eitaa logo
KHAMENEI.IR
1.03میلیون دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
9.8هزار ویدیو
1.9هزار فایل
پايگاه اطلاع رسانی دفترحفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای KHAMENEI.IR
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب 📣 جمعی از خانواده‌های شهدای امدادگر، امدادگران جبهه مقاومت و دست‌اندرکاران نخستین کنگره بین‌المللی شهدای امدادگر دفاع مقدس و مقاومت، روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. آنچه در ادامه می‌آید روایتی از این دیدار صمیمانه است که مشروح آن روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت همزمان با برگزاری این کنگره منتشر خواهد شد: 🔹️ بخش اول | مکرمه، علیرضا، فاطمه و آدم‌هایی از این دست واژه‌‌های انگلیسی و عربی و فارسی را شکسته و بسته از گوشه‌ و اطراف ذهنش جمع می‌کند و تحویلم می‌دهد تا بلکه منظورش را برساند: «مع سیدقائد... Take photo... نیست امکانش؟!» همزمان چشم‌هایش می‌درخشند و نم اشکی هم روی صورتش می‌لغزد. فاطمه در یکی از بیمارستان‌های لبنان متعلق به حزب‌الله پرستار است و عضو سازمان امداد و نجات حزب‌‌الله. سازمانی که وظیفه‌اش امداد و رسیدگی به رزمندگان خط مقدم نبرد بوده اما خودش در جنگ تعداد زیادی شهید تقدیم مقاومت کرده است. من رفته بودم از او بخواهم بیاید جلوی دوربین و با همان زبان شکسته و بسته‌اش از شاهکاری بگوید که با دیگر همکارانش خلق کرده‌اند اما انگار که توی ابرها باشد؛ اصلاً پایش روی زمین نیست. انگار که در یک دنیای دیگری است. مانده‌ام جوابش را چه بدهم. توی ذهنم می‌گویم باید یقه‌ی دبیرخانه‌ی کنگره را گرفت که وسط برگزاری کنگره‌ی شهدای امدادگر ما را توی همچین وضعیت‌هایی انداخته‌اند. آدم‌هایی مثل فاطمه و دیگرانی که حالا اینجا در چند صف‌ معدود، مرتب منتظر آقا نشسته‌اند تا نماز را به ایشان اقتدا کنند و بعدش هم ساعتی پای بیاناتشان بنشینند، خارج از قد فهم و قواره‌ی امثال من هستند و کوچکی امثال من را بدجور به رخم می‌کشند. نه من به قدر مُکفی عربی می‌دانم که پاسخی مُشبع به زن جوان لبنانی بدهم که هر لحظه ممکن است از شدت شوق بزند زیر گریه و نه او به قدر کافی انگلیسی می‌داند که با جملات شکسته بسته‌ی من متوجه شود که من صرفاً خبرنگاری هستم که قرار بوده با او گفت‌وگو کنم اما حالا خودم آچمز شده‌ام. بی‌خیال می‌شوم و می‌روم سراغ پدر یکی از شهدای وطنی که سیلی بعدی محکم‌تر می‌خورد توی صورتم! ... 🖼 متن کامل روایت را از اینجا بخوانید👇 🖥 https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=60170
هدایت شده از KHAMENEI.IR
دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب 📣 جمعی از خانواده‌های شهدای امدادگر، امدادگران جبهه مقاومت و دست‌اندرکاران نخستین کنگره بین‌المللی شهدای امدادگر دفاع مقدس و مقاومت، روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. آنچه در ادامه می‌آید روایتی از این دیدار صمیمانه است که مشروح آن روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت همزمان با برگزاری این کنگره منتشر خواهد شد: 🔹️ بخش اول | مکرمه، علیرضا، فاطمه و آدم‌هایی از این دست واژه‌‌های انگلیسی و عربی