#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
🔹آسیاب دستی🔹
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «والجبال اوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربۀ تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشۀ پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشۀ خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایۀ نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیۀ نور
یاس یاسین که با دعای پدر
آیۀ نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستۀ دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شدهست
شرمسارم از اینکه میبینم
دست زهرا جریحهدار شدهست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچۀ بنیهاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتّفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
سنگم امّا ز غصّه آبم کرد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
قیامت است تماشای صبح دولت او
که محشریست مقامات بی نهایت او
فقط نه روز قیامت، یکایک ایام
به یُمن لیلهی قدرند زیر منت او
کسی که ماه و ستارهست گردنآویزش
شدهست نُقل دهانِ فَلَک، کرامت او
شبیه زهره کنیزش درخششی دارد
زُحل که بسته کمر گوئیا به خدمت او!
غبار درگه او فضه میشود قطعاً
عیار سنجش پیغمبران، محبت او
قیام فاطمه گرچه خمیده بود ولی،
قیامت است رکوع یکی دو رکعت او
توسلات خلائق به ذیل چادر او
امام، معتکف خیمهی امامت او
جنان ز غنچهی لبخند او شده پیدا
نهان رضای خداوند در رضایت او
خیال خاک به درک ضریح او نرسید
کشیده سرمه به چشمان عرش، تربت او
دمی که بی کفن اهل قبور برخیزند
حریر و سُندُس و اِستبرَق است خلعت او
به روی ناقهای از نور در مسیر صراط
روانه سوی جنان، محمل جلالت او
عنان ناقهی او را گرفته جبرائیل
حریر بال ملک پردهدار حرمت او
چه آبشار رفیعیست چادر زهرا
که جاری است از آن، رشتهی شفاعت او
پیمبران همگی سر به زیر اندازند
که چشم را نزند آفتاب طلعت او
در آن میانه فدک ایستاده با دلِ خون
خزان زدهست هنوز از غم مصیبت او
* *
کسی که مادر آب است حرمتی دارد
لهیب آتش دوزخ کجا و ساحت او ؟!
من از حوادث روز جزا ندارم بیم
قیامت است فقط لحظهی شهادت او
گمان کنم که اگر میخ هم شود محشور
سرش بلند نمیگردد از خجالت او
به جست و جوی حسین است در صف محشر
که مرهمی بنهد بر روی جراحت او
اگر چه محسن او هم شهید شد اما،
گلوی زخمی طفلی شده شکایت او
✍ #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
اجر و پاداش رسالت، شعلهی آذر نبود
این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود
چهرهی انسیة الحورا و ضرب دست دیو
فاطمه آخر مگر محبوبهی داور نبود؟
فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت: آه!
حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود
از فشار در همه اعضای او درهم شکست
فضه را میخواند و بالای سرش مادر نبود
دست او بشکست اما دست مولا را گشود
غیر او کس را توانِ یاریِ حیدر نبود
فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد
هیچکس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود
در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند
سنگدلتر هیچکس از قنفذ کافر نبود
قاتل بیدادگر با پا صدف را میشکست
در میان آن صدف، آخر مگر گوهر نبود
بر تسلای دل صاحبعزا گُل میبرند
گوییا اینجا ز هیزم دسته گل بهتر نبود!
«میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی
تازیانه احترام سوره ی کوثر نبود
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مدینه مرکز پیکار نابرابر بود
علی نشانه، ولی جنگ با پیمبر بود
به حفظ جان علی، فاطمه سپر گردید
قد خمیدهی او ذوالفقارِ حیدر بود
نگاه زینب کبری به غربت مادر
نگاه فاطمه بر اشکِ چشمِ دختر بود
رُخی که رنگ جسارت گرفت قرآن بود
تنی که روی زمین اوفتاد، کوثر بود
چهار کودک معصوم با تنی لرزان
دعایشان به پدر، چشمشان به مادر بود
چهل نفر به سر بضعۀ پیمبر ریخت
شرورتر ز همه «قنفذِ» ستمگر بود
برای همسر مولا نه خانه، نه کوچه
«مدینه» و «اُحد» و قبر «حمزه» سنگر بود
خدا گواست که یک ضربه بر تنش نزدند
به قصد کشتن او، ضربهها مکرّر بود
به فتح خیبر و بازوی شیر حق سوگند
که قتل دخت نبی، انتقام خیبر بود
برای فاطمه میسوخت از ازل «میثم»
که بیت بیت کتابش شرار آذر بود
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
...اما غمی دارم که آن را نیست پایانی
داغی که میسوزاندم شاید نمیدانی
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو
زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو
زهرا به مسجد رفت، اما گرم فریاد است
سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاده است
فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند
سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند؟!
زهرا اگر نفرین کند دنیا نمیماند
مسجد فرو میریزد و بر پا نمیماند
تنها نمیماند علی وقتی که زهرا هست
- پهلوی او هم بشکند - زخمی است، اما هست
سرباز مولا میشود وقتی علی تنهاست
زهراست حیدر، ای جماعت ! مرتضی زهراست
وقتی که مسجد در دل لات و هُبل شد گم
بتخانه با مسجد چه فرقی میکند مردم!
منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست
بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست
مردم ! فدک ارثیهی قانونی زهراست
آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟!
زهرای مجروحِ علی آن روز غوغا کرد
دست علی را فاطمه با خطبهاش وا کرد
حیدر به زهرا گفت: ما بی هم چه میکردیم؟!
زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم
میدانم از بس درد داری ناتوانی تو
اما عزیزم با علی باید بمانی تو
با من بیا این روزها غوغاست در خانه
زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه
همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار
حالا که اذیت میشوی کم کم قدم بردار
هم صحبت تنهائیام ! تا خانه راهی نیست
باید بمانی، بی تو حیدر را پناهی نیست
من بی تو بغضم، گریهام، فریادِ خاموشم
باید بمانی بار غم برداری از دوشم
زهرا چرا هی دست را بر گونه میگیری
زهرا بگو از مرتضایت رو نمیگیری
الجار ثم الدار میخواندی تو قبل از این
حالا چرا عجّل وفاتی میکنی تلقین
هر شب دعایت میکنم، با من بمانی کاش
زهرا بمان، شبها تو سقای حسینم باش
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
نمرودیان سرکش و اصحاب بولهب
دامن زدند آتش خشم و نفاق را
در سوخت ناگهان و جهان گریهاش گرفت
تا خواست بازگو کند این اتفاق را
در سوخت، خانه سوخت، زمین سوخت، عرش سوخت
غمنالههای سورهی کوثر شنیده شد
وقتی که خون یاس زمین را دچار کرد
پیراهن تمامی گلها دریده شد
ای ریسمان کفر که در فکر بیعتی
حبل المتین علیست؛ کجا میکشانیاش؟
او راز خلقت است؛ فراموش کردهای؟
ای بی خبر ز منزلت آسمانیاش
بعد از تو چاه شاهد بغضی عظیم بود
بعد از تو ماه در دل شب کوچهگرد شد
مردی که بود هر نفسش شادی آفرین
بعد از تو نخل از پس نخل آه و درد شد
مادر چه قدر نام قشنگی برای توست
بانو! چه قدر لایق این اسم اعظمی
حتی به بوریای تنش فکر کردهای
اصلاً تو نوحهخوان عزای محرمی
بی شک فدک مقابل چشم تو کوچک است
وقتی خدا زدهست فلک را به نام تو
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهی عالم دوام تو
✍ #سمانه_خلف_زاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
بی هوا صاعقهای صورت ماهش را زد
دست ابلیس ترک بر همهی دنیا زد
ساحل نازک رویش ردِ پایی برداشت
موج خون آمد و بر عاطفهی دریا زد
درد این است که نامرد به خود میبالید
بعد از آن روز که بر چادر زهرا پا زد
بی وجودی که قلم شرم کند از اسمش
زهر خود را به دل سوختهی زهرا زد
سند سوختنِ محسن زهرا را شیطان
پشت در با لگدی بر درِ بیت امضا زد
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#آسیاب_خانه
تخته سنگی بودهام یک روز بین کوهها
در دل یک معدن تاریک با اندوهها
زندگی میکردم اما آه، از این زندگی
سنگها هم داشتند اکراه، از این زندگی
ساکت و بی فایده، افتاده بودم یک طرف
نه عقیق سرخ بودم نه چنان دُرّ نجف
ناگهان با اتفاقی خانهام تغییر کرد
تیشهای خورد و مرا هم راهی تقدیر کرد
این سعادت قسمتم شد که به شکل آسیاب
با جهاز فاطمه رفتم به بیت بوتراب
گرچه کم بود آن جهاز اما پُر از اخلاص بود
بار سنگین جهاز فاطمه دستاس بود
شب سر سجادهاش پروانه میشد فاطمه
روز هم مشغول کار خانه میشد فاطمه
بین کار خانه دائم دل به دریا میزدم
بوسهها بر پینههای دست زهرا میزدم
هر کجا که طاقت اشک حسینش را نداشت
گاه سلمان و گهی جبریل را پایم گذاشت
آسیابم چرخ وقتی زد به دست فاطمه
دیدم عالم نیز میچرخد به دست فاطمه
در تمام سالها سنگ صبورش بودهام
شاهد هق هق زدن پای تنورش بودهام
گندمش را آرد میکردم برای بچههاش
نان که میشد سائلش میخورد جای بچههاش
من در این خانه کرامتها ز بانو دیدهام
پخت چندین قرص نان با درد پهلو دیدهام
::
دیدم آن دستی که نان میداد دست سائلین
ضربههای محکمی خورد از غلاف قاتلین
دیده بودم بتپرستی پشت در با تیشه بود
این طرف هم مادر توحید و بار شیشه بود
دست مادر شد کبود از کار افتاد آسیاب
تا ابد اما نمیافتد که آب از آسیاب
آسیاب آری به نوبت، میرسد روز تقاص
پاسخ آن سیلی محکم که زد بر روی یاس
✍ #وحید_عظیم_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
چه کسی دیده که خورشید زمینگیر شود؟!
چشمهی زندگی از زندگیاش سیر شود؟!
یک نفس آید و صد درد به همراه آید
گاه از روزنهای، سیل سرازیر شود
آهِ طفلان همه آن است اجل زود رسد
آهِ مادر همه آن است اجل دیر شود
یک نفر آه کشد، چند نفر گریه کنند
آینه چون شکند، آینه تکثیر شود
ریسمان دید به دست علی، از پا افتاد
گاهی از واقعهای تلخ، جوان پیر شود
بین دیوار و در از درد به خود میپیچید
گر که پهلو شکند، درد فراگیر شود
آتش از چار طرف حلقه به دورش میزد
وای اسیری که در این شعله به زنجیر شود
میخی _ای وای_ به در بود؛ ولی کاش نبود
تا که با هر نفس فاطمه درگیر شود
هر چه کرد از وسط شعله نشد برخیزد
شعله میخواست که پروانه زمینگیر شود
یا علی گفت و به پا خاست و در کوچه دوید
زخمهایش نتوانست عنانگیر شود
دست انداخت که جان دو جهان را نبرند
یک غلاف آمد و نگذاشت جهانگیر شود
✍ #موسی_علیمرادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
ای روزگار! چند صباحی به کام باش
بر زخم ما به جای نمک التیام باش
جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر
روح الامین! مراقب دارالسّلام باش
فریادِ بی طهارتِ نامحترم خموش
پشت دَر است طاهره با احترام باش
این هیزم از کدام جهنم رسیده است؟!
ای در مسوز مثل دلم، با دوام باش
اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است
یا نار! بهر فاطمه "برداً سلام" باش
ای آهنی که کورهی هیزم چشیدهای
دور از محلِ بوسهی خیرالانام باش
حالا که داستان فدک ناتمام ماند
ای شعر پس تو هم غزلی ناتمام باش
✍ #سیدمیلاد_حسنی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیرالمومنین_ع_غربت
زهرا شدم که روشنی خانهات شوم
با افتخار خادم کاشانهات شوم
تو شمع عشق باشی و پروانهات شوم
سنگ صبور آه غریبانهات شوم
پیش خدا ملاک، عزیز تو بودن است
بالاترین مقام، کنیز تو بودن است
ای ماه فاطمه به شب تار اباالحسن
هستم ز هرکه غیر تو بیزار اباالحسن
پای تو قبل میثم تمار اباالحسن
من سر نهادهام به روی دار اباالحسن
دل را فقط به سوی تو پَر میدهم علی
لب تر کنی برای تو سر میدهم علی
امروز جای تیغ تو، زهرا بایستد
کاری کنم زمین به تماشا بایستد
حاشا که فاطمه به مدارا بایستد
باید به احترام تو دنیا بایستد
کعبه ملاک ردّ و قبول نماز نیست
تو قبلهای؛ به قبلهی دیگر نیاز نیست
آمادهام که رفع گرفتاریات کنم
در این هوای درد، هواداریات کنم
لشکر نیاز نیست، خودم یاریات کنم
در کوچههای شهر، علمداریات کنم
پشت و پناه محکم تو دست فاطمهست
تا روز حشر پرچم تو دست فاطمهست
یک روح در وجود من و تو دمیده شد
زهرا برای یاری تو آفریده شد
حتی اگر که باد مخالف وزیده شد
از این به بعد کار به هر جا کشیده شد
بنشین و جان فاطمه سوی خطر مرو
در را اگر زدند، علی! پشت در مرو
::
در را زدند و فاطمه از جا بلند شد
آتش به جنگ آمد و دریا بلند شد
در پشت در نشست، در امّا بلند شد
ای روزگار! نالهی زهرا بلند شد
از آن به بعد بود که ماتم شروع شد
از پشت درب خانه، مُحرم شروع شد
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
دری که شد عتبات نبی به وقت اذان
دری که در پس آن سِرّ عرش گشته نهان
دری که وا شده رو به رواق عرش نجف
که رشک برده به جاهش شکوه درب جنان
دری که باب حسین است و پنجره فولاد
دری که باب خدا بوده است در دوران
به حلقهاش متوسل ملائکه همگی
به آستانهی او سر نهند پیر و جوان
دری که کعبهی آمال سدره و طوباست
ضریح چوبی حاجات عالم امکان
دریست از شجر طور هم گرامیتر
مبارک است بسوزیم در مصیبت آن
درون آتش طور است، "بسم رب النور"
که بوده جان جهان، مادر پیامبران
در آستانهی در ایستاده نبض زمین
به احترام نفسهایش ایستاده زمان
بدون واسطه با رب خود تکلم کرد
در آن مقام که نزدیکتر شد از دو کمان*
چکامههای بهاری خانه زهرا
چگونه گشته لگدکوب چکمههای خزان
منزه است از اینکه به روی خاک افتد
شده است ذکر همه کائنات "یا سبحان"
چه شد که در به روی باب حاجت افتاده
که بند آمده بعدش زبان مرثیه خوان
هزار مرتبه آتش بزن مرا، اما
مگو که فاطمه آتش گرفته؛ دور از جان
بس است صحبت میخ و غلاف، در عوضش
هزار مرتبه از قتلگاه روضه بخوان
هزار مقتل خطی ورق زدم اما
هنوز هم که هنوز است ماندهام حیران
کشید بر گلویش تیغ، شمر یا قنفذ
شکسته پهلوی او را مغیره یا که سنان
هزار جان گرامی شبیه جان حسین
فدای کشتی پهلو گرفته در کوچه ...
✍ #محسن_حنیفی
* اشاره به آیه ٩ سوره مبارکه نجم "فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ" و روایت معراج
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e