eitaa logo
صدای ایران | روزنامه اینترنتی
3.5هزار دنبال‌کننده
888 عکس
1 ویدیو
169 فایل
روزنامه اینترنتی رسانۀ KHAMENEI.IR، ویژه روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر تهاجم رژیم صهیونی
مشاهده در ایتا
دانلود
🗞 لبخند ماندگار 🖤 شهیده یاسمین باکویی ▪️ دسته‌گل‌های تسلیت دورتادور اتاق چیده شده و قابِ عکس چهارنفره‌ی یاسمین، پدر، مادر و برادرش به مهمان‌ها خیرمقدم می‌گوید. مرد انگشت شستش را روی پیشانی فشار می‌دهد. چشم‌هایش را می‌بندد و باز می‌کند. سرش را بالا می‌آورد. دست‌هایش را روی هم می‌گذارد و می‌گوید: «خواهرزاده‌ام یاسمین، ۲۳ سالش بود؛ دانشجوی سال دوم کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر در گرایش معماری دانشگاه صنعتی شریف. در حال آماده کردن پایان‌نامه‌اش بود. پروژه‌اش در زمینه‌ی اینترنت اشیا (IOT) و بهینه‌سازی استفاده از دستگاه‌های متصل به این فناوری بود. با جدیت در تلاش بود تا پایان‌نامه‌اش را تمام کند و در تابستان ۱۴۰۴ فارغ‌التحصیل شود. استفاده از وقتش خیلی برایش اهمیت داشت؛ منضبط و هدفمند بود. می‌گفت: می‌خواهم به جایی برسم که بتوانم کارآفرینی کنم و دیگران را زیر پروبال خودم بگیرم.» نگاه مرد رویِ عکسِ قاب گرفته‌ی یاسمین ثابت می‌ماند. تندتند پلک می‌زند تا اشکش سرازیر نشود: «دختری آرام و پرتلاش که در سحرگاه ۲۳ خرداد آسمانی شد.» نام شهیده یاسمین باکویی برای همیشه در دانشگاه صنعتی شریف زنده خواهد ماند. 📝؛ تک‌نگاری‌هایی از زندگی شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونی  ✍️ سیده اعظم‌الشریعه موسوی 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 📝روزنامه 📲 @sedaye_iran_newspaper
🗞 نذری برای هشت‌سالگی 📝 | خرده‌روایتی از مراسم شام شهادت حضرت زهرا (س) با حضور رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۴/۹/۳ ▪️آخرهای سخنرانی رفتم توی صف. شب‌هایی که آقا بیاید روضه، خانم‌های شبستان صف می‌بندند تا از دور چشم‌شان به دیدن آقا روشن شود. بی‌هوا سرمی‌چرخاندم که پشت سرم زن جوان را دیدم. ذوقش پاشید توی صورتم: «اِ! شمایید؟» ▪️حینِ وضو وقتی فهمیده بودم از قزوین آمده، قول گرفته بودم بیشتر حرف بزنیم. ولی  بعد گمش کرده بودم. همان سرپا، رج‌های صحبت را سرانداختیم. سفر دوستانش كه لغو شده بود، اضطراب افتاده بود به دلش: «اونقدر امام‌حسین رو صدا کردم...» ▪️دخترش، زینب، هم بین ما ایستاده بود. زینب، دومین دورش بود که توی صف می‌ایستاد. مدام  سرک می‌کشید ببینید صف جلو می‌رود؟ این ذوق برایم تازگی نداشت. همه اینجا همین حس را داشتند، بچه‌ها بیشتر! چیزی که عجیب بود نذر این دختر هشت‌ساله بود. ٢٣ رمضان امسال مکلف می‌شود. مادرش گفت نذر کرده قبل از آن روز یک بار آقا را از نزدیک ببیند و محکم بغلش کند. اینکه یک بچه چنین آرزویی داشته باشد و به خاطرش نذر هم کند کافی بود تا متعجب شوم. پرسیدم «یعنی آقا رو اینقدر دوست داری؟» تهِ کاسه‌ی چشم‌هایش نم‌دار شد و سکوت کرد. بعد یک‌دفعه تندتند گفت: «اِ! خاله برو جلو، صف خالی شد.» ✍️ زینب علی‌اشرفی 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 📝 روزنامه 📲 @sedaye_iran_newspaper
🗞 نوای ایران ای سرای امید در حسینیه امام خمینی 🎤 حاج محمود کریمی در چهارمین شب عزاداری ایام فاطمیه در حضور رهبر انقلاب نوای ایران ای سرای امید را خواند: ▪️ایران ای سرای امید! بر بامت، سپیده دمید/ ای حرم آل پیمبر! ای کشور ساقی کوثر! ▪️ایران ای سرای امید بر بامت سپیده دمید/بنگر کزین راه پرخون خورشیدی خجسته رسید 🖤  📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 📝 روزنامه 📲 @sedaye_iran_newspaper
