین فهمیده؛ تا به‌حال نشنیده‌اید ▫️۸آبان؛ سالروز شهادت محمدحسین فهمیده گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای عجیب و جالبِ بخشیدن خانه‌ی نوساز به یک سید؛ توسط طیب... 🎙به‌روایت: ▫️۱۱ آبان؛ سالروز شهادت طیب حاج‌رضایی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روشِ جالب شهیدقربانی در امر به معروف... کاش همه اینگونه عمل می‌کردیم ▫️۱۳ آبان؛ سالروز شهادت روح‌الله قربانی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: