🌷شهید نظرزاده 🌷
سفر به محضر محبوب شرط ها دارد...☝️ #حبیب باش که دعوت به کربلات کنند😍 خداوند مقرب ترین👌 بندگان خوی
خوشا آنانکه #مردانه میمیرند
و تو، ای عزیز♥️
خوب میدانی که تنها #کسانی مردانه میمیرند که "مردانه زیسته" باشند...
۲۰ فروردین سالگرد شهادت
مستندساز و روزنامه نگار
"شهید مرتضی آوینی"
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔶اینجا دلی💓 جامانده از قافلهٔ عشق در آرزوی رسیدن به #عُشاق #بیقراری میکند 📆قلاجه، #تیرماه ۱۳۶۵
7⃣7⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌺🍃
#نذر_مـادر❣
🔰در #قلاجه غوغایی بود. سخت بود، به خدا خیلی سخت بود، دل کندن💕 از هم، اما حالا نزدیکی غروب آفتاب🌥 بچه ها همدیگر را سخت در بغل میفشردند و گریه😭 سر میدادند. #عاشق بودند، کاری نمیشد کرد و با اینکه با خودشان #عهد کرده بودند از همه چیز دل بکنند، اما حسابی #دلبسته هم شده بودند. تا ساعاتی⏰ دیگر باید از موانع سخت، میادین مین و از زیر آتش🔥 دشمن رد میشدند و حماسهای دیگر را در تاریخ #دفاع_مقدس رقم میزدند
🔰حسابی توجیه شده بودند که برای #آزادسازی شهر مهران (برگ برنده صدام در جنگ که خیلی به آن مینازید) باید #مردانه بجنگند. با بچههای لشگر سیدالشهدا👥 همراه بودم. الحق و الانصاف بچههای تبلیغات سنگ تمام گذاشته بودند. #دروازه_قرآنی درست کرده بودند تا بچهها از زیر آن رد شوند.
🔰حاج علی #فضلی فرمانده لشگر هم با اکثر بچه ها مصافحه میکرد، نه بچهها از او دل💞 میکندند نه او از بچه ها، انگار برای #عروسی میرفتند😍 رسیدن به #وصال عشق🕊 آذین بندیها هم به این گمانه دامن می زد، حسابی چراغانی🎊 کرده بودند، در #عکس رشته لامپ ها مشخص است
🔰روحانی جوانی در حالی که #لباس رزم بر تن دارد و قرآن📖 به دست گرفته بچهها را از زیر قرآن رد می کند. در این میان #نوجوانی نشسته و برای بچههـا اسفند دود می کند"در عکس پشتش به ماست" سنش کم بود، چون چادر ما⛺️ نزدیک بچههای #ستاد بود، بارها و بارها دیده بودمش
🔰خیلی اصرار کرده بود تا او را هم به همراه #رزمندگان دیگر بفرستند، اما سنش کم بود به گمانم 12سالش📆 بود. این #لحظههای_آخر آنقدر زاری کرده بود که هم خودش خسته شده بود هم بچههای ستاد، #شب قبل از اعزام، درست پشت چادر ما صدای گریه 😭اش را شنیدم
🔰از چادر بیرون زدم، دیدم گوشه ای کز کرده و #اشک بر چهرهٔ آسمان سیمایش جاری است😢 رفتم و کنارش نشستم، با اینکه میدانستم علت چیست, از او پرسیدم: چرا گریه میکنی⁉️ خیلی ساده در حالیکه احساس می کردم #بغض تمام گلویش را پر کرده است و به سختی می توانست حرف بزند گفت:
🔰می خواهم با بچه ها به خط مقدم بروم، اما #نمیگذارند، می گویند سنم کمه. دست روی شانه اش گذاشتم و گفتم: خب اولاً #مرد که گریه نمی کند✘ ثانیا تا اینجا هم که با بچهها آمدی خیلی ها آرزویش را دارند و نتوانسته اند بیایند🚷 گفت: به مادرم گفتم که #نذر کند تا من به خط مقدم بروم، اگر نگذارند بروم "نذر مادرم" ادا نمی شود ❌
🔰با این #حرف_آخر واقعا کم آوردم، مانده بودم چه بگویم، گفتم: اگر دعای مادر پشت سرت باشد، #انشاءلله نذر او هم ادا می شود✅ حالا در آخرین غروب وداع #قلاجه با یاران، به او گفته بودند فعلا اسفند دود کند🌫 تا ببینند بعد چه می شود، به نظرم می رسید یک جورایی سرکارش گذاشته بودند.
