eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.7هزار دنبال‌کننده
20 عکس
23 ویدیو
28 فایل
گلچین تخصصی،بروز،اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل،مرثیه،نوحه،گریز،باحضورمداحان وشعرای آئینی تبادل و تبلیغ فقط شبانه🥀 راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
_رباعی_آیینی ز طفلی آه غم از دل کشیدی به جان خود غم عالم خریدی ز کوی کربلا تا شام و کوفه تو با طفلان، سر بر نیزه دیدی ✍ دل او آشنا با سوختن بود هماره با غریبی هم‌سخن بود کفن شد با لباس خویش اما به یاد آن شهید بی‌کفن بود ✍ غم آمده در عزای تو گریه کند با زمزم اشک‌های تو گریه کند ای کعب! تو را چگونه آتش زده‌اند؟ ده سال مِنی، برای تو گریه کند ✍ خشکیِّ لبِ شهید را می‌دیدی بی حرمتیِ یزید را می‌دیدی در کودکی‌ات پیر شدی از بس که هر لحظه غمی جدید را می‌دیدی ✍ ای اهل ولا! دراین عزا گریه کنید با عرش‌نشینانِ خدا گریه کنید چون گریه کننده‌ای ندارم به بقیع ده سال برایم به مِنا گریه کنید ✍ پیشواز من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمۀ حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام ✍ مرحوم ای خیمه‌ی عشق از تو برپا مانده ای از تو دهانِ علم هم وا مانده از آتش اشک‌هایتان معلوم است در کرب و بلا کودکی‌ات جا مانده ✍ روزی‌که به روی نیزه‌ها سرها رفت دیدم که به کوفه زینب کبری رفت ای کاش که عمه‌ام نمی‌دید دگر آن لحظه که چوب خیزران بالا رفت ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
این خاک طلاست، خاک زینب‌پرور بر پا شده از حماسه‌خوانی، محشر دود از سر دشمنان برون آمده است این واژه اسکتو است یا متن خبر؟ ✍🏻 🏷 | حماسهٔ ایرانی در معرکه چون عقیلة‌الاحرار است روشنگری‌اش حقیقتِ اخبار است او شیر زن حماسهٔ ایرانی‌ست سربازِ شجاع حیدر کرار است ✍🏻 🏷 | جلوهٔ زینبی در راه ظفر نور امیدی بانو با جلوهٔ زینبی رسیدی بانو چون تیر به چشم دشمن ایران خورد این خط و نشانی که کشیدی بانو ✍🏻 🏷 | شجاعتِ زینب چون تیغ، شکافته سرِ مرحب را مانندِ سحر، سوخته قصرِ شب را در کرببلای عصرِ امروز، همه دیدند همان شجاعتِ زینب را ✍🏻 🏷 | خبر از صحبت روشن سحر خواهد گفت از مجری و قاب شعله‌ور خواهد گفت دیروز تو اخبار جهان را گفتی امروز جهان از تو خبر خواهد گفت ✍🏻 🏷 | شعر انقلاب: جلوهٔ اقتدار خبر این است: ایران استوار است که در سیل زمستان‌ها، بهار است اگر سیمای ایران گشته گلگون صدایش جلوه‌ای از اقتدار است ✍🏻 🏷 | شیرزنی در میدان گفتم چه خبر؟ گفت: خطر نزدیک است این بود خبر: قتل خبر نزدیک است غرید ولی شیرزنی در میدان کای قوم! کمی صبر، سحر نزدیک است ✍🏻 🏷 | راوی نور تو راوی نور در دل شب هستی از عشق به میهنت لبالب هستی مردانه رجز خواندی و از حق گفتی ای شیرزن! از تبار زینب هستی! ✍🏻 🏷 |
این‌گونه در قفس به رهایی نمی‌رسیم بی ناخدا، بدان به خدایی نمی‌رسیم یک عمر صرف مدرسه و درس شد ولی بی گریه بر حسین به جایی نمی‌رسیم شکر خدا که روزی ما هم ز روضه‌هاست بی اشک، ما به نان و نوایی نمی‌رسیم بی شوق انتظار به بیراهه می‌رویم جز راه دل به کرب و بلایی نمی‌رسیم یا ایّها العزیز! تو شرط رسیدنی ما مانده‌ایم و تا تو نیایی، نمی‌رسیم ما را بدون تو به پشیزی نمی‌خرند جز با حضور تو به بهایی نمی‌رسیم صاحب عزا ! به دست تهی‌مان نگاه کن بی لطف تو به فیض گدایی نمی‌رسیم ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
اشکی به دعای توبه‌ی آدم داد از لطف به چشم ما غمی نم‌نم داد من با نفس تو زنده هستم یعنی یک روز میان روضه جان خواهم داد ✍️ هر زنده‌دلی در غمت ای ماه! گریست با اشک، وضو گرفت و آن‌گاه گریست تا گفت حسین: "انا قتیل العبرات" عالَم به همین روضه‌ی کوتاه گریست ✍ روح پدرم شاد که می‌گفت به من خوش باد دمی که دیده آید به سخن عمری به زبان بی‌زبانی چون اشک یک چشم حسین گفت، یک چشم حسن ✍ یک روز به هیأت سحر می‌آید با سوز دل و دیده‌ی تر می‌آید یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیصد و سیزده قمر می‌آید ✍ حق بود، ولی چه سود! بازار نداشت آن سو که کسی گوش بدهکار نداشت از لقمۀ ناروا شکم‌ها پُر بود این بود که حرف او خریدار نداشت ✍ یکباره میان راه پایش لرزید مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید زینب به چه خیره شد که این‌گونه زمین از نالۀ وامحمدایش لرزید؟ ✍ بستند به قتل طفل شش‌ماهه صفی لعنت به چنین جماعت ناخلفی بر حنجر نازکش هجوم آوردند تیر از طرفی و تشنگی از طرفی ✍ یک لشکر و کودکان بی‌پشت و پناه یک خواهر داغ‌دیده، داغی جانکاه جز تــــو احــدی ندیـد این‌گونه بلا لا یَـــــومْ کَیـــومِــکَ ابـــاعبـــدالله ✍ از لشکر کوفه این خبر می‌آید زخم است و دوباره بر جگر می‌آید این‌بار هدف کیست؟ پدر یا که پسر؟ تیر است و به قصد سه نفر می‌آید! ✍ بگذار پدر، کبوترت پر بزند طعنه به رگ غیرت لشکر بزند یک تیر گرفتم از سپاه دشمن یک تیر به پیکر تو کمتر بزند ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
اشکی به دعای توبه‌ی آدم داد از لطف به چشم ما غمی نم‌نم داد من با نفس تو زنده هستم یعنی یک روز میان روضه جان خواهم داد ✍️ هر زنده‌دلی در غمت ای ماه! گریست با اشک، وضو گرفت و آن‌گاه گریست تا گفت حسین: "انا قتیل العبرات" عالَم به همین روضه‌ی کوتاه گریست ✍ روح پدرم شاد که می‌گفت به من خوش باد دمی که دیده آید به سخن عمری به زبان بی‌زبانی چون اشک یک چشم حسین گفت، یک چشم حسن ✍ یک روز به هیأت سحر می‌آید با سوز دل و دیده‌ی تر می‌آید یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیصد و سیزده قمر می‌آید ✍ حق بود، ولی چه سود! بازار نداشت آن سو که کسی گوش بدهکار نداشت از لقمۀ ناروا شکم‌ها پُر بود این بود که حرف او خریدار نداشت ✍ یکباره میان راه پایش لرزید مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید زینب به چه خیره شد که این‌گونه زمین از نالۀ وامحمدایش لرزید؟ ✍ بستند به قتل طفل شش‌ماهه صفی لعنت به چنین جماعت ناخلفی بر حنجر نازکش هجوم آوردند تیر از طرفی و تشنگی از طرفی ✍ یک لشکر و کودکان بی‌پشت و پناه یک خواهر داغ‌دیده، داغی جانکاه جز تــــو احــدی ندیـد این‌گونه بلا لا یَـــــومْ کَیـــومِــکَ ابـــاعبـــدالله ✍ از لشکر کوفه این خبر می‌آید زخم است و دوباره بر جگر می‌آید این‌بار هدف کیست؟ پدر یا که پسر؟ تیر است و به قصد سه نفر می‌آید! ✍ بگذار پدر، کبوترت پر بزند طعنه به رگ غیرت لشکر بزند یک تیر گرفتم از سپاه دشمن یک تیر به پیکر تو کمتر بزند ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
علیه‌السلام 🔹خیمۀ عطش🔹 غم از دیار غم‌زده عزم سفر نداشت شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت این سو درون خیمۀ سیراب از عطش خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش از یاری حسینِ علی دست بر‌‌نداشت او جسم خویش را سپر آب کرده بود جز مشک پاره‌پارۀ جانش سپر نداشت درد و غمش تمامی از این بود که چرا یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت... او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را امّ‌البنین نخواند که دیگر پسر نداشت 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
علیه‌السلام 🔹مهدی موعود🔹 کشتی باورمان نوح ندارد بی‌تو زندگی نیز دگر روح ندارد بی‌تو لحظه‌ها در غم هجر تو کفن پوشیدند همۀ خاطره‌ها زهر بلا نوشیدند... یک طرف جنّتی از آیۀ قرآنی بود یک طرف دوزخی از لشکر سفیانی بود... آسمان تیره شد و پشت زمین تیر کشید تا خزان خم شد و بر جدّ تو شمشیر کشید آری این آیت حق مثل علی مظلوم است او جگر گوشۀ زهراست، ولی مظلوم است... آن که با شور دعا بر عرفات آتش زد عطشش بر جگر نهرِ فرات آتش زد بین تقدیر و عطش هَروله می‌کرد حسین رفتنش خون به دل قافله می‌کرد حسین... روز و شب بی‌تو ببین شام غریبان شده است و سری بر سر نی قاری قرآن شده است نخل‌ها هم پس از این واقعه شاعر شده‌اند ذاکر حرّ و حبیب بن مظاهر شده‌اند داغ هفتاد و دو آلالۀ بی‌سر با توست سیصد و سیزده آیینۀ باور با توست... جاده‌ها چشم به راه‌اند، بیا، زود بیا! جان به لب آمده، ای مهدی موعود،‌ بیا! 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
کشتی باورمان نوح ندارد بی‌تو زندگی نیز دگر روح ندارد بی‌تو لحظه‌ها در غم هجر تو کفن پوشیدند همۀ خاطره‌ها زهر بلا نوشیدند... یک طرف جنّتی از آیۀ قرآنی بود یک طرف دوزخی از لشکر سفیانی بود... آسمان تیره شد و پشت زمین تیر کشید تا خزان خم شد و بر جدّ تو شمشیر کشید آری این آیت حق مثل علی مظلوم است او جگر گوشۀ زهراست، ولی مظلوم است... آن که با شور دعا بر عرفات آتش زد عطشش بر جگر نهرِ فرات آتش زد بین تقدیر و عطش هَروله می‌کرد حسین رفتنش خون به دل قافله می‌کرد حسین... روز و شب بی‌تو ببین شام غریبان شده است و سری بر سر نی قاری قرآن شده است نخل‌ها هم پس از این واقعه شاعر شده‌اند ذاکر حرّ و حبیب بن مظاهر شده‌اند داغ هفتاد و دو آلالۀ بی‌سر با توست سیصد و سیزده آیینۀ باور با توست... جاده‌ها چشم به راه‌اند، بیا، زود بیا! جان به لب آمده، ای مهدی موعود،‌ بیا! ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
ی نمی‌دانم گناهم چیست، اما کم گناهی نیست که امسال اربعین ما را به آن درگاه، راهی نیست همیشه کاسه‌ی خیل گدایان پُر نخواهد شد چه باید کرد؟ باید ساخت، چون گاهی، نگاهی نیست اگر چه بال و پر دارم، ندارم رخصت پرواز که حالم بهتر از حال کبوترهای چاهی نیست به یاد خاطرات سال‌های پیشم و با من به جز حسرت متاعی نیست، جز گریه سلاحی نیست عمود یک هزار و سیصد و هشتاد و چندم بود؟ که دیدم گریه کردن یا نکردن، دلبخواهی نیست :: به دور از کربلا هم زائرت هستیم، آقا جان به غیر از سایه‌ی لطف تو ما را سرپناهی نیست ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ ✊🇮🇷 ✊🇮🇷 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ بزن روی لینک واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
و آن‌شب از شميم عطر نامش گلستان پر شد تمام خانه از بوي خوش اين ميهمان پرشد شگفتا "يوسفي در کاروان حُسن پيدا شد" که از نور جمالش صحن جان عاشقان پر شد گريبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرايي زمان خالي شد و درياچه‌هاي باستان پر شد سماع لحظه‌ها از چشم صحرا سرخ مي‌باريد فرشته بس! دگر ميخانه‌ی پير مغان پر شد خبر دادند سيمرغي ز کوه طور باز آمد که از آواي سرشارش تمام آشيان پر شد چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش که تا يک پلک زد، ديوان جان شاعران پر شد طواف لاله گرد کعبه‌ی آيينه ديدن داشت شبي که مکه از نام "محمد" ناگهان پرشد ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ 💠کانال⏬ Eitaa.com/navayehzakerin2 💠ابرگروه⏬ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
دیده آن‌گاه که با اشک ملاقات کند رزق گریه طلب از مادر سادات کند گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست "گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند" روز محشر که همه دیده‌ی گریان دارند نوکر فاطمه آن روز مباهات کند می‌زند از قفس عالم خاکی بیرون هر که با سینه‌زنی سیر سماوات کند یا علی گفتم و با منکر زهرا گفتم: برود توبه کند ترک عبادات کند این چه سرّی‌ست که در بضعة منّی جاری‌ست که جهان حیرت از این کشف و کرامات کند وصف نور تو نه در حد زبان بشر است که خدای تو فقط قدر تو اثبات کند :: آه و افسوس که این قوم نشد بعد رسول حُرمت اشک تو را خوب مراعات کند زخم پهلوی تو با قلب علی کاری کرد سال‌ها گریه بر این عمق جراحات کند آنکه سیلی به تو زد هیزم دوزخ باشد همه شب تا به سحر گرچه مناجات کند ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ 💠کانال نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
علیه‌السلام 🔹خیمۀ عطش🔹 غم از دیار غم‌زده عزم سفر نداشت شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت این سو درون خیمۀ سیراب از عطش خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش از یاری حسینِ علی دست بر‌‌نداشت او جسم خویش را سپر آب کرده بود جز مشک پاره‌پارۀ جانش سپر نداشت درد و غمش تمامی از این بود که چرا یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت... او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را امّ‌البنین نخواند که دیگر پسر نداشت 📝 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ 💠کانال نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 مدیرکانال ╚═══💫💎═╝