eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.4هزار دنبال‌کننده
727 عکس
236 ویدیو
13 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴۶ 🔸امام‌حسین(ع) اومد و بهرام رو با خودش بُرد |خواب دیدم با شهید شیخی دمِ درِ ساختمونی ایستادیم که سر درش نوشته: دانشگاه امام حسین(ع) ... ناگهان دستی اومد و بهرام شیخی رو با خودش بُرد. هر کاری کردم من رو راه ندادند و گفتنـد: آقا خـودش میاد و هر کسی رو که بخواد می بره... از خواب بیدار شدم و خیلی گریه کردم. دیدم من کجا و شیخی کجا؟ هیچکدوم از اعمال و رفتارهای بهرام رو نداشتم. شهادت حقش بود و توی دانشگاه امام حسین(ع) قبول شد؛ و به حقش رسید... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید بهرام شیخی 📚منبع: کتاب “چهارده سردار شهید” ؛ صفحه ۱۷۳ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی 📖کلیک کنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۴۷ 🔸حافظِ بیت‌المال باش؛ مثل آقا هادی... |دانشجو که بود، یه شب رفتیم خوابگاه پیشش. اون شب شام دانشگاه مرغ بود؛ اما هادی راضی نشد ما به غذای دانشجوها دست بزنیم... خلاصه چون نمی‌خواست ما از غذایِ بیت المال بخوریم، بدون اینکه کسی متوجه بشه رفت و از بیرون برامون مـرغ خرید و آورد. حتی موقع خواب هم پتـوی خودش رو بهمون داد. تا این حد اهل رعایت بود... 👤خاطره‌ای از زندگی معلّم شهید هادی شهابیان 📚منبع: کتاب “بالا بُلندان” ؛ صفحه ۱۰۰ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی 📖کلیک‌کنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۴۸ 🔸عجب درسی بهش داد... |رئیس‌ تربیت‌بدنی بود و ماشین در اختیارش قرار داشت؛ اما وقت اداری که تموم می‌شد؛ ماشیـن رو می‌گذاشت و با دوچرخه میومد خونه. بهش گفتم: کاکا! تو مثلاً رئیس اون اداره‌ای؛ ماشین زیر پاته؛ زشته با دوچرخه میای خونه.گفت: برو کبریت بیارتا جوابت رو بدم. رفتم و کبریت آوردم. منتظر جواب بودم که دیدم دستم داره می‌سوزه.کبریت رو روشن کرده و گرفته بود زیر دستم. گفتم: سوختم این چه کاریه؟ گفت: تو طاقت آتیش یه کبریت رو نداری، بعد منو وسوسه میکنی که برم توی آتیش جهنم؟ این ماشین بیت الماله؛ متعلق به خون شهداست؛ چطور استفاده شخصی کنم؟! 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید خان‌میرزا استواری 📚منبع: کتاب “راز یک پروانه” ؛ صفحه ۱۰۸ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۴۹ 🔸کتابی که اشک شهید را در آورد... |یه روز اومدم خونه و دیدم چشماش سرخ شده؛ کتابِ گناهان کبیره شهید دستغیب (ره) هم توی دستش بود. بهش گفتم:گریه کردی؟ نگاهی بهم کرد و گفت: راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه، عاقبتِ ما چی میشه؟! یه مدت بعد برا گروه‌‌شون صندوقی درست کرده ، و به دوستـانش گفته بود: هر کسی غیبت کنه، باید پنجاه تومان بندازه توی این صندوق؛ باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمدحسن فایده 📚منبع: کتاب “ افلاکیان” ؛ صفحه ۲۶۲ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۵۰ 🔸شهیدی که ثابت کرد در عشق هم بهترین است... |بارها شاهد بودم که بعضی‌ها می‌خواستند روزِ جمعه برای کاری که داشتند خدمتِ آقای بهشتی برسند و نظر ایشان را جویا شوند؛ اما دکتر بهشتی به آنها می‌گفت: “جمعه‌ی من مال خانواده‌ست...👤خاطره‌ای از زندگی شهیدمظلوم دکتر بهشتی 📚منبع: کتاب “سیره شهید دکتر بهشتی” صفحه ۷۰ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۵۱ 🔸درس بزرگِ شهید، به تمامِ انقلابی‌ها ... |اهلِ جهاد بود و مبارزه. تظاهرات علیه شاه که شروع شد؛ به صفِ انقلابیون پیوست. بعد از پیروزیِ انقلاب هم شد بلایِ جانِ منافقین؛ بطوری‌ که تصمیم به ترورِ مسلحانه‌اش گرفتند؛ اما به لطف خدا جان سالم به در بُرد. با آغازِ جنگ هم بارها و بارها رفت جبهه. وقتی ازش پرسیدند: تا کی جنگ ادامه داره؟ گفت: چرا این سؤال رو از قرآن نمی‌پرسید؟ قـرآن پاسخ داده و فرموده: حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتنَه... خلاصه با آیه‌ی قرآن بهم فهموندکه: یه جوون انقلابی تا از بین رفتنِ کامل فتنه و فساد، تویِ میدونِ مبارزه باقی می‌مونه... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید ابوالقاسم عبوری 📚منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مازندران 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۵۲ 🔸از این رفتار شهید کسائی شگفت‌زده خواهید شد... |به رزمنده‌هایی که با خانواده‌ توی منطقه بودند، از طرف ستاد مواد کوپنی مثل پودر لباسشویی و مواد غذایی می‌دادند؛ اما محمدحسن نمی‌گرفت. خانومش کوپن‌های شخصی‌شون رو برده بود اهواز؛ و از اونا استفاده می‌کردند. جالب اینجاست که محمدحسن با اینكه توی جبهه عملاً استفاد‌ه‌ی چندانی از غذا و امكانات نداشت، اما برای رعايت بيت‌المال و حداكثرِ احتياط، كوپن شخصی خانواده‌شون رو از دو نفر به يک نفر (فقط برا همسرش) تغييـر داد. می‌گفت: چـون خودم از امكانات و تغذيه‌ی جبهه استفاده می‌كنم؛ دیگه نبايد ارزاق كوپني بگیرم... