eitaa logo
دعوت‌نامه
266 دنبال‌کننده
21 عکس
3 ویدیو
0 فایل
اشعار و خوشنویسی های مریم کرباسی نجف آبادی
مشاهده در ایتا
دانلود
گفته بودم برای چشمانت هیچ کس راه حل نمی خواهد چشم هایت همیشه گيرايند، اینکه ضرب المثل نمی خواهد تا تو از دل نرفته ای هر روز ذوق گفتن درون من جاری ست شاعری زخم کهنه می خواهد، شعر جا و محل نمی خواهد آن قدر اعتبار داری که می توانم سپيد بنویسم طبع آسان پسند من دیگر فاعلاتن فعل نمی خواهد بی بهانه سرودنی هستی، از تو گفتن چه قدر شیرین است شعرهايم اگر در آن باشی، ذرّه ای هم عسل نمی خواهد می گذارم به حال خود باشی شاید از شاعری دلت تنگ است چشم هایت که شعرپرور بود دیگر از من غزل نمی خواهد از کتاب چهره‌ات را پیمبری باید از شعرهای قدیم الایام https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
غزلی تازه برای امام رضای مهربانم او که بیرون از حرم دل‌تنگ و کمتر شاد بود آمد و در صحن مانند کبوتر شاد بود زائرت این بار با چادرسفیدِ تازه ای... زائرت این‌بار با یک حس دیگر شاد بود لحظه‌ای خود را به‌جای مادر و خواهر گذاشت جای مادر غصّه خورد و جای خواهر شاد بود غم کجا و حال خوبِ صحن آزادی کجا در حرم تنها اگر می‌زد به هر در شاد بود راستی غیر از حرم در هیچ جای دیگری می‌شود این‌قدر بی‌حدّ و مکرر شاد بود؟ از میان خاطرات کودکی تا این زمان بهترینش خاطرات صحن گوهرشاد بود https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
برای ۲۵ آبان‌ماه اصفهان با خودش تقویم یک روز جدید آورده بود اصفهان آن روز سیلی از شهید آورده بود شهر موجی از کبوترهای خونین بال را روی دستش مثل گل‌های سفید آورده بود اصفهان آن روز در ماتم دمادم می‌گریست آسمان از ناامیدی‌ها امید آورده بود انتظار مادران و خواهران و همسران سر رسید و شهر غوغایی پدید آورده بود اصفهان حتی به آغوش پدرهای عزیز هم رشید و هم امید و هم نوید آورده بود روز خون، روز حماسه، روز وصل و... شاعری هم برای لاله‌ها شعر سپید آورده بود سیصدوهفتاد شعر سرخ آن شب گفته شد او برای ثبت‌شان صد سررسید آورده بود https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
به قاب عکس مادرم چطور شد که شبی، آفتاب شد عکست؟ اجل رسید و به یک‌باره قاب شد عکست! نشان نداد به ما روزگار، رویی خوش چه زود با دل‌ما بی‌حساب شد عکست هنوز خنده ات اما ادامه داشت؟ نداشت؟ چقدر غرق سؤال و جواب شد عکست شناسنامه ات آرام و بی‌صدا باطل و گوشه کمدت رفت و خواب شد عکست چقدر بعد تو مُردم، دوباره زنده شدم که "زنده یاد" چرا هی خطاب شد عکست کنار تو دل و جانم ردیف بود، اما برای قطعه "دو" انتخاب شد عکست سرِ مزار تو هرشب گریستند دو شمع گریستند به قدری که آب شد عکست! اگر دروغ نگویم، کنارشان من هم...... مرا ببخش که مادر! خراب شد عکست https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
