eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.4هزار دنبال‌کننده
729 عکس
236 ویدیو
13 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 شهیدان حاج‌عباس نجفی و صادق عدالت‌اکبری رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند ان‌شاءالله امروز از این شهدای عزیز نیز؛ براتون خواهم گفت 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر مشخصات شهدا با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید خرازی؛ نابغه‌ای که با یک دست، لشکری را فرماندهی می‌کرد... 🔸۸ اسفند؛ سالروز شهادت حاج‌حسین خرازی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸 اوجِ مظلومیت فرمانده... |بعد از عملیات رمضان دچار موج‌گرفتگی شد. البته اوایل دکترها علتِ عصبانیت‌ها و بهم‌ریختگی‌های شدیدش رو نمی‌فهمیدند؛ تا اینکه بعد از چندین مراجعه به دکترهای مختلف، یکی تشخیص داد که بخاطر صدای زیاد انفجارهای جبهه دچار بیماری اعصاب و روان شده... جوری دچار حمله عصبی میشد که می‌گفت: انگار توی مغزم یه چیزی منفجر میشه... ▪️محمدِ من که آروم و بااخلاق بود، حالا گاهی جوری بهم می‌ریخت که ناخودآگاه روی بچه‌مون هم دست بلند می‌کرد؛ اما وقتی حالش خوب میشد، با گریه می‌گفت: خانوم! من تو و پسرمون رو دوست دارم. بخدا دست خودم نیست... ازم عذرخواهی می‌کرد و می‌رفت برا پسرمون اسباب‌بازی می‌خرید تا از دلش در بیاره. اما مصیبت بزرگ این نبود... ▪️محمد فرمانده بود، اما بخاطر جانباز اعصاب و روان شدن، دکترها از جبهه رفتن منعش کردند. البته جسمِ محمد سالم بود و مردم بیماری اعصاب و روانش رو نمی‌دیدند. محمد هم اجازه نمی‌داد کسی بفهمه. برا همین اون ایام که جبهه نمی‌رفت، تیکه‌های مردم شروع شد. می‌گفتند: بچه‌های ما رو فرستاده جلو گلوله، خودش سر و مر و گنده، ورِ دلِ زنش نشسته... حتی یه بار خانومی که شوهرش جبهه بود، جلومون رو گرفت و هر چه به دهنش اومد، بارمون کرد. می‌گفت: فکر کردی ما کوریم؛ نمی‌بینیم شوهرت نشسته توی خونه، بهونه آورده و جبهه نمیره؟... از این بد و بیراه‌ها طاقتم طاق شد. رفتیم مشهد بست نشستیم و از امام رضا ع شفاش رو خواستم. بالاخره آقا عنایت کرد و خیلی بهتر شد؛ آخرش هم که برگشت جبهه و به شهادت رسید... @khakriz1_ir