و فارسی را شکسته و بسته از گوشه‌ و اطراف ذهنش جمع می‌کند و تحویلم می‌دهد تا بلکه منظورش را برساند: «مع سیدقائد... Take photo... نیست امکانش؟!» همزمان چشم‌هایش می‌درخشند و نم اشکی هم روی صورتش می‌لغزد. فاطمه در یکی از بیمارستان‌های لبنان متعلق به حزب‌الله پرستار است و عضو سازمان امداد و نجات حزب‌‌الله. سازمانی که وظیفه‌اش امداد و رسیدگی به رزمندگان خط مقدم نبرد بوده اما خودش در جنگ تعداد زیادی شهید تقدیم مقاومت کرده است. من رفته بودم از او بخواهم بیاید جلوی دوربین و با همان زبان شکسته و بسته‌اش از شاهکاری بگوید که با دیگر همکارانش خلق کرده‌اند اما انگار که توی ابرها باشد؛ اصلاً پایش روی زمین نیست. انگار که در یک دنیای دیگری است. مانده‌ام جوابش را چه بدهم. توی ذهنم می‌گویم باید یقه‌ی دبیرخانه‌ی کنگره را گرفت که وسط برگزاری کنگره‌ی شهدای امدادگر ما را توی همچین وضعیت‌هایی انداخته‌اند. آدم‌هایی مثل فاطمه و دیگرانی که حالا اینجا در چند صف‌ معدود، مرتب منتظر آقا نشسته‌اند تا نماز را به ایشان اقتدا کنند و بعدش هم ساعتی پای بیاناتشان بنشینند، خارج از قد فهم و قواره‌ی امثال من هستند و کوچکی امثال من را بدجور به رخم می‌کشند. نه من به قدر مُکفی عربی می‌دانم که پاسخی مُشبع به زن جوان لبنانی بدهم که هر لحظه ممکن است از شدت شوق بزند زیر گریه و نه او به قدر کافی انگلیسی می‌داند که با جملات شکسته بسته‌ی من متوجه شود که من صرفاً خبرنگاری هستم که قرار بوده با او گفت‌وگو کنم اما حالا خودم آچمز شده‌ام. بی‌خیال می‌شوم و می‌روم سراغ پدر یکی از شهدای وطنی که سیلی بعدی محکم‌تر می‌خورد توی صورتم! ... 🖼 متن کامل روایت را از اینجا بخوانید👇 🖥 https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=60170
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 | ماجرای تحول در صحنه مدیریت دفاع مقدس در زمان ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای 👈 بخشی از گزارش «یک انتصاب برای تحول در وضعیتی استثنایی» که به بررسی نقش آیت‌الله خامنه‌ای در شورای عالی دفاع میپردازد:👇 🔹 ... بعد از ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای و ریاست ایشان بر شورای عالی دفاع، ظرف هشت ماه یعنی از ۲۱ مهر ماه ۱۳۶۰ تا ۳ خرداد ماه ۱۳۶۱، سه عملّیات بزرگ و موفق طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس طراحی و اجرا شد و موازنه قوا در جبهه‌های جنگ به سود ایران تغییر یافت و نیروهای بعثی از بیشتر سرزمین‌های اشغال‌شده بیرون رانده شدند. یکی از علل موفقیت این عملّیات‌ها در این مقطع که با هدایت و نظارت شورای عالی دفاع صورت گرفت، از بین رفتن اقدامات و مواضع اختلاف‌افکنانه بنی‌صدر در دوران قبل از آن بود. 🔹 در واقع با تحول در اداره امور جنگ و وحدت‌نظر مسئولان ارشد کشور در شورای عالی دفاع، و ایجاد هماهنگی بین ارتش و سپاه، عملّیات‌های بزرگ اجرا و مناطق اشغال‌شده آزاد شد. آیت‌الله خامنه‌ای در مهر ماه ۱۳۶۱ درباره علل موفقیت طرح‌های عملّیاتی در دوره جدید شورای عالی دفاع فرمودند: «... ما الان که می‌رویم و در جلسه شورای عالی دفاع می‌نشینیم تا آخر جلسه شورای عالی دفاع که گاهی سه ساعت یا چهار ساعت طول می‌کشد، گاهی ده تا پانزده تا مصوبه داریم. ... آن وقت این جور نبود. آن وقت سر یک مسئله کوچک ما اختلاف پیدا می‌کردیم و به نتایجی نمی‌رسیدیم.» 🔹 «... در زمینه‌ی مسائل نظامی در مقایسه با گذشته، به موفقیت‌های زیادی دست پیدا کرده‌ایم. چون در آن وقتی که مسئولیت به بنده محول شد و تقریباً سه ماه از فرار بنی‌صدر گذشته بود، در زمینه‌ی کار نظامی تنها توانسته بودیم حصر آبادان را بشکنیم؛ اما بعد از آن،‌ در این دو سال، برادران ارتش و سپاه به موفقیت‌های چشمگیر و کاملاً بنیادی نایل آمدند. به طوری که بیشترین بخش از سرزمین اسلامی‌مان را از لوث وجود متجاوزین پاکسازی کردند. جلسات شورای عالی دفاع در این مدت به صورت پیگیر و متوالی به تمام مسائل جنگ رسیدگی کرده است. خوشبختانه در شورای عالی دفاع مشکلی که در دوران بنی‌صدر وجود داشت از بین رفته و در عوض هماهنگی و همفکری بسیاری ارزنده‌ای بر شورای عالی دفاع حاکم است، به نحوی که با صمیمیت و همکاری کامل برادران نظامی و غیرنظامی ما این شورا در تمام کارهای مربوط به جنگ دخالت داشته است.» 🔍 متن کامل گزارش را از اینجا بخوانید👇 https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=60148
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 | فاموتیدین، ترامپ و باقی قضایا... 👈 جمعی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور، صبح شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. رسانه KHAMENEI.IR در گزارشی به قلم آقای حامد عسکری، نویسنده و شاعر روایتی از این دیدار را منتشر میکند. 🔹 همه لباس قشنگ‌هاشان را پوشیده‌اند، از همه‌ی ایران هستند، کرد، بلوچ، عرب، قشقایی، لر... اقوامی هستند که لباس‌هاشان را می‌بینم. پس کله‌ها همه خط شده، خیلی‌ها معلوم است کت و شلوار تازه خریده‌اند، خوبی دیدار با حضرتش این است که نیست امکان دارد توی تلویزیون یک قاب دشت کنند سر همین، تر و تمیزند... همه عطر و گلاب زده‌اند‌. 🔹 یک ورقه‌ی کوچک می‌دهند دستم. یک سرود نوشته‌اند، مداحی چند خطی از مولا می‌خواند، تمام این سال‌هایی که اینجا حضور داشته‌ام یک بار ندیدم صدا خراب که هیچ، یک سوت کوچک، یک هوم نارسا بکشد، همه چیز نظم و قاعده دارد. کاش تسری می‌کرد به کل اجزای مملکت. آهان این را هم بگویم، اینجا همه چیز ایرانی است، ساخت ایران است، از کولرها بگیر تا کلوچه‌ها و پرده‌ها و زیلوها... بی‌خود نیست انتهای خیابان کشوردوست می‌نشیند. 🔹 پرده‌ی سبز باز می‌شود، آقا به جایگاه می‌آیند، جمعیت بلند می‌شود، تکبیر و شعار و صلوات بازارش داغ است، چقدر با چشمهایشان قشنگ میزبانی می‌کنند، چقدر خوب نگاهشان را تقسیم می‌کنند، چقدر در نگاه کردن هم عدالت دارد این مرد، دست بلند می‌کنند. بفرمایی می‌زنند و همه می‌نشینند. 🔍 مطالعه متن کامل روایت:👇 khl.ink/f/60216
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 | ماجرای ماموریت شهید بروجردی در غرب کشور 👈 بخشی از گزارش «تشکیلات‌سازی در چهل سالگی» که به نقش آیت‌الله خامنه‌ای در تاسیس سپاه میپردازد: 🔹 ... بکاری گیری جوانانی که بعدتر در دوران دفاع مقدس سرآمد شدند و گره‌های کور جنگ را باز نمودند، حاصل تدابیر این دوره است. به عنوان مثال انتخاب و استفاده از شهید محمد بروجردی و راه‌اندازی قرارگاه حمزه در غرب یکی دیگر از اقدامات است ✏️ «من در جایگاه فرماندهی سپاه قرار گرفتم. ... برادرانی از آشنایان سپاه - کسانی که در سپاه بودند - به من مراجعه کردند و گفتند خوب است که شهید بروجردی را بگذارید این‌جا؛ ظاهراً منطقه غرب کشور بود. موافقت کردم و شهید بروجردی را فرستادیم آن جا و از آن وقت با کار ایشان آشنا شدم. ✏️ در طول دو یا سه سال - دقیقاً یادم نیست - شهید بروجردی را می دیدم که در اشتغالات گوناگون و مأموریت های مختلف سپاه نقش داشت. در قرارگاه حمزه(ع) و تشکیل آن ایشان نقش داشت؛ تشکیل قرارگاه یکی از کارهای بسیار مهم بود.» 🔍 متن کامل گزارش را بخوانید👇 khl.ink/f/60062
هدایت شده از ریحانه
📝 | اینجا تحول‌آفرین است! 🖥 روایت «ریحانه»؛ بخش زن، خانواده و سبک زندگی رسانه KHAMENEI.IR از دیدار معلمان با رهبر انقلاب 🔹 معلم‌ها گروه‌گروه می‌آیند. بعضی همکارهایم از مدارس مختلف را می‌بینم. آن‌قدر شگفت‌زده با هم سلام‌وعلیک می‌کنیم انگار مدت‌هاست همدیگر را ندیده‌ایم. می‌دانم به‌خاطر اینجاست؛ از اینکه او هم در این مهمانی حاضر است خوشحالیم بیشتر. بعضی چفیه فلسطینی سر کرده‌اند و برخی دیگر از چفیه‌های دفاع مقدس، روی شانه انداخته‌اند. سربندهای رنگی و لباس‌های محلی مثل روسری‌های رنگارنگ ترکمن‌ها و پیراهن سوزن‌دوزی بلوچ‌ها در بین لباس‌های رسمی معلم‌ها به چشم می‌آید. 🔹 با شلوغ شدن حسینیه و پرشدن جاهای خوب، خادم‌ها با خنده و خوشرویی خواهش می‌کنند که هرکس در جای خودش بماند. اصرارها تمامی ندارد. یاد وقت‌هایی می‌افتم که مقابل اصرار بی‌وقفه دانش‌آموزان برای نمره یا حذف امتحان کم می‌آوریم. خادم های حسینیه اما مقاومت‌شان از ما معلم‌ها بیشتر است. 🔹 یک دقیقه به ۱۰ مانده، خادم‌ها سعی می‌کنند جمعیت را بنشانند. کافی است یک نفر برای صاف‌کردن چادرش از جا بلند بشود. جمعیتِ آماده از جا می‌پرند. هیچ‌کس نمی‌خواهد لحظه‌ی ورود را از دست بدهد. شعارها ادامه دارد. هنوز «این همه لشکر آمده» با اقتدار حرف اول را بین شعارها می‌زند. اما معلم‌ها یک حرکت مؤدبانه و متمایز دارند. می‌گویند: «ای پسر فاطمه! منتظر شماییم!» همیشه این شعار را با خطاب «تو» شنیده بودم. سرمست از این دقت و ادب هستم که پرده کنار می‌رود و آقا وارد می‌شوند... 🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇 khl.ink/f/60262
🎤 | کنش‌گری سیاسی امام پیش از سال ۴۱، بهانه‌ای شد برای بازنگری در یک تصویر کلیشه‌ای از ایشان 🎤 بخشی از مصاحبه با آقای هادی حکیمیان، نویسنده کتاب روح‌الله:👇 🔹 ...زمانی که دانشجو بودم، مقاله‌ای نوشتم با عنوان «انتخابات دوره‌ی هفدهم یزد؛ عرصه‌ی کشمکش نیروهای سیاسی» که این مقاله چاپ شد. این انتخابات خیلی پر سر و صدا شد و حتی در رسانه‌های تهران هم بازتاب زیادی داشت. من یک مقاله‌ای در مورد این انتخابات نوشتم و یک سند جالب دیدم که در نشریات آن زمان یزد و در مرکز اسناد یزد، نامه‌ای از امام خمینی به مرحوم سیّدعلی محمد وزیری، یکی از روحانیون یزد، وجود داشت. 🔹 در این نامه، امام گفته بودند که در جریان انتخابات یزد، شما بروید مردم را تشویق کنید که در این انتخابات شرکت کنند. دلیلش هم این بود که مرحوم شیخ مهدی حائری، فرزند حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم، از یزد کاندید شده بود. امام در آن نامه نوشته بودند که اگر شیخ مهدی رأی نیاورد، به‌طور عام برای روحانیون بد است و به‌طور خاص‌تر برای حضرات یزدی خیلی بد می‌شود که این آدم در شهر خودش رأی نیاورد. بنابراین باید روحانیون مردم را تشویق کنند و به ایشان رأی دهند. 🔹 این سند برای من خیلی جالب بود و جرقه‌ی اولیه‌ای در ذهنم زد. چون واقعاً نمی‌دانستم که امام در آن زمان این‌قدر کنش‌گر و فعال سیاسی بوده‌اند. امام (ره) به‌گونه‌ای معرفی شده که انگار فعالیت‌های سیاسی‌اش از سال ۴۱ شروع شده و مخالفت با لوایح شش‌گانه. اما من دیدم که امام در سال ۳۱ چنین نامه‌ای دارند و انتخابات آن زمان برای امام این‌قدر مهم بوده است. 🔹 بعد کم‌کم علاقه‌مند شدم درباره‌ی شخصیت امام مطالعه کنم. دیدم که امام از دوران جوانی‌اش، حتی از دوران رضاشاه، چقدر در جریانات سیاسی و اجتماعی موضع‌گیری و نقش داشته است. این‌طور نبوده که تازه از سال ۴۱ یک‌دفعه وارد سیاست شود. به ذهنم آمد که می‌شود مقاله‌ای بنویسم درباره‌ی این بُعد از شخصیت امام که مغفول مانده است. شروع کردم به فیش‌برداری و اطلاعاتم به حدی رسید که متوجه شدم می‌شود یک کتاب نوشت. 📚 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «روح‌الله» ۱۱ خرداد منتشر خواهد شد 🖼 🔍 متن کامل مصاحبه را بخوانید👇 khl.ink/f/60209
🎤 | دو سند مهم که برای اولین بار در کتاب روح‌الله منتشر می‌شود 🎤 بخشی از مصاحبه با آقای هادی حکیمیان، نویسنده کتاب روح‌الله:👇 🔹 ... این کتاب شامل دو سند مهم است که تاکنون منتشر نشده‌اند. یکی از این اسناد مربوط به انتخابات دوره‌ی هفدهم است که در زمان دکتر مصدق در سال ۳۲ برگزار می‌شود. در این سند، نامه‌ای هست که امام خمینی به سید علی محمد وزیری، یکی از روحانیون یزد، می‌نویسند و از او می‌خواهند که در انتخابات شرکت کند و مردم را تشویق کند که به شیخ مهدی حائری، فرزند آشیخ عبدالکریم حائری، رأی بدهند. این سند برای اولین‌بار در این کتاب منتشر شد و اهمیت زیادی دارد، چون نشان می‌دهد که امام از سال‌ها قبل از انقلاب به انتخابات و رأی و آراء عمومی اعتقاد داشته‌اند. یعنی صرفاً این نبوده که امام وقتی رهبر شدند، مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کنند. 🔹 امام در آن زمان هم انتخابات و مراجعه به رأی و آراء عمومی را یک راهکار بسیار مهم برای حل مسائل و مشکلات کشور می‌دانند. ایشان می‌گویند که مردم را تشویق کنید تا دو یا سه نفر آدم صالح به مجلس بروند و همین چند نفر می‌توانند منشأ اثر باشند. اگر ما بتوانیم این چند نفر را به مجلس بفرستیم، خودشان می‌توانند کارهای زیادی انجام دهند و اثرگذار باشند. 🔹 سند دیگر نیز مربوط به سال ۱۳۲۷ است. در این سال، وقتی که رژیم اشغالگر قدس اعلام موجودیت می‌کند، روحانیت قم و تهران درصدد برمی‌آیند که عکس‌العملی نشان دهند. جلسه‌ای تشکیل می‌دهند و قرار می‌شود متنی تهیه شود و به تشکیل دولت اسرائیل اعتراض کنند. ظاهراً جمعی که در جلسه بودند، چند متن می‌نویسند و در جلسه‌ی بعدی نوشته‌ها را می‌خوانند. در نهایت، متنی که امام خمینی نوشته بودند در اعتراض به تشکیل دولت اسرائیل انتخاب می‌شود. این نامه، نامه‌ی اعتراضی خطاب به پاپ است. متن نامه برای امام خمینی است، اما به اسم و امضای مرحوم آیت‌الله سید محمد بهبهانی ارسال می‌شود، زیرا ایشان آن زمان معروف‌ترین و مسن‌ترین مجتهد تهران بودند. این نامه نیز برای اولین بار در این کتاب آمده است. 📚 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «روح‌الله» ۱۱ خرداد منتشر خواهد شد 🖼 🔍 متن کامل مصاحبه را بخوانید👇 khl.ink/f/60209
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 | اصحاب آخرالزّمانی سیّدالشّهدا... 🔹️ «همه چیز دست خدا است...»! این‌ها را سردار محمّد باقری می‌گوید؛ می‌گوید و محجوبانه سر به زیر می‌اندازد تا بغضش را از عقب ماندن از قافله‌ی شهدا و به‌خصوص برادر شهیدش پنهان کند. «خدا»، این واژه‌ی سه‌حرفی، مسیر زندگی و تلاش و مجاهدات همه‌ی سربازان سال‌های قبل و سرداران دیروز و شهدای امروز؛ آنانی که در تمام سال‌های عمر، بیش و پیش از آنکه امیدشان به ابزار و جنگ‌افزار باشد به خدا و ایمان به او و عده‌های صادقش بود؛ همین هم باعث شد که در اوج زَرق‌وبَرق دنیایی، مِهر خمینی کبیر (رحمة الله علیه) و حرف‌ها و شعارهایش به دلشان بنشیند. 🔹️ سایر شهدای بامداد جمعه بیست‌وسوّم خرداد هم از این قاعده مستثنا نیستند. غلامعلی رشید، حسین سلامی، امیرعلی حاجی‌زاده و دیگران، همگی در زمانی به ندای توحیدی خمینی کبیر (رحمة الله علیه) لبّیک گفتند که از نظر حساب‌و‌کتاب‌های مادّی، منطق چندانی نداشت. آن‌ها نور خدا را در شخصیّت خمینی (رحمة الله علیه) دیده بودند و همین برایشان کافی بود، حتّی اگر مسیری که خمینی کبیر (رحمة الله علیه) به آن اشاره می‌کرد، در دنیا هیچ رهروی جز ملّت ایران نداشته باشد. منبع قدرت، خدا بود؛ برای قدرتمند شدن هم باید به او متّصل شد و خمینی حلقه‌ی این اتّصال بود. 🔹️ وعده‌ی خدا این بود که اگر او را یاری کنند، خدا هم یاری‌شان می‌کند و آن‌ها به این وعده ایمان داشتند؛ پس تمامشان را برای خدا گذاشتند و خدا هم به وعده‌اش عمل کرد. متجاوز بعثی، بعد از هشت سال جنگ و با وجود چند برابر شدن و توسعه‌ی ماشین جنگی‌اش به سبب یاری شرق و غرب، بهره‌ای از خاک این مُلک نبرد و در نهایت، تسلیم اراده‌ی باقری و رشید و سلامی و دیگر رزمندگان شد. خدا پای وعده‌اش ایستاده بود. مردان بااراده‌ای که دیکتاتور بعثی تسلیم اراده‌ی آن‌ها شد، در تمام طول سال‌های پایان جنگ تا ایران قدرتمند امروز، تسلیم خدا و اراده و رضای او بودند و مگر برای چنین کسانی پایانی جز شهادت می‌توان متصوّر بود؟ شهادت پاداش طبیعی یک عمر مجاهدت بود برای کسانی که تصمیم گرفته بودند جز در مقابل خدا، در برابر هیچ چیز سر خم نکنند. 🔹️ به تعبیر سیّدمرتضیٰ آوینی، اصلاً غایت خلقت جهان هم همین بوده؛ اینکه انسان‌هایی پرورش یابند که در برابر شداید، بر هر‌چه ترس و شک و تردید و تعلّق غلبه کنند و حسینی شوند. این غلبه بر تعلّق‌ها و تردید‌ها است که قدرت می‌آورد و این‌ها استادتمام غلبه بر تعلّق‌ها هستند. محمّد باقری درست فهمیده بود که همه چیز دست خدا است! خدایی که دهه‌ی ۶۰ بود، سال‌های جنگ بود و الان هم هست؛ خدای «اَنتُمُ الاَعلَون»، وقت نصرت و امداد؛ خدای وعده‌های صادقِ «لا یُخلِفُ المیعاد» و این بندگان نیک او که پای یاری دینش آمدند؛ اصحاب آخرالزّمانی سیّدالشّهداء (علیه السّلام) که حتّی اگر هم جنگ نمی‌بود، باز هم راه و سرنوشت‌شان از کربلا می‌گذشت. 📝 ستون «» در شماره‌ی جدید هفته‌نامه خط‌حزب‌الله را از اینجا بخوانید. 💻 Farsi.khamenei.ir
📢 | ما روی آیه‌های قرآن حساب کرده‌ایم 👈 گزارشی از مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در حسینیه امام خمینی در شب هفتم محرم ۱۴۴۷؛ چهارشنبه، ۱۱ تیر ۱۴۰۴؛ به قلم خانم فائضه غفارحدادی نویسنده ادبیات مقاومت و پایداری. ▪️دیروز خدا تنظیمات هوای تهران را گذاشته بود روی «برشته کردن» و هنوز تا ساعت چهار و نیم عصر که صف درازی جلوی ورودی خیابان کشوردوست منتظر باز شدن درهای حسینیه بودند، روی همان حالت بود. به هر کس می‌گفتم:‌ «چرا این قدر زود اومدی تو این گرما؟ مگه مراسم شب نیست؟» می‌گفت: «برای این که برم داخل حسینیه و آقا رو ببینم.» شوق عجیبی توی صورت همه‌شان بود. شاید هم اثرات گرما بود که لُپ‌ها را گل انداخته بود. ▪️درها باز شدند. ولی صف به کندی پیش می‌رفت و فرصت بود من همچنان سؤال بپرسم. «به نظرتون آقا امشب میان؟» جواب‌ها مختلف بود. از «بله حتما میان.» و «نمی‌دونیم.» تا «چرا نیان؟» وقتی می‌گفتم: «خب معلومه به خاطر تهدیدها دیگه.» جوش می‌آوردند که «اونا رو بدید ما خودمون ریز ریزشون کنیم! دونه‌دونه موهاشونو بِکنیم!» روحیه‌ها عجیب بالا بود. به‌نظرم رسید همین یک صف زن و بچه‌ی هلاک شده از گرما برای اجرای فتوای علما کفایت می‌کند! 🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇 https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=60592
هدایت شده از تحلیل و تبیین
📢 | بخوان... بخوان سرود را... ✍روایتی از مراسم عزاداری شب عاشورا در حسینیه امام خمینی با حضور رهبر معظم انقلاب ▪️دوازده شب گذشت؛ دوازده شبِ پر شراره، شب‌هایی که آسمانِ وطن، با فریاد موشک‌ها و نعره‌ی ضدهوایی می‌لرزید. دشمن آمده بود تا امید را خاموش کند، تا ستون‌های ایمان را بلرزاند، اما در دل تاریکی‌ها، یک دلتنگی بزرگ‌تر از صدای آژیرها بود: نبودن او... نبودن آن قامتِ آشنا در حسینیه‌ی خاموش اما زنده به نورِ عشق حسین. ▪️مردم می‌آمدند، می‌نشستند، عزاداری می‌کردند، می‌گریستند، اما چشمشان مدام به در بود؛ چشم به راه سایه‌ی آن عبای خاک‌خورده، آن دست بالا رفته برای سلام، آن نگاه که بیشتر از هزار خطبه، قوت قلب بود. ▪️اما او نیامده بود… نه به خاطر خستگی، که خستگی در قاموسش معنا ندارد؛ نه به خاطر ترس، که ترس در فرهنگ مردان الهی بی‌معناست. او نبود، چون جنگ بود؛ چون خطر بود؛ چون دشمن، دقیقاً می‌دانست کجا باید بزند تا دل‌ها بلرزد. ▪️و حال... شب عاشوراست. شبی که کربلا زنده می‌شود، شبی که اشک از چشم نمی‌ریزد، که از دل می‌جوشد. حسینیه امام پر است، اما هنوز یک چیز کم است... تا آن‌که در باز می‌شود... ▪️ناگاه سکوت، صدای گام‌های آشنا را می‌شنود. بغض‌ها می‌ترکند، اشک‌های شوق اما بی‌اجازه جاری می‌شوند. او آمده... در میان شعله‌ی تهدید، با اقتدار آمده... ▪️رهبر آمده است. ساکت، محجوب، اما با نوری که تا عمق قلب‌ها می‌تابد. حسینیه، نفس نمی‌کشد. همه ایستاده‌اند؛ اشک‌ها جاری است، عشق و اندوه در هم تنیده. او نگاهی به مداح می‌اندازد و با صدایی که سال‌هاست ستون امید این ملت است، آرام می‌گوید: 📢 بخوان... بخوان سرود ای ایران را... ▪️و صدای مداح، لرزان اما محکم، می‌خواند: در روح و جان من میمانی ای وطن... ▪️و همه باهم با فرمانده کل قوا میخوانند؛ ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران، بد گهران... ▪️حسینیه دیگر فقط جای سوگ نیست؛ شده‌است حریم افتخار، حریم دلتنگی‌هایی که حالا با اشکِ شوق شسته می‌شوند. اشکِ حسین، با اشکِ وطن، یکی می‌شود. صدای گریه، صدای ایمان است، صدای دلدادگی به مردی که در میانه‌ی آتش، با لبخند آمده تا به ما بگوید: من کنار شمایم، تا آخرین نفس. ✍ پرویز کرمی 🖥 Farsi.Khamenei.ir
KHAMENEI.IR
📢 | گزارشی از دیدار صبح امروز مسئولان قوه قضائیه با رهبر انقلاب؛ 👈 خدا پیروزی‌تان را تضمین کرده است 🔹️ به نظر می‌رسید محور مهم بیانات امروز ۲۵ تیرماه ۱۴۰۴، مردمند و اشاره مشخص رهبر انقلاب به عبارت و گزاره‌ی «امر ملّی» و وظایف همه ما، از قاضی و امام‌جمعه گرفته تا روزنامه‌نگار و مسئول دولتی و روحانی برای حفاظت از دستاورد مقدس. 🔹️ مردمی که به مفهوم واقعی کلمه با ظاهرها و چهره‌های مختلف و وزن‌های مذهبی متفاوت در شرایط بحرانی با مسئولیت تمام، شانه زیر بار مسئولیت دادند و معمار مفهوم «امر ملّی» شدند و یک حصار محکم و اتحاد عظیم شکل دادند برای این «دستاورد مقدس»؛ اتحاد برای دفاع از «ایران عزیز». اتفاقی که به تعبیر شخص آیت‌الله خامنه‌ای محاسبات دشمن را بر هم ریخت. اتحادی که منافاتی با اختلاف سلیقه ندارد وقتی که روبه‌سوی تنها حقیقت موجود در عالم خلقت داشته باشد. 🔹️ اصلا خود خدا بود که این نقشه‌ی آمریکایی-صهیونی را باطل کرد. همان خدایی که پیش از این لشکر شیطان را در صحرای طبس زمین‌گیر کرده بود و خرمشهر را هم آزاد. مردمِ پشت‌گرم به وعده‌ی خدا هم، مجرای اعمال اراده‌ی او بودند. مردمی که در برابر زور و ظلم دلشان گرم است به وعده‌ی خدا. 🔹️ آیه‌ی روی نگین انگشتر آقا که یکی از بچه‌های عکاس به ما نشان‌ می‌دهد نه یک عقیده‌ی شخصی بلکه نمادی روشن از اعتقادی است که از بطن و تار و پود یک جامعه‌ی ۹۰ میلیونی جوشیده و بیرون آمده است: «ان معی ربی...!» چیزی که از یک حنجره‌ی باشرف هم در طول روزهای جنگ بیرون آمد و بر جان‌ها نشست: «مردم! خدا مراقب ماست!» 🔹️ ایمان به خدا، حضور مردم و محقق کردن امر ملی اما چیزی نیست که باعث شود قدرت سخت فرزندان ایران در نیروهای مسلح به حاشیه برود: «در این حادثه اخیر ما از جنگ استقبال نکردیم... ما رژیم صهیونیستی را سرطان می‌دانیم. رژیم آمریکا را هم به خطر پشتیبانی از او جنایتکار می‌دانیم اما ما از جنگ استقبال نکردیم. ما به پیشواز جنگ نرفتیم ولی وقتی دشمن حمله کرد پاسخ ما کوبنده بود... ما در این جنگ محکم وارد شدیم.» در این فضا مشخص است که ادامه‌ی مسیری که ایرانی‌ها در پیش گرفته‌اند متفاوت از راهی نیست که تا الان طی شده: «هم دوستان هم دشمنان بدانند؛ ملت ایران در هیچ میدانی به‌صورت ضعیف ظاهر نخواهد شد چون ابزارهای لازم را داریم... دست‌مان پٌر است هم در میدان دیپلماسی هم در میدان نظامی!» 🔍 مطالعه متن کامل روایت:👇 farsi.khamenei.ir/others-report?id=60702