eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
7هزار دنبال‌کننده
877 عکس
390 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
متن فوق‌العاده‌‌ی شهید لاجوردی به فرزندانش که یک اصل مهم تربیتی را گوشزد می‌کند... ▫️شهید سید اسدالله لاجوردی: فرزندانم! اگر گاهى بر شما سخت می‌گرفتم؛ در حالیکه برايم امكانِ فراهم آوردنِ رفاه بيشتر بوده، از آن جهت است كه اعتقادی استوار به آیه‌ی كريمه‌ی " إن مع العسر يسرا " داشته‌ام؛ و اگر می‌توانستم شما و خانواده را بيشتر از آنچه تحمل كرديد قانع كنم؛ بهﻃور قطع چنان می‌كردم، و يقين داشتم كه در تكوينِ شخصيتِ سالم و رشد يابنده‌ی شما مؤثرتر و كارسازتر بود... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 به شایعات توجه نکنید؛ شهید لاجوردی اینه‌‌‌... خاطراتی بسیار ناب از شهید سیداسدالله لاجوردی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سید کاظم؛ شهیدی که گمنام ماند... ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
17.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید مدافع‌حرمی که مردم سوریه به او لقب "ابراهیم خلیل‌الله" دادند 🎙به روایت ▫️۴شهریور؛ سالروز شهادت جانباز مدافع‌حرم ابراهیم خلیلی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🎥 نوجوانیت رو مثلِ شهید ناصر کاظمی سپری کردی؟!! 🌼 |بچه‌ها با يکی از همبازی‌هامون که زبونش می‌گرفت، شوخی می‌کردند. بنده‌خدا اومده بود پیش ناصر و گلایه می‌کرد. ناصر بهش گفت: بچه‌ها دوستت دارند و منظور بدی ندارند. بعدش هم اومد پیش بچه‌ها و گفت: کارتون زشته؛ نباید رفیق‌مون رو برنجونیم... خلاصه با هزار دلیل بقیه رو قانع کرد که رفیق‌مون رو دست نیندازند. 🌼 |دوران بچگی، هر کدوم‌ توی یه تیم بازی می‌کردیم. بازيكنی بود كه بخاطر بازی ضعیف‌ترش بچه‌ها بهش بازی نمی‌دادند. یه روز ناصر متوجه شد و خودش رفت بیرون تا اون بنده‌خدا هم بازی کنه. وقتی هم بقیه اعتراض کردند، ناصر گفت: ایشون هم جزو بازيكنان تیم‌مونه و باید بازی کنه. 🌼 |توی مسابقات محله ناصر بعنوان خوش‌اخلاق‌ترين بازيكن انتخاب شد و بهش یه گرمكن دادند؛ اما هیچوقت ندیدم به تن کنه... حتی یه بار ازش پرسیدم: چرا گرمکن رو نمی‌پوشی؟ ایشون هم چیزی نگفت، انا بعد از مدتی فهمیدم که گرمکن رو بخشیده به یکی از بچه‌های فقیر مدرسه... 🌼 |مسابقه داشتیم و یکی از بچه‌ها كفش مناسب نداشت. ناصر كفش ورزشی خودش رو در آورد و داد بهش. اما کفش واسه بنده‌خدا بزرگ بود. ناصر رفت و کفی خرید براش تا اندازه‌ش بشه... بهش گفتم: ناصر خودت چی می‌پوشی پس؟ گفت: خدا کریمه... بعد هم رفت و کفشای پاره‌ی اون بنده خدا رو پوشید. اون روز کفش کهنه، پاره و تنگ خیلی اذیتش کرد، حتی بعد از بازی چند جای پاش زخمی شده بود، اما دم نزد... 📚 منبع: نویدشاهد @khakriz1_ir
3.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این شهدای بزرگ تنها تعدادی از شاگردان شهید حاج‌داوود کریمی هستند... : حاج‌داوود بعد از جنگ بدون اینکه دنبال پست و مقام باشه؛ با عوارض شیمیایی عین یه کارگر ساده شروع کرد به خدمت. به گفته‌ی امیر سرتیپ دادبین، فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش: بسیاری از قطعاتی را که شهید کریمی طراحی و ساخته بود، در صنایع هوایی به خصوص در هلوکوپترسازی مورد استفاده قرار گرفت. ایشان با توجه به اینکه مشکلات شیمیایی که داشتند و در فشار و رنج بسیار بودند ولی تا آخرین لحظه تا جایی که می‌توانست سر پا بایستد، فعالیت سازندگی خود را قطع نکردند... بهترین توصیف درباره شخصیت حاج داوود کریمی همان است که رهبر معظم انقلاب در پیام مربوط به شهادت ایشان فرمودند: «اینجانب آن مرد با ایمان و ایثارگر را در همه دوران پس از انقلاب دارای صدق و صفا شناختم و آزمایش دشوار الهی در دوران ابتلا به عوارض دردناک آسیب شیمیایی را برای او هدیه‌ای معنوی برای رشد و اعتلای روحی آن شهید عزیز می‌ دانم.» ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸روایتِ صحنه‌ی شهادت محبوبه‌ دانش‌آشتیانی شهیده‌ای که زودتر از نامزدش به بهشت رسید |١٧ شهریور فرا رسید و قرار بود مردم توی میدون ژاله تجمع کنند. محبوبه یک ساعت زودتر اومد. می‌گفت: ترسیدم مامورای شاه راه رو ببندند و نتونم خودمو به جمعیت برسونم، و از این توفیق بی‌بهره بمونم... اون روز روزه گرفته بود و نورانیت خاصی داشت. دوست داشت اگه قراره شهید بشه، با زبانِ روزه به ملاقات خدا بره... توی تظاهرات هم وقتی درگیری به اوج می‌رسه، آقایون بهش گفتند: شما برید، اینجا جای شما نیست؛ اما محبوبه جواب داد: اگر اومدن اشتباهه، شما هم نباید بمونین؛ اگر هم کار درستیه، که زن و مرد نداره [ و منم می خوام باشم]... خلاصه توی همون تظاهراتِ میدان ژاله [شهدا] تیر به قلبش خورد و در جمعه‌ی بعد از ماه رمضان، با زبان روزه به شهادت رسید؛ و زودتر از نامزدش بهشت رسید... نامزدش [حسن اجاره‌دار] هم توی سنگر مبارزه موند و شد جزو انقلابیونِ پا در رکاب شهید بهشتی. تا اینکه بالاخره ایشون هم در انفجار دفتر حزب جمهوری شهید شد و به محبوبه‌ی شهیده‌ش پیوست... 📚 منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره ۲۷ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای نصبِ قطعه‌ای از سنگِ مزار امام‌رضا علیه‌السلام بر روی مزار شهید بهشتی 🎙 راوی: ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
4.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهیدی که در وصیت‌نامه‌اش نوشت: من امام‌زمان عج را دیدم... شهیدی که روی سنگ قبرش نوشته شده: اینجا خانه‌ی شهیدی است که به امید قیام مولایش آرام گرفته است 🎙 راوی: ▫️۲۶شهریور؛ سالروز شهادت مصطفی ابراهیمی‌مجد گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸 ارتباطِ عاشقانه با خدا ؛ یعنی این ... |محمد تازه می‌خواست ازدواج کنه. به شوخی بهش گفتم: خیلی دیر جنبیدی. تا بخوای ازدواج کنی و ان‌شاالله بچه‌دار بشی و بعد بچه بعدی دیگه سنت خیلی میره بالا! یه نگاه بهم کرد و این دفعه هم مثل همیشه یه حرفی زد که کلی رفتم توی فکر. بهم گفت: سید! خدا جبران کنندس. گفتم: یعنی چی؟ گفت: فکر می‌کنی برای خدا کاری داره بهم دوقلو بده؟ سیدجان، اگه نیت خدایی باشه خدا جبران کنندس... وقتی خدا بهش دوقلو عنایت کرد، تازه فهمیدم چی گفته بود... 👤خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید محمد پورهنگ 📚منبع: رجانیوز به‌نقل از دوست شهید ▫️۳۱شهریور؛ سالروز شهادت روحانی مدافع‌حرم محمد پورهنگ گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸لازم داشت؛ بخشیدمش... |عبدالحسین رو بردم تا براش کفش بخرم. سریع یه کفش معمولی و ارزون رو انتخاب ‌کرد؛ خریدیم و برگشت... اولین روز مدرسه، کفش‌های نو رو پوشید و راهی شد سمت مدرسه؛ دیگه ندیدمش تا اینکه شب وقتی وارد خونه شدم؛ یه کفش پاره نظرم رو به خودش جلب کرد. رفتم و ازش پرسیدم: حسین جان! کفشات؟! دستپاچه شد و به مِن و مِن افتاد.... بعد از چند دقیقه گفت: یه بنده خدایی کفش لازم داشت و نمی‌تونست بخره؛ برا همین کفشمو بهش دادم... اینو گفت و بعد از چند دقیقه یهو نگران ازم پرسید: بابا ناراحت شدی؟ گفتم: نه پسرم! نگران کار خودمم. نگرانِ اینکه شما دارید از ما سبقت می گیرید‌‌‌... 👤خاطره ای از زندگی سردار شهید عبدالحسین ناجیان 📚منبع: کتاب "گزارش یک مرد" صفحه ۱۳ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸خاطراتی که نشون میده آقامجید پازوکی از همون اول بهشتی بود... 🌼 |بدونِ وضو دست به هیچ کاری نمی‌زد. معتقد بود: اگه توی کاری خلل وارد میشه، یا بخاطرِ بی‌وضو بودنه، یا بخاطر صدقه ندادن برا امام‌زمان عج... 🌼 |خیلی به سادات احترام میذاشت. یادمه یه بار تلفن منزل زنگ خورد، آقامجید روی زمین نشسته بود و تلفن رو جواب داد. یه دفعه دیدم بلند شد و سلام علیک کرد و بعد نشست. تلفن رو که قطع کرد؛ ازش پرسیدم: چرا ایستادی؟ گفت: یه سید پشتِ خط بود... 🌼 |بعد از شهادت علی محمودوند؛ آقا مجید فرمانده تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) شده بود؛ اما حتی همسر و فرزندانش از مسئولیت و درجه‌ش بی‌اطلاع بودند، در این حد اخلاص داشت... 🌼 |می‌گفت: توی هرکاری سه نکته ویژه رو در نظر داشته باشید. اول اینکه به خدا توکل داشته باشید، دوم توسل به ائمه‌ی اطهار؛ و در نهایت اینکه با همه‌ی وجود تلاش کنید؛ می‌گفت: مهم نیست چقدر موفق باشی، مهم اینه که همه انرژیت رو بذاری. 🌼 |اینطور نبود که هر شب نماز شب یا مرتب قرآن بخونه. اگه می‌تونست گاهی مستحبات رو انجام می‌داد، اما به انجام واجبات خیلی مقید بود و هر کجا که بود در جاده یا خیابان، از ماشین پیاده می شد و نماز اول وقت می‌خوند. می‌گفت: سعی می‌کنم واجباتی که خدا معین کرده رو خیلی دقیق و درست انجام بدم. 🌼 |رهبر را مثل خورشید می‌دانست و همیشه می‌گفت: اگر کسی ولایت نداشته باشه، چراغ راهبر نداره. ولایت مثل خورشیدِ؛ و نمیذاره گم بشید ‌‌‌ @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: