eitaa logo
ارتباط موثر
1.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
410 ویدیو
8 فایل
مسیری برای یادآوری و تداوم مطالعه و آموختن مهارت‌های توسعه فردی به خصوص مهارت‌های ارتباطی مربوط به دوره‌های ارتباط موثرِ حجة الاسلام مخدوم این‌کانال با هدف تامل و به کارگیری مهارت‌ها، در هفته به طور متوسط با سه مطلب کاربردی به روز رسانی می‌شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
در روزهای گذشته توفیق شد به دعوت استاد ارجمند جناب آقای دکتر آذربایجانی، یک جلسه کلاس ویدئویی با عنوان: "حمایت عاطفی و ارتباط موثر با بیماران" جهت جهادگران سلامت ، ارائه و ضبط شد تا به همراه چند سرفصل دیگر در قالب دوره فشرده آموزش مجازی به این بزرگواران تقدیم شود. در صورتی که همراهان محترم در این زمینه فعالیت دارند و تمایل داشته باشند فایل صوتی این کلاس از دفتر ریاست مرکز ملی پاسخگویی قابل دریافت است. علی مخدوم
🔸آیا فکر می‌کنید خوشحالی و شادی یک نیروی بیرونی است؟ 🔸آیا فکر می‌کنید نمی‌توانید احساس شادی کنید؟ 🔸آیا فکر می‌کنید در شرایطی که کشورمان دچار نگرانی‌های گوناگون است و یا در شرایط شخصی مان، نمی‌توان شاد بود؟ «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» (یونس، ۵۸)؛ «بگو به فضل و رحمت خداست که [مؤمنان] باید شاد شوند و این از هرچه گرد می‌آورند بهتر است». به خاطر داشته باشیم: 🔹 در زندگی معمولا غمگین بودن ساده تر از شاد بودن است، به خصوص هنگام گرفتاری‌ها و مشکلات، ساده‌ترین راه غمگین شدن و حتی افسردگی کردن است. 🔹 شاد بودن یک انتخاب است؛ و گاهی ما گمان می کنیم که چنین انتخابی نداریم و راهی جز آزرده شدن پیش روی ما نیست. 🔹شادی زمینه ساز امیدواری و پشتکار و هدف داری در زندگی است. 🔹شادی به معنای نداشتن مشکل، سرخوشی و بی‌خیالی و یا ندیدن آسیب ها نیست؛ بلکه به معنی امید و ایمان به هدفی روشن و حقیقی و متعالی ، در پیش رو است. https://eitaa.com/ertebatmoaserdini
❇️یک داستان مردي گرسنه و فقير از راهي عبور مي كرد و با خود می گفت: «خداي من چرا من بايد اينگونه گرسنه باشم. من بنده تو هستم و امروز از تو غذايی مي خواهم. تو به من دندان داده اي ، نان هم بايد بدهی.» همانطور كه با خود در فكر بود به رودخانه ای رسيد. او به امواج رودخانه نگاه مي كرد و در افكار مريض و پر از درد خود غرق بود. ناگهان از دور برقی به چشمانش زد. خيلی خوشحال شد. فكر كرد كه حتما سكه طلايی است كه خدا براي او فرستاده تا او سير شود. به سمت نور دويد تا زودتر سكه را بردارد و با آن غذایی بخرد. اما هر چه قدر نزديك تر می شد نااميدتر مي شد. وقتی به آن شي فلزی رسيد ديد كه يك قلاب ماهيگيری است. مرد آن را برداشت. نگاهی به آن كرد ولی نفهميد كه آن شی چيست. او قلاب را به گوشه ای انداخت و رفت و در افكار پر از ياس و ناكامی خود غوطه ور شد. نمی دانست آن قلاب برای او آنجا گذاشته شده بود تا ماهی بگيرد و خود را سير كند. خدا به او پاسخ داده بود ولی او آنقدر هوش و ظرفيت نداشت كه آن پاسخ را بشنود. شرح حكايت: ✅قلاب هاي پيش روي خود را شناسايي كرده و از آنها استفاده كنيد. ✅برای دستيابي به فرصت ها بايد نوع نگاهمان را نسبت به پيرامون خود تغيير دهيم. ✅برای درك نعمات خدا بايد ديدمان را نسبت به لطف خدا تغيير دهيم. https://eitaa.com/ertebatmoaserdini
14.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چالش رشد و تست شخصیت در حوادث سخت، واکنش افراد نسبت به خدا چگونه است؟ حجه الاسلام و المسلمین دکتر عباس پسندیده؛ دانشیار دانشگاه قرآن و حدیث و عضو گروه سلامت اجتماعی فرهنگستان علوم پزشکی https://eitaa.com/ertebatmoaserdini
🔸برای تامل: آغاز اصلاح و تغییر امکان خطا و اشتباه برای انسان عادی (غیر معصوم) امری طبیعی است. بعضی انسان ها به عللی پر اشتباه تر اند. و برخی با صراحت بیان می کنند که: «من همینم که هستم...» با این جمله میزان مقاومت خود را نسبت به نغییر و اصلاح بیان می کنند. همه ما بسیاری از این آدم ها را دیده ایم که حاضر به اندک تغییری در الگوهای فکری و رفتاری خود نیستند و با انواع غرور و لجاجت و تعصب از آن الگو ها دفاع می کنند و مانع تغییر خود می شوند. بعضی آدم ها سعی دارند برای دیگران تغییر ایجاد کنند و با توصیه و یا حتی دستور و گاهی تند تر از آن قصد دارند به نوعی دیگران را کنترل کنند. باید باور کنیم که برای بهتر شدن نباید منتظر تغییر دیگران و یا شاخص های بیرون از اختیار خود باشیم. تصور کنید راننده ای هر روز از مسیری خاص تردد می کند که آن مسیر پر ترافیک و شلوغ است. او هر روز ممکن است به مسببان این مشکل بد بگوید و یا هر روز آرزو کند که اتفاقی بیافتد تا یا خوردروهای کمتری عبور کنند و یا راهی برای اصلاح گره ترافیک فراهم شود. راه های از این دست و مشابه آنها راه هایی است که بیرون از همت و اختیار انسانی او است و منتظر آن ماندن تغییری ایجاد نمی کند. در حالی که شاید این راننده بتواند مسیری خلوت و یا حجم ترافیک کمتر بیابد... و با تغییر مسیر خود این مشکل را برطرف کند. إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. سوره رعد/آیه ۱۱ تغییر از خود ما آغاز می شود. و اصلاح و تغییر به واسطه تغییر در الگوهای فکری و رفتاری ما حاصل می شود. تا زمانی که برای بهتر شدن شرایط خود در بند تغییر امری بیرون از وجود خویش باشیم، راه را به خطا رفته و شاید جز زحمت خود نیافزاییم. @ertebatmoaserdini
ظریفی گفته بود: کرونا ثابت کرد اگر گاهی جلوی دهنمان رابگیریم نمی میریم! @ertebatmoaserdini
روز جمهوری اسلامی، مبارک. یاد امام راحل عظیم الشان وپاره های دل ملت، شهدای عزیز مان گرامی باد.
کافیست صبح که چشمانت را باز می‌کنی لبخندی بزنی جانم ... صبح که جای خودش را دارد ، ظهر و عصر و شب هم به خیر می‌شود ... 👤 محمد خسرو آبادى @ertebatmoaserdini
💠شکر بر عافیت بهتر از صبر در هنگام بلاست. امام سجاد(علیه السلام): 🔆 «رَأَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام رَجُلًا يَطُوفُ بِالْكَعْبَةِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الصَّبْرَ قَالَ فَضَرَبَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام عَلَى كَتِفِهِ قَالَ: سَأَلْتَ الْبَلَاءَ! قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْعَافِيَةَ وَ الشُّكْرَ عَلَى الْعَافِيَةِ‏فَإِنَّ الشُّكْرَ عَلَى الْعَافِيَةِ خَيْرٌ مِنَ الصَّبْرِ عَلَى الْبَلَاء» 🔹 روایت از امام رضا (صلوات‌الله‌علیه) منقول است که فرمودند: روزی زین العابدین _صلوات‌الله‌علیه_ در مسجد الحرام در حال عبادت بودند که دیدند شخصی در حالی که طواف کعبه می‌کند بلند می‏‌گوید: خدایا به من صبر عطا کن. 🔸امام زین العابدین (علیه‌السلام) با دست مبارک به شانه او زدند و فرمودند: «با این دعا از خدا تقاضای بلا می کنی! ازخدای سبحان عافيت و شكر برعافيت بخواه كه شكر بر عافيت بهتر از صبر در هنگام بلا است.» @ertebatmoaserdini
 از خاطرات یک آزاده شهید از زندان صدام به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد و یك پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود… وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. شب فرا رسید و كلیه‌هایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود…با پا محكم به در سلول كوبیدم… نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد می‌زنی؟ گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجا بیرون بیاورید كه كلیه‌ام درد می‌كند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم می‌میرم… او در سلول را باز كرد و چند متر جلوتر در یك محوطه بازتر كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم… در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟ جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم: آره، چه كار داری؟ پرسید: مرا می‌شناسی؟ گفتم: نه از كجا بشناسم؟ گفت: اگر ایرانی باشی، حتما مرا می‌شناسی. گفتم: اتفاقا ایرانی‌ام؛ ولی تو را نمی‌شناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم: نمی‌دانم. گفت: نام محمد جواد تندگویان را نشنیده‌ای؟ گفتم: آری، شنیده‌ام. پرسید: كجاست؟ گفتم: احتمالاً شهید شده… سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید می‌شد… دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود… گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه چال، طبقه زیرین پادگان هوا نیروز الرشید است… گفت: پیـام من مرزداری از وطن است… صبوری من است… نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد… نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند… استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست… بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد… گفتم: به خدا قسم… پیامت رابه همه ایرانیان می‌رسانم خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت…  کتاب خاطرات دردناک ناصر کاوه منبع : راوی: عیسی عبدی، کتاب ساعت به وقت بغداد، ج۱، ص۸۹٫ @ertebatmoaserdini