eitaa logo
شهید عارف حاج اصغر عبداللهی
1هزار دنبال‌کننده
672 عکس
130 ویدیو
8 فایل
کانال نشر خاطرات و دلنوشته ها،عکس هاوفیلم های شهید جانباز حاج اصغر عبداللهی ارتباط بامدیرکانال @yamahdee11
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید عارف حاج اصغر عبداللهی
هیچ دُزدی خونه خالی نمیزنه ؛ اگه شیطان زیاد مزاحمت میشه بدون در قَلبت گنجینه‌ای داری که ارزشِ دزد
اِزالَةُ الْجِـبالِ اَهـْوَنُ مِنْ اِزالَةِ قَلْبٍ عَنْ مَوْضِعِهِ. كوه كندن از دل كندن آسانتر است.. |قالَ‌الاِمامُ‌الصّادِقُ(عليه‌السلام)| http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
میگفت: حتی‌اگه یـه‌درصداحتمـال‌بِـدی‌که یـه‌نفر یه‌روزی‌برگـرده‌وتوبه کنـه... حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌کنۍ! http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
به نظرت چیکار کنیم گروه و کانال جذاب تر بشه اینجا👇به صورت ناشناس برامون بگو😉 https://daigo.ir/secret/41081298983
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر کی خسته شده هر کی نمی‌خواد بجنگه جمع کنه بِره! هر کی می‌خواد بِره بِره کار برای خدا خستگی نداره...🌱 http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
🔸خنده‌م گرفت؛ نوشته بود: امروز شما را خیلی کردم؛ حلالم کنید خاطره‌ای از کودکی شهید حمید احدی |داشتم برا ناهار سیب‌زمینی سرخ می‌کردم که صدای دعوای مصطفی و حمید بلند شد. خواهرشون هیجان‌زده دوید سمتم و گفت: مام جون! دارن همدیگه رو میزنن. رفتم و داد زدم: چه خبرتونه؟ مصطفی باعصبانیت گفت: همش تقصیر اینه، زد زیر قول و قرارمون. حمید هم جواب داد: نخیرم! من مشقام رو زود تموم کردم. تازه! فقط یه دونه خوردم... سر خامه دعواشون شده بود. مصطفی گفت: قرار گذاشته بودیم با هم مسابقه بدیم و بعدش بخوریم. با حالت تاسف گفتم: بخدا از شما بعیده... حمید! مصطفی داداشِ بزرگته، اینجوری احترامشو نگه‌ میداری؟ مصطفی! داری مکلّف میشی. هنوز یاد نگرفتی برادر کوچکترت رو ببخشی؟ سرشون رو انداختن پایین. حمید زیرلب گفت: ببخشید! سرگرم بچه‌ها شدم و سیب‌زمینی سوخت. اما هر سه‌تاشون بدون اعتراض، غذاشون رو خوردند و رفتند مدرسه. من موندم و خونه‌ی بهم ریخته. داشتم مرتب می‌کردم که چشمم افتاد به کمد کتابهای حمید. سابقه نداشت تا این حد شلخته باشه. یهو چشمم خورد به پاکتی که روی کتابش چسبونده‌ بود. دیدم روی پاکت با خط کج و کوله‌ای نوشته: مام جون عزیزم! اینها سَحم شیرینی منه. بخورید تا دهانتون شیرین بشه. من امروز شما رو خیلی اسبانی کردم. حلالم کنید. خنده‌ام گرفت. هم بخاطر کاری که کرده بود و هم بخاطر غلط‌های املایی‌اش. داخل پاکت رو نگاه کردم؛ سه تا شیرینی خامه‌ای کوچک بود. همونی که بخاطرش با مصطفی دعوا کرده بود. 📚منبع: کتاب "چشمهایش می‌خندید" http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
مهدی رسولی19317.mp3
زمان: حجم: 17.98M
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🎧 | دنیا جای خوبیه ... مگه جارو نمی خواد خونه ی دل پره خاکه آخه ویرونه ی دل ...💔 🎙کربلایی مهدی رسولی http://eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
کجایی فی هذه الساعة؟...