eitaa logo
شهید عارف حاج اصغر عبداللهی
1هزار دنبال‌کننده
667 عکس
127 ویدیو
8 فایل
کانال نشر خاطرات و دلنوشته ها،عکس هاوفیلم های شهید جانباز حاج اصغر عبداللهی ارتباط بامدیرکانال @yamahdee11
مشاهده در ایتا
دانلود
۳ سال پیش وقتی تنور انتخابات داغ بود و همه توی هر کوچه و خیابان و روستایی در حال تبلیغ و تبیین بودیم وقتی داغ تهمت های به رئیسی ما را می سوزاند تنها جاییکه آرام می گرفتم منزل پدر بود ❤️‍🩹 حرف زدن با مادر آتش غصه ها را خاموش میکرد و سر گذاشتن روی شانه های پدرم آرامش را بر می گرداند همان شانه هایی که خودش هزاران بار غم و تهمت و درد را به دوش کشیده بود میشد سنگ صبور من🥺 ۳ سال پیش که خبر انتخاب سید ابراهیم رئیسی را شنیدیم کیک پیروزی خریدیم و دور پدرجون جمع شدیم ... غافل از آنکه چون امروزی داغ شهادت هر دو عزیزِ جانمان می سوزاندمان... حالا در خوابها متعدد شهید عبداللهی را در حال قدم زدن کنار سردار دلها می بینند و چه ضیافتی شود این مهمانی: شهید رئیسی و سردار و شهید عبداللهی🤍 ما را یاد کنید خوبان عالم که به یاد کردنتان شدیدا نیازمندیم... یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
بسمه تعالی مطلبی ارسالی از یکی از ارادتمندانه به شهید عبداللهی👇 سلام و عرض ادب خدمت شما من بعد از شهادت شهید بزرگوار عبداللهی با ایشان آشنا شدم و طریق آشنایی هم با اتفاق جالبی همراه بود که از بزرگواری و عنایت خود ایشان بود. و از همان زمان ارادتی به ایشان پیدا کردم. بعد از آن اتفاق عجیبی برای من افتاد که خواستم خدمت شما عرض کنم که اگر صلاح میدونید در کانال بگذارید تا دیگران هم قدر این شهید بزرگوار و مقام شهدا را بیشتر درک کنند. پسر 2 ساله ی من از بچگی مجرای اشکی چشمش تنگ بود و یکبار در سن یکسالگی با چه سختی در چشمش میل زدند ولی بعد از چند وقت دوباره علائم گرفتگی برگشت و به گفته ی دکتر تنها راه خوب شدن عمل بود. بنده خیلی نگران بودم و به امید اینکه راهی پیدا شود چند وقت عمل کردن را به تعویق انداختم. یکروز صبح که از پسرم ازخواب پاشد دیدم هیچ علامتی از عفونت در چشمش نیست در صورتی که هر روز صبح چشمش پر از عفونت بود. ما آنموقع نفهمیدیم چه اتفاقی افتاده و اصلا در ذهنم نبود. تا اینکه چند هفته بعد در کانالتون جریان کسی رو خوندم که با نذر و توسل به شهید عبداللهی بچه اش شفا پیدا کرده بود. ناگهان جرقه ای در ذهن من خورد که چند روز قبل از خوب شدن پسرم من او را بر سر مزار شهید بزرگوار برده بودم و از خاک مزارش تبرکی به نیت شفای چشمش به صورتش مالیدم و دعا کردم😭. و مطمئنم که این اتفاق جز با دعا و عنایت شهید بزرگوار نبوده و نمیدانم چطور از ایشان تشکر کنم. خدایا شکرت که اینطور بندگان خالصت رو در مسیر ما قرار دادی که راه درست بندگیت رو بیاموزیم eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
4.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه‌ی این هفته در منزل شهید عبداللهی🌱 همزمان با ایام سالگرد شهادت شهدای پروازِ اردیبهشت🕊 کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
قافلہ ی شهدا قافلـہ ی از است هرڪس ڪہ از جـــان گذشتہ نیست با مـا نیایـــد.... http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
شهید عارف حاج اصغر عبداللهی
- سلام بر آنانی که اول از سیم خاردار نَـفْس گذشتند و بعد از سیم خاردار دشمن✨ پ.ن: شهید اصغر عبدالل
خرمشهر ،نگین خاکی که با خون دلاوران تطهیر شد . قصه ای از مقاومت و شکوه را در دل خود جاودانه کرده است. 🔹سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر گرامی باد. http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
‹ إذا ضَللتُم الطريق، فإتبعوا الشُهداء › راه را که گم کردید شهدا را دنبال کنید... http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمه تعالی ✅مجلس روضه هفتگی 🏴همزمان باأیام شهادت امام جواد علیه السلام ✅در منزل جانباز شهیدحاج اصغر عبداللهی به قصد تعجیل فرج ✅سخنران حجت الاسلام والمسلمین کریمی ✅دوشنبه عصر از حوالی یک ساعت به اذان مغرب ویژه خواهران وبرادران ✅مکان خیابان هشت بهشت غربی خیابان ملک شمالی کوچه شماره ۷ منزل شهید کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
- | زمانی که قدمِ اول را در این راه برداشتم ؛ به نیتِ لقای‌خدا و شهادت بود . امروز بعد از گذشت این مدت راغب‌ تر شده‌ام که این دنیا محلی نیست که دلی هوایِ ماندن در آن را بنماید ...‌‌‌ـ 🌱 http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من از مرده بودن خودم خسته شده ام.. شهدا زنده کنید مرا...💔😭 http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
بسم رب الشهدا ارسالی از یکی ازشاگردان قدیمی شهید جانباز حاج اصغر عبداللهی جناب آقای دکتر....👇 شهید حاج اصغر عبداللهی مردی بود که با اخلاق و برخورد لطیفش در دل همه جا باز کرده بود. او نه فقط مرد میدان جنگ بود، بلکه مرد میدان اخلاق، مرد میدان ادب و معرفت نیز بود. همیشه با متانت و لبخند، دیگران را به سمت خیر و نیکی راهنمایی می‌کرد. نگاهش آرام بود، اما در آن نگاه، حکمتی پنهان بود که هر کسی را نرم و بی‌هیاهو متأثر می‌کرد. از نوجوانی، من توفیق داشتم در مسجد ملک توفیق قرائت قرآن و دعاخوانی کنم. صدای خوشی داشتم و از شور و شوق عبادت، مکبری نمازها و خواندن دعاها را با صدای بلند و پرطنین انجام می‌دادم. تصورم این بود که این شور و صدا، خدمت به نماز جماعت و فضای مسجد است. اما یک روز، شهید عبداللهی بعد از نماز نگاهی به من انداخت و با همان آرامش همیشگی صدایم زد: "فلانی، یه لحظه بیا." نگاهش نه تند بود، نه سرد. چهره‌اش پر از لبخند و آرامش بود. با صدایی مهربان و دلنشین گفت: "ببین، صدای خوب داشتن و با صوت زیبا دعا خوندن خیلی خوبه، مستحب هم هست. ولی حواسمون باشه که اگر حتی یه نفر از این صدا اذیت بشه، دیگه نمی‌شه گفت عبادته. چون آزار رسوندن به دیگران حرامه." در لحظه‌ای کوتاه، با جمله‌ای ساده و بی‌سر و صدا، دریچه‌ای از فهم تازه را به رویم باز کرد. از آن روز به بعد، هر بار که پشت بلندگو می‌رفتم، قبل از شروع دعا و تکبیر، در دل از خدا می‌خواستم که صدام نه فقط شنیدنی، که شنودنی باشه؛ نه مزاحم، که مایه‌ی آرامش دیگران. این نوع تذکر دادن، این هنرِ نصیحت با محبت، خصلت ویژه شهید عبداللهی بود. با همان آرامش، با همان لبخند، کاری می‌کرد که آدم نه فقط اصلاح بشه، بلکه با جان و دل بخواد بهتر باشه. سال‌ها گذشت. مشغله‌های زندگی زیاد شد و از مسجد ملک فاصله گرفتم، مخصوصاً بعد از اینکه به منزل جدیدی رفتیم. توفیق شرکت در نمازهای جماعت و محافل دعا کمتر شد. اما حاج اصغر فراموشم نکرد. ماه رمضان که می‌رسید، سراغم را می‌گرفت. گاهی که در کوچه و خیابان می‌دیدم‌اش، با همان لبخند آشنا می‌گفت: "فلانی، ماه رمضونه‌ها... نمیای مسجد؟ دلمون برات تنگ شده." نه با سرزنش، نه با فشار. بلکه با یک جمله‌ی ساده که انگار دستی بر شانه‌ی دل آدم می‌کشید و دعوتی می‌کرد به خانه خدا. و اگر چند روزی غیبت می‌کردم، وقتی دوباره می‌دیدم‌اش، با چشمانی پر از محبت می‌گفت: "نیومدی... ما منتظرت بودیم." در آن جمله‌ی ساده "ما منتظرت بودیم"، چیزی بیش از دعوت به مسجد بود. آن جمله، یادآور این بود که آدم هر چقدر هم از عبادت و مسجد فاصله بگیره، هنوز یه نفر هست که دلتنگ بندگی‌اشه. هنوز یه کسی هست که دعا می‌کنه دوباره برگرده. حاج اصغر نه تنها دعوت‌گر به مسجد و نماز بود، که خودش مسجدِ مهربانی و ستون محبت بود. حالا که نیست، جایش خالی‌تر از آن است که بشود با کلمه‌ها پرش کرد. اما یادش، لبخندش، تذکرهای آرام و پدرانه‌اش، هنوز در گوش دلم زنده‌ است. خداوندا، حاج اصغر را با شهیدان راهت، با اهل بیتت، محشور فرما. و ما را اهل آن مسجدی کن که در دل بندگانت ساخته‌ای.. زندگی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
خوشا به حال آنان که در این دریای طوفان زده دنیایی با شهادت "صید خدا" شدند... http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy