🖥 #روایت_همدلی | به عشق شما
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 دخترک دبستانی بود. در مدرسه عکس و فیلمهای کودکان غزّه را دیده بود. اصرار داشت به پویش ایران همدل کمکی داشته باشد. بین کودکان فاصله نیست. هر جا که باشند، همدیگر را همبازی میبینند. تصمیم گرفت گوشوارهاش را اهدا کند. خیّری پیدا شد. گوشواره را خرید و به دخترک بازگرداند. دخترک دوباره گوشواره را بخشید. میگفت: «من، فاطمهی غریبی از یاسوج، همهی داراییام یک جفت گوشواره بود که به عشق رهبر و برای کمک به دوستانم در غزّه اهدا کردم.»
✍🏻 هدی اسکندری
🗓شماره ٨٠
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | حلقههایی برای لبنان
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 فاطمهسادات دهه هشتادی بود و تازه عروس. روزهای اول عقدش بود که آقا پیام دادند برای کمک به مردم لبنان. همسرش پیشنهاد میدهد که حلقههای ازدواجشان را اهدا کنند به پویش ایران همدل. وقتی فاطمهسادات با خانوادهاش مطرح میکند، آنها مخالفت میکنند.
🔹 میگویند این تنها سرمایه زندگی شماست و بهتر است آن را نگه دارید. عروس و داماد اما تصمیمشان را گرفته بودند. دلشان به خدا گرم بود و رزّاقیتش. دلشان نمیآمد خواهر و برادرهایشان سختی بکشند و آنها فقط نظارهگر باشند. بالاخره کار خودشان را کردند، فاطمهسادات انگشتر نشان و همسرش حلقه ازدواجش را هدیه کرد.
✍🏻 راضیه سعادتی
🗓شماره ٨١
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | هفت و هفتصد
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 با شرمندگی گفت: «من که طلا ندادم. دخترم داده. برای همین اومدیم اینجا» ادامه داد: «من فقط هفت و هفتصد داشتم که اونم دادم برای لبنان» پرسیدم: «کسی مانعتون نشد؟ نگفت این پولا رو خودتون لازم دارید؟»
🔹 با حقوق بازنشستگی شوهرش زندگی میکرد. خندید و گفت: «برادرم امدادگر بود. تو کربلای پنج شهید شد. پسرمم نظامیه. تو جنگ دوازدهروزه سپردمش به خدا. ما خونوادگی تو کار کمکیم.»
🔸 صافتر نشست و ادامه داد: «یه نوه هم دارم حافظ قرآنه. یه روز اومد گفت ماماننجمه یه شعر حفظ کردم دربارهی بچههای غزه. برام خوند. ازش قول گرفتم فردا تو روضه برای همه بخونه. خوند. همه گریه کردن.»
✍🏻 فاطمهالسادات شهروش
🗓 شماره ٨٢
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | یک دنیا همدلی از اهواز
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 صدای حیدر حیدر توی حسینیه میپیچید که ایستاد و دستش را برد بالا.
«آقای شریعتی. آقای شریعتی بزرگوار»
چادر ملی روی سرش را جمع و جور کرد. مجری اما متوجه او نشد. صدایش بین سلام و صلوات جمع محو بود. دختربچهی کنارش را نگاه کرد و روی صندلی نشست. اذان که میگفتند رفتم کنارش. از اهواز آمده بود: «خونهم پایگاه همهی همسایههاست. خودمون جمع میشدیم، غذا میپختیم و میفروختیم. لباس جمع میکردیم، بستهبندی شده میفرستادیم برای ایران همدل»
🔹 چشمهایش باز پُر شدند: «خیلی تلاش کردم که حرفمو بزنم ولی نشد. بلند شدم بگم برای ما مرز مهم نیست. برای هرکی که آقا بگن جونمون هم میدیم.»
✍🏻 فاطمه اکرارمضانی
🗓 شماره ٨٣
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | نشانه
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 ما یک گروه خیّر هستیم و از ایتام حمایت میکنیم. وقتی قضیهی غزه پیش آمد پیش خودمان گفتیم یتیم، یتیم است چه فرقی میکند کجا باشد. جنس رنجی که میکشد یکی است. از خودمان شروع کرده و برای ایتام غزه کمک جمع کردیم.
🔹 در همان روزها مادر یکی از خیّرین در بیمارستان بستری بود طوریکه پزشکان او را جواب کرده بودند. خدا تلاشهای ما را دید و برایمان یک نشانه فرستاد. در کمال ناباوری او شفا گرفت و ما این اتفاق را از برکت دعای یتیمان غزه میدانیم.
✍🏻 زهرا قمی کردی
🗓 شماره ٨۴
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | از حبوبات خانه تا فرش رجبهرج
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 مسئول امهاتالقدس بود. دختری که جهادی بودن از سر و رویش میبارید. پرانرژی و خوش صحبت: «اگه بخوام از کارهایی که انجام دادیم بگم سه تا کتاب میشه. فعالیتهای ما خارج از کشور هم بوده. سوریه، لبنان، عراق، یمن. مردم اونجاها ما رو بیشتر میشناسن انگار. توی شهرهای مختلف کشور عضو داریم. من زنی رو دیدم که دارایی توی خونهش فقط یه بسته حبوبات توی آشپزخونهش بود که آورد برای جبههی مقاومت. الان فرشی رو داریم که رج به رجش رو اعضامون بافتند که به نفع جبهه فروخته میشه. هنوز فعالیتهامون برای این موضوع ادامه داره.»
🔹 حس کردم چیزی توی دلش است که دو دل است سر گفتنش. گفتم: «حتما امروز به یاد همهی دوستاتون هستید اینجا.» مطمئنتر گفت: «همین دیگه. چرا باید فقط من بیام بیت؟ کاش دوستای جهادیم هم بودن.» به زیلوهای آبی حسینیه خیره شد. دلش پیش دوستهای جهادگرش جا مانده بود.
👈🏻 راوی: خانم حسینی
✍🏻 فاطمه اکرارمضانی
🗓 شماره ٨۵
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | سه مسافر از زنجان
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 صدای دو دختر سرم را به سمت خود چرخاند: «هزارتا خیلیه برای تو.» میگفتند و میخندیدند. چهرهشان میگفت دبیرستانیاند. نگاهم را که دیدند شروع کردند به صحبت. چشمهای زنی که کنارشان نشسته بود نشان میداد خستهی راهند. زن، مادر یکی از دخترها و مسئول قرارگاه خاتم زنجان بود: «ما توی قرارگاه کارهای فرهنگی زیادی انجام میدیم. برای ایران همدل هم خیلی کمک جمع کردیم خداروشکر.» با چشم به قلم و کاغذ توی دستم اشاره کرد و دست پیچاند. گفتم: «قراره روایتتون رو بنویسم.» اسمش را که پرسیدم دوستش خندید: «معروف میشیها.»
👈🏻 راوی: هدیه رضایی
✍🏻 فاطمه اکرارمضانی
🗓 شماره ٨۶
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | استاد تدبر
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 استاد تدبر در قرآن بود و از عوامل اجرایی طرح ایران همدل. مردم شهرکشان درآمد بالایی نداشتند. اما استقبال همسایهها بیش از حد انتظارش بود. خانمهای شهرک قبولش داشتند. برایشان از تأثیر نیّت در کار گفته بود و اهدای هر چه در توان دارند. میگفت: «کنیز امام حسن(ع)، یک شاخه گل به ایشان هدیه داد. امام حسن (ع) او را آزاد کردند. یاران پرسیدند چرا در ازای فقط یک شاخه گل او را آزاد کردید؟ امام(ع) فرمودند: خداوند به ما تربیت و ادب آموخته. اگر هدیهای دریافت کنیم، ما بهتر از آن را هدیه میدهیم. هدیهی بهتر برای او، آزادی بود. ما آنچه در توان داریم، هدیه به مولایمان میکنیم. انشاءالله آزادی قدس شریف و مردم مظلوم غزّه و فلسطین.»
🔹 خانمهای شهرک همدل شدند و از یادگاریهایشان دل کندند. از حلقههای ازدواجی گفت که متبرک شدند تا پیوندها را مستحکمتر سازند و از انگشترهایی که عاقبتشان به خیر شد. از شیرینخانم گفت که چقدر مادرش را دوست داشت. مادر، سخت بیمار بود. هر بار چشم باز کرد، دختر را بالای سرش دید. قلب دختر برایش میتپید. مادر میدانست دل کندن برای شیرین، سخت است. به او یادگاری داد. طلایی که همیشه همراهش بود. شاید، در روزهایی که دیگر نیست، او را آرام کند. مادر پرکشید. شیرین، مهر و یاد مادر را نگه داشت و یادگارش را راهی ایران همدل کرد.
🔸 از دختری گفت که غم پدر داشت. یک هفته بود که پدر را پدربزرگ کرده بود. اما عمر پدر به دنیا نبود. حالا فقط یک یادگاری از او برایش مانده بود. طلایی که هدیهی تولد فرزندش بود. طلا را بخشید تا از رنج کودکی در غزّه بکاهد. کودکی که شاید مثل او پدر نداشت. همسایههای شهرک، همدل شدند، با کل ایران، برای مردم غزّه و لبنان.
✍🏻 هدی اسکندری
🗓 شماره ٨٧
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | مژدگانی برای مظلومیت
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 کنارم نشسته بود. خبرنگار و فعال فرهنگی بود. طوری پرسید: «پویش دلبافتهها» را میشناسی؟! که اگر میشناختم میخواست مژدگانی بدهد. شرمنده بودم چون اسمش را نشنیده بودم.
🔹 وقتی مظلومیت بچههای غزه رو دیدم فکر کردم چه کار میتونم انجام بدم؟ تصمیم گرفتم. به چند تا خیّر زنگ زدم و درخواست کمک کردم. میل بافتنی و کاموا خریدم و بین خانومها پخش کردم. دوختند و بستهبندی کردند و فرستادند رفت. اتفاقاً از طرف ایران همدل اومدند پیش ما برای مصاحبه. این کار ما نقطهی شروع کمکرسانیهای قزوین شد. نفس عمیقی کشید. میخواست مکث کند تا بتوانم بنویسم.
🔸 حتی روستاهای قزوین هم رفتیم. با فروش سمنویی که خانمها پختند، درآمد کسب کردیم. توی روستا محصولاتشون را جمع میکردیم. خانمها شروع میکردند به بستهبندی برای ارسال. یک روز یکی از خانمها اومد گفت من هیچی ندارم. دلداریش دادیم. رفت خونه و برگشت که فقط همین یه دونه انگشتر رو دارم. فدای سر آقا...
خودکار را زمین گذاشتم و فکر کردم دل همین زنهاست که دنیا را سرپا نگه داشته است.
👈🏻 راوی: فاطمه رخ فروز
✍🏻 فاطمه اکرارمضانی
🗓 شماره ٨٨
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | مهمان عزیز
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 پسر کوچکم روی اتاقش خیلی حسّاس بود اما وقتی اسم مقاومت آمد گفت: «حالا چند روز باشد اشکالی ندارد.» تا رضایتش را گرفتیم همهی اهالی محل دست به کار شدند، وسایل را از حسینیه که در طبقهی اول بود آوردند بالا طبقهی چهارم و در اتاق او کیپ تا کیپ چیدند. قرار بود حسینیه میزبان همسر شهید لبنانی به همراه فرزندانش باشد.
.
🔹 طبقهی اول یادگار پسر شهیدم، حمیدرضا است. از وقتی رفت دیگر منزلش شد حسینیه و پایگاه جمعآوری مواسات محل. همان شب اول، شهید لبنانی در خواب همسرش از حمیدرضا تشکر کرده و گفته بود: «ممنون به خانم و فرزندان من پناه دادید.» دیگر مردم محل هم برای مردم لبنان و غزه، هدیه میآوردند هم برای خانوادهی ساکن در طبقهی اول.
🔸 در آن چند ماه که آنها در حسینیه زندگی میکردند مردم میآمدند بالا منزل خودمان تا مزاحمتی برای مهمانان عزیزمان نداشته باشند. به قدری حجم کمکها زیاد بود که هر شب تماس میگرفتیم و درخواست میکردیم برای انتقال آنها اقدام کنند و هر صبح، روز از نو و روزی از نو میشد.
🔹 خبرنگاری آمد تا از فعالیتها و کمکهای مردم محلهمان گزارش تهیه کند. وقتی حال و هوای حسینیه و منزلمان را دید گریهاش گرفت، انگشتر نامزدیاش را درآورد و گذاشت کنار بقیهی طلاها که به جبههی مقاومت تقدیم شده بود.
✍🏻 زهرا قمی کردی
🗓 شماره ٨٩
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | موج سوم
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 سه موج جمعآوری طلا بود. در دو موج اول حجم کمکها خیلی عالی بود. با اشتیاق برای بار سوم شروع به کار کردیم. در مسجد میز چیدیم. ساعت میگذشت اما طلایی در دست مردم نمیدیدیم. در تعجب مانده بودیم که چرا اینبار طلایی در کار نیست! خودمان هم هر چه داشتیم در دو موج قبلی تقدیم کرده بودیم. یاد طلاهای فرزندانمان افتادیم. بچههای ۴-۵ سالهی خودمان گوشواره و النگوهایشان را درآوردند و به جبههی مقاومت بخشیدند. مردم وقتی این صحنهها را دیدند پر شورتر از دو موج قبلی از پویش استقبال کرده و به میدان آمدند.
✍🏻 زهرا قمی کردی
🗓 شماره ٩٠
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh
🖥 #روایت_همدلی | کادوی آینده
📝خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با حضار رويداد ملی «ایران همدل» در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۴/۷/۱۵
🔸 دختر جوان محجوبی روی زمین نشسته بود. رفتم کنارش و خواستم بگوید برای پویش ایران همدل چه کرده. گفت: «طوفانالاقصی که شد خوشحال بودم. با خودم گفتم حالا صدای مظلومیتشان به دنیا میرسد. وقتی ماجرای غزه جلو رفت و رسید به اینکه شهدا از گرسنگی بودند نه از اسلحه، حس کردم باید کار بهتری انجام بدهم. عذاب وجدان داشتم. تصمیم گرفتم بروم پیش پدر و مادرم.
🔹 میدانستم برای ازدواج من از قبل فکرهایی کردهاند، حرف همان را پیش کشیدم و گفتم: «شما که میخواهید سر عقد به من طلا بدهید، آن را الان بدهید. میخواهم به جبههی مقاومت ببخشم.» همانطور که انتظار داشتم اول بهانه آوردند و بعد با دیدن چهرهی مصمم من گفتند: «پولش را میدهیم.» گفتم: «من میخواهم چیزی را ببخشم که اختیارش با خودم باشد.» در ادامه گفت خواهرش را هم همراه کرده و وقتی النگوهایشان را بخشیدهاند، نفس راحتی کشیده.
✍🏻 زهرا قمی کردی
🗓 شماره ٩١
🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید.
📲 @khamenei_reyhaneh