eitaa logo
شهید عارف حاج اصغر عبداللهی
1هزار دنبال‌کننده
663 عکس
125 ویدیو
8 فایل
کانال نشر خاطرات و دلنوشته ها،عکس هاوفیلم های شهید جانباز حاج اصغر عبداللهی ارتباط بامدیرکانال @yamahdee11
مشاهده در ایتا
دانلود
دیروز با یکی از دوستام صحبت می‌کردم بحث را کشوند به شهادت حاج اصغر و از عنایت شهید حرف زد از روز شهادت شون و حالاتش وقتی ایشون شهید شدند... با بغض و اشک چشم از حوائجی که شهید عبداللهی بشکل غریبی برآورده کردند گفت و در مقابل اصرار من برای تعریف اونها ممانعت کرد و گفت: یه ارتباط خاص و دلی دو نفره است بین من و شهید😊 این جملات، این روزها که قریب ۶ ماه از شهادت پدر میگذره را بارها شنیدم از آدمهای مختلف با ظواهر مختلف غریبه و آشنا... ولی بین جوونها و نوجوون‌ها پر تکرار تره... همون سنینی که شهید در زمان حیات شون عمرشون را خرج اونا کردند... گاهی حال خیلی بدی داشتند و حتی نمیتونستند روی ویلچر بنشینند اصرار می‌کردم که پدرم حالتون خوب نیس نفستون بالا نمیاد😭 اقلا برای نماز برید نه زودتر... با نفس بریده بریده می‌گفتند: بچه هام توی مسجد چشم براهم هستند... میخواهند قرآن شون را بخونند ♥️ همه جا نگران جوون ها هستی... مهربان پدرم که برای من فقط پدری نکردی😭 ما فرزندان تون هم الان چشم براه شما هستیم چشم براه نگاه شما شهید معلم!❤️ و شما هنوز هم دست گیری میکنی... با همون دستهای کبود و بی حس😭 صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
🔰چهل و یک سال فقط الحمد لله هیچ وقت از بیماری و درد گله نمیکرد. ۴۱ سال راه نرفتن و ندویدن. ۵۹ بار جراحی، بارها دياليز..... به یاد نداریم از درد اعتراض کرده باشند. اگر هم از حالشون میپرسیدیم فقط می گفتند: الحمد لله. صبح و ظهر و شب در مسجد و مشغول جهاد فرهنگی بودند. صدها انسان وارسته را تربیت نمودند اما بدون سرو صدا... این اواخر دستهاشون بی حس شده بود؛ تنها عضوی که به کارشون می اومد. گاهی سمج میشدیم بیشتر میپرسیدیم یکبار گفتند دستام بی حس شده. غصه ام اینه که نمیتونم قرآن دست بگیرم و بخونم... 🔸مجاهد فرهنگی شهید اصغر عبداللهی زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
🍁🍁🍁 یکی از کارهایی که شهید عزیز انجام میدادند: برای کتاب خیلی هزینه می کردند به محض اینکه کتاب خوبی چاپ میشد سفارش میدادند براشون می‌خریدیم وقتی مطالعه می‌کردند و محتوا را می پسندیدند چند جلد از کتاب را می‌خریدیم و به آشنا و غریبه امانت می دادند حتی از خانه تا مسجد که هر روز می‌رفتند به مغازه دار و همسایه و آشنا کتاب می دادند و بعد سراغ می‌گرفتند که کتاب را خوندید ؟. نظرتون چی بود؟ و بعد کتاب بعدی .... ♦️قرار عاشقی♦️ از امروز قرار میگذاریم هفته ای حداقل یک کتاب به اطرافیان امانت بدیم با تأسی از شهید عزیز .... ✅نام بعضی از کتاب‌هایی که بسیار امانت میدادند: «منتظر. سه دقیقه در قیامت. من زنده ام. تولد در لس آنجلس. تنها گریه کن. مربع های قرمز. دا. نورالدین پسر ایران. سرباز کوچک امام. خاطرات سفیر. من میترا نیستم. تولد در توکیو. شاهرخ ‌ سلام بر ابراهیم. خاکهای نرم کوشک.» لطفا هر بزرگواری در این ختم فرهنگی شرکت کردید خاطرات و تجربیات خود را در گروه به اشتراک بگذارید🌹🌹 زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سربازی که در زمان طاغوت ،یک روستا را نماز خوان کرد زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
«« آقا مرتضی سلام چند بار به منزل و همراه زنگ زدم خاموش بود دعا گو بوده و هستم برای سلامتی شما صدقه هم دادم مریضی خصوصا اگر سخت باشد باعث پاکی و نورانیت می‌شود خداوند می‌فرمایند: من نزد قلب های منکسره هستم امید است این نورانیت و پاکی مستدام باشد به تو از دور دعا زنده باد »» این متن پیامی ست که شهید عبداللهی به یکی از دوستان شون که بیمار بودند فرستادند برای دلجویی از ایشون💔 در حالیکه خودشون سالها سخت ترین بیماری ها را تجربه کرده بودند اما در احوالپرسی و عیادت و دعا برای بیماران کوتاهی نمی کردند دقت در تک تک کلمات پیام ،نشان میده شهید فقط برای رفع تکلیف این پیام را نفرستادند ، از تک تک کلمات امید و محبت و احساس مسئولیت حس می شه🥺 و خدا می داند به واسطه این همه سال بیماری های سخت و صبوری شان خدا چه نورانیتی و چه کراماتی نصیب ایشون کرده بود ولی همه را کتمان کردند 😭😭 هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند پی نوشت: ۱، شهید قبل از تایپ پیام متن را می نوشتند و وقتی پیام را می فرستادند متن را خط می زدند به این معنی که کار انجام شده.. ۲، تکیه کلام شهید همیشه عبارت زنده باد بود هم در کلام و هم در نوشتار💔 زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
گاهی خیلی به این فکر میکنم که چرا اینقدر عزیز کرده خدا شدید؟ چرا اینقدر محبوب قلوب بودید والان بیشتر.... چرا در اغلب خواب ها از جایگاه بسیار بالا و عجیب ومتعالی شما پرده برداشته میشه؟؟🤔 امشب که تقویم سال ۱۴۰۱ را ورق میزدم جواب سوالم را پیدا کردم هر روز و هر شب تقویم من از دردها و غصه های شما پر است... هر کدام را که ورق میزنم اشک مجالم نمی‌دهد... چقدر درد کشیدید عزیز دلم چقدر آرام درد را به جان خریدید چقدر این هدیه معبود را با همه وجود در آغوش کشیدید و اعتراض نکردید... بمیرم برای نفسهایی که سخت بالا می‌آمد ولی با ذکر خدا همراه بود😭 بمیرم برای دستهایی که بی حس شده بود اما همیشه با تسبیح تربت بود در بدترین شرایط وقتی از حالتون می پرسیدیم فقط جوابمون «الحمدلله» بود و چقدر جمله شما خطاب به رفیقتون گویاست: بیماری مخصوصا اگر سخت باشد موجب نورانیت و پاکی می شود 🥺 هنیئا لک .... زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
20.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀کلیپی ومطلبی ازشب زنده داری شهیدحاج اصغرعبدالهی از ویژگی‌های مهم شهید عبداللهی تقید به نماز شب و شب زنده داری بود شاید تعجب کنید اگر بدانید که این شهید حدود دو ساعت به اذان صبح بیدار و مشغول نماز شب و شب زنده داری میشدند حتی درسخت‌ترین شرایط ،دربیماری وبیمارستان؟!!! اما چه نماز شبی ،شب زنده داری که آکنده از عشق و شور و اشک وگریه بود اشک می‌ریختند و گریه می‌کردند اما شما اگر در چند متری شهید بودید اینقدر آرام اشک می‌ریختند و گریه می‌کردندکه شایداصلا متوجه گریه‌های این شهید عزیز نمی‌شدید هنگامی که بیدار می‌شدندوازروی تخت به روی ویلچرمیامدند ریش‌ها را شانه می‌زدند عطر می‌زدند و غرق در عاشقی با معشوق می‌شدند یک نکته جالب اینکه علی رغم اینکه شهید نسبت به فیلمبرداری از ایشان،بخصوص ازدعاومناجات،حساس بوده و بارهاواکنش نشان می‌دادند امادر این فیلم که سال‌ها قبل گرفته شده علی رغم اینکه فرزند ایشان با دوربینی بزرگ از ایشان فیلم می‌گیردومدت هامقابل ایشان قراردارد اما ایشان گویا انقدر غرق در مناجات و عبادت هستند که اصلاً متوجه این فیلمبرداری نمی‌شوندوواکنشی نشان نمیدهند نبی اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند برشما باد به نماز شب، زيرا آن روش شايستگان پيش از شماست، و بيدارى شب انسان را به خدا نزديك مى كند، و از گناه باز مى دارد و گناهان را مى پوشاند، و بيمارى را از بدن مى زدايد. بحارالأنوار، ج87، ص123 کلیپ فوق قسمتی از مناجات‌های شبانه این شهید عزیز است👆👆 زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
