هنوز هم مثل قبل...
مثل همان روزهایی که کنارمان بودید و آرامش وجودتان به قلبمان مینشست❤️
مثل همان روزهایی که با کوله باری از دغدغه و فکرها و نشدن ها میآمدیم کنارتان مینشستیم و با شما درد و دل میکردیم😭
از مشکلاتمان میگفتیم و با یک صحبت شما، انگار جان تازه میگرفتیم
و اما حال که داغ شما بر قلبمان نشسته و سنگینی این داغ به شدت احساس میشود😔😢
باز هم مثل همان ایام قدیم با همان رفیق قدیمی،سید عزیز💚
تنها جایی که میشود جان تازه بگیریم همینجاست
قطعه ای از بهشت گلزار شهدا،کنار شماست...❤️
کنار مزاری که اکنون آرامش بخش خیلی از آدم هاست🥺
شاید جسم شما دیگر پیش ما نیست اما حضورتان را همیشه حس میکنیم و هنوز برایمان گرهها رو باز میکنید...
رفیق عزیز و استاد شهیدم 😍
همانطور که با حضورتان نگذاشتین ما از مسیری که درست هست خارج شویم،آن طرف هم برای ما دعا کنید🤲
که بمانیم در مسیر امام زمانمان، در مسیر شما و دیگر شهدای گرانقدرمان
الهی آمین🙏
#دلنوشته شاگردان شهید
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
هر شب و روز اهالی مسجد ملک شاهد جنب و جوش پسر ها از هر سنی بودند دور ویلچر شهید عبداللهی...
صدای قرآن خواندن بچه ها در هم می آمیخت...
و مجاهدی خاموش که (با وجود هزاران درد که به تن داشت ) صبورانه قرآن و عقاید یادشان میداد...
و چند ماهی ست که با دیدن ویلچر خالی بغضمان را فرو میدهیم...
اما دیشب با دیدن این صحنه باز حضور شهید را حس کردم...
این بار دخترهای مسجد ملک هم همین شور و شوق را حس میکنند
همسر شهید سالهاست پای درس یک مجاهد مظلوم و عاشق مشق عشق کرده
و الان اهالی مسجد باز مسلمان مسئولی را می بینند که با قلبی شکسته اما پر از یاد محبوب ،دخترها را قرآنی و امام زمانی میکند...
دعای شهید بدرقه راهتان همسر صبور شهید💔💔
#سبک زندگی
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
دیروز با یکی از دوستام صحبت میکردم بحث را کشوند به شهادت حاج اصغر و از عنایت شهید حرف زد
از روز شهادت شون و حالاتش وقتی ایشون شهید شدند...
با بغض و اشک چشم از حوائجی که شهید عبداللهی بشکل غریبی برآورده کردند گفت و در مقابل اصرار من برای تعریف اونها ممانعت کرد و گفت: یه ارتباط خاص و دلی دو نفره است بین من و شهید😊
این جملات، این روزها که قریب ۶ ماه از شهادت پدر میگذره را بارها شنیدم از آدمهای مختلف با ظواهر مختلف
غریبه و آشنا...
ولی بین جوونها و نوجوونها پر تکرار تره...
همون سنینی که شهید در زمان حیات شون عمرشون را خرج اونا کردند...
گاهی حال خیلی بدی داشتند و حتی نمیتونستند روی ویلچر بنشینند
اصرار میکردم که پدرم حالتون خوب نیس نفستون بالا نمیاد😭 اقلا برای نماز برید نه زودتر...
با نفس بریده بریده میگفتند: بچه هام توی مسجد چشم براهم هستند... میخواهند قرآن شون را بخونند ♥️
همه جا نگران جوون ها هستی...
مهربان پدرم که برای من فقط پدری نکردی😭
ما فرزندان تون هم الان چشم براه شما هستیم
چشم براه نگاه شما شهید معلم!❤️
و شما هنوز هم دست گیری میکنی...
با همون دستهای کبود و بی حس😭
#دلنوشته دخترشهید
#سبک زندگی
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
20.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀کلیپی ومطلبی ازشب زنده داری شهیدحاج اصغرعبدالهی
از ویژگیهای مهم شهید عبداللهی تقید به نماز شب و شب زنده داری بود
شاید تعجب کنید اگر بدانید که این شهید حدود دو ساعت به اذان صبح بیدار و مشغول نماز شب و شب زنده داری میشدند
حتی درسختترین شرایط ،دربیماری وبیمارستان؟!!!
اما چه نماز شبی ،شب زنده داری که آکنده از عشق و شور و اشک وگریه بود
اشک میریختند و گریه میکردند
اما شما اگر در چند متری شهید بودید اینقدر آرام اشک میریختند و گریه میکردندکه شایداصلا متوجه گریههای این شهید عزیز نمیشدید
هنگامی که بیدار میشدندوازروی تخت به روی ویلچرمیامدند ریشها را شانه میزدند عطر میزدند و غرق در عاشقی با معشوق میشدند
یک نکته جالب اینکه علی رغم اینکه شهید نسبت به فیلمبرداری از ایشان،بخصوص ازدعاومناجات،حساس بوده و بارهاواکنش نشان میدادند امادر این فیلم که سالها قبل گرفته شده علی رغم اینکه فرزند ایشان با دوربینی بزرگ از ایشان فیلم میگیردومدت هامقابل ایشان قراردارد
اما ایشان گویا انقدر غرق در مناجات و عبادت هستند که اصلاً متوجه این فیلمبرداری نمیشوندوواکنشی نشان نمیدهند
نبی اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند
برشما باد به نماز شب، زيرا آن روش شايستگان پيش از شماست، و بيدارى شب انسان را به خدا نزديك مى كند،
و از گناه باز مى دارد
و گناهان را مى پوشاند،
و بيمارى را از بدن مى زدايد.
بحارالأنوار، ج87، ص123
کلیپ فوق قسمتی از مناجاتهای شبانه این شهید عزیز است👆👆
#سبک زندگی
#نمازشب
#شهیدعبدالهی
#کلیپ
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
همیشه دعای فرج را می خواندم و آرزو داشتم از یاران حضرت باشم.
تا اینکه شبی خواب دیدم وارد مسجدی شدم. یک سید نورانی در آنجا حضور داشت که یقین کردم مولای ماست.
مسجد قدیمی بود و چند پله به سمت پایین، شبستان را از حیاط جدا میکرد.
نکته قابل توجه برای من، این بود که آن سید نورانی، در کنار یک صندلی چرخدار ایستاده و صحبت می کرد.
وقتی بیدار شدم خیلی فکر کردم آنجا کجا بود؟ یقین داشتم این مسجد الان هست. دوست داشتم حتماً این مکان را پیدا کنم. روزها گذشت و تلاش هایم به جایی نرسید.
تا اینکه یکی از دوستانم پیشنهاد کرد برای اعتکاف ثبت نام کنیم.
قبول کردم. او گفت: مسجد محله ما اعتکاف خوبی دارد و همه جوان هستند.
ثبت نام انجام شد. شب سیزده رجب که برای اعتکاف به مسجد محله دوستم آمدم، یکباره رنگم پرید. این مسجد چقدر آشناست.
آری خودش بود. این همان مسجدی بود که آن شب در عالم خواب دیده بودم!
وارد شبستان شدم و تمام اطراف را برانداز کردم خود خودش بود.
اما چیزی دیدم که یقین مرا کامل کرد! درست در جایی که آن سید نورانی را دیده بودم، یک صندلی چرخدار قرار داشت. صندلی شهید حاج علی اصغر عبداللهی.
#سبک زندگی
#شهیدعبدالهی
📙جان باز. اثر گروه شهید هادی.به زودی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
24.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی جدید از جانباز شهید حاج اصغر عبداللهی که آخرین شب روضه دهه منزل شهید( امشب )پخش شد
#کلیپ
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
یک روز به دیدن حاج اصغر آقا رفتم در مغازه ای که در خیابان ملک به تعمیر گوشی تلفن مشغول بودند ؛ در ضمن صحبت هایشان گفتند:
هرچه یادم می آید که در روزهای اول جانبازی چقدر به خدا التماس می کردم که شفایم بدهد می گویم چقدر نادان بودم چون در این وضعیت خدا چیزهایی را به من نشان داده که در حال سلامتی غیر ممکن بود بفهمم
بعد ادامه دادند که باید این شعر را عوض کنند که می گوید:
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری
باید بگویند:
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در بهتری
خاطره ای از دوست وهمراه شهیدعبدالهی،حجالاسلام والمسلمین غلامحسین جعفری
#سبک زندگی
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
دیروز با یکی از دوستام صحبت میکردم بحث را کشوند به شهادت حاج اصغر و از عنایت شهید حرف زد
از روز شهادت شون و حالاتش وقتی ایشون شهید شدند...
با بغض و اشک چشم از حوائجی که شهید عبداللهی بشکل غریبی برآورده کردند گفت و در مقابل اصرار من برای تعریف اونها ممانعت کرد و گفت: یه ارتباط خاص و دلی دو نفره است بین من و شهید😊
این جملات، این روزها که قریب ۶ ماه از شهادت پدر میگذره را بارها شنیدم از آدمهای مختلف با ظواهر مختلف
غریبه و آشنا...
ولی بین جوونها و نوجوونها پر تکرار تره...
همون سنینی که شهید در زمان حیات شون عمرشون را خرج اونا کردند...
گاهی حال خیلی بدی داشتند و حتی نمیتونستند روی ویلچر بنشینند
اصرار میکردم که پدرم حالتون خوب نیس نفستون بالا نمیاد😭 اقلا برای نماز برید نه زودتر...
با نفس بریده بریده میگفتند: بچه هام توی مسجد چشم براهم هستند... میخواهند قرآن شون را بخونند ♥️
همه جا نگران جوون ها هستی...
مهربان پدرم که برای من فقط پدری نکردی😭
ما فرزندان تون هم الان چشم براه شما هستیم
چشم براه نگاه شما شهید معلم!❤️
و شما هنوز هم دست گیری میکنی...
با همون دستهای کبود و بی حس😭
صلی الله علیک یافاطمه الزهرا
#سبک زندگی
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
حضورمعاون محترم وزیر فرهنگ وارشاداسلامی جناب آقای دکتراسلامی ومدیرکل اداره اداره فرهنگ وارشاداسلامی استان اصفهان جناب آقای تمنائی درمنزل شهیدعبدالهی
وتجلیل ازهمسرمکرم شهید
#گزارش تصویری
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
خونه شهید چندین کاربری داشت
🍃هر هفته پنج شنبه صبحها روضه خونگی و قرایت حدیث کسا بود
یه روضه کوچک و ساده
🍃بقول مادر یک شعبه از کمیته امداد هم بود هر هفته کوهی از لباس و مواد خوراکی و گوشت و همه چیز جمع میشد و به دست فقرا میرسید
🍃دفتر ازدواج و طلاق بود
دختر و پسر ها برای مشورت قبل از ازدواج و بعد از ازدواج یا حل اختلاف اینجا میومدند
چه بسیار زندگی هایی که در آستانه طلاق بود وبا نفس شهید نجات پیدا کرد
🍃دفتر پاسخ به شبهات بود هر کی سوال و شبهه اعتقادی یا سیاسی داشت میومد و شاید ساعتها با شهید صحبت میکرد
خیلی در بحث کردن صبور بودند
🍃دفتر قرض الحسنه هم بود.. هر هفته برای چند نفر ضامن میشدند برای وام و...
🍃ستاد روحیه دهی هم بود به اعتراف بقیه هر وقت دلشون میگرفت یا به آخر خط میرسیدند بدون وعده و قرار قبلی زنگ را میزدند در باز میشد زمانی با شهید می نشستند نفس شهید که بهشون میخورد انرژی میگرفتند ،حالشون خوب میشد و می رفتند
هر روز زنگ خونه و تلفن اغلب ساعتها زنگ میخورد ...
گاهی اطرافیان به شوخی میگفند: شما باید یه منشی استخدام کنید
حتی در ایام بیماری ایشون درب خونه سریع باز میشد و هیچ کس پشت در نمیموند
این خانه، خانه امید خیلی ها بود 😭
دارم فکر میکنم الان حتما خیلی دستشون بازتره💔
#سبک زندگی
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
دیروز با یکی از دوستام صحبت میکردم بحث را کشوند به شهادت حاج اصغر و از عنایت شهید حرف زد
از روز شهادت شون و حالاتش وقتی ایشون شهید شدند...
با بغض و اشک چشم از حوائجی که شهید عبداللهی بشکل غریبی برآورده کردند گفت و در مقابل اصرار من برای تعریف اونها ممانعت کرد و گفت: یه ارتباط خاص و دلی دو نفره است بین من و شهید😊
این جملات، این روزها که قریب ۶ ماه از شهادت پدر میگذره را بارها شنیدم از آدمهای مختلف با ظواهر مختلف
غریبه و آشنا...
ولی بین جوونها و نوجوونها پر تکرار تره...
همون سنینی که شهید در زمان حیات شون عمرشون را خرج اونا کردند...
گاهی حال خیلی بدی داشتند و حتی نمیتونستند روی ویلچر بنشینند
اصرار میکردم که پدرم حالتون خوب نیس نفستون بالا نمیاد😭 اقلا برای نماز برید نه زودتر...
با نفس بریده بریده میگفتند: بچه هام توی مسجد چشم براهم هستند... میخواهند قرآن شون را بخونند ♥️
همه جا نگران جوون ها هستی...
مهربان پدرم که برای من فقط پدری نکردی😭
ما فرزندان تون هم الان چشم براه شما هستیم
چشم براه نگاه شما شهید معلم!❤️
و شما هنوز هم دست گیری میکنی...
با همون دستهای کبود و بی حس😭
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا
#سبک زندگی
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
امروز به مراسم رونمایی از کتاب «جان باز» دعوت شده بودیم
دعوت و مراسم غریبی بود
شاید خانمها حس من و مادر را راحت تر بفهمند
و البته خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است💔
این حس وقتی پر رنگ تر شد که در راه رفتن به مراسم ،عروس شهید خواب دیشب یکی از مدعوین مراسم را تعریف کرد که:
در مراسم رونمایی ،شهید در سالن ایستاده بودند
و افرادی به دورشان
دم درب میزی پر از هدیه بوده
و بیرون از در فضایی مثل مشایه و پیاده روی کربلا😭
جلسه رونمایی از کتاب، عجیب امام حسینی بود و ما با چشم خیس دور سالن دنبال پدرجون میگشتیم...
آقای عمادی نویسنده کتاب خاطراتی از کرامات شهید بیان کردند که برای خود من تازگی داشت و آه حسرت از نهادم بلند شد که چه گوهر نایابی را از دست دادیم....
و نشناختیمش....
و صحبت از همسری شد که ۴۱ سال عاشقانه در کنار همسر جانبازش مشق عشق کرد
مجاهد خاموشی که لب به شکایت باز نکرد و صبر از صبوری او لبریز شد
و باز اشک چشم بود که این صبر زینبی را ستود
پی نوشت:۱/با شناختی که از پدر و اصرارشان بر گمنامی داشتم همیشه نگران این مدل برنامه ها بودم که نکند از دست ما ناراضی باشند و یا چاپ کتاب و... را نخواهند
خدا را شکر خواب آن عزیز روشن کرد که این کار مورد توجه ایشان هست💔
۲/ کتاب «جان باز» در برنامه سالگرد شهادت شهید عبداللهی رو نمایی خواهد شد
#دلنوشته #دخترشهید
#شهیدعبدالهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy