eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
762 عکس
71 ویدیو
50 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «به رنگ صبر» ۱ تا ۳۰ آذر ۱۴۰۴ 🏆 ۱۰ جایزه ۲۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani تبلیغات: @xahra_rezaei23
مشاهده در ایتا
دانلود
اما بنا بر نظرات دوستانی که توی ترم اول دانشگاه ثقلین همراهمون بودن ❤️ تصمیم گرفتیم برای این ترم، یک برنامه موازی و اختیاری هم برای ختم قرآن در نظر بگیریم. برنامه اصلی ختم قرآن همراه با ترجمه‌مون به صورت روزی ۴ صفحه ست. که توی ۵ ماه ان‌شاءالله یک ختم قرآن میشه. اما برای دوستانی که میزان مطالعه روزانه کمتر رو ترجیح میدن یک ختم قرآن با ترجمه به صورت روزی ۲ صفحه هم داریم که نیمه دوم قرآن ختم میشه. شما بسته به زمان روزانه‌تون میتونید یکی از این دو برنامه رو انتخاب کنید. 😇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-8009347627700183296_139315440651611.mp3
زمان: حجم: 24.52M
هشتمین نشست از سلسله‌ نشست‌های زن در هندسه‌ی انقلاب اسلامی. موضوع: زن ایرانی در مسیر تکلیف، روایت‌هایی از کتاب حوض خون مهمان: خواهر صدیقه سادات فلسفیان چهارشنبه ۲۶ شهریور ماه ۱۴۰۴ 🔰 محورهای اصلی بحث: ✔️ امام و زن انقلاب اسلامی. امام خمینی برای زن‌ها هویت و عزت تازه‌ای تعریف کردند: «الگوی سوم زن». ✔️ ویژگی کتاب: ۶۴ روایت کوتاه از زنانی در شرایط مختلف که بهانه‌ها را کنار گذاشتند و وارد جهاد شدند. ✔️ زنانه بودن حضور در جنگ. زنان ما جنگ را «مادری» کردند و خلاها را با مدیریت زنانه پر کردند، بدون اینکه جنسیت‌زدایی شود. ✔️ صبر بر رنج با آرمان. رنج وقتی در مسیر آرمان و اراده الهی باشد، خستگی نمی‌آورد بلکه رشد دارد. ✔️ نیاز امروز، یک جهاد بزرگ زنانه برای بازنمایی هویت زن انقلاب و معرفی الگوهای واقعی به نسل جدید. "مادرانه" www.madaremadari.ir ble.ir/madaremadary eitaa.ir/madaremadary
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف🇮🇷
#صوت هشتمین نشست از سلسله‌ نشست‌های زن در هندسه‌ی انقلاب اسلامی. موضوع: زن ایرانی در مسیر تکلیف،
✴️ زن ایرانی در مسیر تکلیف روایت‌هایی از کتاب حوض خون یک نشست خوب از دوستان‌مون در مجموعه‌ی مادرانه درباره‌ی کتاب اگر هنوز برای خوندن حوض خون هیچ اقدامی نکردین، شنیدن این حرف‌ها در مورد کتاب قطعا شما رو مشتاق اون خواهد کرد. 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سال گذشته مثل دیروزی، آخرین باری بود که در صفحهٔ تلویزیون‌ها ظاهر شد، برایمان صحبت کرد و این آخرین نگاهش به ما بود. او گفت: جنگ‌ ما با اسرائیل یک جنگ طولانی خواهد بود؛ در این مبارزه ثابت قدم بمانید. و برای آخرین بار خداحافظی کرد‌. 🖤 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
💠 نمی‌توان کسی را تواناتر، آگاه‌تر و مناسب‌تر از سید مقاومت، برای معرفی سید مقاومت در نظر گرفت. کسی که می‌توانست با کلمات معجزه کند و با تعابیرش دنیا را تکان بدهد. هیچ کس نمی‌توانست بهتر از سید، به فصاحت سید و دقیق‌تر از سید، از سیدحسن نصرالله بگوید. بررسی و غرق شدن در دریای عمیق و اعجاب‌انگیزِ بیش از ۱۷۰ ساعت سخنرانی، مصاحبه و گفت‌و‌گوهای ایشان، کتاب روح‌الامین است که سید را بدون هیچ دخل و تصرفی، از زبان خودشان معرفی می‌کند. 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام و نور 🌾 به مناسبت اولین سالگرد شهادت سید عزیز، شهید تصمیم داریم کتاب رو با هم بخونیم. ✳️ کتاب ۳۱۲ صفحه‌ست. روزانه ۱۰ صفحه می‌خونیم. از شنبه ۵ مهر شروع می‌کنیم و ۲ روز در هفته هم فرصت جبران و استراحت داریم. 📘 نسخه‌های چاپی 📖 و الکترونیک 📱 کتاب موجود هستن و روش تهیهٔ اون‌ها با تخفیف رو داخل گروه همخوانی توضیح دادیم. اگر علاقمند هستین از شهید عزیز بیشتر بدونین و با کلام شیرین سید همراه بشین تشریف بیارین به: ✴️ گروه همخوانی کتاب ble.ir/join/6LrgjcLoEA 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘📘📘 چند نفر پتوها و ملافه‌ها را می‌گذاشتند گوشهٔ حیاط. خون از زیرشان راه افتاده بود. توی بیمارستان کاری از من برنمی‌آمد. به یکی از برادرها گفتم: «از ملافه و پتوها بیارید تا بشورم.» نشانی خانه را دادم. با ماشین پر پتو و ملافه آمد توی محله، همهٔ خانم‌ها دور ماشین جمع شدند و هرکس چند تا برد خانه. شب‌نشده همه را شستیم. تابستان شده بود و هوا خیلی گرم، آفتاب تیز و سوزان بود. هرچه آب می‌ریختم روی سروصورتم فایده نداشت. فقط چند ثانیه خنک می‌شدم و بعد پوستم جلوی آفتاب می‌سوخت و سوز می‌زد‌. از گرمی آفتاب، سرم داغ بود و بدنم خیس عرق. خیلی عطش داشتم. هرچه آب می‌خوردم فایده نداشت. می‌آمدم جلوی آفتاب بیشتر تشنه‌ام می‌شد. از لب حوض بلند شدم. خواستم بروم زیر سایه‌بان کمی بنشینم. چشمم افتاد به پتوهای نشسته. برگشتم. شیلنگ آب را گرفتم روی سرم تا کل لباس‌هایم خیس شدند. کارم را ادامه دادم. وقتی از عطش و گرما اذیت می‌شدم فکر و ذکرم می‌رفت سمت رزمنده‌ها. خدایا، چطور توی گرما و زیر آتش توپ و تانک می‌جنگند و مقاومت می‌کنند؟ چه‌کار کنم برایشان؟ به ذهنم رسید شربت آبلیمو و ترشی و کمپوت درست کنم و بفرستم جبهه. بعد از پتوشویی می‌رفتم خرید. شب شربت آبلیمو و کمپوت سیب و ترشی درست می‌کردم. شیشه‌ها را می‌گذاشتم توی جعبه. شوهرم می‌برد تحویل چادرهای جمع‌آوری کمک‌ها می‌داد. هر کاری را آسان گرفتی، سخت نمی‌شود. کارهایم را طبق برنامه، اما تندتند انجام می‌دادم و هیچ کاری را نمی‌گذاشتم برای دقیقهٔ بعد. 📚 برشی از کتاب ✍🏻 فاطمه سادات میرعالی انتشارات راه یار 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا