eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
7هزار دنبال‌کننده
877 عکس
394 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 ناراحت نباشید؛ من به آرزویم رسیدم... 🌼 |یادمه اون زمانی که مردم نسبت به اسلام و دین و انقلاب آگاهی کافی نداشتند؛ بهادر روحانی به روستا می‌آورد تا مردم رو با اسلام و انقلاب آشنا کنه... 🌼 | جایش رو برا حضور توی جبهه با کسی عوض کرد تا بتونه توی جبهه شرکت کنه. آرزویش شهادت در راه خدا بود. خواب دیده بود که مردم عکسش رو توزیع می‌کنند. این قضیه رو برا خانواده تعریف کرد. عمویش گفت: شما رئیس‌جمهور میشی... اما بهادر گفت: نه! من به آرزویم که شهادته می‌رسم... همینطور هم شد. به آرزویش شهادت در راه خدا رسید... بعد از شهادت هم خوابش رو دیدم. اومد و بهم گفت: ناراحت نباشید؛ من به آرزویم رسیدم... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید بهادر غلامعلی‌زاده 📚منبع: نویدشاهد "بنیادشهید و امور ایثارگران" ▫️۱مهرماه؛ سالروز شهادت بهادر غلامعلی‌زاده گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
این روزها از لبنان؛ محله ضاحیه براتون مطلب میذارم نائب‌الزیاره‌تون هستم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 این رفتارهاست که انسان رو به شهادت نزدیک می‌کنه... |دبیرستان رشته‌ی ریاضی می‌خوند و با برنامه‌های قرآنی سرش از همیشه شلوغ‌تر بود. وقتی هم خسته و هلاک به خونه بر می‌گشت، مامان دوست داشت کنارش بشینه تا ببیندش. محسن تا وقتی پیش مامان نشسته بود، پاش رو دراز نمی‌کرد. حتی گاهی کم کم پلک‌هاش روی هم می‌رفت و سرش کج می‌شد. مامان بهش می‌گفت: محسن! خب بخواب همین‌جا ده دقیقه؛ می‌خوام صورت ماهت رو ببینم. محسن دوباره هشیار می‌شد و می‌گفت: نه! بی ادبیه من پام رو این جا [جلوی شما] دراز کنم... 👤خاطره‌ای از دوران نوجوانی شهید محسن حسنی‌کارگر 📚منبع: کتاب "محسن" ؛ صفحه ۳ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸روایتگری شهدا در لبنان در جوار مزار سیدحسن‌نصرالله؛ روضه‌الشهدا و روضه‌الحوراء 👤راویان: حجت‌الاسلام قدیری حجت‌الاسلام محمدی حجت‌الاسلام وکیل‌پور حجت‌الاسلام موسوی‌زاده حجت‌الاسلام شکری ▫️زمان: سوم تا نُهم مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۲۲ به وقت ایران 🔸مشاهده از طریق پخش‌زنده‌ی کانال‌های زیر: ▫️خاکریز خاطرات شهیدان ▫️موسسه خطابه امیربیان 🔸در نشر این پوستر ما را همراهی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸جمله‌ی نابِ شهید؛ بعد از مجروحیت شدید 🌼 |خبر آوردند مجروح شده و از شدت جراحت بردنش اتاق عمل. بعد از چند ساعت دکتر از اومد و گفت: الحمدلله خیر گذشت... به هوش که اومد و رفتیم ملاقاتش؛ پرسیدم: سیدهاشم چطوری؟ با صدایی خسته گفت: خوبم! الحمدلله... گفتم: سید تو که یه جای سالم توی بدنت نیست؛ سوراخ سوراخت کردند؛ چطور میگی خوبم؟ نگاهش رو به سقف اتاق دوخت و گفت: حاضرم صد پاره گردد پیکرم؛ سایه‌ی رهبر بماند بر سرم... 🌼 |یه بار هم از ناحیه گیجگاه مجروح شده بود. وقتی رفتم بیمارستان، گفت: یه رادیو برام بیار؛ شبِ جمعه‌ست، می‌خوام دعای کمیل گوش بدم... زمانِ پخشِ دعا پای تختش نشسته بودم. هر وقت به صورتش دقیق می‌شدم، داشت زیر لب دعای کمیل رو زمزمه می‌کرد و آروم اشک می‌ریخت. تا اینکه یهو صدای آژیر بلند شد. هواپیماهای عراقی به حریم هوایی تهران تجاوز کرده بودند. وحشت عجیبی توی بیمارستان حُکمفرما شد و مردم سراسیمه می‌دویدند. وحشت زده ازش پرسیدم: سیدهاشم! نمی‌ترسی؟ تا چهره‌ی نگرانم رو دید، آهی از ته دل کشید و گفت: ترس که هست، ولی ترس از روزی که ما رو داخلِ خونه‌ی قبر بذارند و دستِ خالی باشیم... از جوابش در جا خشکم زد. با خودم گفتم: ما کجا و اهل یقین کجا؟ 👤خاطراتی از زندگی سردار شهید سیدهاشم آراسته 📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس و کتاب جرعه عطش، صفحه ۱۳۹ ▫️۳مهرماه؛ سالروز شهادت سیدهاشم آراسته گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: