📋
فلسفه اقتصاد فراملیتی در اندیشه هگل
هگل [درفلسفه خود]
مکان را تحت
زمان تعریف میکند؛ یعنی دیگر برای مکان اصالت قائل نیست و همواره بودن را در دل شدن توضیح میدهد.
هنگامی که هویت من (بودن من) با امور ثابتی چون طلبه بودن، ایرانی بودن، آذری بودن، فرهنگ و دین توضیح داده میشود، این شیوه، نحوهٔ بودن من را تبیین میکند. اما زمانی که این بودن زیر زمان تعریف شد، همواره با خود درگیر میشود و پیوسته با شدن آمیخته میگردد؛ یعنی شما هرگز نمیتوانید هویت واحدی داشته باشید.
مکان امری جغرافیایی نیست، بلکه امری فرهنگی است. هنگامی که میگویم ایران، مجموعهای از تجربیات تاریخی، فرهنگها (رستم، سعدی، حافظ)، پیروزیها و شکستها در آن حضور دارد و بودن من را شکل میدهد.
اگر این وجود (که بودن من است) پیوسته در حالت شدن باشد، این حالت شدن باعث میشود که من از این هویت کنده شوم و دیگر نتوانم خود را ایرانی بدانم.
در اقتصاد سرمایهداری، هنگامی که هویت (بودن تو) را مدام با شدن و زمان نقد میکنی، این هویت سیلان مییابد و احساس میکنی که هویت واحدی نداری. این سیلان هویت موجب میشود که تو، مثلاً، از ایران کنده شوی و وابسته به ایران نباشی.
این تفکر سبب میشود که در اقتصاد، شرکتهای ملی به شرکتهای چندملیتی (فراملی) تبدیل شوند؛ زیرا خود را زیر زمان تعریف کرده و هویت سرزمینیشان را از دست دادهاند. سرمایه به دنبال هویتی فراتر از سرزمین میگردد (جهانیشدن).
انسان جهانی (انسان هگلی) دیگر نسبت خاصی با ملیت، جغرافیای خاص، هویت خاص یا دین خاص ندارد. اما آن انسان جهانی نیز خود امری کلی و ثابت نیست؛ باید پیوسته هویت خود را از دست بدهد و مدام نقد شود. اینها نشان میدهد که تمام ارزشها در حال محو شدناند، که نیچه میگوید: «خدا مُرد، انسان هم مُرد».
🗒 بریده از
جلسه 12 مبانی فلسفی نظام سازی
_____
#یادداشت
#نظام_سازی #مبانی_فلسفه
#امام_خمینی #علامه_طباطبایی #هگل
#دوران_مدرن #مارکس #عقل_نقاد
ــــــــــــــــــــــــ
✦ مدرسه علوم انسانی اسلامی سها 👇🏻
📮 کانال ایتا |
وب سایت