موقع شهادت پسرم جنازه چند تا از دوستانش را هم با هم آورده بودند. موقع تشیع یکی از همین ها بود، فکر کنم شهید علوی بود که زیر پای حاجی دفن شده. این شهید را شبانه دفن کردند. همان کسی که قبر را می کنده می گفت: شب بود. داشتم قبر را می کندم که یک دفعه کلنگ خورد به دیواره قبر حاجی و انگار توی قبر کلی مهتابی روشن کرده بودند. چکمه ها و لباس حاجی تنش بود و بدنش سالم و فقط یک پارچه سفید رویش بود. چون لباس حاجی را بیرون نیاوردیم. فقط مادرم گفت حوله احرامش را بکشید رویش. آن بنده خدا می گفت: یک بوی غلیظ عطر بیرون زد.آمدم بیرون، حول شده بودم. به سرعت کمی گچ درست کردم .سوراخ قبر را گرفتم.تا سال قبل هم این بنده خدا زنده بود و خودش ماجرا را تعریف می کرد.😢🌹 راوی:خواهر بزرگوار شهید @Modafeaneharaam