این بیت شعر یکی از اشعار مورد علاقه شهید بود....🌱 مادر تعریف میکنند: توی بیمارستان یکی از سخت ترین لحظات وقتی بود که چندین پرستار ساعت ها تلاش می کردند از دست و پای پدرجون برای سرم و ...رگ پیدا کنند بخاطر سالها بیماری رگ های پدرجون خیلی نازک شده بود گاهی بعد از چندین ساعت تلاش رگ پیدا می شد ولی دوباره پاره میشد و آه از نهاد مادر بلند... من هیچ وقت طاقت دیدن این صحنه را نداشتم 😭 اما مادر صبورم خون دل می خوردند و دم بر نمیاوردند دیدن زجر عزیزترین کس زندگیت سخت ترین شکنجه دنیاست🥺 یکبار هر دو طرف پدرجون چندین پرستار در حال رگ گیری بودند و پدرجون در حال درد دیگه کار به جایی رسید که خود پرستار ها خجالت زده و کلافه شدند از اینهمه درد و تحمل پدر پدرجون که متوجه آشفتگی پرستارها شده بودند به مادر گفته بودند گوشی منو بدید و آهنگ این شعر را برای پرستار ها گذاشته بودند که: غصه منو نخورید این شعر زیبا را گوش بدید حکم ازلی خدا اینه که برای من اینطور رقم بخوره خدا برام اینطور نوشته من صبوری میکنم 😭 شما وظیفه تون را انجام بدید اشک توی چشم پرستارها حلقه زده بود به‌ هم گفته بودند: همه جا ما باید بیمار را آروم کنیم اینجا بیمار به ما دلداری میده آروممون می‌کنه کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy