eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
752 عکس
70 ویدیو
50 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «به رنگ صبر» ۱ تا ۳۰ آذر ۱۴۰۴ 🏆 ۱۰ جایزه ۲۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani تبلیغات: @xahra_rezaei23
مشاهده در ایتا
دانلود
📘📘📘 جواد درسش را تا دیپلم ادامه داد. بچهٔ آرام و ساکتی بود. علاقهٔ زیادی به هیئت و روضه داشت. صبح‌ها می‌رفت زیرزمین را آب‌پاشی می‌کرد. فرش می‌انداخت. بچه‌های محل را صدا می‌زد و برایشان روضه می‌خواند. می‌رفتم نزدیک زیرزمین می‌ایستادم. صدای محزونی داشت که اشک آدم را درمی‌آورد. من هم برای پذیرایی از بچه‌ها غذای مختصری درست می‌کردم. تمام دوستانِ بچه‌هایم را می‌شناختم و تا با کسی آشنا نمی‌شدم و از خانواده‌اش نمی‌دانستم، اجازه نمی‌دادم بچه‌ها با آن شخص رفاقت کنند. با هیئتی که جواد در زیرزمین راه انداخته بود من هم تصمیم گرفتم آنجا را حسینیه کنم. زیرزمین بزرگی بود. هفت‌هشت تا قالی پهن کردیم و دورتادورش را پشتی گذاشتیم. چهارشنبه‌ها جلسهٔ زنانه بود. همه کمک می‌کردند و برای نیازمندان جهیزیه جور می‌کردیم. ماه رمضان هر شب در خانه قرائت قرآن داشتیم. مُحرم‌ها زیارت عاشورا و جمعه‌ها ظهر هم با بقیهٔ خانم‌ها نماز جعفر طیار می‌خواندیم. 📚 برشی از کتاب ✍🏻 فاطمه جعفری نشر راه یار 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 دو مأمور کلانتری روبه‌روی من نشستند و شروع کردند به سؤال و جواب کردن. جوان بودم و تجربه‌ای از دستگیری و بازجویی نداشتم. نزدیک یک ساعت دو افسر کلانتری مرا به باد سؤال گرفتند. گاهی منطقی و مؤدب حرف می‌زدند و گاهی تهدیدم می‌کردند. یکی از آن‌ها گفت: «تو به چه حقی در مورد حجاب حرف می‌زنی؟ شاه کشور که نفر اول مملکته، زنش حجاب نداره، اون وقت تو یه الف‌بچه راه افتادی توی کوچه و خیابون به زن‌های مردم می‌گی چرا حجاب ندارین؟! پیغمبر خدا هم زنش حجاب نداشت. مگه می‌شه زنی که تجارت می‌کنه و با قافله‌ی شتر از این شهر به اون شهر می‌ره، خودش رو توی پارچه بپیچه ؟!» رژیم با تبلیغات زیاد، فکر مردم به افرادی مثل این دو مأمور را مسموم کرده بود. درحالی‌که مسلمان بودند، حجاب همسر پیغمبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را انکار می‌کردند! پیش خودم گفتم: «خدایا، چه کنم؟ نزدیک یه ساعته دارم با اینا بحث می‌کنم، هرچی می‌گم، حرفم رو نمی‌فهمن.» به‌نظرم رسید که بهتر است یک آیه از قرآن برایشان بخوانم. چه دلیلی می‌توانست بهتر از قرآن برای اثبات حکم خدا باشد؟ به آن‌ها گفتم: «بحث حجاب، بحث آخوندا و حرف من و شما نیس. حجاب حکم خداس. شما نگاه کنین! قرآن فرموده: «قُل لِلمُؤمنینَ یغُضُّوا مِن أَبصارِهِم و یحفَظُوا فُرُوجَهُم». من برای اثبات حرفم به‌غلط این آیه را خواندم! در آن لحظه آیه‌ی مربوط به حجاب را به یاد نیاوردم. باید این آیه را می‌خواندم: «وَ لا یبدِینَ زِینَتَهُنَّ إلاّ ما ظَهَرَ مِنها». اما در همین حد که به آیه‌ای از قرآن اشاره کردم حتی به اشتباه، روی آن دو مأمور اثر گذاشت. تعجب کردم که چطور با شنیدن این یک آیه آن دو نفر لال شدند. البته آن‌ها از نیروهای ساده شهربانی و آدم‌های معمولی جامعه بودند و دلشان هنوز به بدی‌ها آلوده نشده بود. قرآن را قبول داشتند، وگرنه مأمورهای سازمان امنیت و ساواک که زیر بار این حرف‌ها نمی‌رفتند. 📚 برشی از کتاب ✍🏻 معصومه رامهرمزی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 دربارهٔ صدّیقهٔ طاهره فاطمهٔ زهرا (س) جهان اسلام مخصوصاً مردم شیعه احتیاج دارند که اطّلاعاتی بیشتر از آنچه که دارند کسب کنند. و این بدان علّت است که فاطمهٔ زهرا (س) یک نمونه است. این عمر زودگذر و کوتاه، این هجده سال، مخصوصاً دوران بعد از ازدواج که نُه سال هم بیشتر طول نکشیده و در هجده سالگی این بانوی عظیم‌الشّأن با یک دنیا افتخارات، با یک دنیا آموزش عملی، جهان را وداع گفته است، گویی این مدّت کوتاه و زودگذر اصلاً برای این بود که بشریّت یک درسی بگیرد؛ نه فقط زنها درس بگیرند، مسلمانها درس بگیرند؛ و نه فقط مسلمانها از آنها درس بگیرند، انسانهای مسلکی و هدفی و ایده‌دار در همه جای عالم درس بگیرند. یک زندگی عجیبی است. 📚 برشی از کتاب بیانات آیت الله خامنه‌ای دربارهٔ شخصیت حضرت صدیقهٔ طاهره سلام الله علیها 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 عشرت پیش سرهنگ رفت و گفت: «چرا شوهر منو گرفتین؟» سرهنگ گفت: «شوهرت رو در حال پخش اعلامیه گرفتن. تا اطلاعات محل چاپ اعلامیه رو به ما نده، آزادش نمی‌کنیم.» عشرت گفت: «شوهرم داشت می‌رفت تموم شما گرفتینش.» سرهنگ با عصبانیت گفت: «ما ازش مدرک جرم داریم. باید بره سازمان امنیت و جواب پس بده.» عشرت با شنیدن این حرف، با جیغ‌وگریه کلانتری را روی سرش گذاشت و فریاد می‌زد: «یه نفر به دادم برسه! ما روستایی هستیم. شوهرم کارگره. اگه بره زندان، این بچه‌ها رو چطور سیر کنم؟ باید منو بچه‌هامو با شوهرم بفرستین زندان. من روستایی هستم و توی تهران کسی رو ندارم. به فریادم برسین !» سه تا بچه من بی‌تابی می‌کردند و صدای فریاد و گریه‌ی آن‌ها همه را کلافه کرده بود. یکی از سرهنگ‌ها عصبانیت به عشرت و بچه‌ها نگاه می‌کرد. حوصله‌شان از گریه بچه‌ها و اصرار و التجای عشرت سررفته بود. یک دفعه هر دوی آن‌ها بلند شدند و به اتاق دیگری رفتند. بعد از ده دقیقه آمدند و یک تعهدنامه جلوی من گذاشتند. از من تعهد گرفتند که دیگر اعلامیه پخش نکنم و کاری بر خلاف رژیم پهلوی انجام ندهم. من هم ازخداخواسته، زیر تعهدنامه را امضا کردم و با خوشحالی، همراه زن و بچه‌ام از کلانتری بیرون رفتم. عشرت آن روز مرا از دهان گرگ درآورد! او با جسارت، جلوی مأمورهای امنیتی ایستاد. همسرم زن شجاعی بود و از احدی نمی‌ترسید. 📚 برشی از کتاب ✍🏻 معصومه رامهرمزی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 ✴️ خون حضرت فاطمه (س)؛ وسیلهٔ بقای اسلام علی (ع) نرفت بعد از شهادت فاطمهٔ زهرا (س) شمشیر بکشد، در مقابل مدّعیان بِایستد، بگوید عزیز مرا از من گرفتید، با شما میجنگم؛ نه، علی آن بندهٔ برگزیدهٔ شایستهٔ خدا، آن جویبار پیوسته به سرچشمهٔ وحی و رسالت، میداند که فاطمه چرا کشته شد؛ میرود تا هدف فاطمه را تعقیب کند. خون فاطمه یک وسیله است، نه یک هدف؛ خود فاطمه هم یک وسیله است، خود امیرالمؤمنین (ع) هم یک وسیله است. همه وسیله و مقدّمهٔ اسلامند. علی از قبرستان که بیرون می‌آید، احساس میکند که اگر بخواهد نهال نوپای ریشه‌نبستهٔ اسلام در مزرعِ تاریخ بشر بماند و پایدار باشد، باید این خطّ‌مشی را انتخاب کند. آن خطّ‌مشی را شناخت و صبورانه تعقیب کرد؛ ۲۵ سال یک جور و ۵ سال یک جور؛ [یعنی] ترویج دین و هر چه زمان اقتضا کند. ما باید از علی درس بگیریم. 📚 برشی از کتاب بیانات آیت الله خامنه‌ای دربارهٔ شخصیت حضرت صدیقهٔ طاهره سلام الله علیها 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 بعضی روزها منافقین از میدان فلسطین تا پادگان ولی‌عصر، حدود هزارها نفر از دختر و پسرهای جوان را به اسم «میلیشیا» سازمان‌دهی می‌کردند تا با مردم کوچه و خیابان درگیر شوند. در این درگیری‌ها افراد زیادی زخمی می‌شدند. امام با آرامش و محبت جامعه را رهبری می‌کرد و اعتقادی به سرکوب مخالفین به شیوه‌ی منافقین نداشت. منافقین شعارهای زیادی علیه شخصیت‌های انقلابی به خصوص آیت‌الله بهشتی سر می‌دادند. آن‌ها بهتر از ما ایشان را می‌شناختند و به‌دنبال ترور شخصیت و حذف فیزیکی او بودند. کار مهم من و دوستانم در آن روزها، مقابله با دروغ‌ها و تهمت‌های منافقین نسبت به نیروهای انقلابی مثل آیت‌الله بهشتی بود‌. هر روز عصر به مراکزی که منافقین و میلیشیا جمع می‌شدند، مثل خیابان دانشگاه تهران و چهارراه‌های اصلی شهر می‌رفتم و با عوامل و سمپات‌های سازمان بحث و مناظره می‌کردم. نیروهای سازمان مثل دسته‌ی گرگ‌ها ده‌نفری جلو می‌آمدند و ما را محاصره می‌کردند. من باید با همه‌ی آن‌ها بحث‌و‌جدل می‌کردم. وقتی خسته می‌شدند، کنار می‌رفتند و ده نفر دیگر را که تازه‌نفس بودند، جلو می‌فرستادند. من با اطلاعاتی که از نحوه عملکرد سازمان در قبل و بعد از انقلاب داشتم، با دست پر و با مثال و مصداق، دروغ و فتنه‌های آنها را افشا می‌کردم. رفت‌و‌آمد به میتینگ‌ها و تجمعات، وقت زیادی از من می‌گرفت؛ ولی به این کار اعتقاد داشتم و می‌دانستم که منافقین یکی از خطرناک‌ترین دشمنان انقلاب هستند. 📚 برشی از کتاب ✍🏻 معصومه رامهرمزی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 وقتی برای دفن علی به بهشت‌زهرا رفتیم، به من گفت: «زن‌داداش، هر وقت شهید شدم، منو توی همین قطعه کنار شهدای گمنام دفن کنین.» همیشه مرا زن‌‌داداش صدا می زد. با اینکه دوست صمیمی بودیم، اما به حرمت بزرگ‌تری، زن‌‌داداش صدایم می کرد. به او گفتم: «کی میاد من و تو رو شهید کنه؟! من و تو یا توی صف گوشت و مرغ هستیم یا سر تشت رخت‌ چرک در حال چنگ‌زدن به لباس بچه هامون. قراره سر تشت رخت چرک شهید بشیم؟!» جواب داد: «زن‌داداش، اگه قسمت ما شهادت باشه، چه فرقی می کنه کجا باشه؟» همین هم شد. 📚 برشی از کتاب ✍🏻 معصومه رامهرمزی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 آن روزها بازار بحث‌وجدل و مناظره داغ بود. عشرت طوری با منافقین بحث می‌کرد که آن‌ها فکر می‌کردند او سواد بالایی دارد. سخنرانی امام و شخصیت‌های انقلابی را گوش می‌کرد. با شوهرش حرف می‌زد. برنامه‌های رادیو را می‌شنید، ولی مهم‌تر از همه این‌ها این بود که از خودش نظر داشت. با اعتمادبه‌نفس، روی نظراتش پافشاری می‌کرد. به من می‌گفت: «منافقین می‌خوان خط انقلاب را عوض کنن، حتی اگر شده، بازو رو تهدید‌. اونا دشمن اصلی انقلابن.» گاهی در میدان هفت‌حوض کار به درگیری فیزیکی بین نیروهای انقلابی و منافقین می‌کشید. عشرت بدون ترس جلویشان می‌ایستاد و کم نمی‌آورد. گاهی اطلاعات من بیشتر بود، ولی جرئت و جسارت بیانش را نداشتم. او حواسش بود که چه چیزی را بگوید و چه چیزی را به زبان نیاورد. مردها کردستان بودند و ما یک‌تنه زندگی را می‌چرخاندیم. من به این وضع راضی بودم، ولی عشرت آه می‌کشید که چرا نمی‌تواند مثل حاج محسن به جبهه برود. به هرکسی که زندگی‌اش مفیدتر و مؤثرتر بود، غبطه می‌خورد. 📚 برشی از کتاب ✍🏻 معصومه رامهرمزی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 من احساس میکنم به فضل پروردگار و به برکت فاطمهٔ زهرا (س) امروز دنیای اسلام دارد از نور فاطمهٔ زهرا (س) پُر می‌شود. در داخل کشور شما نگاه کنید در این چند ساله، ببینید نام این بزرگوار چطور دارد روزبه‌روز در این کشور زیاد میشود، عشق به این بزرگوار چطور دارد در دلها روزبه‌روز جوشان‌تر میشود. چطور شعار «یا زهرا» دارد در آفاق این مملکت همه جا طنین می‌اندازد! چه زمانی این جوری بود؟ من هر چه نگاه میکنم، میبینم در داخل کشور و در دنیای اسلام -در دنیای اسلام هم البتّه ضعیف‌تر ولی همین جور است- روزبه‌روز چهرهٔ دختر پیغمبر (ص) شناخته‌تر و منوّرتر و این خورشید دارد از زیر ابر بیرون‌تر می‌آید. اسم این بزرگوار «زهرا» است؛ زهرا یعنی درخشنده، یعنی درخشان؛ دارد می‌درخشد، روزبه‌روز درخشان‌تر خواهد شد و به فضل پروردگار این درخشش ادامه پیدا خواهد کرد تا متّصل بشود به درخشش فرزندش مهدی موعود (ع). 📚 برشی از کتاب بیانات آیت الله خامنه‌ای دربارهٔ شخصیت حضرت صدیقهٔ طاهره سلام الله علیها 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 از جهاد فاطمهٔ زهرا (س) چه میدانید؟ بنده بگویم خیلی چیزها شنیدید از جهاد فاطمهٔ زهرا (س) با نام اشتباهی. کمتر کسی است در عالم تشیّع که مبارزات فاطمهٔ زهرا (س) را نداند. با نام دیگری می‌شناسد و همان نام دیگر است که اثر سازنده و آگاهگر این مبارزات را خنثی کرده است. آنچه شنیدید مبارزه است. از مبارزات [ایشان در] دوران زندگی پدرش چیز فراوانی نمیدانیم؛ خیلی اطّلاعی نداریم. فقط همین قدر اطّلاع داریم که دوران ازدواج این زن جوان، نُه سال طول کشیده [است] و تمام این نُه سال شوهر جوان و محبوبش در میدانهای جنگ بوده و این دختر جوان یک بار به شوهرش نگفته آخر تا کِی؟ و این جهاد بسیار بزرگی است؛ بسیار جهاد عظیمی است. نه فقط به شوهرش نگفته تا کِی؟ [حتّی به او نگفته] پس کِی به خودمان؟ به فرزندانمان؟ به خانه‌مان؟ به محبّتمان [میرسیم]؟ و آن محبّت بی‌آلایش [را نشان داده]. آن محبّتی که بعد از رحلت زهرا (س)، امیرالمؤمنین (ع) را به اشک و زاری وادار کرد شوخی نبود. 📚 برشی از کتاب بیانات آیت الله خامنه‌ای دربارهٔ شخصیت حضرت صدیقهٔ طاهره سلام الله علیها 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 می‌گویند که در زمان حصر بچه‌ها خیلی ضعیف و رنگ‌پریده شده بوده‌اند، به طوری که بنت‌الهدی دنبال جایی می‌گشته که یک موقع اگر، دور از جان، بچه‌ها تلف شدند، خاک کند این‌ها را. آیا شما چنین حرف‌هایی را تأیید می‌کنید؟ ما خانه‌مان زیرش قبرستان خانهٔ مامقانی، غصه نداشتیم دیگر. بله، بچه‌ها رنگ‌هایشان پریده بود. اما نگو دیگر این حرف‌ها را، نگو. این حرف‌ها دیگر زیادی است. آن‌وقت درستش را هم کسی باور نمی‌کند فاطمه جان. این‌قدر که آدم مبالغه کند و اغراق بگوید، حرف صحیحش هم قبول نمی‌شود. بنت‌الهدی دنبال قبر بگردد که این‌ها را ...؟!! زیرِ زمین ما پر از مقبره بود، نمی‌خواست که بگردد که. خاک را که برمی‌داشت، بچه‌ها را خاک می‌کرد. 📚 برشی از کتاب خاطرات خانم فاطمه صدر نویسنده: فاطمه نقوی ناشر: موسسه فرهنگی امام موسی صدر 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 شما اصالتاً قمی هستید؟ والله پدرِپدرِ ما، آسید اسماعیل صدر، که جد من و جد سید محمدباقر صدر است، در اصفهان به دنیا آمده، پدرش در روستای معرکه، در [منطقهٔ] جبل عامل لبنان، متولد شده، پدرم در کاظمین [متولد شده] و خودم قمی هستم. در قم دنیا آمدم. می‌گویند از نشانه‌های اولاد موسی بن جعفر این است که تحت‌النّجم‌اند. این جوری معروف است. نجم یعنی ستاره، تحت هم که می‌دانی، یعنی زیر. هر کدام زیر یک ستاره‌اند‌. هر کدام زیرِ آسمان یک‌جا و در یک سرزمین‌اند. دنبال اسلام می‌دوند، دنبال تقویت اسلام می‌دوند، دنبال اینکه مردم را نصیحت کنند. 📚 برشی از کتاب خاطرات خانم فاطمه صدر نویسنده: فاطمه نقوی ناشر: موسسه فرهنگی امام موسی صدر 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab