eitaa logo
10.2هزار دنبال‌کننده
93 عکس
79 ویدیو
1 فایل
🥰کپی با ذکر منبع جایز است🌹 تبلیغات پذیرفته میشود آیدی بنده @sobbohsobboh110 کانال شخصی بنده👇 🔰کانال شیخ خوشنویس| شیخ حسین زاهدی @sheikh_khoshnevis
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️برای دسترسی آسانتر روی گزینه مورد نظر کلیک کنید. و با ضربه روی علامت👈 ^ به مطالب مرتبط که در پست های بالا است هدایت خواهید شد. ____ ____ ____ ____ خادم کانال: @sobbohsobboh110 ✍کانال متن روضه های میرزا @rozehayemirza_matn
روضه هیئت هفتگی1 97.11.28.mp3
14.28M
السلام علیکِ یا زوجة امیرالمؤمنین و یا فاطِمه... ام البنین ▪️تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد ▪️چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
السلام علیکِ یا زوجة امیرالمؤمنین و یا فاطِمه... ام البنین ▪️تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد ▪️چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد « قبلِ کربلا... حالا بعدِ کربلا... دیگه روشون نمی شد در خونه ام البنین بیایند دیگه روشون نمی شد در خونه ی قمر بنی هاشم بیایند » ▪️تا که او را فاطمه در خانه می‌نامید علی ▪️زینبش می‌دید از حیدر خجالت می‌کشد ▪️مادریٖ کرده برای زینب اما باز هم ▪️تا صدایش می کند مادر خجالت می‌کشد ▪️کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید ▪️دید پاشیده شده لشگر خجالت می‌کشد ▪️مادر ساقی دشت کربلا با این مقام ▪️از علی و آل او دیگر خجالت می‌کشد ▪️مادر ماه است اما کاروان را دیده و ▪️از نبود چند تا اختر خجالت می‌کشد « بهتر بگم ▪️از نبود چند تا دختر خجالت می کشد... یه دونه اش رقیه بود که به مدینه نرسید، و الا تاریخ نوشته ۹ تا دختر توی مسیر جون دادند... ام البنین دید این دخترا کم اند، چقدر خجالت کشید » ▪️اینقدر حرف از دو دستِ بستۀ زینب نزن ▪️حضرت ام البنبن بدتر خجالت می‌کشد « گفتم و فیض آماده ست. ببینم با این یه بیت چه می کنی!؟ » ▪️صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین ▪️رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد ▪️گاه از روی سکینه گاه از زینب ، ولی ▪️بیشتر از مادر اصغر خجالت می‌کشد حسین... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn
هدایت شده از روضه
✔️برای دسترسی آسانتر روی گزینه مورد نظر کلیک کنید. و با ضربه روی علامت👈 ^ به مطالب مرتبط که در پست های بالا است هدایت خواهید شد. ____ ____ ____ ____ خادم کانال: @sobbohsobboh110 ✍کانال متن روضه های میرزا @rozehayemirza_matn
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است سر این سفره یقین روزی ما بیشتر استسر این سفره نشستیم که نوکر باشیم تا ابد زیر پَرِ چادر مادر باشیم • نمک نام تو در کام ؛ رطب می ریزد جان فدایت که ز نام تو ادب می ریزد هرچه در ساغر این سوخته ، رَب می ریزد از تمسّک به تو بانوی عرب می ریزد • آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم از همان روز ازل ، اُمّ بَنینی بودم • بسته بر چادر تو دست گداها بانو در طواف قدمت وسعت دریا بانو حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو محرم راز دل زینب کبری بانو • ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها • مثل هر روز دوباره جگرش می سوزد جگرش در غم هجرِ قمرش می سوزد پسرش رفته ز دستش ، سپرش می سوزد زیر خورشید دو تا پلک ترش می سوزدبا عصا آمده خود را برساند امروز با همان سوز جگر روضه بخواند امروز مدد بده مارو آقا • روضه ی شرمِ اباالفضل ز چشمان رباب (۲) وعده ی آب اباالفضل به طفلان رباب روضه ی حال خراب و دل گریان رباب جای خالی علی، بر روی دامان ربابپسرش را سر نیزه به طنابی بستند هرچقدر فهمیدی میگم و رد میشم ... پسرش را سر نیزه به طنابی بستند بس که افتاد به هر رنج و عذابی بستند بی بی جان نبودی ببینی فَسَقَطَ مُخُّ رَأسِه عَلیٰ کتِفِه یه جوری عمود زدن به فرق عباست که سرش رو نیزه بند نمیشد روضه میخواند ..... یه بند از روضه ام البنین بگم و یه بند هم از روضه بی بی زینب روضه می خواند که پروانه پرش زخمی شد بین بازار تن محتضرش زخمی شد سنگ بارید ز هر سمت و سرش زخمی شد در بَرِ مردم شهرِ پدرش زخمی شدبه جراحات تن قافله می خندیدند وسط ساز و دف و هلهله می رقصیدند یا ام البنین مدد بده بی بی جان .... • بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد گذر آل پیمبر به کجاها افتاد چقدر پای سرش زینب کبری افتاد رد شلاق به روی بدن ما افتاد روضه ی ام بنین تا که به این حرف رسید زینب آمد به سخن، از جگرش آه کشید حالا میخوای روضه بخونم برات مادر ... لحظه ی پر زدنش هست به یادم ای وای غارت پیرهنش هست به یادم ای وای(۲) نیزه بود و دهنش هست به یادم ای وای بوریا شد کفنش هست به یادم ای وایبدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت بند آمد نفس مادرت از حال که رفت علی الله هرچه باداباد بند آخر مالِ امام زمان دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد دیدم از دور رَدِ چکمه به رویت افتاد پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد گذر خنجر کُندی به گلویت افتاد.... ==================== 🆔 @rozehayemirza_matn
خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شد ناگهان بند دل از این خبرم ریخت حسین من شنیدم بدنت زیر سم اسبان رفت تنت انگار که پیش نظرم ریخت حسین گفت: راوی که جگر گوشه اَت ارباً ارباست از دلم سختیِ داغ پسرم ریخت حسین در ره یاری ارباب پسر یعنی چه؟ شکر، پیش قدمِ تو قمرم ریخت حسین مادر آن است که یار غم زهرا بشود پس چه بهتر که به پایت ثمرم ریخت حسین پسرانم همه بودند سپر‌های حسین سپر من همه در حفظ حرم ریخت حسین آب اگر ریخت ز مشک پسرم، شرمنده… آبرو بود که از چشم ترم ریخت حسین مرغ باغ ملکوتِ تو شده عباسم او به پرواز شد و بال و پرم ریخت حسین مادرت آمد و دست پسرم را بوسید عرق شرم ز روی پسرم ریخت حسین محمود ژولیده ==================== 🆔 @rozehayemirza_matn
ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست هر بار بی قراری زینب تو را شکست بر سر گرفت چادر زهرا... سکوت کرد آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست هر بار یاد فاطمه کردی دلت شکست وقتی دلت شکست، دل مرتضی شکست ای هم نفس ترین علی بعد فاطمه قلبت میان غربت یک ماجرا شکست پیشانی ات که گنبد محراب را شکافت وقت هجوم تیغ به شیر خدا شکست ده سال پیر قصه ی اشک حسن شدی از زخم هر زبان که دل مجتبی شکست وقتی حسین رانده شد از شهر مادریش باید نوشت حرمت آل عبا شکست وحید محمدی ==================== 🆔 @rozehayemirza_matn
السلام علیکِ یا زوجة امیرالمؤمنین و یا فاطِمه... ام البنین ▪️تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد ▪️چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد این سائل ها دیگه روشون نمی شد در خونه ام البنین بیایند دیگه روشون نمی شد در خونه ی قمر بنی هاشم بیایند ▪️تا که او را فاطمه در خانه می‌نامید علی ▪️زینبش می‌دید از حیدر خجالت می‌کشد ▪️مادریٖ کرده برای زینب اما باز هم ▪️تا صدایش می کند مادر خجالت می‌کشد ▪️کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید ▪️دید پاشیده شده لشگر خجالت می‌کشد ▪️مادر ساقی دشت کربلا با این مقام ▪️از علی و آل او دیگر خجالت می‌کشد ▪️مادر ماه است اما کاروان را دیده و ▪️از نبود چند تا اختر خجالت می‌کشد بهتر بگم ▪️از نبود چند تا دختر خجالت می کشد... یه دونه اش رقیه بود که به مدینه نرسید، و الا تاریخ نوشته ۹ تا دختر توی مسیر جون دادند... ام البنین دید این دخترا کم اند، چقدر خجالت کشید » ▪️اینقدر حرف از دو دستِ بستۀ زینب نزن ▪️حضرت ام البنبن بدتر خجالت می‌کشد ▪️صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین ▪️رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد ▪️گاه از روی سکینه گاه از زینب ، ولی ▪️بیشتر از مادر اصغر خجالت می‌کشد حسین... ==================== 🆔 @rozehayemirza_matn