🔰درمرحله دوم #عملیات در شهر مهران باز هنگام غروب🏜 دیدمش, سوار بر پشت تویوتا، تعجب کردم، تفنگ کلاش به شانه اش بود، برای لحظه ای نگاهمان به هم تلاقی کرد، صورت زیبایش آسمانی تر شده بود، #لبخندی زد و دستش را به سمتم دراز کرد✋ دویدم تا خودم را به ماشین🚍 برسانم، نرسیدم، دستم به او نرسید. دور شد، لحظاتی بعد در غبار دود انفجار💥 گم شد
#نذر_مادر ادا شده بود ...🕊🌷
📸به روایت عکاس دفاع مقدس
#سیدمسعود_شجاعی_طباطبایی
#جنگ_به_روایت_تصویر
#عملیات_کربلای_یک
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💔 🌼چه باشیم 🌸چه نباشیم هستند مردانی که روی 🍃دست #ببرندشان.. 🌼قافله در حال حرکت است 🌸ما اگر بایستیم
💠دقایقی #حرف_حساب_دل❣
#خیلی_زیباست👇👇
#درد دارد دویدن(!) و نرسیدن 🏃
که دویدن ما #درجا زدن است...
به قول #شهید_آوینی تنها کسانی مردانه میمیرند که #مردانه زیسته باشند...👌
شهادت را نخواستیم و به خیال خودمان #عاشق شهادتیم...😔
بسنده کردیم فقط به #عکس🌅 چسبانده شده ی دیوار اتاق!
عکس و #دلنوشته_شهدایی📝 که فقط پست #اینستاگرام شد!
کانال های #مجازی که پر شد از صوت 🎙و روایت شهدا!😞
و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه👀 #شهید را درک نکردیم...🙁
💢#شهادت تنها برای #شهیدان است...
که #آسمان و #خاک این عالم شهادت
می دهند به برای خدا شدن شهیدان...
#نخواستیم شهادت را؛❌
اگر #می_خواستیم هر مکان و زمان⏱ که باشیم #شهادت ما را در بر خواهد گرفت...🕊
به یاد صحبت های #حاج_حسین_یکتا در ظهر عاشورا ی فکه:
اگر شهادت را می خواستیم!👇
⚜در شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی، محمد مهدوی میری...
⚜در شمال تهران هم باشی،شهید صیاد شیرازی میری...
⚜در وسط #بازار هم باشی،شهید لاجوردی میری...
⚜وسط این رمل های #فکه بعد از جنگ هم باشی،سید شهیدان اهل قلم میری...
⚜مصطفی احمدی روشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های #تهران به شهادت میری...
شهادت را #بخواهیم...
اگر #خادم_الشهدا باشیم...
شبیه شان می شویم...👥
نه به حرف ، در #عمل...💪
#شهیدانه زندگی کنیم که #شهید می شویم...🌷
و حالا باید گفت:👇
⚜زیر چرخ اتوبوس🚌 زائران شهدا در پارکینگ
#طلاییه، هم باشی!
#شهید حجت الله رحیمی میری...
⚜خادمه الشهدا در فضای مجازی💻،در حله عراق هم باشی؛
بعد زیارت اربعین... #شهیده_توران_اسکندری میری...
#التماس_دعای_شهادت🌸🍂
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 0⃣3⃣#قسمت_سی_ام 💢انگار اکنون این #اوست که #دل_نمى_کند،.
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣3⃣#قسمت_سی_ویکم
💢فاطمه را در #آغوش مى فشرد...
بر سر روى و سینه اش مى کشد و چشم و گونه و لبهایش را #غرق بوسه 😘مى کند. و تو انتقال #آرامش را به وجود فاطمه ، احساس مى کنى ، طماءنینه و سکینه را به روشنى 💥در چشمهاى او مى بینى و ضربان #تسلیم و توکل و تفویض را از قلب💜 او مى شنوى...
🖤حالا فاطمه مى داند که نباید بیش از این پدر را معطل کند...
و آغوش #استقبال خدا را گشاده نگه دارد. و حسین مى داند که...
فاطمه مى ماند. #شهادت را مى بیند و تاب مى آورد.فاطمه بر مى خیزد و #حسین نیز،... اما تو فرو مى نشینى .
حسین مى ایستد اما تو فرو مى شکنى ، حسین بر مى نشیند اما تو فرو مى ریزى.
مى دانى که در پى این رفتن ، بازگشتى نیست...
💢و مى دانى که #قصه وصال به سر رسیده است... و فصل #هجران سر رسیده... است..
و احساس مى کنى که به #دستهاى حسین از فاطمه کوچک ، نیازمندترى...
و احساس مى کنى که بى ره توشه بوسه
اى نمى توانى بار بازماندگان را به منزل برسانى.و ناگهان...
🖤به یاد #وصیت_مادرت مى افتى ؛
#بوسه اى از #گلوى_حسین آنگاه که عزم را به رفتن بى بازگشت جزم مى کند.چه #مهربانى🌸 غریبى داشتى مادر! که در #وصیت خود هم ، نیاز حیاتى مرا لحاظ کردى.برخیز و #حسین را صدا بزن! با این شتابى که او پیش مى راند، دمى دیگر، صداى تو، به گرد #گامهایش هم نمى رسد. دمى دیگر او تن خود را به دست نیزه ها مى سپارد...
و صداى تو در چکاچک #شمشیرها🗡 گم مى شود...
💢 اما #باصلابتى که او پیش مى رود، رکاب #مردانه اى که او مى زند،...
بعید... نه ، محال است خواهش #خواهرانه تو بتواند عنان رفتنش را به #سستى بکشاند. اینهمه تلاش کرده است... براى کندن و پیوستن ،
چگونه تن مى دهد به دوباره نشستن ؟!
پس چه باید کرد؟ زمان دارد به سرعت گامهاى اسب مى گذرد... و تو چون زمین ایستاده اى ، اگر چه دارى از سر #استیصال ، به دور خودت مى چرخى.
یا به زمان بگو که بایستد یا تو راه بیفت. اما چگونه ⁉️
🖤اسم رمز!
نام #مادرتان_زهرا! تنها کلامى که مى تواند او را بایستاند و تو را به آرزویت برساند:مهلا مهلا! یابن الزهرا! قدرى درنگ ... #مهلتى اى فرزند زهرا!
ایستاد! چه سر غریبى نهفته است در این نام زهرا!حالا کافیست که چون تیر از چله کمان رها شوى و پیش پایش فرود بیایى:بچه ها؟بسپارشان به امان خدا.
احترام حضور توست یا #حرمت نام زهرا که #حسین را از اسب🐎 پیاده کرده است و بوسه گاه تو را دست یافتنى تر.
💢 نه #فرصت است...
و نه نیاز به توضیح واضحات...
که حسین ، هم #وصیت مادر را مى داندد و هم نیاز تو را مى فهمد. فقط وقتى سیراب ، لب از گلوى حسین بر مى دارى ، عمیق تر #نفس مى کشى و مى گویى :_✨جانم فداى تو مادر! و کسى چه مى داند که #مخاطب این ((مادر)) فاطمه اى است که این بهانه را براى تو تدارك دیده است... یا حسینى است که تو اکنون او را نه برادر که پسر مى بینى
و هزار بار از جان عزیزتر....
🖤یا هر دو!؟تو #همچنان و هنوز در خلسه این بوسه اى که صداى زخم خورده حسین را از میانه میدان مى شنوى... خوبى رمز ((لا حول و لا قوة الا باالله )) به همین است . تو مى توانى از لحن و آهنگ کلام #حسین ، در بیان این رمز، حال و موقعیت او را دریابى.
با شنیدن #آهنگ کلام حسین مى توانى ببینى...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
💠دقایقی #حرف_حساب_دل❣
#خیلی_زیباست👇👇
#درد دارد دویدن(!) و نرسیدن 🏃
که دویدن ما #درجا زدن است...
به قول #شهید_آوینی تنها کسانی مردانه میمیرند که #مردانه زیسته باشند...👌
شهادت را نخواستیم و به خیال خودمان #عاشق شهادتیم...😔
بسنده کردیم فقط به #عکس🌅 چسبانده شده ی دیوار اتاق!
عکس و #دلنوشته_شهدایی📝 که فقط پست #اینستاگرام شد!
کانال های #مجازی که پر شد از صوت 🎙و روایت شهدا!😞
و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه👀 #شهید را درک نکردیم...🙁
💢#شهادت تنها برای #شهیدان است...