🗞 شماره ۱۵۶ روزنامه اینترنتی رسانۀ KHAMENEI.IR تقدیم می‌شود به شهید مهدی اکبری‌نسب 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 🖼روزنامه 📲 @sedaye_iran_newspaper
🗞 ایران ای سرای امید؛ تیتر یک شماره جدید روزنامه اینترنتی رسانه KHAMENEI.IR 🖼 صدوپنجاه‌وهفتمین شماره روزنامه منتشر شد. 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 🖥 Farsi.Khamenei.ir
🗞 ایران ای سرای امید 📣  صدوپنجاه‌وهفتمین شماره روزنامه اینترنتی KHAMENEI.IR 🔹️ سال‌هاست که هر وقت در ایران حادثه‌ای بزرگ رخ می‌دهد، اولین واکنش‌های اجتماعی از هیئت‌ها بلند می‌شود. از قبلِ انقلاب که دستگاه شاه و مأموران ساواک پای چارپایه نوحه‌خوانان بازار می‌ایستادند تا خلاف امر ملوکانه چیزی نخوانند، تا سال‌های جنگ که مداحی‌های انقلابی سوختِ موشکِ روحیه رزمندگان بود. در سال‌های بعد هم که هروقت هرجا نیاز به همدلی ایرانیان بود اول هیئتی‌ها دست به کار می‌شدند. 🔹️ همان شب که حاج محمود کریمی «ای ایران» را در میانه روضه حسینیه امام خمینی خواند، معلوم بود داریم وارد فصل تازه‌ای می‌شویم. ایران فقط خاک غم و شهادت نیست؛ سرزمین ماندن و ایستادن است. مردم زیر لب همراه شدند و عبور کشور از وضعیت خاکستری «نه جنگ نه صلح» را فریاد زدند. 🔹️ اما هنر فقط در حسینیه‌ها نماند. اهل موسیقی هم خودشان را رساندند؛ هرکدام به رسم و لحن خودشان. یکی با صدای زخمی و مردانه، یکی با لحن گرم جنوبی، دیگری با نغمه‌هایی که نسل جوان دوست دارد و… در کنار آنان طراحان گرافیک و هنرمندان تجسمی هم پای کار آمدند و همه خودجوش و برآمده از فضای اجتماعی و وطن‌دوستی بود، نه محصول یک کمپین سیاسی. پیروزی نیروهای مسلح در میدان و این موج هنری در خیابان و رسانه و گوشی‌های مردم، با هم یک کار کردند: جامعه را از حالت تعلیق بیرون کشیدند. انگار از دلِ این صداها یک پیام مشترک بیرون می‌آمد: زندگی جریان دارد. 🔹️ هیچ اتاق فکری این هم‌صدایی را طراحی نکرده بود. هرکس از زاویه دید خودش آمد، اما همه روی یک نقطه جمع شدند: ایران. این هماهنگی محصول فطرت جمعی ملت بود. ملتی که در لحظه خطر، آتش‌به‌اختیار دور وطن حلقه می‌زند و وقتی غبار جنگ می‌نشیند، امیدش را حفظ می‌کند و به جریان زندگی برمی‌گردد. 🔹️ هنر این روزها فقط ایرانِ امروز و دیروز را نمی‌خواند، لایه جدیدی از هویت ایرانی را هم زنده می‌کند. همان لایه‌ای به تعبیر دکتر موسی نجفی، تاریخدان معاصر، بخشی از سه‌گانۀ هویت تاریخی ایران است: «ما سه ایران داریم: ایرانِ پانصدساله شیعی، ایرانِ نهصدساله قبل از آن، و ایران چندهزارساله‌ای که سال‌ها به آن کم‌التفات بودیم، اما امروز دوباره دارد زنده می‌شود.» این رویکرد در تولید جریانی جدید از آثار هنری نیز قابل مشاهده است. رویکردی منطقی و به دور از افراط و تفریط برای بهره گیری به جا و درست از ریشه های تاریخی که به قوام و دوامِ همبستگی اجتماعی در سطح ملی کمک می کند، ریشه‌هایی که در کنار اسلام شیعیِ ما، پشتوانه زبان فارسی و بخشی از حافظه تاریخی ماست. 🔹️ ایران در طول تاریخ بارها زیر حملات سنگین ایستاده؛ از مغول در قرن هفتم، تا تهاجم تیمور، جنگ‌های طولانی با امپراتوری عثمانی، اشغال جنوب توسط پرتغالی‌ها در قرن شانزدهم، تهاجم روس تزاری در دوره قاجار و اشغال متفقین در ۱۳۲۰. همین الگوی مداومِ بازگشت و بازسازی و رجوع به حافظه تاریخی است که امید را در ایرانی‌ها زنده نگه می‌دارد. 🔹️وقتی شب عاشورا رهبر انقلاب از حاج‌محمود کریمی خواستند نسخه جنگ ۱۲روزه‌ «ایران ای سرای امید» خوانده شود، یک حقیقت را یادآوری کردند: امید این سرزمین نه به دست بیرونی است و نه با جنگ خدشه‌دار می‌شود؛ ریشه‌اش در هویت ایرانی-اسلامی است. امسال با خواندن «ایران ای سرای امید» در شام غریبان فاطمیه، این پیام دوباره شنیده شد: ایران خانه امید است. 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 🖼روزنامه 📲 @sedaye_iran_newspaper
🗞 آن ترک ایرانی 💗 دانشمند شهید دکتر احمدرضا ذوالفقاری 🔹️دختر، نمازش را سلام داد و تسبیح را برداشت. نگاهش میان ذکر، به پوستر بزرگی از شهید، با صورتی روشن و موهای جوگندمی شصت‌واندی‌ساله روی دیوار مسجد الزهرا ثابت ماند. صدای تکبیرها که بالارفت، قطره‌های اشک‌ روی صورتش چکید. به پوستر اشاره کرد: «صدای بلند با لهجه آذری دکتر، همیشه میان تکبیر و صلوات، مشخص بود؛ اما شاید هیچکس نمی‌دانست دانشمند هسته‌ای است.»  دختر، کیف و کلاسورش را برداشت: « دکتر از موسسین مهندسی هسته‌ای دانشگاه شهیدبهشتی بود و رئیس سابق دانشکده. اونقدر مومن و معتمد بود که رئیس امور مالی دانشگاه هم شده بود.»  به خیابان اشاره‌کرد: «ولی خونه‌ی ساده‌ای تو همین خیابون پاتریس داشت. مرکز شهر.  خودم از دخترش شنیدم که می‌گفت به خواهش دکتر و همدلی با اوضاع اقتصادی مردم، برای عروسیش مراسم نگرفته...»  صدایش لرزید: «موشک، همون سحر ۲۳ام، چنان به خونه‌ش کوبید که از پسر جوونش فقط یک پا موند. موج انفجار خانمش رو با چادر نماز، تا چند خونه اون طرف‌تر پرت کرد. از خود دکتر هم... هیچی نمونده...»  اشک‌ باز روی صورتش راه گرفت: «دکتر، استادم بود...»  زیر پوستر عکس شهید نوشته‌بود: دانشمند شهید، دکتر احمدرضا ذوالفقاری… 🖼 ؛ تک‌نگاری‌هایی از زندگی شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونی  📝 فاطمه شایان پویا 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 🖼روزنامه 📱 @sedaye_iran_newspaper
🗞 پیش تو گم نمی‌شوم 📝 | خرده‌روایتی از شب‌های عزاداری شهادت حضرت زهرا (س) در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۴/۰۹/۴ ▪️ورودی سومیم. صف، طولانی و کند است. دخترک یک پیراهن و جوراب شلواری و مقنعه مشکی سرکرده با چادر. طاقت ندارد بماند توی صف. به مادرش می‌گوید «می‌خوام برم بازی کنم.» حیاط بزرگ جان می‌دهد برای بدو بدوی بچه‌ها. مادرش نگاهی بهم می‌کند و می‌گوید با دو تا پسر بزرگ شده اخلاقش پسرونه شده. من رفتار دخترک را از سر طبیعت کودکی‌اش می‌بینم که میل جنب و جوش دارد. می‌‌گویم «بچه‌های آپارتمانی حیاط که می‌بینن همینن. دختر و پسر نداره.» هر چه مادر دلیل می‌آورد که «الان راه‌ رو باز می‌کنن و ده دوازده‌نفری یهو می‌ریم تو. بری جا می‌مونی از من ها» دختر حرفش را تکرار می‌کند. وسوسه‌ی حیاط رهایش نمی‌کند. آخر مادرش با گفتن «زودبیای» رضایت می‌دهد. دختر همان اطراف یکی، دو دور لی‌لی می‌کند و  برمی‌گردد. چند دقیقه بعد دوباره درخواستش را تکرار می‌کند. حیاط بهش مزه داده. مادر این بار سدّ ترسناک‌تری جلوی پایش می‌گذارد. «گم می‌شی ها.» دختر اما با یک «نه نمی‌شم» از زیر طناب‌ها مثل ماهی سُر می‌خورد در آغوش حیاط. این بار لی‌لی‌اش طولانی‌تر می‌شود و برمی‌گردد. ازش می‌پرسم می‌دونی کجا اومدی؟ در حالی که دست‌های مادرش را گرفته می‌گوید پیش امام. یعنی چه تصویری از امام دارد؟ کسی که می‌آیی پیشش و گم که نمی‌شوی هیچ، بهت خوش هم می‌گذرد. ✍ زینب خزایی 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 📝 روزنامه 📲 @sedaye_iran_newspaper
🗞 توزیع لوازم خانگی میان مددجویان کمیته امداد شهرستان چگنی لرستان به‌نیابت از شهید والامقام مظفر جمشیدی از شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه 💗  📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 🖼 روزنامه 📲 @sedaye_iran_newspaper
🗞 شماره ۱۵۷ روزنامه اینترنتی رسانۀ KHAMENEI.IR تقدیم می‌شود به شهید امیرعلی امینی 📥 نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید. 🖼روزنامه 📲 @sedaye_iran_newspaper