eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.8هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.2هزار ویدیو
115 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
سید مرتضی، فرزند حسین امیدیان، در دوم شهریور 1339 ش در اصفهان و در خانواده ای كشاورز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه طغرایی سپری نمود و پس از آن وارد مدرسه راهنمایی فروغی شد، ولی به دلیل نا مناسب بودن حجاب یكی از معلمان زن، آن مدرسه را ترك كرد و تحصیلاتش را در مدرسه سوزنچی ادامه داد. همزمان با تحصیل، به یادگیری فنون قرائت قرآن پرداخت. با وجود سن كم خادم فعال هیأت فاطمیه شد و افتخار مكبّری نماز جماعـت را داشـت. دوران متوسط‌ـه را كـه یكـی از پرشورترین دوران زندگی اش بود، در دبیرستان هاتف سپری كرد و از همان زمان وارد فعالیتهای سیاسی شد و به طور علنی با پخش اعلامیه و راه اندازی تظاهرات دانـش آموزی، نهایت نفرت خود را از رژیم پهلـوی نشان مـی داد. سـرانجام هنگـام شكستـن شیشه های بانـك تهران شعبـه باربـاز اصفهـان شناسایی شد و در تاریخ4/8/1357ش دستگیر و به زندان شهربانی منتقل شد. پس از طی مراحل بازجویی و اعزام به دادگاه زندانی شد. وی در زندان شكنجه های زیادی را تحمل كرد تا اینكه با اوج گیری قیام مردم در تاریخ 2آذر 1357ش از زندان آزاد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و گرفتن دیپلم وارد سپاه شد و مسؤولیت بسیج منطقه برخوار را برعهده گرفت. با شروع جنگ تحمیلی عازم منطقه جنوب شد. در عملیات های ایذایی و همچنین عملیات ثامن الائمه و فرمانده كل قوا حضوری فعال داشت. همچنین در مقابل جنایات بنی صدر و ایادی آمریكا ایستادگی و جنایات آنها را افشا می كرد.با نزدیك شدن سفر حج راهی مكه معظمه شد و در راهپیمایی عظیم مكه در حالی كه عكس امام را در دست داشت، مورد حمله نیروهای سعودی قرار گرفت و به شدت مجروح گشت. بعد از بازگشت از سفر حج به فعالیت در بسیج مدارس اصفهان ادامه داد ولی، لحظه ای از جنگ غافل نماند. سید مرتضی در بیشتر عملیات جنگ تحمیلی شركت می كرد و حتی چندین بار هم به شدت مجروح شد. وی مسؤولیت اردوهای دیدار از جبهه ها را در سطح استان اصفهان برعهده داشت، ولی احساس نیاز به حضورش در جبهه، او را مجدداً عازم منطقه جنگی نمود و این بار به سمت مسؤول تعاون رزمی لشكر امام حسین (ع) مشغول به خدمت شد. در منطقه پنجوین درمهرماه1362ش در عملیا ت والفجر4 كه هدف فتح ارتفاعات كله قندی بود، تصرف قسمتی از آن به عهده گروهان حاج مرتضی قرار گرفت. در همان ابتدای عملیات، درگیریها شدت پیدا كرد، چرا كه مواضع عراقی ها محكم بود و آنها در ارتفاعات بودند و به نیروهای ایرانی برتری داشتند. با این وصف، گروهان حاج مرتضی توانستند ارتفاعات را تصرف كنند. بر بالای قله كه رسیدند، تنها خود و یكی از دوستانش سالم ماند و بقیه مجروح بودند و نیروی كمكی هم نبود. آنها می بایست قله های دیگر را هم تصرف می-کردند. به همین جهت، حاج مرتضی و دوستش به تنهایی مقابل آنها ایستادگی كردند. دوستش خشاب پر می كرد و حاجی آنها را به طرف عراقی ها شلیك می كرد تا تلفات زیادی به آنها وارد كردند. در همین زمان انفجار خمپاره ای باعث شهادت همرزمش و زخمی شدن حاجی شد كه نیروهای كمكی بموقع رسیدند و ارتفاعات را حفظ كردند. در عملیات والفجر8 از ناحیه سر مجروح شد، ولی جبهه را ترك ننمود و در عملیات كربلای 3 كه با هدف انهدام اسكله الامیه عراق و اسیر نمودن نیروهای عراقی بود و با موفقیت انجام گرفت، شركت داشت. شهادت: وی سرانجام در 11 شهریور 1365ش، در حالی كه به كمك رزمندگان و مجروحیان می شتافت، بر روی اسكله الامیه از ناحیه سر مورد اصابت تركش قرار گرفت و دركنار آبهای نیلگون خلیج فارس به شهادت رسید. پیکر آن شهید در گلستان شهدای اصفهان،جنب مرقد آیت الله اشرفی اصفهانی به خاك سپرده شد. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
۱۱ شهریور، سالروز شهادت مجاهد وارسته، معلم اخلاق، سردار شهید، حاج سید مرتضی امیدیان گرامی باد. زندگ
ارتفاع کله قندی با بلندای ۳۴۳متردر شمال مهران قرار دارد و در قرون ماضی بارها صحنه درگیری ایران و عثمانی بوده است ، با استعمار عراق کنونی توسط انگلیس و تاسیس این کشور، بدره در مجاورت دشت مهران با دسایس انگلیس برای همیشه به عراق منضم گردید و دسیسه برای انضمام ارتفاعات مرزی ایران از جمله میمک و کله قندی توسط دست نشاندگان و حاکمان عراق ، طبق دکترین انگلیسی تدریس شده در دانشگاههای افسری عراق ادامه می یابد. وقوع چندین زد و خورد در سالهای قبل از جنگ تحمیلی ۸ ساله که مهمترین آنها در تاریخ ۲۱بهمن ماه ۱۳۵۲ با دهها شهید ایرانی بوقوع پیوست، در اوایل جنگ این ارتفاعات توسط دشمن بعثی اشغال می گردد که باعث محاصره شهر مهران می شود. در مهر ماه ۱۳۶۲، در عملیات والفجر 4 یگانهایی از لشگر امام حسین علیه السلام در این عملیات شرکت می نمایند و ازجمله یگان تحت فرماندهی سردار گمنام سپاه اسلام شهید حاج سید مرتضی امیدیان، مامور آزادسازی ارتفاعات کله قندی می شود، نکته حایز اهمیت آن اینست که تمامی نفرات یگان تحت فرماندهی سردار شهید امیدیان زیر باران آتش بی امان دشمن زخمی و شهید می شوند و تنها شهید امیدیان و یک نفر دیگر خود را به بالای ارتفاع می رسانند و حتی نفر همراه نیز شهید می شود و شهید حاج سید مرتضی امیدیان با بدنی زخمی به تنهایی فاتح این ارتفاع می گردد، هم اکنون کله قندی آثاری از جنگ مشهود است. نقل از کانال @emademad (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
ارتفاع کله قندی با بلندای ۳۴۳متردر شمال مهران قرار دارد و در قرون ماضی بارها صحنه درگیری ایران و عثم
همه‌ی کاربران را به عضویت در کانال دعوت می‌کنم. ناب ترین نکات سیاسی و اطلاعات راهبردی از کشورهای منطقه و جهان را فقط در کانال به مدیریت استاد رسول قربانی مقدم ببینید! https://eitaa.com/emademad
این آخوندام ما رو ول نمی کنند...😏 ‌‌‌ یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل می‌کرد:‌‌‌ قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن.😌 ‌‌‌ وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست.🛫 ‌‌‌‌به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.😠 ‌‌‌‌ رفتم پیشش نشستم بهش گفتم:حاج آقا اشتباه سوار شدید...مکه نمیره ها🕋😂 ‌‌‌گفت: میدونم🙂 ‌‌‌‌گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی؛ شما اشتباهی نیاین😏😕 ‌‌‌‌ گفت: میدونم ‌‌‌ دیدم کم نمیاره😏 ‌‌‌ جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید.😑 اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.🤓 ‌‌‌ از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه.🤣😂 ‌‌‌‌ گفتم: حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده.🤭😂 ‌‌‌‌ دوباره خوابیدم. بیدار که شدم دیگه نمی نوشت، گفتم چی شد؟🧐 ‌‌‌‌ 📝برگه رو بهم داد و گفت: سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی.😳 ‌‌‌‌ شوکه شده بودم😳😥 ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من حسن زاده آملی هستم از قم......... ‌‌‌‌‌ بعدها فهمیدم که به ایشون لقب ذوالفنون را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود.🤭🤐 ‌‌‌‌‌تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند.😍 ‌‌‌‌‌ 👇حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای مدظله العالی: "گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است."💚 این جملات وقتی بیش‌تر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌الله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: را کسی نشناخت جز امام زمان(عج).❤ ‌‌‌‌‌‌‌ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعتراف مسعود بهنود روزنانه نگار ضدانقلاب فیلم زندان‌های اوین را دیدم؛ این سطح از زندان تمیز را فقط بخشی از اروپا دارد. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
﷽/ پول و سنگ! روزی ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍهد ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰند. ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭ را ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰند ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻭ ﺳﺮﻭ ﺻﺪﺍ، ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ نمیشود. 🆔 @dastanak_ir ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻣﻬﻨﺪﺱ، یک اسکناس 10 هزاری به پایین می‌اندازد ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ کند. ﮐﺎﺭﮔﺮ 10 هزاری ﺭا ﺑﺮمی‌دارد ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ می‌گذارد ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند مشغول کارش می‌شود. ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ 50 هزاری ﻣﯿﻔﺮستد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند پول را در جیبش می‌گذارد. ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺭا می‌اندازد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﮔﺮ برخورد می‌کند. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺮش را ﺑﻠﻨﺪ می‌کند ﻭ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ می‌کند ﻭ ﻣﻬﻨﺪﺱ کارش را به او می‌گوید. ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ می‌فرستد ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔزﺍﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺮ ﺳﺮمان می‌افتد ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﯾﻢ. 🔹بنابراین هر ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﭙﺎﺱگزاﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﯿﻔﺘﺪ. ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 الحشد الشعبی عراق ویدیوی جدیدی از سردار سلیمانی در سالروز آزادی منطقه ترکمن نشین آمرلی منتشر کرد (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
. ♻️ احساس مرض بدتر از اصل مریض 📚 @dastanak_ir می‌گویند در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم دعوا داشتند. روزی با هم قرار گذاشتند هر کدام داروی بسازند و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری در آسایش باشد. یکی از همسایه‌ها رفت به عطاری بازار، قوی‌ترین سم را خرید و به همسایه داد تا بخورد. همسایه سم را خورد و رفت به خانه‌اش‌ او قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را پر از آب گرم کنند و یک ظرف دوغ پر نمک آماده سازند. همین که به خانه رسید ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و در آب حوض فرو رفت، کمی شنا کرد و پس از آن که معده اش تمیز شد، رفت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد. همسایه‌اش را که دید، گفت حالا نوبت من است که برایت سم درست کنم. رفت بازار نمد بزرگی خرید و دو کارگر آورد در زیر زمین به آنها گفت شما هر روز صبح تا شب فقط وظیفه دارید با چوب این نمدها را بکوبید. همسایه‌ای که در انتظار سم بود، هر روز صدا را که می‌شنید، فکر می‌کرد طرف مقابلش در حال کوبیدن سم مخصوص اوست! برای همین، نگرانی بیشتری سراسر وجودش را می‌گرفت و می‌گفت: خدایا این چه سمی است که هر روز می‌کوبند، چه قدرتی دارد، چطور مقاومت کنم... پس از چند روز، بدون اینکه سمی رد و بدل شود، همسایه از استرس و ترس، مرد. ‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 📚 @dastanak_ir
از_فقراء_قرض_بگیریم ✍روزی؛ پسری از خانواده‌ای نسبتا ثروتمند، متوجه شد که مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست! با تعجب به مادرش گفت: مادر عزیزم‌‌؛ دیروز یک کیسه‌ بزرگ نمک برایت خریدم، چرا از همسایه نمک طلب می‌کنی؟ : پسرم؛ همسایه فقیرمان، همیشه از ما چیزهایی طلب می‌کند. دوست داشتم از آنها چیز ساده‌ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد. ما چیزی کم نداریم که از آنها قرض بگیریم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که ما هم به آنها محتاجیم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد و شرمنده نشوند (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
این پسری که پاش به میز تلویزیونه جدای از اینکه کنترل تلویزیونه، حس رئیس تلویزیونو داره وتازه کیف میکرده پاش به خنکی میله فلزی میز تلویزیون میخورده😉 (نوستالژی) (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b