#یک_خاطره
🔸 ناراحت نباشید؛ من به آرزویم رسیدم...
🌼 #تبلیغدین|یادمه اون زمانی که مردم نسبت به اسلام و دین و انقلاب آگاهی کافی نداشتند؛ بهادر روحانی به روستا میآورد تا مردم رو با اسلام و انقلاب آشنا کنه...
🌼 #رویای_صادقه | جایش رو برا حضور توی جبهه با کسی عوض کرد تا بتونه توی جبهه شرکت کنه. آرزویش شهادت در راه خدا بود. خواب دیده بود که مردم عکسش رو توزیع میکنند. این قضیه رو برا خانواده تعریف کرد. عمویش گفت: شما رئیسجمهور میشی... اما بهادر گفت: نه! من به آرزویم که شهادته میرسم... همینطور هم شد. به آرزویش شهادت در راه خدا رسید... بعد از شهادت هم خوابش رو دیدم. اومد و بهم گفت: ناراحت نباشید؛ من به آرزویم رسیدم...
👤خاطرهای از زندگی شهید بهادر غلامعلیزاده
📚منبع: نویدشاهد "بنیادشهید و امور ایثارگران"
▫️۱مهرماه؛ سالروز شهادت بهادر غلامعلیزاده گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_غلامعلیزاده #تبلیغ #انقلابیگری #شهادت #شهدای_بوشهر
این روزها از لبنان؛ محله ضاحیه براتون مطلب میذارم
نائبالزیارهتون هستم
#یک_خاطره
🔸 این رفتارهاست که انسان رو به شهادت نزدیک میکنه...
#متن_خاطره |دبیرستان رشتهی ریاضی میخوند و با برنامههای قرآنی سرش از همیشه شلوغتر بود. وقتی هم خسته و هلاک به خونه بر میگشت، مامان دوست داشت کنارش بشینه تا ببیندش. محسن تا وقتی پیش مامان نشسته بود، پاش رو دراز نمیکرد. حتی گاهی کم کم پلکهاش روی هم میرفت و سرش کج میشد. مامان بهش میگفت: محسن! خب بخواب همینجا ده دقیقه؛ میخوام صورت ماهت رو ببینم. محسن دوباره هشیار میشد و میگفت: نه! بی ادبیه من پام رو این جا [جلوی شما] دراز کنم...
👤خاطرهای از دوران نوجوانی شهید محسن حسنیکارگر
📚منبع: کتاب "محسن" ؛ صفحه ۳
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_حاجیحسنیکارگر #احترام_به_والدین #پدر #مادر #شهدای_خراسانرضوی #مزار_حرمامامرضا
#اطلاعیه
🔸روایتگری شهدا در لبنان
در جوار مزار سیدحسننصرالله؛ روضهالشهدا و روضهالحوراء
👤راویان:
حجتالاسلام قدیری
حجتالاسلام محمدی
حجتالاسلام وکیلپور
حجتالاسلام موسویزاده
حجتالاسلام شکری
▫️زمان:
سوم تا نُهم مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۲۲ به وقت ایران
🔸مشاهده از طریق پخشزندهی کانالهای زیر:
▫️خاکریز خاطرات شهیدان
▫️موسسه خطابه امیربیان
🔸در نشر این پوستر ما را همراهی کنید
#روایت_لبنان
#چند_خاطره
🔸جملهی نابِ شهید؛ بعد از مجروحیت شدید
🌼 #جملهیناب|خبر آوردند مجروح شده و از شدت جراحت بردنش اتاق عمل. بعد از چند ساعت دکتر از اومد و گفت: الحمدلله خیر گذشت... به هوش که اومد و رفتیم ملاقاتش؛ پرسیدم: سیدهاشم چطوری؟ با صدایی خسته گفت: خوبم! الحمدلله... گفتم: سید تو که یه جای سالم توی بدنت نیست؛ سوراخ سوراخت کردند؛ چطور میگی خوبم؟ نگاهش رو به سقف اتاق دوخت و گفت: حاضرم صد پاره گردد پیکرم؛ سایهی رهبر بماند بر سرم...
🌼 #ترسِشهید|یه بار هم از ناحیه گیجگاه مجروح شده بود. وقتی رفتم بیمارستان، گفت: یه رادیو برام بیار؛ شبِ جمعهست، میخوام دعای کمیل گوش بدم... زمانِ پخشِ دعا پای تختش نشسته بودم. هر وقت به صورتش دقیق میشدم، داشت زیر لب دعای کمیل رو زمزمه میکرد و آروم اشک میریخت. تا اینکه یهو صدای آژیر بلند شد. هواپیماهای عراقی به حریم هوایی تهران تجاوز کرده بودند. وحشت عجیبی توی بیمارستان حُکمفرما شد و مردم سراسیمه میدویدند. وحشت زده ازش پرسیدم: سیدهاشم! نمیترسی؟ تا چهرهی نگرانم رو دید، آهی از ته دل کشید و گفت: ترس که هست، ولی ترس از روزی که ما رو داخلِ خونهی قبر بذارند و دستِ خالی باشیم... از جوابش در جا خشکم زد. با خودم گفتم: ما کجا و اهل یقین کجا؟
👤خاطراتی از زندگی سردار شهید سیدهاشم آراسته
📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس و کتاب جرعه عطش، صفحه ۱۳۹
▫️۳مهرماه؛ سالروز شهادت سیدهاشم آراسته گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_آراسته #قیامت #قبر #ترس #گناه #تقوا #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا