✳️ یک صدای مهربان
یک داستان، چند تامل
⚜داستانی زیبا از کتاب سوپ جو که در سال ۲۰۱۵ با بیش از ۳۴۵میلیون لایک رکوردار در دنیای مجازی بود و ادامه دارد...
ما یکی از نخستین خانوادههایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من ۹-۸ ساله بودم.یادم میآید که با قاب برّاقی به دیوار نصب شده بود و گوشیاش به پهلوی قاب آویزان بود.من قدم به تلفن نمیرسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت میکرد با شیفتگی به حرفهایش گوش میکردم.
بعدها پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفتانگیزی زندگی میکند به نام «اطلاعات لطفاً» ، که همه چیز را میداند.
او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه رفته بود.من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی میکردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم درد وحشتناکی داشت؛ اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدلی (شرایط من را درک)کند انگشتم را در دهانم میمکیدم و دور خانه راه میرفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد به سرعت یک چهارپایه آوردم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم.
و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم میآمد گفتم «انگشتم درد میکند»
«مادرت خانه نیست؟»
«هیچکس به جز من خانه نیست»
«آیا خونریزی داری؟»
«نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد میکند»
«آیا میتوانی درِ جایخی یخچال را باز کنی؟»
«بله، میتوانم»
«پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه میکردم ...
مثلاً موقع امتحانات در درسهای جغرافی و ریاضی به من کمک میکرد.
یکروز که قناریمان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
او به حرفهایم گوش داد و با من همدلی و همدردی کرد.
به او گفتم: «چرا پرندهای که چنین زیبا میخواند و همۀ اهل خانه را شاد میکند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست»
من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانهمان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم.
من کمکم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم میافتادم.
راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت میگذاشت.
چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد.
من ۱۵ دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی میکرد تلفنی حرف زدم
و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم میکنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزهآسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم «کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر میکنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟»
و ادامه دادم «نمیدانم میدانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم میدانی که تلفنهایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سالها بارها به یادش بودهام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است.»
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم.
تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«میتوانم با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما میگویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمهوقت کار میکرد زیرا بیمار بود. او ۵ هفته پیش در گذشت»
قبل از این که تلفن را قطع کنم گفت «گفتید دوست قدیمیاش هستید.
همان کسی که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است.»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت:
«نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست.
خودش منظورم را میفهمد...»
______
هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.
🌸تقديم به همهی آدمهای تاثير گذار زندگیمان.
کانال ارتباط موثر
@ertebatmoaserdini
#همدلی
#مهربانی
#مواسات
#ارتباط_موثر
#تاثیر_گذاری
#توانمند_باشیم
.
📽فیلم کوتاه شازده کوچولو (مناسب برای بالای ۱۵ سال)
🔹فیلم کوتاهی که ارزش بیش از یک بار دیدن را دارد.
داستان مردی در میدان مقاومت، و در عین حال مراقب لطافت دنیای کودکانه یادگار فرزندانش...
🔸در خلاصهٔ داستان شازده کوچولو آمده است:
«امینه دختری هشتساله است که با پدربزرگش زندگی میکند
و هر شب از حفرهٔ سقفِ ویرانشدهٔ خانه، به آسمان خیره میشود
تا با دیدن ستارهٔ دنبالهدار آرزویش برآورده شود.
واقعیت، اما شبیه به خیال او پیش نمیرود...»
کارگردان: عمار خطی
مشاهده در تلوبیون
مشاهده در فیلیمو
کانال ارتباط موثر
@ertebatmoaserdini
#غزه
#صبر
#ایمان
#تربیت
#مراقبت
#مقاومت
#مدیریت_ذهن
#مدیریت_احساسات
.
16.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ایران، ایران امام رضاست.
رهبر معظم انقلاب: ایران، ایران امام رضاست، مشهد قلّهی شکوه معنوی این کشور است. امام یک وقتی فرمودند مشهد پایتخت معنوی ایران است؛ واقعاً هم همینجور است. ۱۴۰۳/۲/۳۰
🌷 به استقبال سالروز ولادت حضرت شمس الشموس امام علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء)
کانال ارتباط موثر
@ertebatmoaserdini
#معنویت
#شکر_نعمت
#ایران_امام_رضا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
.
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاهی اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت میبرد،
محو طبیعت میشود،کمتر سخت میگیرد، میبخشد،میخندد، میخنداند و با خودش در یک صلح درونیاست،
او نه بیمشکل است نه شیرین مغز!
شاید
طوفانهای هولناکی را در زندگی پشتسر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را میداند.
شاید
یاد گرفته است که لحظه به لحظهی زندگی را در آغوش بگیرد...
@ertebatmoaserdini
#زندگی
#انتخاب
#مثبت_نگری
#مدیریت_ذهن
.
11.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 این زیارت، از پیش، قبول شده ...
🔹 روایتی تصویری از حضور خادمین آستان قدس رضوی به همراه پرچم متبرک بارگاه مطهر امام مهربانیها در بیمارستان جانبازان اعصاب و روان فجر شهر تبریز در دهه کرامت
🌷 به استقبال سالروز ولادت حضرت شمس الشموس امام علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌼کاش صورتهای پر از عشق و مهر و فداکاری شان را تار نمی کردید...
🌸جانبازانی که در طی سالها بارها شهادت را چشیدهاند.
کانال ارتباط موثر
@ertebatmoaserdini
#زیر_سایه_شمس_الشموس
#ایران_امام_رضا (ع)
#ما_مدیونیم
#شکر_نعمت
#معنویت
.
از ویژگیهای آدمها این است که:
وقتی چیزی دارد تمام می شود برایشان عزیز میشود...
وقتی شارژ دستگاه رو به آخر است چند درصد شارژ هم غنیمت است.
در هوای گرم، سایه( حتی نبود آفتاب سوزان) یک نسیم خنک دلپذیر میشود.
و در هوای سرد، کمی افتاب، دوست داشتنی است.
وقتی دوست و یا نزدیکی را در کنارت نداری(از دست دادن کوتاه مدت مثل سفر یا طولانی مثل از دنیا رفتن) اندکی بودن او را تمنا می کنی...
اصلا وقتی عزیزی از دست رفت، گویی همه کس، میشود.
پاییز، بهار، زمستان و تابستان وقتی تمام میشوند و یا در فصول دیگر، انگار زیبایی شان بیشتر است.
حتی خداوند، همراه و پناه بینظیر و قدرتمند همه ما، که همیشه هست،
هنگاه دوری و سختی و بلا، به یادمان میآید...
و ما متاسفانه؛ همیشه دیر متوجه میشویم!
خیلی زود دیر می شود...
قدر داشتههایمان را بدانیم...
اگر عزیزی از دست داده باشیم(پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست...)،
معنای نبودنها را میفهمیم.
ولی باز هم ضمانت نمیشود که قدر داشتهها را بدانیم...
از هر فرصتی برای بازگشت به شکر نعمتها و استفاده از فرصتها، استفاده کنیم...
ببخشیم، آشتی کنیم، پیش قدم شویم،
که زود دیر میشود...
کانال ارتباط موثر
@ertebatmoaserdini
#شکر_نعمت
#ارتباط_موثر
#اخلاق_معاشرت
#توجه_به_داشته_ها
.