که #آسمان و #خاک این عالم شهادت
می دهند به برای خدا شدن شهیدان...
#نخواستیم شهادت را؛❌
اگر #می_خواستیم هر مکان و زمان⏱ که باشیم #شهادت ما را در بر خواهد گرفت...🕊
به یاد صحبت های #حاج_حسین_یکتا در ظهر عاشورا ی فکه:
اگر شهادت را می خواستیم!👇
⚜در شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی، محمد مهدوی میری...
⚜در شمال تهران هم باشی،شهید صیاد شیرازی میری...
⚜در وسط #بازار هم باشی،شهید لاجوردی میری...
⚜وسط این رمل های #فکه بعد از جنگ هم باشی،سید شهیدان اهل قلم میری...
⚜مصطفی احمدی روشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های #تهران به شهادت میری...
شهادت را #بخواهیم...
اگر #خادم_الشهدا باشیم...
شبیه شان می شویم...👥
نه به حرف ، در #عمل...💪
#شهیدانه زندگی کنیم که #شهید می شویم...🌷
و حالا باید گفت:👇
⚜زیر چرخ اتوبوس🚌 زائران شهدا در پارکینگ
#طلاییه، هم باشی!
#شهید حجت الله رحیمی میری...
⚜خادمه الشهدا در فضای مجازی💻،در حله عراق هم باشی؛
بعد زیارت اربعین... #شهیده_توران_اسکندری میری...
#التماس_دعای_شهادت🌸🍂
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#امام_خامنه_ای #شهیـــد حقیقت شگفت آوریست! ما چون عادت ڪردیم ✫⇠بہ #مشاهده شهـدا به گذشت و #ایثـار
#دلنــوشتــــــــــه 📝
#شهیــــــد!
🌾فقط به نام تو میشود سکه پیروزی زد✌️ که بعد از تو، #هرکه_مانده، در توهُّم زندگی شناور است.
🌾نام تو ای لاله سرخ🌷، معنای زندگیست و غربت بعد از تو، دامن اهالی کوی شجاعت را گرفته؛ ماییم و دلی که جز به #بهای_خون، نه فروخته میشود و نه خریداریش هست.
🌾 #کاش_بودید!
چفیه های خون آلود، بر شط آرامش پل بسته اند. در لایه های زیرین هستی، غوغایی است.
🌾قسم به #نام_سرخ_شهادت که پس از جنگ، راهی که شما به #خون گلو پیموده اید، به خون دلـ❤️ میرویم.
🌾ما هر روز، در راه #مولای_شهیدان روی زمین، فلسفه میخوانیم و هر شام🌙، عده ای پشت سیمخاردار #ابتذال گیر میکنند.
🌾هر روز، روز شماست
#کاش_بودید!
هر روز، برایم شعر میخوانی
هر روز، در خاکریز فکرم #شهیدمیشوی
پشت سنگر احساسم تیر میخوری💥
و از قرارگاه فکرم، پر میکشیـ🕊
🌾به سوی #کربلای آرزوهایم به راه میافتی
و من هر روز، شادی ام را تشییع میکنم⚰
و زندگی #مردانه را به خاک می سپارم😔.
🌾من هر روز از شما #دورمیشوم😭
در حالیکه دست تمنا به سوی شما دارم.
هر روز عهد میکنم که دلم❤️ بر سر مزار شما بماند تا #شیون_مادران فرزند مرده را در هیاهوی تبلیغات خوردنیها و آشامیدنیها گم نکنم🚫.
🌾شعری سروده ام به نام #خاک
و تو بر روی بیتهایش، با نعش #خون_آلود افتاده ای. کتابی نوشته ام📚 که #پلاکت را در همه صفحاتش آویزان کرده ای.
🌾هر روز برایم سخنرانی میکنی
میگویی جان شما و #فرمان_رهبر!
هر روز برایم شعر میخوانی.
هر روز برایم نقاشی میکنی📝.
هوا بوی سرخی میدهد و واژه ها و زندگی، رنگ #نام_شما گرفته.
🌾دریا دریا اشک، در فراق تو😭😭
از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ جامه، هزار #افسوس به رنگ تنهایی نوشته اند. از مرز ارزشهای بشر جدید تا سه راهی شهادت #کربلای_ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته اند👌.
