eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
7هزار دنبال‌کننده
877 عکس
396 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نوید‌صفری؛ شهیدی که تضمین داده دست‌تون رو می‌گیرم... چند روایتِ جالب از زندگی شهیدِ زیارت‌عاشوراییِ بهشت‌زهرا ▫️۱۸آبان؛ سالروز شهادت نوید صفری گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 من که از امام‌رضا علیه‌السلام شفا نخواستم... |عوارض شیمیایی‌اش عود کرده بود. همراه با همسرش رفت حرم امام رضا(ع)؛ شب تا صبح توی حرم موند و گریه کرد. همسرش به خیال اینکه محمدجعفر شفایش رو از امام رضا (ع) طلب کرده، ازش پرسید: ان‌شاءالله شفایت رو از امام رضا (ع) گرفتی؟! محمدجعفر در حالیکه لبخندی به لب داشت، گفت: من که شفا نخواستم! همسرش با تعجب پرسید: پس چه خواستی؟ محمدجعفر که خنده‌اش قطع نمی‌شد، جواب داد: من از خدا شهادت خواستم و امام‌رضا (ع) را شفیع قرار دادم... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید محمدجعفر نصراصفهانی 📚 منبع: خبرگزاری ایسنا ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطرات جالب و بسیار زیبایِ حاج‌مهدی رسولی؛ از پدر شهیدش... ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸بُرش‌های نابی از زندگی شهید سیدرسول اشرف 🌼 |بچه که بود، افتاد توی یه چاه عمیقِ حدوداً ۲۶متری، اما بطور معجزه‌آسایی نجات پیدا کرد. وقتی ازش پرسیدند: چطور نجات پیدا كردی؟ گفت: یهو زیرپام خالی شد و افتادم توی چاه، اما خانمی دست منو گرفت و از چاه آورد بیرون... انگار قرار بود ذخیره بمونه برا شهادت. 🌼 |یازده سال بیشتر نداشت که همراهِ برادرش روزهای تعطیل می‌رفتند بنایی؛ تا از این طریق پول توجیبی، هزینه تحصیل و پول بنزین موتور خودش رو تأمین كنه، و به اقتصاد خانواده‌ کمک کرده باشه. 🌼 |هنوز ازدواج نکرده بود که به مادرش گفت: وقتی فرزندم شش ماهه بود، شهید میشم... ۱۸ساله بود که ازدواج کرد و حاصلش شد یه فرزند پسر؛ که هنگام شهادت پدرش، شش ماه داشت. 🌼 |همسرش میگه: بابام كمی توی قبول ازدواجم با سید تردید داشت، اما من خواب دیدم كه لباس عروسی بر تن دارم و برادرم- كه شهید شده بود- اومد و پیشانی‌ام رو بوسید و بعد از تبریک، گفت: تو عروس حضرت زهرا (س) شدی، خوش به سعادتت، عاقبت‌به خیر شدی... وقتی از خواب بیدار شدم،‌ به این ازدواج رضایت دادم. 🌼 |وقتی با ماشین به منطقه عملیاتی می‌رفت، به دوستاش می‌گفت: حدیث یا روایتی بگید؛ و یا آیه‌ای بخونیم... از فرصتاش اینطوری استفاده می‌كرد. 🌼 |انگار بهش الهام شده بود كه شهید میشه، حتی محل دفن خودش رو به یكی از اقوام نشون داده و گفته بود: اینجا جای منه... جالبه که بعد از شهادت دقیقا همونجا دفن شد. 📚منبع: نویدشاهد @khakriz1_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا