eitaa logo
مضمار، تشکیلات؛ حمیدرضا محمدی
16.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
354 ویدیو
187 فایل
دکتر حمیدرضا محمدی دکتری مدیریت استاد دانشگاه نویسنده کتب تیم سازی، تشکیلات سازی، مدیریت جهادی ، صیرورت پژوهی الگوهای مدیریتی و تربیتی، طراح بازیوارسازی های مدیریتی دعوت و اطلاع از دوره ها: @tashkilati_sho راه ارتباطی: @Dr_HrMohammadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 ارزش چشم‌انداز مشترک (سه سنگ‌تراش) ماجرا: از سه سنگ‌تراش که در کنار هم مشغول کار بودند پرسیدند:«دارید چه کار می‌کنید؟» ➊ اولی با بی‌حوصلگی گفت: «دارم این سنگ لعنتی را می‌تراشم.» ➋ دومی گفت:«دارم بهترین سنگ‌قبر ممکن را می‌سازم.» ➌ سومی با نگاهی براق و پر از انگیزه گفت:«داریم یک کلیسای بزرگ می‌سازیم!» 📝 نکته مدیریتی: ➖یک رهبر باید برای تیم خود چشم‌انداز و هدف بزرگ ترسیم کند. ➖وقتی اعضای تیم بدانند در حال ساختن چه «چیز بزرگ‌تری» هستند، با انگیزه و کیفیت بالاتری کار می‌کنند. ➖کارِ بی‌معنا، خسته‌کننده است. کارِ با معنا، انگیزه‌بخش. 🆔@mezmar_ir
🎯 مشکل چاه آب روستا 🔆 در زمان‌های دور، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت. 💧 یک روز سگی به داخل چاه افتاد و مرد. 🐕⬇️ 🚫 آب چاه دیگر غیرقابل استفاده بود. 😥 روستاییان نگران شدند و پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره‌ی کار را به آنان بگوید. 🧠 مرد خردمند به آنان گفت: "صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد." 🪣 روستاییان صد سطل آب برداشتند، ❌ اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود. 🔄 دوباره پیش خردمند رفتند. 🧠 او پیشنهاد کرد: "صد سطل دیگر هم آب بردارند." 🪣 روستاییان این کار را انجام دادند، ❌ اما باز هم آب کثیف بود. 🔄 برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند، ❌ اما مشکل حل نشد. 🤔 مرد خردمند پرسید: "چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود، اما آب هنوز آلوده باشد؟ آیا شما قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشه‌ی سگ را از چاه خارج کردید؟" 😲 روستاییان گفتند: "نه، تو گفتی فقط آب برداریم، نه لاشه‌ی سگ را!" ـــــــــــــــــــــ 💡 نکته مدیریتی: 🔍 در حل مسائل، ابتدا علت اصلی و ریشه‌ای را شناسایی کنید ⚠️ بدون حذف عامل مشکل، تلاش‌های شما بی‌نتیجه خواهد بود 🎯 داشتن تفکر سیستمی و درک کلیت مسئله، قبل از پرداختن به حل آن، ضروری است ✨ بنابراین قبل از اقدام، از خود بپرسید: "آیا دارم روی علت اصلی کار می‌کنم؟" 🆔 @mezmar_ir
🐜 قصهٔ مورچهٔ سختکوش و مدیران پُرادعا 🦁 در جنگلی سبز، مورچه‌ای کوچک زندگی می‌کرد که هر سحرگاه، پیش از طلوع آفتاب ☀️، راهی کار می‌شد. با چشمانی درخشان و دل پرامید، دانه‌ها را جابه‌جا می‌کرد و با حسی شیرین از انجام کاری ارزشمند، بازدهی چشمگیری داشت. رئیس جنگل، شیر پرقدرت، یک روز از کنار محل کار مورچه گذشت. از دیدن این همه سختکوشی بی‌سرپرست، شگفت‌زده شد 🤔. با خود اندیشید: "اگر این مورچه بدون ناظر چنین می‌کند، اگر برایش سرپرستی کارکشته بگمارم، چه افتخارات بزرگی نخواهیم آفرید؟!" 🌀 پس دگرگونی آغاز شد: ➡️ سوسک خوش‌لباس و با‌سابقه‌ای را به عنوان سرپرست مورچه گماشت. 📝سوسک در نخستین گام، دستگاهی برای ثبت ورود و خروج برپا کرد. ✍️سپس برای نوشتن گزارش‌های فصیحانه‌اش، پشه منشیِ را به خدمت گرفت. 🕸️آن‌گاه عنکبوتی را برای سامان‌دهی بایگانی و پاسخگویی به تماس‌ها فراخواند. 🦁 شیر از گزارش‌های پرطمطراق سوسک چنان شادمان شد 😄 که از او خواست نمودارهای رنگارنگی از روند تولید بکشد تا در گزارش‌های هیئت مدیره بدرخشد. 💻سوسک نیز ناگزیر رایانه‌ای نو و چاپگر لیزری خرید و مگسی را برای پشتیبانی فناوری اطلاعات به تیمش افزود. 😔 مورچه که زمانی آزاد و خوشحال بود، حالا درگیر انبوهی فرم‌ها و نشست‌های بی‌حاصل شده بود. 📉شیر که کاهش محسوس بازدهی را دید، نتیجه گرفت: "این واحد دیگر بزرگ شده، به مدیر تمام‌وقتی نیاز دارد." 🌀 پس تغییرات ادامه یافت: ➡️ جیرجیرکی خوش‌صدا و با‌اقتدار را به مدیریت واحد منصوب کرد. 🪑جیرجیرک دفتری آراسته با فرشی نفیس و صندلی‌ای ارگونومیک برای خود فراهم آورد. 👥سپس یک دستیار شخصی و سامانه‌ای برای "برنامه‌ریزی راهبردی و کنترل بودجه" طلبید. 🎶 دیگر هیچ آواز شادی از آن واحد به گوش نمی‌رسید. 📊جیرجیرک شیر را متقاعد کرد که برای "سنجش شرایط محیطی" نیاز به مطالعه‌ای گسترده است. 🦁 شیر که هزینه‌ها سر به فلک کشیده و بازدهی به شدت افت کرده بود، جغد خردمند را — که مشاوری نام‌آور بود — برای بررسی و چاره‌یابی فراخواند. 🦉جغد سه ماه در واحد ماند و سرانجام با چند جلد گزارش مفصل بازگشت. نتیجهٔ نهایی چنین بود: 📜 "واحد با تراکم نیرو روبه‌روست." 💔 و این‌گونه بود که اولین کسی که از واحد اخراج شد، کسی نبود جز همان مورچهٔ سختکوش...🙈 ⛔ چون "بی‌انگیزه به نظر می‌رسید و نگرشی منفی داشت." --- 📌 تحلیل تشکیلاتی: 🔹 گاهی بزرگ‌ترین آفت یک سیستم کارآمد، ورود مدیران و سازوکارهایی است که به بهانهٔ بهبود، جانِ کار را می‌گیرند. 🔹 پیش از سرزنش نیروهای تشکیلات، به سازوکاری که در آن زیست میکنند، بنگرید. ➖ یادتان باشد ساختارهای پیچیده،گاهی خود به مانعی برای بهره‌وری تبدیل می‌شوند. 💡 پند طلایی: "سیستمی که نیروهایش را سرزنش می‌کند، خود نیازمند درمان است" 🆔 @mezmar_ir
قاطر پیر و‌ پیر مرد باران شدید می‌بارید 👇🌧️ مرد در حال رانندگی بود که ناگهان کنترل ماشینش را از دست داد و خودرو از جاده منحرف شد 🚗💥 خوشبختانه ماشین آسیب ندید، اما چرخ‌ها در گل فرورفت 🛞⛔ هرچه تلاش کرد، نشد ماشین را بیرون بکشد 😓 به ناچار، زیر باران به سمت کلبهٔ کشاورزی دوید و در زد 🏡🚪 کشاورز پیر در را باز کرد 👴🤝 مرد مشکل را گفت و کمک خواست 🙏 کشاورز گفت: «بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه» 🤔 با هم به طویله رفتند 🐴 کشاورز قاطر پیری را آورد مرد با دیدنش ناامید شد 😧 اما چاره‌ای نبود 🤷‍♂️ کنار جاده، کشاورز طناب را به ماشین بست و سر دیگرش را به قاطر 🪢🌀 بعد محکم زد به پشت قاطر و فریاد زد: «یالا، پل، فردریک، هری، تام... یالا سعیتون رو بکنین... آهان... یه کم دیگه... خوبه تونستین» 🗣️💪 و قاطر پیر ماشین را از گل بیرون کشید! 🚗✨ مرد شگفت‌زده پرسید: «حتماً اون اسم‌ها جادو بوده؟» 😲 کشاورز پاسخ داد: «جادو نیست! این کار رو کردم که باور کنه عضو یک تیمه و تنها نیست. راستی... قاطر من کوره!»💡 --------------- نتایج تشکیلاتی حکایت: ✨ قدرت کار تیمی، در "احساس تعلق" و "باور به همراهی دیگران" زنده می‌شود! ✨ گاهی تنها تفاوت بین "ناتوانی" و "پیروزی"، یک صدا است که فریاد می‌زند: "تو تنها نیستی،ما با تو هستیم!" 👥🤝 درست مثل قاطر کور، ما هم گاهی مسیر را به وضوح نمی‌بینیم، اما وقتی باور کنیم که عضوی از یک تیم قدرتمند هستیم، می‌توانیم سنگین‌ترین بارها را به حرکت درآوریم.💪🚗 🆔 @mezmar_ir
سیستم گزارش‌دهی 🔆 مدیر جدید شرکت آلفا، سیستم گزارش‌دهی ساعت‌به‌ساعت اجرا کرد. طبق این سیستم، همه کارمندان می‌بایست هر یک ساعت گزارشی دقیق از کارهای انجام شده را در فرمی بصورت کتبی ثبت میکردند. بعد از دو هفته، بهره‌وری ۴۰٪ کاهش یافت!! بررسی نشان داد کارمندان روزانه ۳ ساعت صرف پر کردن گزارش‌ها می‌کردند!!! ـــــــــــــــــــــ 💡 نکته مدیریتی-تشکیلاتی: • کنترل بیش از حد نتیجه معکوس دارد. • اعتماد به تیم، سرمایه‌گذاری است نه هزینه... ✨ "گاهی بهترین کنترل، کمترین کنترل است" 🆔 @mezmar_ir