🌾من، غم تنهایی و #فراق_تو را ای #برادر_شهیدم، به دامن مولایم میبرم و سر به سجدگاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک میریزم😭 و اوست #تسکین_من.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃به شوق نور در ظلمت قدم بردار که رمز زندگانی همین شوق و #امید است، آدمی به شوق رسیدن، راه میپیماید و این حکایت آنانی است که قلب هایشان آکنده از مهر و عطوفت خداوندیست، درخت امید در وجودشان ریشه دوانده و طالب نوری در این تاریکی هستند پس به همین دلیل سرسختانه به سمت نور پرواز میکنند.
🍃غل و زنجیر ها را باز میکنند و رها میشوند در آسمان، در #آغوش_خدا!
و ما که در این ظلمات پرواز آنها را نظاره گریم گرفتار تناقضی عجیب شده ایم اینگونه که هجرشان برایمان بس سخت و طاقت فرساست وَ لحظه #پرواز و خدایی شدنشان حسرت برانگیز و به همان اندازه مسرت بخش.
🍃و حالا سالگرد پرواز یکی از همان #مهاجرین را شاهد هستیم! مرتضی بصیری پور، مهاجری که در بهار ابدی شد و به هنگامه شهادت #موسیبنجعفر در دل خاک آرام گرفت. و قصه تناقض زمینیان بار دیگر تکرار شد...
🍃حسرتی در دل هایشان مهمان شد برای نفس او که چگونه در مسلخ #عشق قربانیاش کرد و حج را به جا آورد. حسرت دل کندن از زمین و زمان!
از طاهای #سه_ساله که بعد ها جمله "بابا نان داد" برایش کمی عجیب و غریب شد.
🍃آخر #بابا در خاطرات او نبود که نان بدهد، نبود که آب به دستش بدهد بابا در تابوت خوابیده بود. فارغ از همهمه اطرافش، #طاها تصویر مشخصی هم از بابا نداشت، در رویای سه سالگی بابا پیش #خدا رفت و برای همیشه سنگ مزارش مأمنی شد برای او که #مردانه با پدر درد و دل کند. و اکنون سه سال است که طاها دلگویه هایش را بر سر مزار پدرش میگوید.
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مرتضی_بصیری_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨بسم الله الرحمن الرحیم
🍃چقدر امروز اگر پیش ما بود #سبک_زندگی و کردار و رفتارش به درد مان میخورد و گره گشای مشکلات مان بود.
🍃هنوز انقلاب نشده بود و #دانشجوی راه و ساختمان #دانشگاه_مشهد بود، آنقدر #استعداد و نبوغ داشت که از همه دانشجوها یک سرو گردن بالاتر بود،پدرش یک روز کشیدش کنار و گفت:حیف است اینجا بمانی، بیا وسایلت را جمع کن و برو خارج درس بخوان.
🍃اما او در عین #جوانی، خیلی محکم و متین جواب داد که: ما جوانها با #اسلام خو گرفتهايم و نميتوانيم دركشور بيگانه زندگي كنيم. #پدر هم که دید پسرش اینقدر آگاهانه اعتقاداتش برایش مهم است و در حفظ آن عزم راسخ دارد دیگر اصراری نکرد.
🍃سالها گذشت و در دوران #دفاع_مقدس معلوم شد که او برای حفظ عقیده اش راه مناسبی پیدا کرده و تخصص یافتن را هم فدای آن نکرده بود. توی جبهه های #جنگ هم وقتی همه مطابق معمول جبهه ها انجام وظیفه میکردند، او با توجه به تخصصی که داشت، گشت و باری را که روی زمین مانده بود و بقیه نمیتوانستند برش دارند برداشت تا گره از کار ارتش اسلام باز شود.
🍃به جمع #سنگرسازان_بی_سنگر پیوست و مشغول ساختن جاده برای رزمندگان شد. زیر آتش سنگین و بی حفاظ دشمن، او و دوستانش #مردانه می ایستادند و راه باز می کردند تا نیروها بتوانند به سهولت خودشان را به خط درگیری ها برسانند.
🍃سید محمد تقی رضوی مبرقع با همین روحیات بود که در چشم خدا گل کرد و خود را لایق ردای والای شهادت نمود، روحیاتی که همین امروز میتواند گره گشای گره های کور اجتماع ما باشد.
✍نویسنده: #گمنام
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمدتقی_رضوی
📅تاریخ تولد : ٢۶ فروردین ۱٣٣۴
📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۶۶
📅تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : کربلای ده
🥀مزار شهید : حرم مطهر امام رضا علیه سلام
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇
🍃مهدی جانم! میدانم نگاه هایت شب و روز بدنبال من و #امیرعباس است، هر روز همراه با من لباس بر تن میکنی و در انتخاب رنگ #روسریام خوش سلیقگی به خرج میدهی. بند کفش های امیرعباس را میبندی و نگرانی که مبادا سرما دردانه ات را بیازارد. چادر که بر سر میکنم #تحسینِ نگاهت را به سمتم روانه میکنی و دلم غنج میرود برای نگاه های #مردانه ات!
🍃با هم راه گلزار را در پیش میگیریم و مقصدمان #بهشتی است که مردم به عادت، قطعه #پنجاه_و_سه خطابش میکنند! دست امیرعباس را میگیری، میانه ی راه همچون همیشه به دیدار فرمانده شهیدت، #شهید_یدالله_قاسم_زاده، میروی و با تعریف ها و با اشک هایی که بوی جا ماندن میدهد، دل همسفر #عاشقت را میلرزانی...
🍃به بهشت پنجاه و سه که میرسیم کنج مزار #شهید_روحالله_قربانی خلوت میگیری؛ خدا میداند چگونه نجوا میکنی که شهید روح الله این چنین به تو خیره شده و با همان #لبخند همیشگیاش دل بیقرارِ شهادتت را آرام میکند!
🍃از خیالاتم بیرون می آیم و میفهمم مدت هاست خیره شده ام به لبخندی که قاب عکست را شکوه داده است؛ همانی که از #رفاقتت با شهید روح الله قربانی به تو رسیده است. همان لبخند، همان جلوه تنها چند قدم آن طرف تر....
🍃محو تو بودم که کسی کنارم می نشیند! مادرت آمده... خوب که نگاهش میکنم #کمر_خمیده اش همه چیز را به یادم می آورد. سخت است درد نبودن #فرزند را به دوش بکشی اما این روزا توسلش به #حضرت_مادر(س) است که دل بی تابش را تسکین میبخشد. گویا چاره فراق را از مادر #حسین(ع) طلب میکند...
🍃مهدی جان! امروز سالروز #تولد توست... همه میدانند مدت هاست روزشماری میکنم تا روزی که متولد شدی فرا برسد و من خدارا هزاران بار شکر کنم برای #آفریدن تو!
🍃همسرِ شهید من! اینبار هم میدانم مرا میشنوی و با همان خانوم گفتن هایت با #دلبری تشکر میکنی؛ نیستی اما من #جانانه به پای مسیری که تو رفتی ایستاده ام، تو نیز با بدرقه کردن دعاهای خیرت هوای دلم را کمی بیشتر داشته باش.
♡ #تولدت_مبارک باشد پ.ا.س.د.ا.رِ رشیدِ من♡
✨پ.ن : از زبان همسر شهید
✍نویسنده : #اسماء_همت
💐به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_مهدی_بختیاری
📅تاریخ تولد : ۲۷ آبان ۱۳۷۰
📅تاریخ شهادت : ۲۵ اسفند ۱۳۹۹
📅تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🕊محل شهادت : المیادین_ سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃به شوق نور در ظلمت قدم بردار که رمز زندگانی همین شوق و #امید است، آدمی به شوق رسیدن، راه میپیماید و این حکایت آنانی است که قلب هایشان آکنده از مهر و عطوفت خداوندیست، درخت امید در وجودشان ریشه دوانده و طالب نوری در این تاریکی هستند پس به همین دلیل سرسختانه به سمت نور پرواز میکنند.
🍃غل و زنجیر ها را باز میکنند و رها میشوند در آسمان، در #آغوش_خدا!
و ما که در این ظلمات پرواز آنها را نظاره گریم گرفتار تناقضی عجیب شده ایم اینگونه که هجرشان برایمان بس سخت و طاقت فرساست وَ لحظه #پرواز و خدایی شدنشان حسرت برانگیز و به همان اندازه مسرت بخش.
🍃و حالا سالگرد پرواز یکی از همان #مهاجرین را شاهد هستیم! مرتضی بصیری پور، مهاجری که در بهار ابدی شد و به هنگامه شهادت #موسیبنجعفر در دل خاک آرام گرفت. و قصه تناقض زمینیان بار دیگر تکرار شد...
🍃حسرتی در دل هایشان مهمان شد برای نفس او که چگونه در مسلخ #عشق قربانیاش کرد و حج را به جا آورد. حسرت دل کندن از زمین و زمان!
از طاهای #سه_ساله که بعد ها جمله "بابا نان داد" برایش کمی عجیب و غریب شد.
🍃آخر #بابا در خاطرات او نبود که نان بدهد، نبود که آب به دستش بدهد بابا در تابوت خوابیده بود. فارغ از همهمه اطرافش، #طاها تصویر مشخصی هم از بابا نداشت، در رویای سه سالگی بابا پیش #خدا رفت و برای همیشه سنگ مزارش مأمنی شد برای او که #مردانه با پدر درد و دل کند. و اکنون سه سال است که طاها دلگویه هایش را بر سر مزار پدرش میگوید.
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مرتضی_بصیری_پور
📅تاریخ تولد : ۱٣۶۵
📅تاریخ شهادت : ٢۰ فروردین ۱٣٩٧
🥀مزار شهید : مزار شهدای بیرجند
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
🍂تنـها کسانی #مردانه میمیرنـد
🍃که مـردانه
زیسته باشنـد✌️
#شهید_حمید_سیاهکالی
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_مهدی_بختیاری💐 #سالروز_ولادت🎀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇
🍃مهدی جانم! میدانم نگاه هایت شب و روز بدنبال من و #امیرعباس است، هر روز همراه با من لباس بر تن میکنی و در انتخاب رنگ #روسریام خوش سلیقگی به خرج میدهی. بند کفش های امیرعباس را میبندی و نگرانی که مبادا سرما دردانه ات را بیازارد. چادر که بر سر میکنم #تحسینِ نگاهت را به سمتم روانه میکنی و دلم غنج میرود برای نگاه های #مردانه ات!
🍃با هم راه گلزار را در پیش میگیریم و مقصدمان #بهشتی است که مردم به عادت، قطعه #پنجاه_و_سه خطابش میکنند! دست امیرعباس را میگیری، میانه ی راه همچون همیشه به دیدار فرمانده شهیدت، #شهید_یدالله_قاسم_زاده، میروی و با تعریف ها و با اشک هایی که بوی جا ماندن میدهد، دل همسفر #عاشقت را میلرزانی...
🍃به بهشت پنجاه و سه که میرسیم کنج مزار #شهید_روحالله_قربانی خلوت میگیری؛ خدا میداند چگونه نجوا میکنی که شهید روح الله این چنین به تو خیره شده و با همان #لبخند همیشگیاش دل بیقرارِ شهادتت را آرام میکند!
🍃از خیالاتم بیرون می آیم و میفهمم مدت هاست خیره شده ام به لبخندی که قاب عکست را شکوه داده است؛ همانی که از #رفاقتت با شهید روح الله قربانی به تو رسیده است. همان لبخند، همان جلوه تنها چند قدم آن طرف تر....
🍃محو تو بودم که کسی کنارم می نشیند! مادرت آمده... خوب که نگاهش میکنم #کمر_خمیده اش همه چیز را به یادم می آورد. سخت است درد نبودن #فرزند را به دوش بکشی اما این روزها توسلش به #حضرت_مادر(س) است که دل بی تابش را تسکین میبخشد. گویا چاره فراق را از مادر #حسین(ع) طلب میکند...
🍃مهدی جان! امروز سالروز #تولد توست... همه میدانند مدت هاست روزشماری میکنم تا روزی که متولد شدی فرا برسد و من خدارا هزاران بار شکر کنم برای #آفریدن تو!
🍃همسرِ شهید من! اینبار هم میدانم مرا میشنوی و با همان خانوم گفتن هایت با #دلبری تشکر میکنی؛ نیستی اما من #جانانه به پای مسیری که تو رفتی ایستاده ام، تو نیز با بدرقه کردن دعاهای خیرت هوای دلم را کمی بیشتر داشته باش.
♡ #تولدت_مبارک باشد پ.ا.س.د.ا.رِ رشیدِ من♡
✨پ.ن : از زبان همسر شهید
✍نویسنده: #اسماء_همت
#شهید_مهدی_بختیاری
📅تاریخ تولد: ۲۷ آبان ۱۳۷۰
📅تاریخ شهادت: ۲۵ اسفند ۱۳۹۹
🥀مزار شهید: بهشت زهرا
🕊محل شهادت: المیادین_ سوریه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh