eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.7هزار دنبال‌کننده
249 عکس
63 ویدیو
19 فایل
✍🏻 سیدعلی روح‌الامین دکترای فلسفه‌ی هنر | طلبه‌ی درس‌خارج قم «وارستگی» دفتر قدم‌زدن در اقلیم حیرت است؛ میان متن، معنا، و سکوت ارتباط>> @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال، روا است)
مشاهده در ایتا
دانلود
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ ‌ 📜 عالَمِ «آنچه باید کرد» و عالَمِ «آنچه می‌توان کرد» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
… I بخش ۲ از ۳ I در این عالَم گویا انسان می‌فهمد که چندان سرِ رشتهٔ امور نه به دستِ او و نه به دستِ دیگران نیست… می‌بیند هر قدر هم فکر کند، علّت‌ها و سرچشمه‌ها را چندان نمی‌تواند تشخیص دهد و حتی اگر هم تشخیص دهد، نمی‌تواند آن‌ها را تدارک کند… این‌جاست که نه‌تنها به التماس و دست به دامنیِ این و آن و مشاوران و مدعیانِ راهکارها نمی‌افتد تا راهکاری جلوی پایش بگذارند، بلکه اگر خودِ آن‌ها نیز پیش آیند چندان امیدی به آن‌ها نمی‌بندد و منتظر است تا از جای دیگری دوایش کنند… اینجا چه قدر این بیت خواجه درخشنده می‌شود: دردم نهفته بِهْ ز طبیبانِ مدّعی باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند چون حُسنِ عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن بِه که کار خود به عنایت رها کنند (چه قدر قشنگ گفته لعنتی!) می‌دانید؛ تعارف که نداریم همهٔ ما به قول خودمان بدبختی‌هایی داریم و مشکلاتی، اما مدام فکر می‌کنیم که هر کدام از آن‌ها یک راه چاره‌ای دارند که هنوز نیافتیمش و مدام در صددِ گشتن به دنبالِ آن‌هاییم… پس به التماس و دست‌به‌دامنیِ هزار کس و ناکس می‌افتیم که مگر چارهٔ یکیشان کاره‌ای شود و اثری بگذارد… و از همین پندار که راهکارِ گمشده‌ای هست که نیافتیم و نمی‌یابیمش جهنمی برایمان درست می‌شود… اما گویا یک سری راهِ چاره خاص و متعیّن که گم شده‌اند و رابطه‌ای منطقی بین آن‌ها و مشکلات وجود دارد، در کار نیست… گویی راهِ چاره همین یأس از راهِ چاره‌های منطقی‌ست… و آنگاه چه می‌مانَد برای ما جز رو کردنِ به غیب؟ که: باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند… اما نکند فکر کنی این یأس از راهکارها و این رو کردنِ به غیب یک گزینه است که همیشه روی میز است و به راحتی می‌توانی آن را انتخاب کنی و به خود بگویی «خب پس دیگر به این راهکارها امید ندارم و به غیب امید دارم!»، نه! اگر این‌گونه بود که دیگر خودِ این، یک راهکارِ متعیّن می‌بود که الآن درحالِ بررسی‌اش بودیم… نه… این یأس و این رو کردنِ به غیب، یک پندار نیست که هر لحظه قابلِ ساختن باشد، بلکه یک موقعیت وجودی است… این موقعیت نیز از غیب برایمان پیش می‌آید… نمی‌دانم چه می‌گویم… اما «آنچه می‌توان کرد» دلم را بُرده… دلم را بُرده و این همه سخن گفتم تا به همین «آنچه می‌توان کرد» برسم… پس بگذار با شیرین‌ترین و سروساده‌ترین نمونه و پدیده‌ای که کامم مدام از یادکردنش شیرین می‌شود شروع کنم؛ «نذر»! می‌دانی «نذر کردن» دیگر «کاری که باید کرد و رابطه‌ای منطقی با مشکل دارد» نیست، دقیقاً و فقط «آنچه می‌توان کرد» است! بی‌هیچ ادّعای رابطهٔ منطقی با مشکلاتمان… و تنها با انتظار و چشمِ امیدی لرزان به سوی غیب… و چه قدر شیرین است و حضور خدا و صدای قدم‌هایش در آن حس می‌شود… آری، داستانِ نذر، داستانِ مادری است که بچه‌اش رفته یک جای دور و احتمالاً خطرناک، و دلِ این مادر تاب نمی‌آورد که این همه خطر او را احاطه کرده باشد! او مدّتی خود را دلداری می‌دهد که چیزی نمی‌شود اما پس از مدتی دلشوره رهایش نمی‌کند و می‌فهمد که نه پسرش، نه پولش، نه دیگر آدم‌ها، نه «مراقبِ خودت باش»گفتن‌ها و نه هیچ عاملِ دیگری نمی‌تواند از پسرش مراقبت کند! به این «فکر» نمی‌کند، بلکه این را «می‌یابد»! هر کاری که باید بکند تا پسرش محفوظ بماند را مرور می‌کند و می‌بیند که نه! فایده ندارد و پسرش آماج خطرهاست… عجب… در این نقطه… رو به غیب می‌کند… و از او انتظار می‌کشد… و می‌بیند که تضمینی هم نمی‌تواند از این غیب بگیرد… و تنها می‌تواند از آن دلبری کند… به دست‌هایش نگاه می‌اندازد و کاری بی‌ربط را که آن را «می‌تواند بکند» می‌یابد و همان را نذر می‌کند… تا مگر دلی از غیب ببرد… و مگر یک آش پختن چه ارتباط منطقی‌ای با حفظ فرزندش دارد و چه تضمینی در این بین وجود دارد…؟ هیچ… و خدا با همین «هیچ»، پدیدار می‌شود… پس می‌دانی؛ من دلم می‌خواهد برای آش نذری پختنِ آن پیرزن جایگاه والاتری قائل باشم و به آن امیدوارتر باشم و آن را رساننده‌تر بدانم تا هزار ادّعای کَرکنندهٔ راهکار موفقیت از جانب هزار دکتر و حجت‌الاسلام با صد مدرک دکترا و رزومه‌ای به درازای دیوار چین! ادامه دارد...
๛ وارستگی ๛
… I بخش ۲ از ۳ I در این عالَم گویا انسان می‌فهمد که چندان سرِ رشتهٔ امور نه به دستِ او و نه به دس
… I بخش ۳ از ۳ I بگذار اکنون نظری به آیات ۹۷ تا ۱۰۰ سورهٔ نساء بیندازیم؛ فرشتگان به آن‌ها که به خود ظلم کرده‌اند می‌گویند: در چه حالی بودید؟ می‌گویند: ما در زمین ضعیف و ضعیف‌شمرده‌شده بودیم! می‌دانید؛ احوال این آدم‌ها مثل احوال همان عالَمِ «آنچه باید کرد» است؛ هر دو خودشان را در بن‌بستی احساس می‌کنند. گویی اینان مدام به خودشان می‌گویند: فلان چیزها «باید» بشود که البته ما طبق شرایطِ حاکم نسبت به آن‌ها ضعیفیم و خلاصه وضعیت بن‌بست است و نمی‌شود! فرشتگان می‌گویند: مگر زمین خدا گسترده نبود؟! که هجرت کنید؟! این سخنِ فرشتگان چه قدر بوی «آنچه می‌توان کرد» می‌دهد، با عطری از توکّل و امید به گشایشی از سوی خدا و نه از سوی کارهای ما… و چه قدر انتظار و چشم به سوی عدم نگه داشتن در دلِ هجرت نهفته است! سپس می‌فرماید: هر کس در راه خدا هجرت کند، در زمین اقامت‌گاه و سرپناه‌های بسیار و سعه و گشایشی خواهد یافت! إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا ﴿٩٧﴾ إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا ﴿٩٨﴾ فَأُولَٰئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا ﴿٩٩﴾ وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً ۚ وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا ﴿١٠٠﴾ 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ۲۷و۳۰و۳۱/۶/۱۴۰۲ ✍🏻 چرک‌نویس ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
ادمین وارستگیvoice 1.mp3
زمان: حجم: 4.57M
👆🏻درباره جمله بالا از دکتر داوری و صوت گفتگوی پائین با استاد فاطمی👇🏻 ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 🔸 در غرب وقتی عالم جدید و ولایت تکنیک پدید آمد، دین امری وجدانی شد و اکنون، اگر دین احیا شود و عالم دینی پدید آید، علم و تکنیک از میان نمی‌رود، اما دیگر قائمه‌ی عالم نیست. 🔹 پس ما نیاز به جمع و تلفیق نداریم. توجیه موافقت علم و دین و اصرار در تخالف میان آندو یا کوشش برای تطبیق یکی با دیگری، هیچ مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه این‌ها همه سرگرمی فکری است. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 📗 نامه فرهنگ، بهار ۱۳۷۳ ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 🔖 صفحه ۷۹ ‌
‌ ‌ 🔸 شهید آوینی متوجه بسیاری از ابعاد نیست‌انگاری شد و متوجه بود همه این نوع حضورها باید در تاریخی که ما را فرا گرفته انجام گیرد. 🔹 پس در یک کلمه باید پس از درک نیست‌انگاری راهی در راستای سکناگزیدن در «وجود» را در جلوه‌های مختلف آن جستجو کرد 🔸 و معلوم است که امر ساده‌ای نیست ولی باید آن را به عنوان مشکل عمده این دوران، درک کرد وگرنه متفکرانه زندگی نکرده‌ایم. 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی استاد طاهرزاده ‌ ‌ ویس مرتبط: eitaa.com/varastegi_ir/565 ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
ویس شماره ۲ مرتبط با نکته بالا از استاد طاهرزاده 🔻 @varastegi_ir ‌ ‌ #ادمین_کانال
‌ ‌ 💠 اشارات ویس شماره ۲ 👇🏻 ▪️ما رغبتی به شناخت نیست‌انگاری نداریم... ▪️نیست‌انگاری امری است ساری در وجود و زندگی ما... ▪️نسبت ایدئولوژیک با تذکر نیچه... ▪️نیهیلیسم: تبدیل حقائق به ارزش‌ها و بی‌ارزش شدن ارزش‌ها... ▪️نسبت توسعه نیافتگی با نیست‌انگاری... ▪️نیست‌انگاری هرگز به کلی نقاب از چهره بر نمی‌دارد... ▪️نیچه: خدا مرده است... بیابان بالیدن گرفته است... ▪️خدا در نظر نیچه مساوق با عالم غیب است... ▪️اراده به قدرت و سنت عرفان... ▪️فهم غربزدگی ما از عرفان، سلوک و اخلاق... ▪️سراب سیر و سلوک با غفلت از وضع عالم... ▪️"ارزش‌های معنوی" بی‌معناتر از دایره شش ضلعی... ▪️سودای تجدید و حفظ ارزش‌های معنوی برخواسته از اراده به قدرت است... ▪️تجدید عهد قدسی بدون داعیه صورت می‌گیرد... ▪️راه بهشت از جهنم می‌گذرد («وَ انْ مِنْكُمْ الا وارِدُها كانَ عَلى‏ رَبكَ حَتْماً مَقْضِياً ثُم نُنَجى الذينَ اتقَوا وَ نَذَرُ الظالِمينَ فيها جِثِياً» و همه شما وارد جهنم مى‏شويد، اين امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت، سپس آنها را كه تقوا پيشه كردند از آن رهایى مى‏بخشيم و ستمگران را كه به زانو در آمده‏اند در آن رها مى‏سازيم) ▪️راه توحید آخرالزمانی از سکرات نیهیلیسم می‌گذرد... ▪️نیست‌انگاری وضع عالم ماست... ▪️رسیدن به ورای تجدد از درون تجدد صورت می‌گیرد... ▪️اشاره به تذکر استاد نجات بخش: (جلسه نیهیلیسم، ما و قرآن) https://eitaa.com/varastegi_ir/331 ‌ ‌ پ‌ن: صوت جدید جلسه سلوک در زمانه نیهیلیسم: https://eitaa.com/varastegi_ir/574 ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
ویس شماره ۲ مرتبط با نکته بالا از استاد طاهرزاده 🔻 @varastegi_ir ‌ ‌ #ادمین_کانال
‌ ‌ 🔸 یکی از صورت‌های پلشت نیست انگاری، ملزم دانستن مردمان به داشتن روحیه و رأی و نظر خاص است. 🔹 در مورد نیست انگاری با احتیاط باید سخن گفت زیرا تاریخ جدید، تاریخ نیست انگاری است. 🔸 دین در حقیقتش نیست انگار نیست ولی نمی‌دانم سیاست در این زمان چگونه می‌تواند نیست انگار نباشد، زیرا برای سیاست دشوار است که از سودای اراده به قدرت جدا شود. 🔹 و بدتر این‌که در زمان ما سیاست بیشتر دچار نیست‌انگاری منفعل شده‌ است، به این نیست‌انگاری باید اندیشید... 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 📗 بر نامه فیلسوف ✍🏻 دکتر داوری اردکانی 🔖 صفحه ۷۳۶ ‌‌ ‌ ‌ ‌