#آنسوی_خط (44)
دفاع مقدس به روایت دشمن
● مصاحبهای مفصل با
«نزار عبدالکریم الخزرجی» 10
♦️بعد از حمله عراق به کویت، سه یا چهار روز بعد، اولین ملاقات با صدام حسین برگزار شد. ما و وزیر دفاع احضار شدیم تا ملاقات کنیم. ماشینها ما را به منطقه #رضوانیه بردند. بعد از چرخاندن در خیابانهای #جانبی، ما وارد مکانی شدیم. آنجا #نقشههایی را که بر روی دیوارها آویزان بود، ملاحظه کردیم. ربع ساعت بعد، صدام حسین وارد شد. وی گفت: «لطفاً #وحشت نکنید!
♦️من در مورد روند #آزادسازی کویت به شما نگفتم و این بدان معنی نیست که من به شما اعتماد ندارم. دوم اینکه من کویت را با #نیروهای خاص خود به طور مستقیم آزاد کردم.» سپس به من گفت: «من میخواهم گارد جمهوری را برگردانم و شما باید در منطقه کویت باشید و ارتش را به جای گارد جمهوری قرار دهید. ما آنها را به منطقه مرزی میرسانیم تا به عنوان پشتیبان باشند.»
♦️صدام در این جلسه خوشحال به نظر نمیرسید. من به کویت رفتم و میزان نیروهای مورد نیاز برای جایگزینی گارد جمهوری را تخمین زدم و اقدام نمودم. در نهمین روز از حمله، یک گزارش استراتژیک برای فرمانده کل، قائم مقام معاون او و وزیر دفاع نوشتم. در گزارش من در مورد این رویداد و اینکه چه تغییرات شگرفی در منطقه رخ داده است، صحبت کردم و اینکه چه اتفاقی میتواند در سطح #منطقهای و جهانی رخ دهد. من اشاره کردم که آنچه عراق انجام داده است، منجر به یک #جنگ بزرگ میشود که ممکن است شبیه به یک #جنگ جهانی کوچک باشد.
♦️گفتم که کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده در این جنگ همراه با کشورهای عربی شرکت خواهند کرد و ممکن است این جنگ فراتر از فقط آزادیسازی کویت باشد.
♦️چهار هفته پس از حمله، من یک گزارش عملیاتی نوشتم که در آن چگونگی مقابله نیروهای ائتلاف مقایسه شده است. توضیح دادم که جنگ صد درصد است و ما این جنگ را از #دست خواهیم داد. این گزارش توصیهای را مطرح میکند که ما از طریق :دیپلماتیک مشکل را برطرف کنیم. در ۱۸ سپتامبر، حدود شش هفته پس از حمله، #صدام ما را به جلسهای با حضور وزیر دفاع، من، فرمانده نیروی هوایی، مدیر اطلاعات و همچنین دبیرکل فرماندهی احضار کرد. به نظر میرسید از زمان شروع جلسه، #صدام نگران است. صدام به من گفت: «شما دو گزارش تهیه کردید که میخواهم درباره آنها بحث کنید.»
♦️ من شروع به ارائه گزارشها کردم و خاطرنشان نمودم پتانسیل ما با آنها هرگز برابر نیست، به این معنی که هیچ امکانی برای جنگ وجود ندارد و ما در مواضع خود نابود خواهیم شد. گفتم حداقل یک ماه قبل از آنکه دشمن شروع به حمله به سربازان از طریق حمله زمینی بکند، یورشهای همهجانبه با هدف از بین بردن اماکن و مناطق زیربنایی حساس انجام میشود.
♦️صدام گفت: «چه؟! هیچ حمله هوایی یک ماه طول نمیکشد، فقط یک یا دو روز است و #جنگ زمینی آغاز میشود و ما به آنها درس عبرت میدهیم.» پاسخ دادم: «آقا! ما
♦️شانس چنین مقابلهای نخواهیم داشت. آنها پلها، پادگانها و کارخانهها را نابود میکنند و در نهایت به نیروهای رزمنده ما حمله خواهند کرد.»
او ناراحت شده بود و من هنوز در بخش #اول صحبتهایم بودم. بنابراین همه ایستادیم و خطاب به من گفت: «تیم نزار! چرا #آشکارا نمیگویی که #نمیخواهی جنگ کنی؟» حرف زدن برای من دردناک بود و من یک افسر #حرفهای بودم که با صراحت در مورد موضوع سرنوشت کشور صحبت میکردم.
♦️گفتم: «آقا! من یک سرباز هستم و زندگی خود را در ارتش و رئیس ستاد ارتش سپری کردم. به همین دلیل باید تمام حقیقت را بگویم. آقا! حقیقت از آنچه ذکر کردم بدتر است.» وی پاسخ داد: «بنابراین جلسه به پایان رسید.» #عصبانیت در چشمانش بارز بود! خسته از جلسه خارج شدم. #کشوری که به #جنگ میرود و آن رهبر این نکته را در نظر #نمیگیرد که من به خاطر عشق به کشورم و بر اساس تجربه صحبت میکنم. #ترسیده بودم!
♦️در واقع من برای کشورم ترسیدم. من به عنوان یک سرباز میدانستم که قدرت #مقابله نداریم. روز بعد، پس از مدتی، یکی از وابستگان صدام نزد من آمد تا نامههای شخصی خود را به نام مجید که در کاخ کار میکند، منتقل کنم. وی نامه #عزل_از سمت رئیس ستاد ارتش را به من تحویل داد.
👈"از صدام به ژنرال نزار الخزرجی. برای من دشوار است که به مردان و ارتش به طور خاص بگوییم که مواضع خود را تغییر دهند. مرحله فعلی شما را ملزم به تغییر موضع خود میکند. ما از شما برای همه تلاشها و وقایعی که در جنگ قادسیه انجام دادهاید، تشکر میکنیم.
♦️ما انتظار داریم که شما این وظیفه را همانطور که قبلاً قول دادهاید، انجام دهید. صدام حسین."
#آنسوی_خط
کانال بچه های جبهه وجنگ
@seYed_Ekhlas🇮🇷