بسم رب الشهدا امروز که در کنار مزارشهید عبداللهی بودیم در تابلوی درجوارمزارشهید،عکسی دیدیم که خاطره‌هارابرای همسرشهیدزنده کرد تصویر شهیدابراهیم جعفریان و همسرش خانم طیبه واعظی که قبل ازانقلاب عضو گروه مهدویون و ازمبارزین و هم‌رزمان شهید عبداللهی بودند و هر دو توسط ساواک به شهادت رسیدند شهید عبداللهی خاطرات فراوانی از همرزمش شهید جعفریان که مسئول گروه مهدویون بودتعریف می‌کردند در در پایین عکس این دو بزرگوار۴عکس کوچک وجوددارد که همه آنها هم شهید شدند خواهر شهیدجعفریان شوهر خواهر شهید و و دو برادر شهید که البته دو برادر شهیددرجبهه شهید شدنداما خواهروشوهرخواهراو قبل از انقلاب توسط ساواک شهید شدند همسرشهیدعبدالهی تعریف میکنند خواهر شهیدرا درحالی که ۵ ماهه بارداربود به شهادت رساندند آخرین بارخواهرشهیدبا همین چادری که در عکس است به دیدنم آمد و چند کتاب‌ انقلابی به او دادم گفتنی است که شهید جعفریان و همسرش۲۸روز تحت شدیدترین شکنجه‌های ساواک بودند و جالب این است که همسر شهید یعنی خانم طیبه واعظی در زیر شکنجه‌ها می‌گوید مرابکشیدولی چادررا از سرم برندارید ودرنهایت هنگامی که این دو نفرحاضر نمی‌شوند دوستان دیگرشان را لو دهند بعداز ۲۸ روز شکنجه آنهارادر آبگرمکن‌های مخصوص زندان اوین قرار داده وبا سوزاندن، آنها را به شهادت می‌رسانند در عکس کوچکی که در کنار عکس اصلی می‌بینیددر آغوش شهید جعفریان،نوزادی میبینیداین عزیز،الان تنها فرزند این زن و شوهر شهیداست به نام آقای دکترمهدی جعفریان زندگی شادی روحشون صلوات کانال جانبازشهیدعبدالهی eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
شهید عبداللهی نسبت به امر بمعروف و نهی از منکر خیلی مقید بودند با اینکه بخاطر شرایط جسمی شان احتمال خطر برای ایشان زیاد بود ولی بدون تذکر رد نمیشدند😔 یکبار جلسه ای در منزل مان برقرار بود یادم هست برای مهمانان این حدیث را خواندند که: فضلیت امر بمعروف بر تمامی اعمال و عبادات دیگر، مثل دریاست در مقابل یک قطره آب💧 یکبار در سفر مشهد مقدس ،خانم بد حجابی را دیدیم به ما گفتند: با فاصله حرکت کنید و تذکر بدید اول خودشون به اون خانم تذکر حجاب دادند خانم توهین کرد به ایشان بعد مادرم تذکر دادند به مادر هم توهین کرد اما آرام تر در آخر من با فاصله تذکر دادم حجابش را درست کرد🙄 پدر گفتند: ببینید اگر همه مومنین تذکر بدند هیچ کس در جامعه منکری انجام نمیدهد🤔 بنده با شناختی که از شهید عبداللهی دارم مطمانم اگر الان بودند حتما به منکرات در جامعه تذکر می‌دادند 🍀🍀قرار عاشقی مان 🍀🍀 در این ماه مبارک با شهید عزیز این باشد به نیابت از ایشان در مقابل منکرات ساکت نباشیم، ولو با یک تذکر ساده و رد شدن... زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
پدر شب‌های ماه رمضان،مقید بودن هر شب در احیای مسجدجمعه شرکت کنند سر شب می میخوابیدیم و ساعت ۱۱:۳۰ بسمت دعا حرکت می‌کردیم بعد از دعا در منزل سحری می‌خوردیم و برای نماز صبح به مسجد می رفتیم این برنامه هر شب تکرار می شد و عملا برنامه سختی برای یک جانباز قطع نخاعی بود اما عشق به خدا سختی ها را آسان می‌کند... تازه بعد از نماز صبح، تا بین الطلوعین به ذکر و دعا مشغول بودند 😳 در طول روز هم دائم به رسیدگی به مشکلات مردم و برنامه برای جوانان محل و مطالعه و دعا و.... مشغول بودند سلام بر مرد خستگی ناپذیر... که زندگیش را وقف خدا و خلق خدا کرده بود و مزد هفتاد و دو سال دویدن ها و از پا ننشستن ها را با پاداش شهادت در دامان حضرت عباس دید🥺 زندگی گوارای وجودش🪴 کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
شهید عبداللهی به خاطر پیوند کلیه که سال ۸۴ انجام داده بودند از طرف پزشک برای روزه منع شده بودند روزه نگرفتن و غم آن یک طرف قضیه بود طرف دیگه این بود که مادر یا ما باید براشون غذا یا آب می آوردیم و از همین مسأله خجالت می‌کشیدند و حیا می‌کردند چیزی بخورند😔 برای همین اغلب مواقع تقاضای آب یا غذا نمیکردند... و اگر هم چیزی برای خوردن میبردیم میگفتند: شما نیارید من شرمنده ام🥺 زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
بسم رب الشهدا ارسالی از یکی ازشاگردان قدیمی شهید جانباز حاج اصغر عبداللهی جناب آقای دکتر....👇 شهید حاج اصغر عبداللهی مردی بود که با اخلاق و برخورد لطیفش در دل همه جا باز کرده بود. او نه فقط مرد میدان جنگ بود، بلکه مرد میدان اخلاق، مرد میدان ادب و معرفت نیز بود. همیشه با متانت و لبخند، دیگران را به سمت خیر و نیکی راهنمایی می‌کرد. نگاهش آرام بود، اما در آن نگاه، حکمتی پنهان بود که هر کسی را نرم و بی‌هیاهو متأثر می‌کرد. از نوجوانی، من توفیق داشتم در مسجد ملک توفیق قرائت قرآن و دعاخوانی کنم. صدای خوشی داشتم و از شور و شوق عبادت، مکبری نمازها و خواندن دعاها را با صدای بلند و پرطنین انجام می‌دادم. تصورم این بود که این شور و صدا، خدمت به نماز جماعت و فضای مسجد است. اما یک روز، شهید عبداللهی بعد از نماز نگاهی به من انداخت و با همان آرامش همیشگی صدایم زد: "فلانی، یه لحظه بیا." نگاهش نه تند بود، نه سرد. چهره‌اش پر از لبخند و آرامش بود. با صدایی مهربان و دلنشین گفت: "ببین، صدای خوب داشتن و با صوت زیبا دعا خوندن خیلی خوبه، مستحب هم هست. ولی حواسمون باشه که اگر حتی یه نفر از این صدا اذیت بشه، دیگه نمی‌شه گفت عبادته. چون آزار رسوندن به دیگران حرامه." در لحظه‌ای کوتاه، با جمله‌ای ساده و بی‌سر و صدا، دریچه‌ای از فهم تازه را به رویم باز کرد. از آن روز به بعد، هر بار که پشت بلندگو می‌رفتم، قبل از شروع دعا و تکبیر، در دل از خدا می‌خواستم که صدام نه فقط شنیدنی، که شنودنی باشه؛ نه مزاحم، که مایه‌ی آرامش دیگران. این نوع تذکر دادن، این هنرِ نصیحت با محبت، خصلت ویژه شهید عبداللهی بود. با همان آرامش، با همان لبخند، کاری می‌کرد که آدم نه فقط اصلاح بشه، بلکه با جان و دل بخواد بهتر باشه. سال‌ها گذشت. مشغله‌های زندگی زیاد شد و از مسجد ملک فاصله گرفتم، مخصوصاً بعد از اینکه به منزل جدیدی رفتیم. توفیق شرکت در نمازهای جماعت و محافل دعا کمتر شد. اما حاج اصغر فراموشم نکرد. ماه رمضان که می‌رسید، سراغم را می‌گرفت. گاهی که در کوچه و خیابان می‌دیدم‌اش، با همان لبخند آشنا می‌گفت: "فلانی، ماه رمضونه‌ها... نمیای مسجد؟ دلمون برات تنگ شده." نه با سرزنش، نه با فشار. بلکه با یک جمله‌ی ساده که انگار دستی بر شانه‌ی دل آدم می‌کشید و دعوتی می‌کرد به خانه خدا. و اگر چند روزی غیبت می‌کردم، وقتی دوباره می‌دیدم‌اش، با چشمانی پر از محبت می‌گفت: "نیومدی... ما منتظرت بودیم." در آن جمله‌ی ساده "ما منتظرت بودیم"، چیزی بیش از دعوت به مسجد بود. آن جمله، یادآور این بود که آدم هر چقدر هم از عبادت و مسجد فاصله بگیره، هنوز یه نفر هست که دلتنگ بندگی‌اشه. هنوز یه کسی هست که دعا می‌کنه دوباره برگرده. حاج اصغر نه تنها دعوت‌گر به مسجد و نماز بود، که خودش مسجدِ مهربانی و ستون محبت بود. حالا که نیست، جایش خالی‌تر از آن است که بشود با کلمه‌ها پرش کرد. اما یادش، لبخندش، تذکرهای آرام و پدرانه‌اش، هنوز در گوش دلم زنده‌ است. خداوندا، حاج اصغر را با شهیدان راهت، با اهل بیتت، محشور فرما. و ما را اهل آن مسجدی کن که در دل بندگانت ساخته‌ای.. زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy