#یک_خاطره
🎥 روایت شنیدنی لحظهی شهادت سیدرضا توسط خودش...
#متن_خاطره|بعد از شهادت سیدرضا یه بار خوابش رو دیدم و بهش گفتم: میشه نحوهی شهادتت رو برام بگی... گفت: باشه! بعداً برات میگم...
مدتی گذشت و دوباره اومد به خوابم و نحوهی شهادتش رو برام تعریف کرد... خواب رو که برای دوستش تعریف کردم؛ ایشون تایید کرد و گفت: همین اتفاقات لحظهی شهادت سیدرضا افتاد...
جالبه که توی خوابم از سیدرضا پرسیدم: رضا! این درسته که میگن لحظهی شهادت، اهلبیت (ع) سرِ شهید رو به زانو میگیرن؟ تا این سوال رو پرسیدم؛ [مثل فیلمی که روی پرده نمایش داده میشه] سیدرضا رو دیدم که روی زمین افتاده و ناگهان شخصی با لباس سفید و نورانی بهش نزدیک شد. دو زانو کنارش نشست؛ با دستاش سرِ رضا رو بلند کرد و روی زانوهاش گذاشت. خیلی مشتاق بودم که ببینم اون شخص کیه و چه شکلیه؛ اما انگار فقط اجازه داشتم سر رضا رو روی پاهای مبارک اون شخص ببینم. چون تا سرم رو بالا آوردم؛ همه جا جلوی چشمم سیاه شد و اجازه ندادند چهرهی مبارک اون آقا رو ببینم... اما جواب سوالم رو گرفته بودم.
📚 خاطرهای از زندگی شهید سیدرضا قائممقامی
📚منبع: خبرگزاری فارس به نقل از خواهر شهید
▫️۲۶ اردیبهشت؛ سالروز شهادت قائممقامی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_قائممقامی #رویای_صادقه #اهل_بیت #شهدای_تهران