eitaa logo
ریحانه
28.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
215 فایل
ریحانه؛ بخش زن و خانواده رسانه KHAMENEI.IR 📲ارتباط با ما👇 @reyhaneh_contact
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🖥 | تو در اولویت هستی 📝تک‌نگاری‌هایی به قلم زنان ایرانی از روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر رژیم صهیونی در خرداد و تیر ۱۴۰۴ که به پویش "از قلب ایران" رسانه «ریحانه» ارسال شده است. 📝 ع. حقی: از طرف همسرم فامیل توی حسینه خانوادگی جمع شدند تا عیدغدیر را جشن بگیرند. خانواده خودم هم میخواستند امسال برای اولین‌بار توی‌ روستا جشن عیدغدیر را برپا کنند (چقدر ذوق داشتم که زودتر برویم.) قرار شد صبح زود بعد از نماز حرکت کنیم سمت شهر همسرم تا جمعه را آن‌جا باشیم. شنبه هم باید می‌رفتیم خانه‌ی پدرم چون به کمک نیاز داشتند. لباس‌های همسرم را اتو زدم‌. وسایل موردنیاز آماده کردم تا فردا صبح زود حرکت کنیم. صبح که برای نماز بیدار شدیم، تلویزیون را روشن کردیم. متوجه شدیم اسرائیل حمله کرده است. همسرم باید سریع می‌رفت محل کارش چون اعلام آماده باش کردند. از جا بلند شدم. لبخند زدم و همسرم را بغل کردم. بهش گفتم: «تو این جور زمان‌ها با خودم می‌گم چقدر باعث افتخار من است که همسرم نظامی هست. نمی‌خوام فکر کنی چون سفرمون کنسل شده من ناراحت شدم، همیشه شغلت برای من تو اولویت بوده.» بعد پیشانی‌اش را بوسیدم. از زیر قرآن ردش کردم. زیر لب برای پیروزی و سلامتی همه رزمندگان دعا کردم. 🗓شماره ٤٥ 📩روایت‌های خود را برای انتشار در رسانه ریحانه به حساب‌های زیر ارسال کنید. 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh
ریحانه
🖥من تو را «بصیر» صدا می‌زنم! ❤️روایت‌های زنانه از غزه 📝آقای جوان فلسطینی؛ من نام تو را نمی‌دانم، اما تو از امروز قهرمان منی. من تو را لابه‌لای هزاران ویدئویی که از هشت اکتبر به بعد دست‌به‌دست می‌شود یافتم و میخ کلماتت شدم. تو شبیه ستونی محکم که از بلا ترک بر نداشته، ایستاده‌ای وسط بیمارستانی که این روزها از تن‌های خون‌بسته‌ی هم‌وطنانت پر می‌شود و خالی نه، بعد شروع می‌کنی به دعا خواندن، چشم‌ تنت باز نیست که ببینی کسی دور و برت جمع شده یا نه. اما دست بلند می‌کنی، با آن نوای دلنشین، رسا، واضح، یک‌نفس، چهار دقیقه پشت سر هم دعا می‌‌خوانی… انگار کاری که همه‌ی این سال‌ها تمرینش کرده‌ای. توکل. آقای مؤمن مجسم؛ امثال من، توی دنیایی که کسی شبیه تو در آن نفس می‌کشد، ته صف عبادالرحمان هم جا نمی‌شویم. مایی که چهارستون تنمان سالم است اما تا خار به پایمان می‌رود، شکوه و شکایت است که مسلسلی روانه‌ی خدا و پیغمبر می‌کنیم، مایی که تا دنیا کمی بهمان سخت می‌گیرد دیگر خدا را بنده نیستیم. حالا تو بیناتر از همه‌ی ما ایستاده‌ای وسط مهلکه‌ی خون و آتش، انگار که بند‌بازی ماهر، دعا‌دعا قدم می‌زنی طناب نازک مرگ و زندگی را، و برای ما کر و کورها می‌خوانی که «حسبنا‌الله و نعم الوکیل»… که خدا برایت کافی است، که ایمان داری خوب وکیلی است و دادت را از ظالم خواهد گرفت. راستش را بخواهی من به مادرت فکر می‌کنم، به زنی که وقتی چشم در چشم تو باز کرده، درگوشی از خدا برایت طول عمر خواسته، آرزوی محال آن سرزمین را، و نمی‌دانم چه کرده که تو اینقدر استوار و مؤمن بار آمده‌ای… آهای مرد جوان نابینا! من نام تو را نمی‌دانم، اما تو را بصیر صدا می‌زنم. بینای بینای بینا. آقای بصیر! تو قهرمان منی. تو که یک تنه ایمان لنگ و لوک ما پا‌پس‌کشیده‌ها را ضربه‌ فنی کردی. تو که در اوج غم و اندوه مؤمن‌تری به خدا. با وجود تو قیامت ما سخت‌تر خواهد شد و حجت بر ما تمام، دیگر نمی‌شود گفت نشد، نمی‌دانستیم، نتوانستیم… 📝 فریناز ربیعی؛ رسانه «ریحانه»؛ 💬مجموعه روایت «می‌نویسم تا صدای غزه باشم» 🖥 ایتا | بله | روبیکا | سروش پلاس 🖥 @khamenei_reyhaneh
هدایت شده از KHAMENEI.IR
45.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣ویژه؛ ببینید 👈مستند کوتاه «خیابان کشوردوست» 🔹مستند کوتاه «خیابان کشوردوست» شامل نظرات، دیدگاه‌ها و حال و هوای شرکت‌کنندگان در شش شب مراسم عزاداری ایام محرم در تیرماه امسال در حسینیه امام خمینی(ره) است که توسط رسانه KHAMENEI.IR تهیه و تولید شده است. 🔹مشاهده در وبسایت 💻 Farsi.Khamenei.ir
🖥 | هرمزگان؛ جایی که قلب جهان شد 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با دانشجویان حاضر در مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی (ره) ١٤٠٤/٠۵/٢٣ 📖 چهارسال در شیراز دانشجو بود و هر بار که قرعه‌ی دیدار می‌چرخید، نامش جا می‌ماند. بعد از تغییر رشته و دلگیری از انتخابش، راهی هرمزگان شد. تا روزی که پیام آمد: «از هیئت محبان فاطمةالزهرا، دعوتید برای حضور در بیت رهبری.» در مسیر بیت، با لبخند گفت: «شاید این همان باشد که آقا گفت… جایی که هستی را مرکز دنیا قرار بده.» و هرمزگان برایش قلب جهان شد. 👈راوی: زهرا دهقانی، علوم پزشکی هرمزگان، بهداشت مدارس 📝به قلم سمانه اعتمادی‌جم 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥 | دختری که ستاره‌ها بدرقه‌اش کردند 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با دانشجویان حاضر در مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی (ره) ١٤٠٤/٠۵/٢٣ 📖 ساعت دو صبح، ستاره‌ها هنوز بیدار بودند که از سمنان حرکت کرد. چمدانش کوچک بود و دلش بزرگ. عضو هیئت محبین‌الزهرا بود. با شیطنت گفت: «من تعریف می‌کنم، تو قشنگ بنویس.» آمده بود تا شاگردان فردایش را در برابر طوفان رسانه، محکم بایستاند و از آرمان‌های انقلاب برایشان بگوید. 👈راوی: فاطمه اکبری، فرهنگیان استان سمنان، آموزش ابتدایی 📝به قلم سمانه اعتمادی‌جم 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥 | گام‌های کوچک، آرزوهای بزرگ 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با دانشجویان حاضر در مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی (ره) ١٤٠٤/٠۵/٢٣ 📖 دبیر هیئت دانشجويی بقیة‌الله، اولین‌بار بود که برای حضور در بیت رهبری دعوت می‌شد. دانشجوی میکروبیولوژی بود. قصه‌اش از ایام فاطمیه آغاز شده بود؛ روزی که پایش به هیئت رسید و قلبش به هیئت و معنویت بیش از پیش آراسته شد. دلش می‌خواست روزی با علمش راهی برای خدمت به کشورش پیدا کند. 👈راوی: مائده عبدی، دانشگاه آزاد تبریز، میکروبیولوژی 📝به قلم سمانه اعتمادی‌جم 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥 | مسیر امید 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با دانشجویان حاضر در مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی (ره) ١٤٠٤/٠۵/٢٣ 📖 اذان صبح را در تهران شنیدند. کیف‌ها روی شانه، یک‌راست راهی بیت شدند. اهل نورآبادِ لرستان بود و در کرمانشاه مشاوره می‌خواند. گفت وسط همهمه‌ی بازار، صدای تلفنش آمده که: «دعوتی، برای روز اربعین، مراسم بیت رهبری.» و از همان لحظه، گام‌هایش رنگ پرواز گرفته. 👈راوی: زینب علی‌نژادی، دانشگاه رازی کرمانشاه، مشاوره 📝به قلم سمانه اعتمادی‌جم 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥 | سنگر عشق و خدمت 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با دانشجویان حاضر در مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی (ره) ١٤٠٤/٠۵/٢٣ 📖 داروسازی را برای خدمت انتخاب کرده بود نه فقط داشتن شغل. مسئول تدارکات هیئت انصارالحسین بود و چایخانه‌ی هیئت را سنگر می‌دانست. هرگز بیت نیامده بود. این‌بار، اسمش برای حضور در مراسم نوشته شد. دلش مثل استکان چای، تا لبه پر بود. 👈راوی: محدثه خوش اخلاق، علوم پزشکی لرستان، داروسازی  📝به قلم سمانه اعتمادی‌جم 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥 | هدیه‌ای که از کربلا رسید 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با دانشجویان حاضر در مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی (ره) ١٤٠٤/٠۵/٢٣ 📖 علوم تربیتی می‌خواند تا شاگردانی بسازد که در بمباران رسانه، ایمان‌شان زخمی نشود. بسیجی بود و عضو هیئت دانشجويی ولیعصر (عج). خبر قرعه‌کشی را در کربلا شنید. دست روی سینه گذاشت و گفت: «این، هدیه امام حسین است.» 👈راوی: هانیه سادات موسوی، دانشگاه آزاد کرمانشاه، علوم تربیتی   📝به قلم سمانه اعتمادی‌جم 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥 | تعبیر خواب در حسینیه 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با دانشجویان حاضر در مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی (ره) ١٤٠٤/٠۵/٢٣ 📖 دو دوست تکیه داده بر ستون انتهایی حسینیه، همان که پرچم ایران را در آغوش کشیده بود، مهندسی کامپیوتر می‌خواندند و در هیئت مکتب‌الشهدا کنار هم بودند. از پنج صبح در صف بودند تا شاید به ردیف‌های جلویی برسند. یکی بغض داشت از جاماندن از کربلا و این دیدار را رزق حسینی می‌دانست. دیگری دو هفته قبل خوابی دیده بود: نشستن در حلقه‌ی بزرگان. وقتی پا به حسینیه گذاشت، آهسته گفت: « تعبیرش همین بود.» 👈راوی: مهلا روحی و ستایش حسین‌پور، دانشگاه پیام نور ساری، مهندسی کامپیوتر   📝به قلم سمانه اعتمادی‌جم 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖥 | دستهای هنرمند 📝خرده‌روایت‌هایی از گپ‌وگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با دانشجویان حاضر در مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی (ره) ١٤٠٤/٠۵/٢٣ 📖 دانشجوی طراحی دوخت بود و این رشته را برای خلق لباس‌های ایرانی و اسلامی انتخاب کرده بود. با دوستانش، هیئتی دانشجویی راه انداخته بودند؛ یکی پوستر می‌ساخت، دیگری گلسرهایی می‌دوخت تا در هیئت هدیه دهند. روزها و شب‌ها با نخ و پارچه و شور خدمت گذشت و کم‌کم هیئت جان گرفت. حالا از همان هیئت، برای اولین بار، راهی بیت رهبری شده بود و هر قدمش در حسینیه، یادآور تلاش‌های دوستانش بود؛ دست‌هایی که گلسر دوخته بودند، پوسترهایی که آماده شده بودند، همه و همه جمع شده بودند تا این لحظه را بسازند. 👈راوی: مهسا سادات میرسیدی، دانشگاه سبزوار، طراحی دوخت 📝به قلم سمانه اعتمادی‌جم 🖥 @khamenei_reyhaneh