بخوانید عاشقانه‌ای تازه با عشق این حقیقت همواره دل‌نواز ما پیر می‌شویم ولی عاشقیم باز ما پیر می‌شویم و جوان مانده است عشق ای عشق! با حکایت پیری ما بساز یادش بخیر صحبت عاشق شدن که شد ما هر کداممان چه‌قَدَر داشتیم ناز امّا پس از گذشتن آن سال‌های دور ورزیده‌ایم عشق به اندازه نیاز شکر خدا که عشق سرافکنده‌مان نکرد همواره بوده‌ایم در این راه سرفراز ما زنده‌ایم زنده به این عاشقانه‌ها باید شود حکایت این شعرها دراز https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
هدایت شده از دعوت‌نامه
برای مادرم؛ یکم بهمن است و تکراری ست قاب عکس تو روی این دیوار قصّه ی جای خالی ات مادر ! سرِ هر سال می‌شود تکرار سال هشتاد و شش، یکِ بهمن صبح، برفی شدید آمده بود با وجودِ فشار بالایت دستهایت چه‌قدر یخ زده بود آه! لعنت به سکته ی مغزی که تو را ناگهان گرفت از ما آه ! با مرگ تو چه تاوانی زندگی هم‌زمان گرفت از ما بعدِ تو آمبولانس‌ها انگار که به یاد تو می‌کشند آژیر معنی مرگ را عوض کردی زندگی که نمی‌کند تغییر سیِ دِی‌ بود و باز هم تا صبح یک شب سخت را سحر کردم عکس تازه نداشتم از تو با همین عکس کهنه سر کردم یکم بهمن ۱۴۰۳ هفده سال سخت از نبودنت گذشت https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
فقط به خاطر دیدار یار دل بستم اگر زیاد به این روزگار دل بستم به عشق دیدنش از آن سه فصل دل کندم و عاشقانه به فصل بهار دل بستم بهار آمده اما نه در خیابان ها به هرچه پنجره بی اختيار دل بستم مگر ببینمش او را میان مردم شهر، کسی نبود و به این انتظار دل بستم تمام شهر به خوابی عمیق رفته و من به ماه روشن شب های تار دل بستم دلم خوش است که یک روز می رسد از راه همان کسی که به او بی شمار دل بستم خدا کند که ببخشد مرا اگر جز او به هر دلی که نیامد به کار، دل بستم https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
جانم به لب رسید و کسی جان به لب نشد هر روز من بدون غمی تازه شب نشد میخواستم تلافی عمر گذشته را..... گفتم به روزگار که برگرد عقب! نشد دنیا مرا به زور ادب کرده بارها اما خودش به هیچ طریقی ادب نشد هرکاری آمدم بکنم نا تمام ماند هرکس رسید ، گفت به طعنه:عجب!! نشد؟ هرکس زیاد گرم گرفته ست با جهان سهمش در این زمانه به جز درد و تب نشد هرخانه ای که ساخته بودم خراب شد جز خانه ای که وسعت آن ، ده وجب نشد از شعرهای قدیمیِ منتشر نشده https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
بهار می‌رسد و سال‌ِ دیگری‌، مادر! كه‌ می‌زنيم‌ دوباره‌ به‌ هر دری‌، مادر! كه‌ مي‌زنيم‌ به‌ هر در كه‌ جای خالی تو كنارمان‌ بِنِشانيم‌ يك‌ پری ، مادر! كنارِسفره‌ كه‌ شش‌ سين‌ شدست‌ بعدازتو و چند شاخه‌ی‌ شب‌بوی‌ پَرپَری‌، مادر! كجاست‌ سبزه‌ی‌ لبخندهات‌ در سفره‌؟ كجاست‌ سبزی گُل‌های روسری‌، مادر؟ بدون‌ِ چشم‌ِ زلال‌ِ تو چندمين‌ سال‌ است‌ كه‌ ماهی‌ات‌ شده‌ در تُنْگ‌، بستری‌، مادر! حدودِ ساعت‌ِ سه‌، «سال‌ِ نو مبارك‌ باد!» چه‌قَدْر مثل‌ِ هميشه‌ مُعطّری‌، مادر! درون‌ِ قاب‌، تو مي‌خندی‌ و دو شمع‌ِ سياه‌؛ چنان‌ به‌ گريه‌ می‌افتند، «بهتری‌ مادر؟ نگاه‌ می كنی‌ و چند بوسه‌ و تبريك‌ نگاه‌ می‌كنی و اشك‌ دختری‌، مادر! ـ به‌ گونه‌های قشنگ‌ تو می‌چكد در قاب‌ چه‌ عيدِ غمزده‌ و گريه‌آوری مادر! هزار سال‌ِ دگر هم‌ كه‌ نو شود، نرسد به‌ پای‌ خوبی‌ِ تو هيچ‌ مادری مادر! بدون هم دارد از راه می‌رسد https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
پسند كرده‌ نگاهم‌ به‌ یك‌ نگاه‌ تو را مرا صدا زده‌ خورشید و قرص‌ ماه‌ تو را به‌ مصرمن‌ كه‌ عزیزی‌،چه‌ فرق‌ خواهد داشت هزار بار ببینم‌ اگر به‌ چاه‌ تو را من‌ و تو مثل اساطیر قصّه‌ها شده‌ایم‌ گدای‌ قصّه‌ مرا خوانده‌اند و شاه‌ تو را و در تمامی‌ افسانه‌ها نگاشته‌اند مرا همیشه‌ گنه‌كار و بی‌گناه‌ تو را تنت‌ به‌ ناز طبیبان‌ نیازمند مباد" و مرگ‌، دست‌ نگیرد به‌ اشتباه‌ تو را و روزگار ببین‌! روزگار خوبی‌ نیست‌ كه‌ گاه‌ روح‌ مرا خسته‌ كرده‌، گاه‌ تو را بیا كنار من‌، این‌ تك‌ستاره‌های‌ حسود صلاح‌ نیست‌ ببینند بی‌پناه‌ تو را تو را دلم به همان یک نگاه رؤیت کرد كه‌ ببینیم جای‌ تو را از کتاب https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
این حرم در طول سال از بس که زائر داشته خاطرات خوب و شیرینی به خاطر داشته فرق شَهرت با تمام شهرها اين است که؛ شهر زیبای تو هر فصلی مسافر داشته هر کسی یک بار اگر حتی به مشهد آمده دائما حال خوشی با آن مناظر داشته آسمانت،گنبدت،صحن و سرای مرقدت؛ جایگاهی ویژه در شعر معاصر داشته چون هوای غربت ما شاعران خسته را با هوای غایبین،در حال حاضر، داشته من یقین دارم به تعداد تمام خادمان بارگاهت تا همین امروز، شاعر داشته جالب است آقا! خیابان های اطراف حرم نیمه شب ها هم شبیه روز عابر داشته هر کسی مهر تو باشد در دلش،انگار که؛ در ميان سینه صندوقی جواهر، داشته باطن هر زائری با دیدنت شد روسپيد رو سياهی را اگر حتی به ظاهر داشته هر که با من بوده است از ابتدای این غزل مطمئنم حال خوبی تا به آخر داشته این غزل تقریبا اولین شعر جدّی و عزیزی‌ست که برای امام رضای مهربانم، حدود سال ۱۳۹۳ سرودم... غزلی که با استقبال مخاطبان زیادی در آن زمان مواجه شد و صفحات زیادی از گوگل را به خود اختصاص داد و باعث شد بعد از آن غزل‌های بیشتری برای امام رئوف بسرایم، امیدوارم بزودی و با عنایت ضامن آهو بتوانم این اشعار را در یک مجموعه مستقل رضوی چاپ کنم، این غزل اولین شعر مجموعه است https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
غزلی تازه چشم‌هایم تازگی با هر غمی تر می‌شوند اشک‌ها بر گونه‌هایم زود پرپر می‌شوند گوش‌هایم شعرهای شاد را نشنیده و شعر غمگین را به‌جایش خوب از بر می‌شوند آه این مردم، همین مردم که شاعردوستند هر زمان من شعر می‌خوانم چرا کر می‌شوند؟ می‌رسد روزی که پای شعرهای تلخِ من خنده‌ها خشکیده، خاطرها مکدّر می‌شوند شاعری یک‌روز می‌میرد برای زندگی زندگی با مرگ بعد از او برابر می‌شود شعر گفتن در حیاتم آن‌چنان لطفی نداشت بعدِ مرگم شعرهایم خواندنی‌تر می‌شوند ۱۴۰۴/۲/۱۷ https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi