eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
931 ویدیو
1 فایل
🌱درمنظومه شمسی سیاره ایست به نام زمین🌱 درگوشه ای از این سیاره جغرافیای ست به نام ایران در تاریخ ایستادگی ایران روایت ست بنام #دفاع_مقدس🌱 #نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس 🌱چه سر ها داده ایم برای سربلندی ایران🌱 #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی          ‌‌‍‌‎‌ ♦️در یکی از روزها تصمیم گرفتم به دیدار سرگرد «فاضل» بروم. از غروب با خودروی حامل جیره غذایی افسران به راه افتادم. پس از مدتی به جاده مملو از ماسه که موازی رودخانه میسان و در پشت خط مقدم واقع شده بود رسیدیم. ♦️از بدشانسی برخوردی بین نیروهای ما و نیروهای ایرانی صورت گرفت. خودرو را رها کرده و در یکی از سنگرهای نزدیک مخفی شدیم. نیم ساعت بعد تیراندازی متوقف شد. خیلی سریع به طرف خورو برگشتیم. هنگامی که روی صندلی جلو نشستم، چیز عجیبی را زیر نشیمنگاهم 👈احساس کردم. آن را که برداشتم، دیدم یک میان برد است. چراغ قوه ای را که همراه داشتم روشن کردم. سوراخی را روی در خودرو مشاهده نمودم. از این که لطف و عنایت خداوند شامل حالم شده بود دست سپاسم را به درگاه الهی دراز کردم. به طور حتم اگر آنجا نشسته بودم، کشته می‌شدم. به سرعت حرکت کردیم و ساعت ۹ شب به قرارگاه هنگ رسیدیم. ♦️ پس از پرس و جو در مورد مقر فرمانده هنگ دیدم که یک کامیون ایفا که در داخل سنگر بزرگی آشیان داشت به صورت دفتر فرماندهی در آمده است. شام را در حضور معاون و دستیار او خوردم. سپس ماجرای تیراندازی را برای آنها شرح دادم. 👈سرگرد فاضل مرا به خاطر آمدنم مورد نکوهش قرار داد. به او گفتم تا کی بایستی افسر احتیاط تیپ بیستُم باقی بمانی؟ جواب داد این مسئله خودم را هم نگران کرده است. متاسفانه باید به عنوان جانشین فرمانده هنگ دائم این طرف و آن طرف برویم، یا مورد قرار بگیریم و یا در حمله شرکت کنیم. به هر حال این مسئولیت بزرگی است. ساعت ۱۱ شب از آنها خداحافظی کردم. ♦️هنگام خداحافظی، سرگرد «فاضل» به من گوشزد کرد که بار دیگر به اینجا نیایم. از من خواست به جای خود، معاون پزشکی را به قرارگاه هنگ فرستادم. به واحد سیار پزشکی بازگشتم و روز بعد ابراهیم اسماعیل شذر، معاون پزشکی را نزد سرگرد فرستادم. در طول ماه دسامبر نیروهای ما هنوز سرگرم ساختن خط دفاعی بودند. در آن فاصله نیروهای مهندسی تمامی روستاهای واقع در ساحل رودخانه میسان و پشت آن و نیز روستاهای واقع در ساحل رود را با خاک یکسان کردند و خانواده های ماندگار خوزستانی را شبانه همراه دامهایشان به وسیله کامیونها به شهر القرنه نمودند. تا آنجایی که به خاطر دارم روستاهای شیخ خزعل و رفیع از جمله روستاهایی بودند که دستخوش تخریب شدند. ♦️ارتش تنها به انهدام منازل اکتفا نکرد بلکه درختان را نیز قطع کرد. عراق منطقه ای به عمق ۸۰۰ متر را مقابل رود کرخه گذاری کرد. بولدوزها و دیگر وسایل موتوری شب و روز مشغول روستا، قطع درختان و احداث خاکریز بودند. در یکی از روزها پس از این که بهیاران به منظور تحریک افسران قرارگاه تیپ، آتشی در واحد سیار پزشکی شعله ور کردند، به قرارگاه تیپ احضار شدم. به آنجا رفتم ♦️دیدم که افسران به طریقه اعراب سرگرم نوشیدن قهوه عربی هستند. پس از نوشیدن یک فنجان قهوه، در مورد آتش و دود حاصل آن برای آنها توضیح دادم. افسر اطلاعات متقاعد شد و توصیه کرد دودی در منطقه به راه نیفتد تا مبادا کنجکاو شوند. با استفاده از این فرصت به سنگر فرمانده تیپ رفتم. پس از سلام و ادای احترام به او گفتم 👈چرا روستاها را منهدم می‌کنید ؟ پاسخ داد: «برای این که ایران مجالی برای پیاده کردن نیرو علیه ما پیدا نکند.» گفتم: بسیار خوب! گناه درختان چیست ؟ ♦️پاسخ داد برای این که منطقه برویِ نیروهای ما باز باشد. گفتم شما اعمال ای در حق املاک مردم عرب و مسلمان مرتکب می‌شوید. ما همان گونه که شما ادعا می‌کنید برای رهایی آنها به اینجا آمده ایم! ♦️قدری مکث کرد. سپس اضافه کردم: «قربان شما موافق این کارها هستید؟» پاسخ داد: «نه... ولی این دستورات از سوی فرماندهی نیروهای مسلح صادر شده است.» باز مکث کرد. گفتم آیا فرماندهی کل از شخص رئیس جمهور دستور می گیرد؟» 👈گفت: «بله» سپس ادامه داد: «دکتر! شما از دیدگاه یک که دیدگاهی انسانی است به جنگ نگاه نکنید. ♦️جنگ به احدی رحم نمی کند و با مفهوم انسانیت است. جنگ وسیله ای برای کشتار و ویرانی است. این یک واقعیت است و شما بایستی قبول کنید. با خود گفتم این دستور از سوی قهرمان عربیت و پرچمدار قومیت عربی، صدام حسین صادر شده است. ملت عربستان (خوزستان) در قاموس او یعنی ریشه کن ساختن نسل آنها و آواره کردن این ملت برای ارضای هدفها و تمایلات بیمارگونه صدام.        ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas
(54) دفاع مقدس به روایت دشمن از کتاب مشترک «کردزمن» و «واگنر» ♦️نیروهای ایرانی در ماه ژانویه (۱۹۸۷، ۱۹ دی ۱۳۶۵) در محور خوسک از دو نقطه در شمال شرقی دریاچه ماهی و از نقطه‌ای دیگر در جنوب شرقی جاده شلمچه حمله خود را آغاز کردند. این نیروها قرار بود دریاچه ماهی را محاصره کنند و نیروهای عراقی مدافع بصره را از ساحل شرقی شط العرب (اروندرود) بیرون برانند و در مکانی نزدیک ابوالخصیب مستقر شوند. (استقرار در نزدیکی ابوالخصیب جزو اهداف عملیات کربلای ۵ نبود.) ♦️بر اساس برخی گزارش‌ها، سرلشکر تالیا خلیل الدوری فرماندهی سپاه سوم عراق به دلیل آماده نبودن نیروی تحت امرش شد و ضیاء الدین جمال فرماندهی سپاه پنجم، جایگزین او شد. رئیس ستاد مشترک ارتش عراق نیز برکنار شد. ♦️ایران در موج اولیه این عملیات ۵۰ هزار نیرو را به کار گرفت که پیشروی خود را از حدود ساعت ۱ بامداد آغاز کردند. ایران به اندازه کافی تجربه داشت تا از چنین حملات شبانه به طور کامل بهره‌برداری کند. از طرفی این بار هم از نظر فصلی اوضاع به نفع ایران بود، زیرا شب‌ها طولانی بود و پوشش ابر فراوانی نیز وجود داشت. (پوشش ابر به نفع ایران بود زیرا ایرانی‌ها معتقد بودند که این امر پوشش ماهواره‌ای را تحت تأثیر قرار داده و امکان پشتیبانی اطلاعاتی کشورهای بیگانه را از عراق کاهش می‌دهد.) ♦️ایران برای حمله به مواضع عراقی‌ها طبق معمول از امواج نیروهای داوطلب بسیج استفاده کرد که. فرماندهی آن راپاسداران انقلاب دردست داشتند نیروهای پاسدار و بسیجی در لشکرها و تیپ‌های سپاه در هم ممزوج بودند و معمولاً فرماندهان دسته‌ها و گروهان‌ها که پاسدار بودند جلو نیروهای داوطلب بسیجی حرکت می‌کردند. نیروهای سپاهی و ارتشی شرکت‌کننده در حمله در به مواضع دشمن، یگان‌های ارتش حضور نداشتند. (کاملاً مسلح و مجهز بودند و درباره هدف‌های تاکتیکی تعریف شده نیز به طور کامل توجیه می‌شدند.) این نیروها مدیریت اولیه نبرد را به خوبی انجام می‌دادند و فرماندهان عملیات از تعداد زیادی از افسران درجه‌دار و نیروهای رسمی با تجربه تشکیل می‌شدند. ♦️ در آن زمان نیروهای سپاه درجه نداشتند، بلکه همه را برادر می‌خواندند. بنابراین افسر و درجه‌دار در سازمان یگان‌های سپاه وجود نداشت. نیروهای بسیجی بیشتر داوطلبان جوان بودند. میانگین سن بسیجی‌ها اندکی بیش از ۲۰ سال بود و افراد کمتر از ۱۵ سال به ندرت در یگان‌ها یافت می‌شدند. آنها با گذراندن آموزش‌های اندک و برای دوره‌های کوتاه‌مدت ۴۵ روزه داوطلبانه عازم جبهه می‌شدند، ♦️اما همین نیروهای بسیجی معمولاً اولین ضربه حمله را وارد می‌کردند و سپس نیروهای پاسدار که تجربه بیشتری داشتند به نیروهای باقیمانده عراقی حمله می‌کردند. نیروهای پاسدار از بسیجی‌ها جدا نبودند و هر دو در یک سازمان و با یکدیگر بودند. ♦️نیروهای ایرانی در اولین روز حمله به سرعت شهر کوچک مرزی دوعیجی را تصرف کردند و در ادامه با وجود استفاده وسیع عراق از قدرت آتش نیروی هوایی و گاز سمی (شیمیایی)برای متوقف کردن این عملیات به پیشروی خود ادامه دادند تا مواضع مهم‌تری را نزدیکی مرز تسخیر کنند. ♦️عراقی ها ادعا کردندکه ایران هم از گازهای سمی استفاده کرده؛ اما ایران هیچ‌گاه در طول جنگ از گازهای سمی علیه نیروهای عراقی استفاده نکرد، زیرا چنین سلاحی را نداشت و به کارگیری آن را نیز اسلامی جنگ می‌دانست. اما این حمله احتمالاً با استفاده از گلوله‌های به غنیمت گرفته شده از عراق یا اصولاً به دست واحدهای شیمیایی عراق و به اشتباه انجام شده باشد. ♦️ در هر صورت، شلمچه در حدود ۳۰ کیلومتری جنوب بصره و دو خط پدافندی عراق نزدیک خوسک در ۴۰ مایلی به سمت شمال به تصرف ایرانی‌ها درآمد. به این ترتیب ایران یک سرپل مطمئن در امتداد مرزهایش به دست آورد و نیروهای ایرانی در کناره شرقی شط العرب (اروندرود) در ۲۰ کیلومتری جنوب حومه شهر مستقر شدند. ♦️تلاش‌های عراق برای اجرای ضد حمله در ۱۰ ژانویه (۲۰ دی) ناموفق بود؛ عراق می‌کوشید از خودروهای زرهی آب‌خاکی استفاده کند، ولی این خودروها قدرت حرکت در زمین‌های باتلاقی و گل‌آلود را نداشتند و عراق در مقابله با نیروی پیاده‌ی مجهز به سلاح‌های ضدزره سبک ایران نمی‌توانست مانوری مؤثر اجرا کند. ♦️ایران باریکه‌ای به طول ۶ کیلومتر میان دریاچه ماهی و شط العرب (اروندرود) را به کنترل درآورد و سپس به طرف جنوب شرقی پیشروی کرد. شماری از نیروهای خط‌شکن ایران نیز به دو خط پدافندی اصلی عراق در اطراف بصره رخنه کردند. هر دو طرف ادعاهای جنجال‌برانگیزی را در خصوص خسارات و تلفات طرف دیگر مطرح می‌کردند. کانال بچه های جبهه وجنگ      ‌‌‍‌‎‌     ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