هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #روایت | تألیف مشترک شهید مطهری و آیتالله خامنهای که نیمه تمام ماند
👈 بخشی از گزارش مراودات علمی آیتالله خامنهای و شهید مرتضی مطهری پیش و پس از انقلاب:
🔹 ... نمونه این همکاریها زمانی بود که شهید مطهری میخواست یادداشتهای «اسلام و مقتضیات زمان» خود را به اثری تألیفی تبدیل کند. آیتالله خامنهای، گزینه اصلی او برای این تحقیق و تألیف بود:
🔹 «ایشان یک مقدار سخنرانى کرده بودند گمانم یک ماه رمضان، دربارهى اسلام و مقتضیات زمان. یک وقتى به من گفتند که من یک چنین سخنرانىای کردم و مایلم شما این را تحصیل کنید، یعنى پخته و تکمیل کنید، اگر آماده باشید. گفتم باشد. البته مرد بزرگوارى بود آقاى مطهرى، واقعاً براى کارهایش هدفهاى معنوى در نظر داشت، نه هدفهاى ظاهرى.
🔹 من این را گرفتم از ایشان، یک مقدارى مطالعه کردم، دیدم ابتدایى است یعنى خیلى رویش کار لازم است انجام بگیرد و به ایشان گفتم، ایشان یک مقدارى یادداشت در آوردند براى من فرستادند، یادداشتهاى زیادى بود به قدر یک کتاب بود خودش، یادداشتهاى گوناگونى بود که ایشان فرستادند براى من و گفتند اینها هم هست.
🔹 البته من همان اوقات ظاهراً زندان افتادم یادم نیست که یک همچنین حادثه این جورى بود، سال ۴۹ بود به نظرم افتادم یا ۵۰ بود که کار لنگ ماند و بعد هم اینها فرستاده شد براى خود ایشان، یعنى من یک مقدار شروع کرده بودم خلاصهگیرى بکنم و اینها که به این مانع دچار شدیم و اینها را فرستادیم براى خود ایشان»
🔍 متن کامل گزارش را از اینجا بخوانید👇
khl.ink/f/29541
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #روایت| آقا گفت: سه چهار خط آخر را بردار؛ گفتم برنمیدارم!
👈 بخشی از گزارش «گلآقای مردم ایران» که به بررسی گوشههایی از زندگی و کارنامهی مرحوم کیومرث صابریِ فومنی، هنرمند طنزپرداز میپردازد:
🔹 ... او به همان میزان که به اطاعت از امام وفادار بود، به خَلف او نیز وفادار ماند. بعد از ارتحال امام خمینی، به یاری رهبر جدید میشتابد و متنی نیز برای بیعت با او مینویسد تا در روزنامه اطلاعات منتشر کند. ۲۸ سطر از متن او، در رثای امام و سه سطر پایانی چنین بود: «غروب خورشید وجودت بر طالبان نور، تسلیت و طلوع ستاره رهبری عزیز دلت بر عاشقان عدالت، مبارکباد.»
🔹 رهبر انقلاب اسلامی که از نگارش چنین متنی با خبر میشوند، قصد مطالعه آن قبل از انتشار را دارند. «من این قدر خط میزنم یک مطلب را که جز من کسی نمیتواند بخواند، گفتم آقا نمیتوانی بخوانی. گفت که من از سال ۶۰ دارم نوشتههایت را میخوانم، چطور نمیتوانم بخوانم، بده. [...] عینک زدند و شروع کردند به خواندن [...] گفتند که این ۳ - ۴ سطر آخر را بردار. گفتم چرا؟ گفت چون مربوط به من است.
🔹 گفتم: برنمیدارم، گفت که اِ ! من میگویم بردار. گفتم: آقا شما اگر به عنوان رهبر به من تکلیف شرعی بکنید من مرتکب گناه میشوم، حرفتان را گوش نخواهم کرد؛ من خواهش میکنم به من تکلیف نکنید الان، من باید این را چاپ کنم. [...] من تکلیف دارم به عنوان یک روشنفکر فوکل کراواتی که به نام امام کراواتش را باز کرده، با شما بیعت بکنم. بیعت من با امام بیعت خالص بود و باید هم اعلام کنم و الا برای ما ریش تراشیدهها، ضد انقلاب خیلی برنامه دارد.».
🔍 متن کامل گزارش را بخوانید👇
khl.ink/f/60079
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #روایت | اولین نقشآفرینی آیتالله خامنهای در نظاممند کردن سپاه
👈 بخشی از گزارش «تشکیلاتسازی در چهل سالگی» که به نقش آیتالله خامنهای در تاسیس سپاه میپردازد:
🔹 ... آیتالله سیدعلی خامنهای در چهل سالگی و چند روز پس از قبول این مسئولیت، برنامههای کلی خود برای ارتقای سطح کیفی فعالیت سپاه و نقشآفرینی جدی آن در ادامه مسیر انقلاب را اینگونه بیان کرد:
✏️ «سپاه پاسداران یک اساسنامه دارد و ما هم طبق همان پیش خواهیم رفت. البته یک سری تصمیمات کلی در جهت ارتقای عملکرد آن داریم. من نظرم این است که سپاه باید توسعه یابد، تقویت شود، آموزش ببیند و انضباط داشته باشد؛ بنابراین من سعیام را در جهت تحققبخشیدن به اهداف چهارگانه فوق، به کار میبرم»
✏️ اولین نقشآفرینی حضرت آیتالله خامنهای به ایدهی تشکیل بسیج بیست میلیون باز میگردد و روزهای اول حضور ایشان بود که حضرت امام خمینی فرمان تشکیل بسیج بیست میلیونی و مردمی را صادر کردند. این ایده و سپس فرمان امام، منشأ مهمی برای اتصال و جذب نیروی انسانی انقلابی و جوان برای آینده سپاه شد؛ و به طور کلی مقدمهی ساختن یک تشکیلات منسجم و کارآمد برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را هموار کرد.
🔍 متن کامل گزارش را بخوانید👇
khl.ink/f/60062
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #روایت | ماجرای بازگشت سفرای کشورهای اروپایی به ایران، بعد از ماجرای میکونوس
👈 بخشی از گزارش «یک سیلی تاریخی «از همین حسینیه» که به ماجرای دادگاه میکونوس و اتفاقات پس از آن میپردازد:
🔹 ... واکنش سفرای کشورهای عضو اتحادیه اروپا در فرودگاه تهران نیز جالب بود. سفیر یونان با یادآوری اینکه ایران کشوری با موقعیت خاص اقتصادی درجهان است، گفت «امیدوار است این روابط هم درعرصه اقتصادی وهم در عرصه سیاسی گسترش بیشتری یابد.». سفیر ایتالیا نیز گفت «ما همواره در انتظار بازگشت به ایران بودیم و اینک خوشحال هستیم که بازگشته ایم. دلیلی وجود نداشت که این مساله این همه طولانی شود.»
🔹 آسوشیتدپرس این بازگشت را چنین روایت کرد: «فرودگاه تهران شاهد دهها اتومبیل سفارتی بود، اما هیچ مقام ایرانی برای استقبال حضور نداشت. سفیر آلمان ناگزیر است بعدا بازگردد.
🔹 هفتهنامه آلمانی اشپیگل با یادآوری آنکه «وزیر امور خارجه آلمان مکرراً خواهان این بود که برای مراجعت سفیر آلمان، تبعیضی صورت نگیرد و همواره میگفت که حل این معضل فقط با شعار "همه با هم بیرون و همه با هم برگشت" قابل قبول است، ولی اکنون سفیر آلمان به عنوان آخرین سفیر اتحادیه اروپا به تهران باز می گردد.» نوشت: «بن با پذیرش بازگرداندن سفیر خود به عنوان آخرین سفیر اتحادیه اروپائی به تهران، در مقابل ایران تسلیم شد.»
🔍 متن کامل گزارش را بخوانید👇
khl.ink/f/60061
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #روایت| توصیف لحظههای ناب عرفانی در سفری به خانه خدا
👈 بخشی از معرفی کتاب «سفر به قبله» به قلم هدایتالله بهبودی:
🔹 حج سال ۱۳۷۰ نخستین مراسم حج پس از حادثه برائت از مشرکین حج در سال ۱۳۶۶ در مکه بود و همچنین نخستین سفر حج نویسنده. جمع این دو نخستین، انگیزه هدایتالله بهبودی برای نوشتن این سفرنامه روحانی بوده است. او در آغاز، کمال ناباوری خود از آمدن به این سفر را بیان و روزنههای امید را به قلب انسان باز میکند تا دریابد هنگامی که او (خداوند) بخواهد، سفر حج محقق میشود؛ دقیقا به همین سادگی که این متن را میخوانید.
🔹 نویسنده در «سفر به قبله» با ثبت گزارش روزانه سفرنامهی خود، لحظه به لحظه مخاطب را با خود همراه کرده و او را در موقعیتهایی که خودش قرار گرفته، قرار میدهد. بهبودی با دو نوع نگاه سیاسی و معنوی، این سفرنامه را به رشته تحریر درآورده است.
🔹 او هم به برخی رفتارها و سیاستها در کم اهمیت جلوه دادن جنبههای مذهبی و در عوض رونق دادن بازاریابی محصولات اروپایی و امریکایی و چینی اشاره دارد و هم به توصیف لحظههای ناب عرفانی، رنگ باختن متعلقات دنیوی و تساوی انسانها از فقیر و غنی گرفته تا رئیس و مرئوس و زن و مرد.
🔍 متن کامل گزارش را بخوانید👇
khl.ink/f/60094
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #روایت | چارچوب فکری و نظری انقلاب اسلامی از منظر شهید مطهری
👈 بخشی از گزارش «آثار شاخص شهید مطهری را چگونه بخوانیم؟» که به بررسی برخی از مهمترین آثار ایشان میپردازد:
🔹 ... کتاب «آینده انقلاب اسلامی» یکی از معدود آثار شهید مطهری است که پس از پیروزی انقلاب تالیف شده است. این کتاب شامل مجموعه سخنرانیها و مصاحبههای استاد شهید مطهری درباره انقلاب اسلامی ایران است که بخش اعظم آن در فاصله زمانی پیروزی انقلاب اسلامی تا شهادت او انجام شده است.
🔹 به همین دلیل یکی از معدود منابعِ در دسترس برای فهم دیدگاه استاد شهید دربارهی شکل حکومت جمهوری اسلامی است. «آینده انقلاب اسلامی» چارچوب فکری و نظری شهید درباره مسیر حکومتِ نوپای برخاسته از انقلاب مردم ایران را تصویر میکند و گذشته از ارزش فکری و اندیشهایِ عمیقی که دارد، میتواند مبنایی برای تامل دربارهی مسیر جمهوری اسلامی ایران باشد.
🔹 این کتاب را اول از همه باید به فعالانِ فرهنگی و اجتماعی و مشخصاً اهالی تشکلهای سیاسی و دانشجویی پیشنهاد کرد. مرور ایدههای شهید مطهری درباره انقلاب اسلامی میتواند مسیر فعالیت این کنشگران را بهروز کند و به آنها برای حرکت در مسیرِ اندیشههای بزرگان انقلاب اسلامی، یاری برساند.
🔍 متن کامل گزارش را بخوانید👇
khl.ink/f/60082
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #روایت| سرم در لحظات درد و داغ شخصی، روی شانهاش بود
👈 بخشی از گزارش «گلآقای مردم ایران» که به بررسی گوشههایی از زندگی و کارنامهی مرحوم کیومرث صابریِ فومنی، هنرمند طنزپرداز میپردازد:
🔹 ... رابطه او با آیتالله خامنهای اما در قواعد اداری نبود و پیش از ریاست جمهوری آغاز شده بود. آن قدر صمیمی که مدعی است «سرم در لحظات درد و داغ شخصی روی شانهاش بوده»، و همین جنس عواطف باعث رفتار متفاوت او بوده است.
🔹 «از اولین کسانی بودم که [بعد از ترور] در بیمارستان قلب [به عیادت] رفتم. گفتم: آقا پاشو، شما به خدا حالت بهتره، [...] گفت: بیا من را ماچ کن، من بروم. گفتم: تو هیچ چیزت نیست. تو این جوری میگی میخواهی اینجا بخوابی. خندید، دکترها ریختند گفتند: آقا، این بخیهاش پاره میشود.
🔹 گفتم: به من چه [...] سید احمد آقا به من گفت: خدا به تو خیر بدهد هر کسی میآید اینجا، گریه میکند. گفتم: آنها پست میخواهند من که پست نمیخواهم.» به نظر میرسد یکی از نقاط آشنایی و تقویت اعتماد، همکاری صابری با حلقه مبارزان هنرستان کارآموز است که یکی از اعضای شاخص آن برادر آیتالله خامنهای بود.
🔍 متن کامل گزارش را بخوانید👇
khl.ink/f/60079
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #روایت | گلستان توحید
✍ روایتی از دیدار دستاندرکاران حج با رهبر انقلاب
🔹️ ساعت هفت صبح گنجشکها محوطهی حسینیه را روی سرشان گذاشته بودند. جزو نفرات اول وارد حسینیه شدم. همراه جمعیتی که میخواستند ردیفهای جلو بنشینند. پنجاهشصت نفر اول را راه دادند آن جلو جلوها و بقیه کمی عقبتر نشستند. در اغلب دیدارها ردیفهای ابتدایی مخصوص مهمانان ویژه است. اما حج از این حرفها ندارد. اسمش که میآید همه برابر میشوند.
🔹️ کنار یک خانم میانسال نشستم. گفت: «اولین بار است آقا را میبینم. اولین بار هم هست که حج میروم.» پرسیدم: «فیش داشتی؟» گفت: «نه، همه چیز دقیقهی آخر و معجزهوار جور شد. به یک خادم امام حسین خدمت کردم و فردایش همسرم پیشنهاد داد من را هم ببرد مکه. خودش از قبل فیش داشت و قرار بود برود. مطمئنم کار امام حسین بود.»
🔹️ نشستم کنار زنی که فردایش عازم بود. با خوشحالی زائدالوصفی میگفت: «آمدهام از آقا خداحافظی کنم و بروم.» گفتم: «حج تو با دیدار آقا شروع شده و خدا کند که به دیدار آقا امام زمان تمام شود.» به قول کرمانیها گریه شد. زیر لب گفتم: «و تمام الحج، لقاء امام».
🔹️ آقا که آمدند همه بلند شدند و صفها به هم ریخت. میتوانستم دوباره خودم را به صف اول برسانم. دلم نیامد. حق آنهایی بود که دو سه ساعت به انتظار نشسته بودند. من که همهش دور حسینیه گشته بودم. شعارها که تمام شد حجاج نشستند و مجری دوباره لبیکها را گفت و همه تکرار کردیم...
🔍 مطالعه متن کامل روایت:👇
khl.ink/f/60104
KHAMENEI.IR
✍ #روایت دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب
📣 جمعی از خانوادههای شهدای امدادگر، امدادگران جبهه مقاومت و دستاندرکاران نخستین کنگره بینالمللی شهدای امدادگر دفاع مقدس و مقاومت، روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. آنچه در ادامه میآید روایتی از این دیدار صمیمانه است که مشروح آن روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت همزمان با برگزاری این کنگره منتشر خواهد شد:
🔹️ بخش اول | مکرمه، علیرضا، فاطمه و آدمهایی از این دست
واژههای انگلیسی و عربی و فارسی را شکسته و بسته از گوشه و اطراف ذهنش جمع میکند و تحویلم میدهد تا بلکه منظورش را برساند: «مع سیدقائد... Take photo... نیست امکانش؟!» همزمان چشمهایش میدرخشند و نم اشکی هم روی صورتش میلغزد. فاطمه در یکی از بیمارستانهای لبنان متعلق به حزبالله پرستار است و عضو سازمان امداد و نجات حزبالله. سازمانی که وظیفهاش امداد و رسیدگی به رزمندگان خط مقدم نبرد بوده اما خودش در جنگ تعداد زیادی شهید تقدیم مقاومت کرده است. من رفته بودم از او بخواهم بیاید جلوی دوربین و با همان زبان شکسته و بستهاش از شاهکاری بگوید که با دیگر همکارانش خلق کردهاند اما انگار که توی ابرها باشد؛ اصلاً پایش روی زمین نیست. انگار که در یک دنیای دیگری است. ماندهام جوابش را چه بدهم.
توی ذهنم میگویم باید یقهی دبیرخانهی کنگره را گرفت که وسط برگزاری کنگرهی شهدای امدادگر ما را توی همچین وضعیتهایی انداختهاند. آدمهایی مثل فاطمه و دیگرانی که حالا اینجا در چند صف معدود، مرتب منتظر آقا نشستهاند تا نماز را به ایشان اقتدا کنند و بعدش هم ساعتی پای بیاناتشان بنشینند، خارج از قد فهم و قوارهی امثال من هستند و کوچکی امثال من را بدجور به رخم میکشند.
نه من به قدر مُکفی عربی میدانم که پاسخی مُشبع به زن جوان لبنانی بدهم که هر لحظه ممکن است از شدت شوق بزند زیر گریه و نه او به قدر کافی انگلیسی میداند که با جملات شکسته بستهی من متوجه شود که من صرفاً خبرنگاری هستم که قرار بوده با او گفتوگو کنم اما حالا خودم آچمز شدهام. بیخیال میشوم و میروم سراغ پدر یکی از شهدای وطنی که سیلی بعدی محکمتر میخورد توی صورتم! ...
🖼 متن کامل روایت را از اینجا بخوانید👇
🖥 https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=60170
KHAMENEI.IR
✍ #روایت دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب 📣 جمعی از خانوادههای شهدای امدادگر
✍ بخش دوم #روایت دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب
📣 جمعی از خانوادههای شهدای امدادگر، امدادگران جبهه مقاومت و دستاندرکاران نخستین کنگره بینالمللی شهدای امدادگر دفاع مقدس و مقاومت، روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. آنچه در ادامه میآید، بخش دوم روایت این دیدار صمیمانه است که مشروح آن روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت همزمان با برگزاری این کنگره منتشر خواهد شد:
🔹️ جوپار
چهره آفتابسوخته و دستهای ترکخوردهی مرد کرمانی با ظاهر ساده و بیپیرایهاش از دور نشان میدهد که از چه طبقه و جایگاه اقتصادی و اجتماعی برخاسته. سوژهی قبلی با ندانستن زبان مرا آچمز کرده بود و آقای حسینیِ اهل جوپار استان کرمان (شهری در ۳۰ کیلومتری کرمان) با دانستن زبان. دخترش «مکرمه» متولد تیرماه ۱۳۸۰ -که بهعنوان امدادگر هلال احمر در مراسم سالگرد شهادت شهید سلیمانی در گلزار شهدای کرمان حضور پیدا کرده بود- وسیع شده بود مثل اقیانوس؛ آنقدر وسیع، که «مقام شهادت» بگردد و از میان همهی مدعیان سراغ او بیاید و خواب مادرش را تعبیر کند: «مادر خواب دیده بود پیکر محسن حججی را به خانهاش آوردهاند. تعبیر خواب را از امام جمعه شهر پرسیده بود. امام جمعه گفته بود بهزودی شهیدی به خانهتان میآورند!» و حالا مکرمه را آورده بودند.
پدر مکرمه میگوید، خواهر مکرمه هم در روز انفجار همراهش بوده در ایستگاه هلال احمر. میپرسم بعد از شهادت مکرمه مانع فعالیتهای او نشدهاید. لبخند محجوبانهای میزند و میگوید منعش میکنیم ولی از ته دلمان نیست. میگوید چند روز قبل از شهادت برای مکرمه خواستگار آمده بود اما رد کرد تا کل برنامه بماند برای بعد از سالگرد حاج قاسم. اینها را که میگوید کف دستهایش را بهم میمالد و سکوت میکند و نگاهش را میدوزد به جایی خارج از قاب دوربین تا بغض مردانهی در آستانهی شکستن و اشکی که تا پشت پلکها آمده را جمع و جور کند. بخش ژورنالیستی ذهنم میگوید بیشتر با سوژهات کلنجار برو اما خب نایی برایم نمانده. آقای حسینی از جوپار کرمان هم سیلی محکمی زده توی گوشم. گفتوگو را جمع و جور میکنم و میروم سراغ نفر بعدی تا شاید نفسی تازه کنم و به خودم بیایم...
🖼 متن کامل روایت را از اینجا بخوانید👇
🖥 https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=60170
KHAMENEI.IR
✍ بخش دوم #روایت دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب 📣 جمعی از خانوادههای شهدای
🔹️ عبای کرمرنگ آقا...
✍ بخش سوم #روایت دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب
📣 جمعی از خانوادههای شهدای امدادگر، امدادگران جبهه مقاومت و دستاندرکاران نخستین کنگره بینالمللی شهدای امدادگر دفاع مقدس و مقاومت، روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. آنچه در ادامه میآید، بخش سوم روایت این دیدار صمیمانه است که مشروح آن روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت همزمان با برگزاری این کنگره منتشر خواهد شد:
🔹️ ماهان
یک ربعی تا اذان مانده که آقای سعادت ماهانی جلوی دوربین میآید. سن و سالی ندارد و همین هم کنجکاوم میکند تا از شهیدش میپرسم. علیرضایش ۱۸ ساله بوده هنگام شهادت؛ متولد ۱۳۸۴! سرم گیج میرود؛ گنگم. افتادهام گوشهی رینگ. «شهادت» چه در مکرمه و علیرضا دیده که سالها بعد از توپ و تانک و گلوله سراغشان آمده. به زحمت نفس میکشم. گوشههای ذهنم را میکاوم تا چیزی بگویم. تهی است؛ هیچ! چیزی پیدا نمیکنم. هر چه بیشتر میکاوم بیشتر به نتیجهای نمیرسم. بزرگی این آدمها بیش از درک امثال من است. الله اکبر اذان که بلند میشود فرصت را غنیمت میشمارم و بساط تصویربرداری را جمع و جور میکنم و میلغزم لای صفهای نماز. آقا از راه میرسند با عبای کِرِمرنگ روشن. قاب، آنقدری زیبا هست که کناری دستی مرا هم سر ذوق بیاورد و به رنگ عبای آقا اشاره کند. همین هم باعث شده که عکاسها به تقلا بیفتند و این قاب را توی لنز دوربین ثبت کنند که سالهای سال بود که توی ویزور ندیده بودند.
🖼 متن کامل روایت را از اینجا بخوانید👇
🖥 https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=60170
KHAMENEI.IR
🔹️ عبای کرمرنگ آقا... ✍ بخش سوم #روایت دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب 📣 ج
🔹️ از ماهان کرمان تا بیروت لبنان
✍ بخش آخر #روایت دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب
📣 جمعی از خانوادههای شهدای امدادگر، امدادگران جبهه مقاومت و دستاندرکاران نخستین کنگره بینالمللی شهدای امدادگر دفاع مقدس و مقاومت، روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. آنچه در ادامه میآید، بخش آخر روایت این دیدار صمیمانه است که مشروح آن روز چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت همزمان با برگزاری این کنگره منتشر خواهد شد:
🔹️ فاطمه نیمخیز و خیره شده به صندلی آقا که چند ردیف جلوتر است. حالا دیگر میشود اشکهای روی صورتش را هم دید. پدر شهیدان سعادت ماهانی و حسینی را هم ردیفهای جلو نشاندهاند. نماز که تمام میشود هلال احمریهای دستاندرکار کنگره شهدای امدادگر، جمع میشوند دور آقا. غیر از هلالیها و مسئولان ارشد کنگره، بستگان شهدایند که توی همان حلقهی اول نزدیک به آقا قرار گرفتهاند. خوش به حال فاطمه و دو سه نفر لبنانی همراهش شده.
اول حجتالاسلام معزی صحبت میکند و بعد هم دکتر کولیوند. گزارشی از فعالیتهای کنگره میدهند؛ از بیش از ۳ هزار شهید امدادگر بعد از انقلاب تا طراحی برنامههای فرهنگی با مخاطب جوان و نوجوان تا بینالمللی بودن کنگره با حضور امدادگران جبهه مقاومت و عملکردی که این بخش از محور مقاومت مشخصاً در لبنان برای رسیدگی به حال رزمندگان و مجاهدان داشته و حادثهی تلخ پیجرها که با همت امداد و نجات مقاومت لبنان جمع و جور شد.
آقا میگویند و نمایندگان امدادگران همه گوش شدهاند.
توی جمع مسئول امداد و نجات حزبالله را هم میبینم. او را هم آن جلو نشاندهاند. بعد از مراسم گپی با هم میزنیم از تجربه کشف پیکر شهدا بهخصوص شهیدان سیدحسن و سیدهاشم و سردار نیلفروشان میگوید و چشمهایمان را خیس میکند.
خدا اینطور مقدر کرده که این آدمها هر کدام از یک گوشهی کرهی خاکی جمع شوند اینجا تا مدعیان امثال من گیج و فروریخته و مبهوت، سرشان به سقف کوتاه خودشان بخورد و در برزخ خودشان دست و پا بزنند:
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد، در دردِ خودپرستی...
🖼 متن کامل روایت را از اینجا بخوانید👇
🖥 https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=60170