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمدحسن کسائی 📚منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان آذربایجان‌شرقی 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۵۳ 🔸دست و دلبازی یک سردارِ شهید... |حسن‌آقا توی یکی از عملیات‌ها مجروح شد و منتقلش کردند به بیمارستان... وقتی امام جمعه‌ی شهـر برای عیادتش رفت، یه رادیو بهش هدیه داد. اما حسـن‌آقا رادیو رو بخشید به یک پیرمردِ فقیر... امام جمعه که از این قضیه باخبر شده بود؛ توی ملاقات بعـدی بهش گفت: شما که رادیو رو به یک نفر دیگه هدیه دادی؛ به جای اون، این دفعه برات یه تلویزیون آوردیم. اما حسن‌آقا تلویزیون رو هم بخشید به بیمارستان... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حسن مکی‌آبادی 📚منبع: پایگاه اینترنتی موسسه نخبگان میثم‌تمار سیرجان 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ▫️۷ اردیبهشت؛ سالروز شهادت حسن مکی‌آبادی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۵۴ 🔸کاش همه‌ی مسئولینِ فعلی؛ اینگونه بودند... |مصطفی فرمانده بود و یک دستگاه تویوتا در اختیارش گذاشته بودند، تا در مواقع ضروری ماشین داشته باشه. ایشون هم ماشین رو توی پارکینگ خونه قرار داده بود تا در صورت لزوم از اون استفاده کنه... تا اینکه یه شب حالش بد شد. به یکی از اقوام‌شون که ماشین داشت؛ زنگ زده و ازش خواست تا برسوندش بیمارستان. وقتی هم ازش‌پرسیدند: چرا با تویوتا نرفتی؟ جواب داد: مگه این امکان برا هر مجروحی وجود داره [که ماشین در اختیارش باشه و استفاده کنه؟]؛ من چنین اجازه‌ای رو به خودم نمیدم... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مصطفی تقی‌جرّاح 📚منبع: خبرگزاری دفاع‌مقدس “ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس” 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۵۵ 🔸تکلیف‌گرا بودن یعنی این‌... |دیپلمش رو که گرفت، به‌ عنوان جایزه قرار شد هزینه‌ی تحصیلش در هر کشوری رو بدهند. من که اون موقـع پـول فرستادنش به دانشگاه رو نداشتم، از این پاداش خیلی خوشحال شدم؛ اما محمود حاضر نشد برا تحصیل از کشور خارج بشه. وقتی پرسیدم: چرا از این موقعیت استفاده نمی‌کنی؟ گفت: درسته که شاگرد نمونه شدم و رفتن به کشور دیگه برا درس خوندن خوبه؛ اما زحمت امام خمینی داره نتیجه میده، الان مبارزه از درس‌خوندن واجب‌تره... همون سال بود که انقلاب پیروز شد... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید محمود مظاهری 📚منبع: نوید شاهد “ بنیاد شهید و امور ایثارگران” 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۵۶ 🔸برخورد عجیب و جالب شهید با صاحب‌خونه...... |محمدرضا برای ادامه تحصیل رفت سبزوار و یه اتاق اجاره کرد... شبی برای دیدنش رفتم اتاقش. وقتی صاحب‌خونه خوابید، محمدرضا بدونِ معطلی بلند شد؛ اول لامپ رو خاموش، و بعد چراغ نفتی رو روشن کرد. بهش‌گفتم: چرا لامپ رو خاموش کردی؟!! گفت: از این لحظه به بعد که صاحب‌خونه خوابیده، من نمی‌خوام با روشناییِ لامپ، برا ایشون و خانواده‌اش مزاحمت ایجاد کنم... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمدرضا شمس‌آبادی 📚 منبع: کتاب “ گامی به آسمان” ، صفحات ۱۳۵ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۵۷ 🔸استدلالِ هوشمندانه‌ی شهید؛ برای کمک به خانواده اعدامی‌ها... |دستور داد لیستی تهیه کنیم از خانـواده‌‌‌های فقیــری که سرپرست‌شون توی درگیری با نیروی‌انتظامی کشته شده‌، یا بخاطر قاچاق موادمخدر اعدام شده‌ بودند. می‌گفت:‌ می‌خوام براشون کمک بفرستم... همه بُهت‌شون زد و اعتراض کردند که اینا بچه‌های ما رو شهیدکردند و با نظام مشکل دارن... اما نورعلی روی حرفش موند و گفت: سرپرست‌شون یه اشتباهی ‌کرده، چه ربطی به خانواده‌ی اونا داره؟ بچه‌‌های اینا که مجرم نیستند؛ اگه ما زیر پر و بال‌شون رو نگیریم، جذبِ دشمـن میشن... خودش هم بهشون سر می‌زد و پیگیر بود تا برای تحصیل بچه‌ هاشون مشکلی پیش نیاد... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید نورعلی شوشتری 📚راوی: کتاب “ نورعلی” نگاهی به زندگی و خاطرات شهید شوشتری 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: