eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
416 ویدیو
30 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
قیامت است تماشای صبح دولت او که محشری‌ست مقامات بی نهایت او فقط نه روز قیامت، یکایک ایام به یُمن لیله‌ی قدرند زیر منت او کسی که ماه و ستاره‌ست گردن‌آویزش شده‌ست نُقل دهانِ فَلَک، کرامت او شبیه زهره کنیزش درخششی دارد زُحل که بسته کمر گوئیا به خدمت او! غبار درگه او فضه می‌شود قطعاً عیار سنجش پیغمبران، محبت او قیام فاطمه گرچه خمیده بود ولی، قیامت است رکوع یکی دو رکعت او توسلات خلائق به ذیل چادر او امام، معتکف خیمه‌ی امامت او جنان ز غنچه‌ی لبخند او شده پیدا نهان رضای خداوند در رضایت او خیال خاک به درک ضریح او نرسید کشیده سرمه به چشمان عرش، تربت او دمی که بی کفن اهل قبور برخیزند حریر و سُندُس و اِستبرَق است خلعت او به روی ناقه‌ای از نور در مسیر صراط روانه سوی جنان، محمل جلالت او عنان ناقه‌ی او را گرفته جبرائیل حریر بال ملک پرده‌دار حرمت او چه آبشار رفیعی‌ست چادر زهرا که جاری است از آن، رشته‌ی شفاعت او پیمبران همگی سر به زیر اندازند که چشم را نزند آفتاب طلعت او در آن میانه فدک ایستاده با دلِ خون خزان زده‌ست هنوز از غم مصیبت او * * کسی که مادر آب است حرمتی دارد لهیب آتش دوزخ کجا و ساحت او ؟! من از حوادث روز جزا ندارم بیم قیامت است فقط لحظه‌ی شهادت او گمان کنم که اگر میخ هم شود محشور سرش بلند نمی‌گردد از خجالت او به جست و جوی حسین است در صف محشر که مرهمی بنهد بر روی جراحت او اگر چه محسن او هم شهید شد اما، گلوی زخمی طفلی شده شکایت او ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شاهد مثال نور خداوند بی‌مثال! تلمیح آیه‌های نبی! شعر نیک فال! تسنیم اشک‌های علی در نماز شب! آه ای غدیر در جریان! کوثر زلال! عالم برای دیدن نورت تمام کور حتی به طورِ وصف تو باشد کلیم لال جاروکش مسیر تو شد بال جبرئیل می‌زد ملک برای همین رتبه بال بال ای قبّه‌ی توسل قدیسه‌های پاک! امن یجیب ادعیه و حاجت محال! سرمایه‌ی خدیجه شد آغوش گرم تو مریم، کمینه خادمِ تو در پی کمال اصلاً خدا برای تکامل در انبیا از نعمت محبت تو می‌کند سؤال ای صورت تو صورت افلاک را ثبات! ای قامت خمیده و بانی اعتدال! باید شکست از غم تو همچنان رکوع وقتی که روضه خوان قدت می‌شود هلال از رنج صورت تو، جهان رنج دیده است وجه خدای عزّوجل! ماه بی زوال! راه خدا تویی و کسی بسته راه را ما بین فرش و عرش، تویی راه اتصال آیینه‌ی جمال علی، که شدی کبود آیینه‌ی ترک ترک ربّ ذوالجلال همراه گوشواره‌ی تو قلب ما شکست هنگام غیرتی شدن طفل خردسال او داد می‌زند که "نزن مادر مرا" نه چادرش، حجاب خدا گشته پایمال در شرح روضه‌ی تو کنایه چنین نوشت معنای نازکی که ندارد به جز خیال ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی که جنگ داس با گل در بگیرد گلخانه را اندوه سرتاسر بگیرد بر طعنه‌های تند و تیز داس لعنت نگذاشت یاس خانه برگ و بر بگیرد مشتش گره کرده، سرش فریاد می‌زد بنچاق را می‌خواست از مادر بگیرد جای گلاب از آن گل آتش گرفته با ضربه‌اش، می‌خواست خاکستر بگیرد یک گوشواره عهد را با گوش بشکست امکان ندارد عهد خود از سر بگیرد بر غیرت پوشیه‌اش برخورد بانو باید تقاص از رنگ نیلوفر بگیرد با گریه‌های مجتبی برگشت مادر می‌خواست روحش بین کوچه پر بگیرد بی اعتنا بر خاک چادر باز پاشُد باید که طفل خویش را در بر بگیرد می‌رفت خانه باغبان تنها نماند تا رنگ لاله پهلوی بستر بگیرد او اشک چشم مرتضی را پاک می‌کرد اینگونه جام از ساقی کوثر بگیرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برپا شده بساط عزای طهور تو باران نشسته کنج نگاه نمور تو ای شاخه‌ی شکسته و طوبای سوخته موسی نشسته فیض بگیرد زطور تو خورشید پشت ابر، تو را گریه می‌کند وقتی که زیر پوشیه‌ها رفت نور تو آیینهٔ ترک ترک روی طاقچه تصویری است از وجنات غرور تو گندم ... نه! غصه در دل دستاس ریختی این روزها که او شده سنگ صبور تو بانو مرو! بمان که مسیحای خانه‌ات دارد حیات از نفحات حضور تو قطعاً دوباره قلب علی گرم می‌شود با گرمی دوبارهٔ قلب تنور تو در کوچه از جبین، عرق شرم پاک کرد دست طناب بسته‌ی مرد غیور تو سادات واژه‌ها! همه دق مرگ می‌شوند هنگام شعر کوچه و شرح عبور تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کعبه به چشمش می‌کشد خاک درش را باران تلاوت می‌نماید کوثرش را روزی رسان خلوت قدیسه‌ها اوست وقتی به لب دارند نام اطهرش را ممسوسه‌ی ذات خداوند است بانو ریسیده‌اند از نور یعنی معجرش را حوریه‌ای می‌گستراند زیر پایش وقت عبور از کوچه‌ها بال و پرش را کوچه دو رکعت روضه می‌خواند؛ امامی در دست دارد دست‌های مادرش را در دست دارد دست‌هایی را که می‌چید چون باغبان گل بوسه‌ی پیغمبرش را ناگاه رنگ آسمان‌ها نیلگون شد مردی خدانشناس بسته معبرش را مردی که بویی از حیا هرگز نبرده بی شک لگد کرده غرور شوهرش را ریحانه‌ی نازک‌تر از گل، زخم خورده است داسی به یغما می‌برد برگ و برش را چشمش گره از کار حیدر باز می‌کرد بسته‌ست سیلی چشم مریم‌پرورش را درّ نجف می‌ریزد از چشم امامی از خاک بردارد چگونه گوهرش را مادر به خانه می‌رود اما پس از این از درد با دستار می‌بندد سرش را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
واژه‌ها سوگوار واژه‌ی نور واژه‌ای سر به روی زانو داشت واژه‌ای فاش روضه می‌خواند و واژه‌ای دست روی پهلو داشت کوچه‌ها رنگ نیلگون بر تن روضه را با اشاره می‌خواندند گاه گاه از زبان یک کودک گاه از گوشواره می‌خواندند پاره‌های دل فدک نامه چه غریبانه اشک می‌سفتند روضه‌ها را به هم در گوشی چادر و گوشواره می‌گفتند هق هق گوشواره‌اش گم شد در هیاهوی کینه‌ها ناگاه چادرش آه می‌کشید از دل ناله می‌زد وقار "یا اماه" آب می‌شد ز شرم تیغ علی سپر مرتضی ز کار افتاد رنگ پاییز روی گلبرگ مریمِ دائماً بهار افتاد ارث اشک حسن به ما برسد در فدک باغ لاله می‌روید اشک از چشم کودک شیعه چون شود هفت ساله می‌روید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از آسمان علی یک هلال مانده فقط چهار زهره‌ی آشفته‌حال مانده فقط بگو سروده‌ی نازکتر از خیال چه شد از آن قصیده‌ی زیبا، خیال مانده فقط از آن همه غزل دلگشا چه شد امروز "مرا به جان حسن کن حلال" مانده فقط برای گریه‌ی تو غیر بیت الاحزانت اذان مرثیه‌های بلال مانده فقط جلالت تو زمین خورد بین آن کوچه گل بنفشه به قاب جمال مانده فقط فقط تویی سبب اتصال عرش به فرش که جای دست تو، بر روی شال مانده فقط چگونه دست شکسته دلیل مرگ کسی است؟ هزار روضه در این یک سؤال مانده فقط به ذهن قبر، مقامات تو نمی‌گنجد به روی شانه‌ام امری محال مانده فقط ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوثر گرفته رتبه از اشک زلالش محشر شکوه جلوه‌های بی‌مثالش باغ فدک، یعنی قدمگاهش به هرجا رضوان، گل ریحانه‌ی باغ خصالش "ناد علی" ارزنده شد چون ذکر او بود بخشیده زهرا جان خود را در قبالش در خطبه‌اش نام علی را مدح می‌کرد هر چند خیلی فاطمه بد بود حالش لعنت به آن که نامه‌اش را پاره کرده لعنت به آن که پا نهاده روی بالش دل در حریم چادر او آرمیده آن حرمتی که کوچه کرده پایمالش چادر، پریشانِ غروری که لگد شد پوشیه، گریانِ کبودی جمالش من می‌نویسم چارده دفعه لگد زد بر چادری که جان احمد بود و آلش حوریه دارد درد حتی بعد مرگش یعنی نشد مرهم به زخمش ارتحالش ما سوگوار روضه‌ی مردی غیوریم مردی که سیلی خورد در کوچه عیالش یک دم تصور کن که ناموست بیفتد باید بمیرد مرد، حتی با خیالش حق می‌دهی که مرد زود از پا بیفتد بانوی او حتی نبوده بیست سالش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کسی که ناد علی بوده است هر نَفَسَش جهان خلاصه شده با شکوه، در نفسش از اینکه او نفس مرتضی است دانستم ز کوچه‌های نجف می‌کند گذر نفسش به یک دمش شده زنده دو صد مسیحا دم از عمر آدم و نوح ارجمندتر، نفسش دم اذان بنشیند خدا مقابل او که عرش را بکند باز مفتخر، نفسش فلک به نفحه‌ی تسبیح فاطمه زنده است دلیل خلق مَلَک تا بنی بشر، نفسش رواست شیعه اگر جان دهد در این روضه که بند آمده از درد، پشت در، نفسش کسی به بند کشیده است دست مولا را که بند آمده بانوی خون جگر نفسش به روی پیرهنش لاله می‌دمد هر دم از عمق حادثه‌ای می‌دهد خبر، نفسش بگو به میخِ درِ خانه شرح قصه دهد چرا بریده بریده است و مختصر نفسش :: حسین هم، نفس فاطمه است در گودال که زیر چکمه‌ی شمر است در خطر، نفسش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادر ما جان عالم بود، اما جان نداشت غیر زخم این روزها درخانه‌اش مهمان نداشت گریه بود و گریه بود و گریه بود و گریه بود زندگی این روزها در خانه‌اش جریان نداشت موجب تسکین هر دردی است نام فاطمه درد او آغاز که می‌شد دگر پایان نداشت بسم رب النور می‌سوزد میان تب چرا نسخه‌ی ایجاد عالم نسخه‌ی درمان نداشت گیسوان کودکانش روضه‌دار شانه بود عالم هستی گمانم سلسله‌جنبان نداشت خانه‌اش را او مرتب کرد روز آخری عالم لاهوت هم گویا سر و سامان نداشت بشکند پایی که روی چادر او راه رفت چادر او ارج و قربی کمتر از قرآن نداشت بشکند دست کسی که روی مادر شد بلند خاک بادا بر سر آن که به او ایمان نداشت تازیانه بر تن بی جان زدن انصاف نیست دشمنش به وجد می‌آمد چرا وجدان نداشت؟؟!! مادر ما رفت از دنیا ولی دلشوره داشت کاش دلشوره برای پیکری عریان نداشت... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دارد بهشت از نور او روی نکو را طوبی گرفته هدیه از او آبرو را بر شانه‌ی او تکیه کرده مرتضی هم داده قوام این قامت خم وحدهُ را آری صداق آیه‌ی تطهیر، آب است او معتبر کرده‌ست کوثر را وضو را از چه تنش را پنج دفعه غسل دادند او که زلال طهر بوده‌ست و طهورا تسنیم هم هنگام غسلش گریه می‌کرد خون گریه کرده سلسبیل، این شستشو را دیگر نیامد بند، خون زخم بانو شستند زیر پیرهن رازی مگو را در حائر بازوی او آب ایستاده از دور می‌باید زیارت کرد او را عرش خدا هم آستین بین دهن داشت او هم فرو خورده‌ست این بغض گلو را ماندیم ما در آب و آتش تا قیامت آتش کشیدند این بهشت آرزو را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حدیثی نقل باید کرد از لولاک بالاتر که نورش لیله‌ی قدر است و از ادراک بالاتر طهورای وجودش قبل از این عالم زبانزد شد طلوع نور او سوغاتی معراج احمد شد قدم رنجه نموده در جهان تأثیر بگذارد قدم بر روی چشم آیه‌ی تطهیر بگذارد جهان پُر نور شد از روشنای صبح لبخندش مه و خورشید حیران کرامات گلوبندش خدیجه در سلوک نور، وقتی رهسپارش شد در آغوشش گرفت و سال‌ها خدمتگزارش شد خدا بر گنج عصمت دُرُّ و مروارید بخشیده به یُمن فاطمه بر عالمی توحید بخشیده کسی که از ازل در آسمان ام ابیها شد همان آیینه‌ای که مادر اسماء حسنی شد خدا پرده‌نشین منزلش کرده است عصمت را به او بخشیده بین رقعه‌ای حکم شفاعت را بهشت از عطر بانو وام می‌گیرد شمیمش را پیمبر بوسه می‌زد دائماً دست کریمش را قَدَر را مشت کرده ریخته در بین دستاسش قضا تقدیر شد بین قنوت گرم احساسش گلی نازکتر از گل، خلق کرده خیل حورا را همان نوری که بخشیده‌ست معنا لفظ "زهرا" را تلألو داشته روزی سه دفعه زُهره بر حیدر تجلی می‌کند کوثر فقط بر ساقی کوثر سپیده‌دم سپید و ظهر، زرد و عصرها حمرا بخوان روح القدس ذکرِ: "وَ ما ادراک ما زهرا" چه اشراقی جمالش بر امیرالمؤمنین دارد که از نور حسینش این تجلی در جبین دارد نگین بارگاه عرشی‌اش یاقوت حمرا شد زبرجد میوه‌ی این شاخسار سبز طوبی شد شده او حجت الله علی الاطلاق معصومین تمام دردها را نام بانو می‌دهد تسکین خبردار است زهرا از "بما کان" و "بما کائن" تجلی کرده واجب گوییا در قالب ممکن "الهی بعلیٍ" را صد و ده بار میخواند قنوتش نیمه شب "الجار ثم الدار" میخواند خدا هر لحظه در عرشش به این قدیسه می‌نازد که با اکسیر چشمش از غباری فضه می‌سازد به زیر پای او فرش از پَرَش جبریل گسترده یهودی رو به سوی چادر او سجده آورده پناه آسمان وقتی که باشد چادر زهرا نباشد واژگان خاکی ما در خور زهرا سیاه چادرش باشد شب شعر غزل‌خیزی به غیر از چادرش هرگز نباشد دست‌آویزی بگو نورٌ علی نور است، چون چادر کند بر سر شکوه ریشه‌های چادر او پهن در محشر تمام عالم هستی، شبیه مرد نابینا همیشه دور از درک وجود نوری زهرا عوالم مثل تسبیحی که باشد در کف بانو ظهور علم یعنی صفحه صفحه مُصحف بانو مَلَک از مریم چشمان او انجیل می‌خواند نبی با مصحف پیشانی‌اش ترتیل می‌خواند نگو که سرور مریم بگو که "بل هیَ اعظم" همان که خلقتش بوده‌ست قبل خلقت آدم برای خاک‌بوسی درش روح الامین آمد به حال "اُدخلوها بِسلامٍ آمنین" آمد ملائک صف به صف خدمتگزار خانه‌ی بانو که عزرائیل هم اذن شرفیابی گرفت از او مقامات نبوت با کراماتش شود کامل به نانِ دست‌ْپخت او تمام انبیا سائل حکایت می‌کنم آن جود مافوق تصور را بگویم از عنایاتش، بخوانم روضه‌ی حُر را به این درگاه هر کس منتسب شد، مرتبت دارد که فرمودند صد جا مِهر زهرا منفعت دارد قیامت خواب دیده شب به شب فصل حضورش را که تشریفش گلستان می‌کند راه عبورش را شفیعی که سوار ناقه‌ای از نور می‌آید رخش زیر پَر حوریه‌ها مستور می‌آید * * شفق، ناخوانده مهمان رُخِ آن ماه طلعت شد چنان که ماه، روی خاک افتاد و قیامت شد جلال گوشواره بر زمین افتاد و خاکی شد شکست و ابتدای ماجرای دردناکی شد لگد می‌خورد بر احساسِ مانند گل یاسش امان از دست آن همسایه‌های قدرنَشناسش خبر از ماجرای کوچه تنها قاصدک دارد حسن با کوچه و دیوار رازی مشترک دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e