eitaa logo
شهید عارف حاج اصغر عبداللهی
1هزار دنبال‌کننده
670 عکس
127 ویدیو
8 فایل
کانال نشر خاطرات و دلنوشته ها،عکس هاوفیلم های شهید جانباز حاج اصغر عبداللهی ارتباط بامدیرکانال @yamahdee11
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز عصر وقت دلتنگی بود همه ،گلستان شهدا هستند و من جامانده به ناچار به ویلچر پدر پناه بردم.... گفتم: دستم که از مزارتون کوتاهه دست به دامان ویلچر تون میشم... همون ویلچری که سالها همراه شما بود در راه مسجد و نماز جمعه..‌ و شبها محرم شما در مناجات های شبانه... و الان تنها مرهم دل داغدیده دخترتان😭 همان لحظه زنگ خانه پدر به صدا در آمد، خانم سیده ای وارد خانه شدند با اشک چشم به من گفتند: «به سفارش پدرتون راهی کربلا شده بودم در کربلا به شما و مادرتون و برادرتون خیلی دعا کردم شب آخر شهید را در خواب دیدم از من بسیار تشکر کردند بخاطر دعای در حق فرزندان و همسرشان» ....😭 «بل احیاء عند ربهم یرزقون» و شما زنده اید عزیزم... و ناظر و نگران.... پی نوشت: ۱/ این خانم سیده وضع مالی خوبی نداشتند و قبلا شهید به ایشان کمک میکردند شبی خواب شهید را می‌بینند.شهید به ایشان می گویند: شما به کربلا می روید ایشان جواب میدهد:من در نان شبم هم مانده ام کربلا کجا بود؟؟!!!😳 فردا صبح شخصی به ایشان زنگ می‌زند که قصد کرده ام شما را رایگان به کربلا ببرم😊 ۲/ بارها افراد مختلف اظهار کرده اند که شهید عجیب روزی کربلا را به ایشان عطا کرده اند! ♦️♦️جهت طلب رزق کربلا از شهید عبداللهی، هدیه ای معنوی به ایشان تقدیم میکنیم♦️♦️ انتخاب نوع هدیه معنوی با خود افراد: 🌟صلوات،قرآن،دعا،احسان به پدرو مادر،امانت کتاب،کار فرهنگی،خدمت،صدقه،امر بمعروف و....🌟 کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
کاشی ۳ تکیه کازرونی سرزمین تخته فولاد جایی نزدیک بهشت هر عصر پنج شنبه،شهید عبداللهی از همه هیاهوی دنیا به این مکان دنج پناه می آوردند و در کنار همسر صبورشان به ذکر و دعا و مناجات می پرداختند ابتدای مجروحیت شان شهید را با برانکارد به اینجا می آوردند وتا صبح روی برانکارد مشغول دعا و نیایش بودند ...... و امشب شب جمعه ۲۵ اسفند، ما به همراه مادر مهمان تکیه کازرونی شدیم... نه با میل و رغبت ... ما ۴ماه هست که از کنار تکیه با بغض رد می‌شویم و حتی به درب آن نگاه نمیکنیم... بخاطر شهیدمان به تکیه رفتیم... بوسیدن دیوار کاشی۳ چه کرد با دل همه😭 و باز مادر صبورم در این آزمون هم سربلند بیرون آمدند پیامشان این بود: « امشب برخلاف میلم چون خیلی غم انگیز بودآمدم تکیه کازرونی چون دوست أهل دل شهیدخواسته بودجهت خوشنودی عزیزدلم😭 بریم دراین مکان .» و چه شبی بود دیشب و چه ضیافتی بود مهمانی که دعوت کننده اش شهید باشد ... دخترشهید کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
امروز به مراسم رونمایی از کتاب «جان باز» دعوت شده بودیم دعوت و مراسم غریبی بود شاید خانمها حس من و مادر را راحت تر بفهمند و البته خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است💔 این حس وقتی پر رنگ تر شد که در راه رفتن به مراسم ،عروس شهید خواب دیشب یکی از مدعوین مراسم را تعریف کرد که: در مراسم رونمایی ،شهید در سالن ایستاده بودند و افرادی به دورشان دم درب میزی پر از هدیه بوده و بیرون از در فضایی مثل مشایه و پیاده روی کربلا😭 جلسه رونمایی از کتاب، عجیب امام حسینی بود و ما با چشم خیس دور سالن دنبال پدرجون میگشتیم... آقای عمادی نویسنده کتاب خاطراتی از کرامات شهید بیان کردند که برای خود من تازگی داشت و آه حسرت از نهادم بلند شد که چه گوهر نایابی را از دست دادیم.... و نشناختیمش.... و صحبت از همسری شد که ۴۱ سال عاشقانه در کنار همسر جانبازش مشق عشق کرد مجاهد خاموشی که لب به شکایت باز نکرد و صبر از صبوری او لبریز شد و باز اشک چشم بود که این صبر زینبی را ستود پی نوشت:۱/با شناختی که از پدر و اصرارشان بر گمنامی داشتم همیشه نگران این مدل برنامه ها بودم که نکند از دست ما ناراضی باشند و یا چاپ کتاب و... را نخواهند خدا را شکر خواب آن عزیز روشن کرد که این کار مورد توجه ایشان هست💔 ۲/ کتاب «جان باز» در برنامه سالگرد شهادت شهید عبداللهی رو نمایی خواهد شد کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
32.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایام محرم وقتی پدرجون حالشون خوب نبود محمد هادی به نیت شفاشون بالای سرشون مداحی کرد و با بغض روضه خوند پدرجون از شدت ضعف حالت بیهوشی داشتند دم در انگورستان چایی میدادند من با خجالت رفتم یه فلاکس چای گرفتم و آوردم چایی روضه را ریختیم و پای روضه محمد هادی اشک ریختیم دیدن حال پدرجون هم خودش یه روضه بود😭 وقتی یکم بهتر شدند و بهوش آمدند براشون تعریف کردم که هادی براتون روضه خوند پدرجون از توی کیف شون۵۰ هزار تومان درآورند و به هادی صله دادند صله دادن به مداح مخصوصا اگر بچه بود از خصوصیات شهید بود پی نوشت: دیشب با دیدن بساط چایی درب انگورستان ملک همه خاطرات سال گذشته تداعی شد 😭 مادر با اشک چشم تعریف کردند که شبها پدر روی ویلچر کناری منتظر می موندند و مادر براشون چایی می بردند و با هم چایی روضه را می‌خوردند....😭 هدیه به روح بزرگ شهدا به ویژه شهید عبداللهی صلوات کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy