#استاد_علی_صفایی_حائری
📌خسارت محض!!
درجۀ وجودى انسان از تمامى جمادها و حياتها و حيوانها جلوتر است. پس چطور مىتواند خودش را با اينها مبادله كند؟ يك عمر بدهد و يك مشت طلا و آجرها و خانهها را بپذيرد؟
📚 وقتیکه از خودت میسوزی
#ابد_در_پیش_داریم
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
هشدار ۱۲۱ مجموعه مردمی فعال در حوزه جمعیت به مرضیه وحید دستجردی:
از طرح مباحثی که شائبه مخالفت با قانون جوانی جمعیت را ایجاد می کند، خودداری نمایید!
https://rasanews.ir/003Gwn
🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین #جمعیت بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/558039205C27f8bfeb66
.
✅ نرخ ثبت نام بیمه سلامت در سال ۱۴۰۴
براساس تعرفه ی اعلامی، دهک ۱ تا ۵ رایگان بیمه می شوند و دهک های ۶ تا ۹ برحسب دهک درآمدی، مشمول تخفیف میشوند.
👈 مادران بارداری که در دهک های ۱ تا ۵ درآمدی قرار دارند و تحتپوشش بیمه نیستند، طبق قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت رایگان بیمه خواهند شد.
#قانون_حمایت_از_خانواده
#بیمه_سلامت
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
1.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
همین که امیر سیاری گفتن😎👌
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
.
✅ به اطلاع می رساند گروه "مادران فداکار" با هدف به اشتراک گذاری تجارب مادارنی که فرزندان دارای اختلال ذهنی مثل اوتیسم، سندرم داون، فلج مغزی و... دارند، تشکیل شده است. اگر مخاطبین محترم کانال خودشان یا اقوام شان فرزندانی با شرایط مشابه دارند، می توانند جهت دریافت لینک گروه به بنده پیام بدهند.
🆔 @dotakafinist3
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
#پیام_مخاطبین
🚨وضعیت اجرای قانون حمایت از خانواده به سبک دولت وفاق
👈 از خانم دکتر وحید دستجردی دبیر ستاد ملی جمعیت، تقاضا می کنیم اگر موضوع غربالگری به ایشان مجالی دهد، چند روزی را هم صرف پیگیری سایر مواد قانون حمایت از خانواده از جمله واگذاری زمین رایگان، پرداخت وام فرزندآوری، نحوه واگذاری خودروها و همچنین نظارت و برخورد با مستنکفین از قانون اختصاص دهند.
#قانون_حمایت_از_خانواده
#ستاد_ملی_جمعیت
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
#تجربه_من ۱۱۶۲
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#فرزندآوری
#توکل_و_توسل
#قسمت_اول
بنده متولد سال ۷۲ هستم. سال ۸۸ بصورت سنتی آشنا شدیم و عقد کردیم و یکسال بعد رفتیم سر خونه و زندگیمون.
من از اول عاشق بچه بودم و همسرم بشدت مخالفت میکرد، چندسالی بخاطر ایشون دست نگه داشتیم و بالخره دی ماه سال ۹۳ تصمیم گرفتیم برای بچه دار شدن ولی یه اتفاق غیرمنتظره برنامه هامون رو عوض کرد😔
من از حدودا ده تا پله پایین افتادم و سه تا از مهره های کمرم بشدت آسیب دید. روزای اول که فکر میکردم درد ناشی از یک ضرب دیدگی ساده ست با مسکن و کیسه آبگرم خودمو آروم میکردم و به کار و زندگیم میرسیدم. تا اینکه بعد ازچندروز به کل زمینگیر شدم و کمر به پایین فلج شدم.
پاهام اصلا حس نداشت🥺توان حرکت نداشتم، سهل ترین کارها برام تبدیل به سخت ترین کارها شده بود🥺کف پام سوزن میزدن من نمیفهمیدم. برای رفتن به سرویس بهداشتی هم کمکی لازم داشتم وای که چه روزای وحشتناکی بود😭 افتادیم دنبال دوا و درمان. از آمپولهای شل کننده عضلات و مسکنها شروع شد و بعدش عکس رادیولوژی و ام آر و آی و تشخیص نهایی که من دو تا دیسکم از جا در رفته و یکی له شده و نخاع بشدت تحت فشارهای. خدایا من فقط ۲۱ سالم بود چکار باید میکردم.
افتادیم دنبال بهترین دکترها، ۵ تا از بهترین متخصص های تهران من رو معاینه کردن، متفق القول گفتن اورژانسی باید عمل بشی و نتیجه هم پنجاه پنجاهه. یعنی ممکنه خوب بشی، ممکنه تا آخر عمر ویلچرنشین باشی😭
پیش یکی از دکترها که رفتم مادرشوهرم همراهم بود گفت آقای دکتر عروس من بچه نداره، چجوری بچه بیاره؟ دکتر یهو بهش توپید که خانم این دختر داره فلج میشه تو فکر نوه ای🥺
خلاصه که اوضاعم وخیم بود کارم شده بود گریه. التماس شوهرم میکردم طلاقم بده و بره سراغ زندگیش و اون دلداریم میداد که با بچه یا بی بچه من تو رو میخوام.
روزای آخر سال مادرم رفت مشهد و اونجا با دل شکسته دعام کرده بود. وقتی برگشت یکی از آشناها از شهرستان زنگ زده بود و گفته بود یه دکتر عالی هست برید پیش اون. خاله و مادرم اومدن منو به زور بردن پیشش. من راضی نبودم میگفتم اینم مثل بقیه ست، ولی نه اینطور نبود.
رفتم پیشش عکس و مدارکم رو دید خودم رو معاینه کرد، ضربه به پام زد و دید کاملا بی حسه. من گریه ام گرفت، دکتر هم از غصه ی من چشاش پر از اشک شد و دلش به حالم سوخت گفت. دخترم فقط دل به دلم بده بدون عمل خوبت میکنم، فقط بهت بگم پنجسال حق بارداری نداری☹️.
همون روز دوتا از مهره ها رو جا انداخت و من بعد از چندماه تاتی تاتی کنان راه افتادم از در بیرون اومدم، بعد از اون درمان سخت شروع شد خیلی سختی کشیدم و هزینه کردم و حدودا ۱۲ ماه استراحت مطلق بودم ولی بلاخره اسفند ۹۴ درمانم به اتمام رسید. ولی خب دکتر همچنان بارداری رو برام منع کرده بود.
پاییز سال ۹۵ که دیگه از حرف و حدیث و تیکه های اطرافیان خسته شده بودیم، تصمیم گرفتیم اقدام کنیم برای بارداری، من پیش یه دکتر دیگه رفتم سوابق بیماریم رو گفتم و نوار عصب و عضله دادم و گفتن هیچ آثاری از بیماری نیست و میتونید باردار بشید ولیکن با توجهها به سالها جلوگیری که داشتید و سونو و آزمایش ها و اضافه وزن و کیستهای متعددی که دارید قطعا یه دوره ی زمان بره.
با شنیدن این حرفا خیلی دلم گرفته بود، دوستم رو میدیدم که سالهاست دنبال بارداری و آی وی اف و این مسائل بود. به خدا گفتم خدایا اینهمه سر کمرم زجر کشیدم تو رو خدا سر این فقره باهام مدارا کن، من دیگه پول و توان دوا درمان ندارم.
بهمن ماه چند روزی سرکار میرفتم، پرستارِ یه دو قلوی سید بودم خودم هنوز جرات اقدام به بارداری نداشتم، میترسیدم نشه و من از درون بشکنم.
یه روز ظهر اذان که دادن، دیدم این دوتا طفل معصوم آروم هستن گفتم بذار تا مادرشون از مطب بیاد من نمازم رو بخونم. یکی از بچه ها رو گذاشتم سمت راست سجاده یکی رو سمت چپ و قامت بستم. بعد از نماز یهو بغضم ترکید گفتم خدایا قسمت میدم به این دوتا اولاد پیغمبر که دامن منم بی دردسر و معطلی سبز کن.
یهو دلم آروم گرفت و با اطمینان خاطر برای بارداری اقدام کردیم و همون ماه من باردار شدم و اربعین سال ۹۶ (آبانماه) پسر اولم در کمال ناباوری و تعجب خودم و دیگران( بخاطر شرایط جسمی من)طبیعی بدنیا اومد و شد نور چشم من و پدرش...
تابستان ۱۴۰۰، پسرم هنوز چهارسالش نشده بود و ما حس کردیم الان موقعیت خوبی برای آوردن فرزند دوم هست. ظهر عاشورا هیات بودم، وسط گریه هام یهو چشمم خورد به پرچم بزرگ یا حسین شهید😭 همونجا خانم فاطمه زهرا رو به جان پسرش قسم دادم و گفتم بی دردسر یه پسر سالم و صالح بهم بده و منم به نیت آقا اباعبدالله، اسمش رو حسین میذارم😍🥺 و اینطور شد که اربعین بی بی چک زدم و باردار بودم.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
#تجربه_من ۱۱۶۲
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#فرزندآوری
#توکل_و_توسل
#قسمت_دوم
اما این تازه شروع ماجرا بود. دردهای خیلی شدیدی زیر دلم داشتم بقدری درد میکشیدیم که جفت پاهام تا زانو بیحس و فلج میشد و بیحال میفتادم یه گوشه...
اورژانسی رفتم بیمارستان تا به بخش تریاژ شرایطم رو گفتم سریع نامه ی بستری زد. وقتی علت رو پرسیدم گفت این بارداری خارج از رحمه و سریع باید سقط بشه. ولی من زیر بار نرفتم و مخالفت کردم.
سریع رفتم دکتر زنان، به محض بازگو کردن شرایط، ایشون هم همین تشخیص رو داد(( بدون آزمایش و سونو🙄))
منم ناراحت و عصبانی از بیمارستان زدم بیرون و رو به آسمون کردم و گفتم خدایا خودت دادی، خودتم حفظش کن و برگشتم خونه...
برای غربالگری ها هم نرفتم( چون سر پسر اولم تجربه ی تلخی از رفتار پرسنل داشتم) گفتم اسب پیش کشی رو که دندونش رو نمیشمارن...
همه ی اطرافیان با توجه به ظاهر و وضعیتم فکر میکردن بچم دختره ولی من با قاطعیت میگفتم پسره، اسمش هم محمدحسین😍😍
ماه سوم رفتم سونوی تعیین جنسیت و نتیجه همون بود که خودم میگفتم😇
روزها پشت سر هم سپری میشد و من ترس زایمان رو داشتم. روزی صدبار التماس عالم و آدم میکردم که دعا کنید خدا اولاد سالم و صالح بده اونم با زایمان طبیعی...
چون دیابت بارداری داشتم و انسولین میزدم هفته ی ۳۸، بلوک زایمان بستری شدم تا با آمپول فشار زایمان کنم.
شنیده بودم دعای نادعلی باعث زایمان آسان میشه. با خودم دعای نادعلی برده بودم و از ساعت ۱۲ ظهر تا ۴ صبح همینجوری که درد میکشیدم، این دعا دستم بود و مرتب میخوندم و به آیه ی (وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ.
و كار خود را به خدا مى گذارم كه او به حال بندگان بصیر است) که میرسیدم حالم منقلب میشد و برای زایمان طبیعی بیشتر التماس خدا میکردم.
تا چهار صبح درد کشیدم و نهایتا بهم گفتن بچه نهایتا نیمساعت دیگه بدنیا میاد🥰خییییلی خوشحال بودم اما در عرض چند ثانیه یهو ورق برگشت. کادر پزشکی و پرستارها با هول و شتاب بالای سرم اومدن و ازم خواستن سریع بلند بشم تا فرآیند زایمان به تعویق بیفته و من رو ببرن اتاق عمل تا سزارین بشم😳 کاملا شوکه بودم و اونا فقط فریاد میزدن عجله کن بند ناف بچه جلوتر از خودش داره خارج میشه و باید اورژانسی سزارین بشی منو به سرعت به اتاق عمل رسوندن و بیهوشم کردن.
ساعت ۴ و بیست دقیقه صبح(روز ولادت حضرت معصومه)محمد حسینم بدنیا اومده بود. من که تا نه و نیم صبح بیهوش بودم.
اما وقتی چشم باز کردم و خودم رو توی آی سی یو دیدم( حین عمل بخاطر دریافت داروی بیهوشی و قبل از اون چندتا آمپول فشار، قندم بشدت افت و فشارم بشدت بالا رفته بود.) و یادم افتاد چه بلایی سرم اومده...
خیلی درد داشتم. مادرم یه لحظه التماس پرستار کرد و اومد بالای سرم. تا دیدمش گفتم دیدی خدا چکارم کرد. ۱۶ ساعت درد کشیدم و آخرم سزارین شدم.😭 خلاصه که با خدا سر لج افتادم و توی دلم باهاش دعوا داشتم.😔
ساعت ۷ و ۸ عصر یه خانمی که داشت بخش رو تمیز میکرد به تخت من رسید و همینجوری که داشت تمیزکاری میکرد با اشاره چشم یه بیماری رو بهم نشون داد و گفت خدا آدم رو اینجوری گرفتار نکنه.
اون بیمار آقایی بود ۲۴ ساله که فلج مغزی بود و انگار بیمار همیشگی بخش بود🤕 با بیحوصلگی پرسیدم چرا اینجوری شده؟نتیجه ازدواج فامیلی بوده؟ گفت نمیدونم و چون برای خودش هم سوال شده بود یهو از سر پرستار بخش پرسید خانم فلانی ، عماد چرا اینجوری شده؟؟
پرستار جواب داد این بیماری حاصل یک نارسایی هنگام زایمانه، بهش میگن هیپوکسی بچه توی کانال زایمان قرار میگیره ولی بند ناف جلوتر از خودش خارج میشه و چند ثانیه اکسیژن به مغز نمیرسه و نتیجه میشه این که میبینی.
وااااای خدای من😭 چی داشتم میشنیدم😭 خدای مهربونم بهم نشون داد که دختر جان مگه کارها رو به من نسپردی؟ مگه نگفتی الله بصیر بالعباد؟؟😭 خب منم خیر و صلاحت رو توی این دیدم که سزارین بشی و یه عمر مثل والدین این طفل معصوم زجر نکشی🥺
حالم دگرگون شد، بابت ناشکری هام و بد رفتاریم با خدا به غلط کردن افتادم و فقطططط شکر خدا رو بجا میآوردم. الانم که سه سال از این قضیه میگذره، این لطف و معجزه ی خدا از یادم نمیره.
خلاصه که خدا دوبار معجزه ش رو به منِ نالایق نشون داد، الهی که خدا دامن همه ی چشم انتظارها رو سبز کنه و اولاد سالم و صالح بهشون عنایت کنه.
منم تصمیم دارم انشالله به همین زودی برای سومین فرزندم اقدام کنم، اگر با خووندن پیامم منقلب شدید و گوشه ی چشمی تر کردین، منم از دعای خیرتون بی بهره نذارید❤️❤️
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist