#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
از آن زمان که سوخت دَرِ خانهی علی
زهرا صبور ماند ولی دل شکسته شد
دیگر نداشت میل ملاقات با کسی
گویا دَرِ بهشت خدا نیز بسته شد
بغضی چو استخوان به گلویش شکسته بود
گرد ملال روی نگاهش نشسته بود
با آنکه دستهای بهار آورش هنوز
مانند نخلهای جوان در قنوت بود
شبها که سر به دامن سجاده میگذاشت
در اشک او صدای شکست سکوت بود
محراب بود و زمزمهی ربنای او
گسترده بود سایهی چتر دعای او
روزی که خطبه خواند به مسجد
در آن میان
غیر از نگاه مبهم و جز حیرتی نبود
کوه آب میشد از نفس گرمش ای دریغ
در آن گروه بی سر و پا، غیرتی نبود
یک اهل درد از صف آنان جدا نشد
هرگز لبی به واژهی لبیک وا نشد
او سرو راستقامت گلزار وحی بود
در سایهاش پناه، گل و خار میگرفت
شبها شهاب وار به هر کوچه میگذشت
پیمان ز همرهان وفادار میگرفت
در جستجوی جانِ حقیقت پذیر بود
یادآور شکوه حدیث غدیر بود
پیوسته داشت زمزمه با خود: که ای خدا
در راه دوست ترک سر و جانم آرزوست
تا چند گرد شهر بگردم فرشته وار
" از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست "
عادت به عطر یاس ندارند این گروه
چشمِ ولیشناس ندارند این گروه
هر چند داشت بازوی خیبرگشا، ولی
آن روز ذوالفقار علی، در نیام ماند
در چشم خود تحمل صد نیش خار کرد
تا انقلاب پای گرفت و پیام ماند
با آنکه دید آتش و گل را و خانه را
صبر علی گرفت ز دشمن بهانه را ...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
ستمگران همه از خشم، شعلهور بودند
به خون چلچله از تیغ تشنهتر بودند...
همان گروه که با دعوی مسلمانی
اسیر پنجۀ تزویر و زور و زر بودند،
همان گروه که از فیض صحبت معصوم
به زعم خود، همه اصحاب معتبر بودند
اگر نبود طلوع ستارۀ اسلام
هنوز در طلب کفر، رهسپر بودند
اگر نبود فروغ هدایت نبوی،
هنوز دشمن خونریز یکدگر بودند
بهار وحی که چشم از جهان فرو میبست،
معاشران گل، از غصه خونجگر بودند
هنوز روی زمین بود چلچراغ امید،
که این گروه در اندیشۀ دگر بودند
در سقیفه گشودند و چشم دل بستند،
تمام مدعیانی که فتنهگر بودند
چه زود خاطرههای غدیر رفت از یاد
چه زود در پی ایجاد شور و شر بودند
برای بستن دست برادر خورشید،
سپیدهدم دَم دروازۀ سحر بودند
خدا گواست که در کوچۀ بنیهاشم
ز قدر و حرمت آن خانه، باخبر بودند
ولی دریغ که آن دستهای نامحرم،
برای چیدن گل، همدم تبر بودند
بَدا به حال کسانی که روز غارت باغ
سکوت کرده و تنها نظارهگر بودند
کسی نگفت که نوغنچههای یاس کبود
درختِ طیبۀ وحی را ثمر بودند
کسی نگفت که این آیههای نورانی،
برای شوکت اسلام، بال و پر بودند...
شکست شاخۀ طوبی در آستانۀ در،
و خلق، شاهد الماسهای تر بودند
به جز حمایت از باغبان چه میکردند؟
سهچار غنچه و یک گل، که پشت در بودند...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانۀ صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
::
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفۀ آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم،
به دیر پایی شبهای انتظار قسم،
به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید
به روشنای سپیده، به نوبهار قسم،
به آشنایی غم با دل صبور علی
به روشنایی قلب امیدوار قسم،
به بیصفایی صبح مدینه بیزهرا
به بیوفایی دنیا، به شام تار قسم...
به آتش دل مسکین، به آه سرد اسیر
به اشک چشم یتیم و به چشمهسار قسم
اگر چه قلب جهان غرق در جراحت شد
شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
🔹آسیاب دستی🔹
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «والجبال اوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربۀ تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشۀ پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشۀ خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایۀ نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیۀ نور
یاس یاسین که با دعای پدر
آیۀ نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستۀ دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شدهست
شرمسارم از اینکه میبینم
دست زهرا جریحهدار شدهست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچۀ بنیهاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتّفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
سنگم امّا ز غصّه آبم کرد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار میداند
دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشهی چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهارِ زندگیام در خزان نشست؛ بیا!
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی،
به جز تو با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش بردار
پسر که بیخبر از مادرِ جوانش نیست...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
☘غزلی به یاد ماندنی از استاد #غلامرضا_سازگار
کلیم اگر دعا کند، بی تو دعا نمیشود
مسیح اگر شفا دهد، بی تو شفا نمیشود
گرد حرم دویدهام، صفا و مروه دیدهام
هیچ کجا برای من، کرب و بلا نمیشود
کسی که گشت گرد تو، گرد گنه نمیرود
پیرو خط کربلا، اهل خطا نمیشود
جز سر غرق خون تو، که شد چراغ قافله
رأس بریده بر کسی، راهنما نمیشود
ای بدن تو غرق خون! ای سر و روت لاله گون!
با چه خضاب کردهای!؟ خون که حنا نمیشود!
کرببلا و کوفه شد، سخت به عترت ولی
هیچ کجا به سختیِ شام بلا نمیشود
چوب به دست قاتلت، سوخت و گفت این سخن
جای سر بریده در، طشت طلا نمیشود
سوز درون «میثمت» بوده شراری از غمت
ورنه ز شعرش این همه، شور به پا نمیشود
☘استقبال استاد #محمدجواد_غفورزاده (شفق) از غزل فوق:
حسین ای که از غمت، دلم جدا نمیشود
روح بدون عشق تو، رنگ خدا نمیشود
کسی بدون نام تو، بی خبر از قیام تو
بی مدد پیام تو، غم آشنا نمیشود
قسم به آبروی تو، به سرخی گلوی تو
که بی ولای تو ز ما، خدا رضا نمیشود
وقت نماز عاشقی، در عرفات کوی تو
غیر بهشت روی تو، قبلهنما نمیشود
"گرد حرم دویدهام، صفا و مروه دیدهام
هیچ کجا برای ما، کرببلا نمیشود"
مشتری وصال تو، شیفتهی جمال تو
عاشق خط و خال تو، اهل خطا نمیشود
آنکه به سینه میزند، دم از مدینه میزند
ذکر و نماز صبح او، هیچ قضا نمیشود
حسین در همین جهان، تو را بهشت میبرد
منتظر شفاعت و، روز جزا نمیشود
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
جز او بقيع، زائر خلوتنشين نداشت
در کوچهباغ مرثيهها خوشهچين نداشت
نجواي غمگنانهی اين مادر صبور
تأثير، کمتر از نَفَس آتشين نداشت
جز چشم او که چشمهی احساس شد، کسی
يک آسمان ستاره به روی زمين نداشت
با آن که خفته بود به خونْ باغ لالهاش
از شِکوِه کمترين اثري بر جبين نداشت
بعد از به دل نشاندن داغ چهار سرو
دلبستگی به واژهی ام البنين نداشت
میگفت اي دلاور نستوه! اي رشيد!
خورشيد نيز صبر و رضا بيش از اين نداشت
عباس من! که لالهی عباسی مني
اي کاش دل به داغ فراقت يقين نداشت
عباس من! شنيدهام افتادهاي ز اسب
تاب تحمل تو مگر صدر زين نداشت؟
بر دست و بازوي تو علي بوسه داده بود
کس چون تو بازوان غرورآفرين نداشت
والله، بعد زمزمهی «اِن قطعتموا»
چشم تو اعتنا به يسار و يمين نداشت
تا موج نخلها ز حضورت به هم نخورد
درياي غيرت اين همه اوج و طنين نداشت
تو، ماه من نه! ماه بني هاشمي؛ ولي
پيشاني بلند تو اين قدر چين نداشت
وقتي حسين بر سرت آمد که يک نظر
چشم تو تاب ديدن آن نازنين نداشت
چشمان بستهی تو پُر از راز عشق بود
پایان زندگانیات آغاز عشق بود
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
صبح طلوع زهرۀ زهرا رسیده است
پایان ظلمت شب یلدا رسیده است
ای روزگار، دورۀ هجران تمام شد
یعنی برات وصل به امضا رسیده است
بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان
ای باغ گل، زمان تماشا رسیده است
عطر گل محمدی از مکه میوزد
فصل گل و تبسم گلها رسیده است
تا آنکه غرق نور شود آسمان وحی
ماهی به نام اُمّ اَبیها رسیده است
آمد ندا: «فَصَلِّ لِرَبِّک» حبیب ما
محبوب ما! حبیبۀ دلها رسیده است
بر دفتر تبسم کوثر نوشتهاند
آیینۀ تجسّم طاها رسیده است
قفل حدیث قدسیِ لولاک باز شد
امشب کلید حلّ معما رسیده است
امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت:
مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است
مرضیهای که سورۀ انسان مدیح اوست
انسیهای به جلوۀ حورا رسیده است
هر کس رسیده است به هر رتبه و مقام
از پرتو ولایت زهرا رسیده است
یعنی که آدم صفیالله از این طریق
کمکم به عِلمِ «عَلَّمَ الاَسما» رسیده است
از چشمۀ کرامت زهرای اطهر است،
فیضی اگر به مریم و حوّا رسیده است
تا بنگرد کلیم، تجلّای طور را
اشراق او به سینۀ سینا رسیده است...
زهرا که هر شب از دل محراب تا سحر
نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است
زهرا که سر به سجدۀ شکر خدا گذاشت
آوازهاش به مسجدالاقصی رسیده است
زهرا که چون به خطبه صدایش بلند شد
پژواک او به عالم بالا رسیده است
زهرا که «اِنَّ اَکرَمَکم» ترجمان اوست
در بندگی به قلّۀ تقوا رسیده است
زهرا که در مقام رضا، مجتبای او
تا بیکرانِ صبر و مُدارا رسیده است
زهرا که در مقام شهادت، حسین او
از کربلا به «لیلةالاسری» رسیده است
زهرا که در جبین درخشان زینبش
ایمان به رتبههای تجلّا رسیده است...
ما مثل قطره، دست به دامان کوثریم
دریاست قطرهای که به دریا رسیده است...
تنها نه مِهر فاطمه آرام جان ماست
عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است
ای دل، نظر به پنجرههای بقیع کن
پایان کار عشق به اینجا رسیده است...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
...صبح شور آفرین میلادت
لحظهها چون فرشتگان شادند
چار تن بانوی بهشتی هم
گل فشاندند و دل ز كف دادند
داد فرمان، خدا به پیغمبر
كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر»
مثل «حوا» شمیم جنّت را
«مریم» آنجا به یك اشاره گرفت
بوسه بر خاك پایت «آسیه» زد
دامنت را به شوق، «ساره» گرفت
جز تو ای معنی «كلام الله»
كیست شایستۀ «سلام الله»؟
ای وجودی كه در كمال شهود،
هستیات نورِ عالَمِ غیب است
نام پاک تو بیوضو بردن
نزد اصحابِ معرفت، عیب است
با علی نُه بهار پیوستی
دَرِ خواهش به روی خود بستی
به خدا، خانۀ گِلین تو را
اشتیاق حبیب، پُر كردهست
عطر ناب «لِیُذْهِبَ عَنكُم»
بوی«امَّن یُجیب» پُر كردهست
حلقه زد گرد چهرهات چون ماه
هالۀ «اِنَّما یریدُ الله»
لطف سرشارت، ای عصارۀ وحی
خستگان را به مهر، تسكین داد
تا سه شب، قوت خویش را هرشب
به یتیم و اسیر و مسكین داد
در شگفت از تو قدسیان ماندند
سورۀ نور و هل اتی خواندند
چه كسی میبَرد گمان كه خدا
به كنیز تو رتبۀ كم داد؟
فضه شد میهمان مائدهای
كه خدا پیش از این به مریم داد
میتوان با محبت تو رسید
به رهایی، به روشنی، به امید
نیمهشبها كه در دل محراب
ذكر آیات نور داشتهای
ای نمازت نهایت معراج!
عرش را پشت سر گذاشتهای
باغ سجاده غرق عطر تو بود
همه آفاق، زیر چتر تو بود
صلح سبز «حسن» كه جاری شد
چشمه در چشمه از پیامت بود
نهضت سرخ روز عاشورا
شعله در شعله از قیامت بود
خطبه را زینب از تو چون آموخت
سخنش ریشۀ ستم را سوخت
ای دلت در كمال بی رنگی
از همه كائنات، رنگینتر!
بود بار امانت از اول
روی دوشت ز كوه، سنگینتر
تو منزّهترینِ زنهایی
بر بلندای نور، تنهایی
با همان دست عافیتپرور
كه پرستاری پدر كردی،
از امام زمان خود، یاری
در هیاهوی پشت در كردی
سُرمۀ دیده، خاک پایت باد
همۀ هستیام فدایت باد...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
صبح طلوع زهرۀ زهرا رسیده است
پایان ظلمت شب یلدا رسیده است
ای روزگار، دورۀ هجران تمام شد
یعنی برات وصل به امضا رسیده است
بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان
ای باغ گل، زمان تماشا رسیده است
عطر گل محمدی از مکه میوزد
فصل گل و تبسم گلها رسیده است
تا آنکه غرق نور شود آسمان وحی
ماهی به نام اُمّ اَبیها رسیده است
آمد ندا:«فَصَلِّ لِرَبِّک» حبیب ما
محبوب ما! حبیبۀ دلها رسیده است
بر دفتر تبسم کوثر نوشتهاند
آیینۀ تجسّم طاها رسیده است
قفل حدیث قدسیِ لولاک باز شد
امشب کلید حلّ معما رسیده است
امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت:
مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است
مرضیهای که سورۀ انسان مدیح اوست
انسیهای به جلوۀ حورا رسیده است
هر کس رسیده است به هر رتبه و مقام
از پرتو ولایت زهرا رسیده است
یعنی که آدم صفیالله از این طریق
کمکم به علمِ «عَلَّمَ الاَسما» رسیده است
از چشمۀ کرامت زهرای اطهر است،
فیضی اگر به مریم و حوّا رسیده است
تا بنگرد کلیم، تجلّای طور را
اشراق او به سینۀ سینا رسیده است...
زهرا که هر شب از دل محراب تا سحر
نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است
زهرا که سر به سجدۀ شکر خدا گذاشت
آوازهاش به مسجدالاقصی رسیده است
زهرا که چون به خطبه صدایش بلند شد
پژواک او به عالم بالا رسیده است
زهرا که «اِنَّ اَکرَمَکم» ترجمان اوست
در بندگی به قلّۀ تقوا رسیده است
زهرا که در مقام رضا، مجتبای او
تا بیکرانِ صبر و مُدارا رسیده است
زهرا که در مقام شهادت، حسین او
از کربلا به «لیلةالاسری» رسیده است
زهرا که در جبین درخشان زینبش
ایمان به رتبههای تجلّا رسیده است...
ما مثل قطره، دست به دامان کوثریم
دریاست قطرهای که به دریا رسیده است...
تنها نه مِهر فاطمه آرام جان ماست
عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است
ای دل، نظر به پنجرههای بقیع کن
پایان کار عشق به اینجا رسیده است...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
باز امشب دل ره دیگر گرفت
مرغ عشق و آرزوها پر گرفت
پر گرفت از بزم اُنس خاکیان
تـا حضور خلوت افـلاکیان
دید آنجا محفلی لبریز نور
با صفاتر از تجلّیگاه طور
از کران تا بیکران دریای ناز
شور و حال و جذبۀ راز و نیاز
قدسیان سرمست صهبای طهور
عرشیان سرشار از شادی و شور
موج شادی بود آنجا در خروش
تا شنید از هاتف غیب این سروش
این که هر سو لاله و گل چیدهاند
چون «هلال ماه نو» را دیدهاند
ماه نو، آهسته هر جا میگذشت
نقره میپاشید بر صحرا و دشت
تا رسید آن شب که در تقدیر بود
هر ستاره بر لبش تقدیر بود
گفت من آئینۀ حیرانیام
ماه زیبای جمادی الثانیام
ماهم اما مهربان اما صبور
ماه رحمت ماه بسم الله نور
ماه تسبیح و دعا، ماه درود
ماه گلبانگ اذان، ماه سرود
ماه اُنس با خدا، ماه طلب
ماه عرض حاجت و عرض ادب
ماه در راه نیایش، جِدّ و جَهد
با عنایات خدا، تجدید عهد
ماه رحمت، ماه عفو و التفات
ماه پیش رویِ ما، راه نجات
ماهِ با یک گل، جهان گلشن شدن
چشم جانِ مصطفی روشن شدن
ماه بر اندوه و غمها خاتمه
ماه زهرای مطهر، فاطمه
ماه روی از دیگران، بر تافتن
پرتویی از مهــر زهرا یافتن
ماه روحانی شدن، نوری شدن
همدم «اقبال لاهوری» شدن
آنکه دُرّ و گوهر نایاب سُفت
آنکه از سوز درون نالید و گفت:
«مریم از یک نسبت عیسی عزیز»
«از سه نسبت حضرت زهرا عزیز»
«نور چشم رحمةٌ للعالمین»
آن امام اولین و آخرین»
«بانوی آن تاجدار هل اتی»
مرتضی مشکل گشا، شیر خدا»
«مادرِ آن قافله سالار عشق»
«مادر آن محور پرگار عشق»
«مزرع تسلیم را حاصل بتول»
«مادران را اُسوۀ کامل بتول»
کیست زهرا؟ مظهر شرم و عفاف
ذرّهای مهرش، دو عالم را کفاف
کیست زهرا؟ فضّه را آموزگار
برترین مرد آفرین روزگار
کیست زهرا؟ پای تا سر معرفت
مریمــی با یازده عیسی صفت
عشق و ایمان جلوۀ احساس او
آفرینش غــرق عطر یاس او
دست او تا آسیا گردان شدهست
عالَمی او را بلاگردان شدهست
همّتش والاتــر از اوج فَلَــک
نیّتش صافــیتـر از روح ملک
در وجودش چشمۀ خیر کثیر
نذر مسکین و یتیم است و اسیر
بهترین آئینۀ انفاق او
«لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ»
کیست زهرا ؟ مادر صلح و قیام
بر لبش هــر واژه دارای پیام
صلح سبز مجتبـی، تدبیر اوست
نهضت سرخ حسین از شیر اوست
کیست زهرا؟ آن که با حُسن قبول
بوده از خُــردی پرستـار رسول
پا به پای آن پیام آور، به ناز
دَرنَوردیده، رهی دور و دراز
با پدر، همداستان در جنگها
رهسپر، فرسنگها بر سنگها
شسته خون از دست و پای باب خویش
چشم پوشیده ز خورد و خواب خویش
آری از دلدادگان یاری خوش است
از پرستــوها پرستاری خوش است
او چــو پروانــه، پیمبر، شمع بود
هر چه خوبی، در وجودش جمع بود
از تعلّقها جدا شد فاطمه
در اُلوهیّت فنا شد فاطمه
چون همای قدسی آن فرخنده فال
رفت تــا اوج تعــالـی و کمال
سنگـر حقِّ «ولیّ الله» شد
آدمیّت را، چـراغ راه شد
✍️ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e