رسم روضه ما مثل بقیه روضه ها این بود که چای خونه را آقایون اداره میکردند
پارسال اما پیشنهاد دادیم ما کار را دست بگیریم 😎
موج مخالفت از همه جا بلند شد. کار سنگینی بود
فقط پدرجون مخالفت نکردند .. پرسیدند: میتونید؟؟
گفتیم:سعیمونو میکنیم
گفتند: چند شب امتحانی انجام بدید ببینید میتونید یا نه...
باورمون نمیشد
با قوت شروع کردیم.
کار حیثیتی بود👌
مادر هم خیلی همراهی میکردند..
آقایونی که جاشون را گرفته بودیم ناراحت بودند
حق داشتند
و اعتراض میکردند:
چای سبکه ،سنگینه،سرده، داغه ، دیر چای را میدید ،زود میدید...😑
اما پدرجون مثل کوه پشتمون بودند
دیده بودند حالمون توی چای خونه بهتره..
هر شب روضه که تموم میشد دور پدرجون جمع میشدیم و با ذوق و شوق گزارش میدادیم
پدرجون هم تشویق مون میکردند😍
کاری که قرار بود دو شب آزمایشی انجام بشه تا شب دهم ادامه پیدا کرد
میدونم که سرزنش شدند برای اینکه کار سنگینی را به خانمها سپردند
ولی مثل همیشه روی جوونها حساب باز کردند
مثل همیشه به جوونها و خانمها اعتماد کردند💔
و این سنت حسنه را پایه گذاری کردند
شاید میدونستند سال دیگه تنها هستیم 😭
امسال هم چایخونه روضه پره از دخترهای نوجوان و جوان...
دختر ۵ ساله هم حتی استکان میشوره..
امسال و هر سال به برکت شهید عزیزمون باز داریم خادمی میکنیم
با چشمان بارانی 😭
و نگاهی که همیشه باهامونه...
پی نوشت: عکس مربوط به روضه های پارسال هست
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبدالهی
#زنده_باد
#شبهای_غریبانه_روضه
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy