بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت ، #بصیرت_انقلابی؛ #بصیرت؛ #انقلاب_اسلامی؛ #مقاومت_اسلامی؛ #برجام_نافرجام؛ #جمهوری_اسلامی_ایران
#سید_محمد_مهدی_شفیعی ، #سید_علیرضا_شفیعی
#جواد_شیخ_الاسلامی ،#سعید_تاج_محمدی
#محمد_رضا_شفیعی
▶️
"بر جبین آسمان آثار غم شد آشکار
اشک می ریزند نم نم ابرهای داغدار
در میان سنگها آیینه ای تنها شده
روضه ی تنهایی اش هرگوشه ای برپا شده
@hosenih
غرق باران است هرکس جان او لایق شده ست
باز عالم سوگوار حضرت صادق شده ست"
حضرت صادق که جان ما فدای درس او
دانشآموزان او هستیم و پای درس او
"یادگار مصطفی را قوم سرکَش می کِشند
خانه ی وحی و نبوت را به آتَش می کِشند
باز در چشمم غم مولا مجسم می شود
روضه های مادرش زهرا مجسم می شود
قصه ی تلخ هجوم گرگ ها بر خانه ای
ماجرای شعله و بال و پر پروانه ای
وای من شیخ الائمه بی عمامه بی ردا
زنده شد در خاطر من روضه های کربلا
آنچه پیرش کرده داغ کشته ی کرب و بلاست
آنچه دائم پیش چشم اوست شرح روضه هاست
روضۀ آن پیکر عریان به روی خاک ها
بر سر او زخم ها بر پیکر او چاک ها
بر تن فرزند زهرا رد مرکب مانده است
داغ این بی حرمتی بر جان زینب مانده است
حاصل این روضه ها تنها نه اشک و آه ماست
خون اهل بیت پیغمبر چراغ راه ماست"
خون حق نورست و در ظلمت چراغ راه ماست
تا قیامت راه ما از راه خفاشان جداست
@hosenih
راه ما راه علی راه حسین بن علی ست
شاهراه ما درین بیراهه ها امر ولی ست
زور و تزویر و زر و عصیان کجا؟ایمان کجا؟
دین سلمان ها کجا دین ابوسفیان کجا
پیش روی ما به جز آیینه ی اسلام نیست
درد ما رد یا قبول نامه ی بر جام نیست
مرگ بر اسلام آمریکایی و مکر یهود
بشنوید این نعره های مرگ بر آل سعود
مرگ بر لبخندها و بر خیانت های گرگ
بر جنایت های آمریکای شیطان بزرگ
بار دیگر جنگ احزاب است و میدانی خطیر
این سوی میدان علمداریست بیدار و دلیر
شیعه را دشمن شناسی و تبرا باورست
شیعه را اینک کسی از نسل حیدر رهبر است
باز با نام حسین فاطمه، غوغا کنیم
جان خود نذر حریم زینب کبرا کنیم
شام با ویرانه هایش خطبه خوان درد هاست
گرچه چندی میشود جولان گه نامرد هاست
@hosenih
دیگر از دست علمداری نمی افتد علم
چشم ناپاک حرامی ها نیفتد بر حرم
باز هم یک دجله ی دیگر ، عطش آورده است
کودکانی را که دریا با خودش آورده است
آن طرف در سازمان لال ها خون می خورند
کودکان را این طرف چون حرمله، سر می برند
از غم هم کیش خود داریم میمیریم ما
آه و صد افسوس مشکی پوش کشمیریم ما
راه ما راه شهیدان، حرف ما حرف امام
جنگ با مستکبرین تا رفع فتنه، یک کلام
فاش میگوییم خط قرمز ما فتنه است
فتنهای که قلب مولا قلب امت را شکست
در صفوف ما، به غیر از شور بیداری مباد
در دل ما، جز شمیم و عطر هشیاری مباد
@hosenih
هر که یار فتنه شد، آگاهش از این کار کن
هر که در این راه خوابش برد را بیدار کن
خادمانی که برای میزشان دلواپسند!
پس کجا و کی به درد مردم خود میرسند؟!
وای اگر ایمان ما صرف بده بستان شود
باز بیت المال, بیت الحال نااهلان شود
بارالها! تشنهگان قدرت از ما نیستند
تشنهگان خدمت تو، اهل دنیا نیستند
با جهاد و صبر، آری فتح در دستان ماست
دست شیطان کی مگر بالاتر از دست خداست؟!
@hosenih
راه ما تا روز آخر راه سرخ کربلاست
پس بپاخیزید یاران وقت عاشورای ماست
در میان باد و توفان در میان فتنه ها
شیعه هرگز گم نخواهد کرد راه خویش را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_مدح
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
▶️
دین ما احمدی و مکتب ما حیدری است
گو دلا حیدریم مذهب من جعفری است
حضرت صادقم استاد بُود در همه عمر
شهریاری که به دستش عَلَم سروری است
@hosenih
مکتب سرخ حسین بن علی را نازم
که عروج نُه امام از دم آن رهبری است
تربیت یافته ی مکتب عاشورایند
اولیایی که به در حاجبشان صد پری است
همه از سلب حسینند اگرچه نه امام
لیک صادق همه جا شهرهء دانشوری است
عِلم صادق عَلم کرب وبلا را بگشود
گفت اعوان حسین دشمن طغیانگری است
کنیه اش عین حسین است، اباعبدالله
او حسین دگری در حرم دلبری است
همه را خواند به زیر عَلم عاشورا
گفت باکی حسینی ز جهنم بری است
ای که در موکب شاه شهدا سینه زنی
دم بزن حضرت صادق به دمت مشتری است
عهد خود با پسر فاطمه تجدید نما
گوهر عشق نگهدار دلت گوهری است
@hosenih
سربلندی چو رَوی زیر علم های حسین
چون علمدار ولایت پسر عسکری است
مادر آموخت (کلامی) به تو ذکر مولا
این ولایت اثر تربیت مادری است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
حجت الاسلام #جواد_محمدزمانی
▶️
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت
میان حوزهٔ علمیه اختلاف نبود
که بهر رحلتش استاد، میل سابق داشت
و تا همیشه دگر بیمراد میمانند
چهار هزار مریدی که مرد عاشق داشت
به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش
هزار قلّهٔ پر نور در مشارق داشت
چه با شُکوه غم خود به دل نهان میکرد
چه شِکوهها که از آن فرقهٔ منافق داشت
به غیر داغ محرم گلی ز باغ نچید
چقدر روضهٔ گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت
سخن به محضرش این است ای حقیقت علم
ندیده چشم زمانه طلوع این همه حلم
@hosenih
کدام بغض گلوگیر در پگاهت بود
که رو به پنجرهٔ آسمان نگاهت بود
هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست
حریم مدرسههایی که رزمگاهت بود
گواه گفتهام این نخلها که همچو علی
شب مدینه پر از بغضِ سربهچاهت بود
نمانده جز گل لاله به باغ ابراهیم
که بین خانه فقط شعلهها پناهت بود
چنان به نیمهشبی میشکست حرمت تو
که قلب دشمن تو نیز عذرخواهت بود
چه خوب میشد اگر دست کم سه شمع و ضریح
به قبر سادهٔ ارواحُنا فداهت بود
برای غصهٔ تو کاش جای صبری بود
و دست کم به مزار تو سنگ قبری بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
تا نگاهش را به روی قرص ماه انداخته
ماه را در فهم خود در اشتباه انداخته
روزگارش مثل شبهای پر از مهتاب شد
هرکسی چشمی در این چشم سیاه انداخته
@hosenih
نه فقط یوسف، که دست بی وفای روزگار
صادق آل علی را هم به چاه انداخته
باز هم تکرار کرده روزگار آن کوچه را
پشت درب خانه ای آتش به راه انداخته
چل نفر را دیده که پشت درِ یک خانه اند
چون به کوچه از شکاف در نگاه انداخته
زهر هم مانند میخ تیز اما از درون
خویش را بر پهلوی یک بی گناه انداخته
زهر کاری کرده که شیخ الائمه وقت وعظ؛
بین هر حرف خودش صدبار آه انداخته
زهر کاری کرده که فرزند مثل مادرش
گاه بالا برده دستش را و گاه انداخته
پیرمردی خسته در گودال حجره با عطش
کربلای دیگری امشب به راه انداخته
@hosenih
هر امامی بارگاهش قد کشیده، این امام؛
زیر پای زائرانش بارگاه انداخته
بارگاهی از سکوت و مرقدی از جنس دل
بر فرازش گنبدی از جنس ماه انداخته
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#اعظم_سعادتمند
▶️
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا میبرد به خانهٔ او
شبی دلم به هوای زیارت آمده است
مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او ...
@hosenih
از او بپرس به عقلم نمیرسد اصلاً
که چیست فلسفهٔ عشق بیکرانهٔ او
خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد
گذاشتهست سرش را فقط به شانهٔ او
گذشتهها نگذشتهست باقی است هنوز
زبانه میکشد آتش از آشیانهٔ او
@hosenih
بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت
بگو برای من از رفتن شبانهٔ او
نه از غم است که من گریه میکنم امشب
فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#محسن_ناصحی
▶️
جمعیت بیشتر از قبل شتاب آوردند
هیزم آورده و با قصد ثواب آوردند
روضه خوان گفت که یکبار دگر ابراهیم
رفت در آتش و این قوم عذاب آوردند
@hosenih
آنچه این شهر مسلمان سر پیرش آورد
کافران کی به سر اهل کتاب آوردند؟!
گفت این کوچه همان است و همان در، اینها
مثل آن روز لگد را به حساب آوردند
بر سر چیدن گل ولوله شد آخر هم
از میان در و دیوار گلاب آوردند
گفت پیر است و قرار است که او را ببرند
دست بردند به شمشیر و طناب آوردند
@hosenih
ناگهان گریه شد و گفت که نیّت کردند
بکنند آنچه سر طفل رباب آوردند
مثل هر بار که از کرببلا می خوانند
روضه خوان حنجره اش خشک شد، آب آوردند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید
نظارۀ تو ابوحمزه و زراره کشید
غریب هستی و چون مادرت نشد آقا
سر مزار شما گنبد و مناره کشید
@hosenih
به زخم های دلت مرهمی نشد پیدا
که زهر از جگرت طرح پاره پاره کشید
تو را میان دعا، بی نمازها بردند
تو را پیاده به کوچه یکی سواره کشید
میان کوچه تن خسته ات زمین تا خورد
نکرد رحمی و دشمن تو را دوباره کشید
سریع خانه برو دختر تو ترسیده است
که ارث مادریت را کسی شراره کشید
گرفته خانۀ تو رنگ خیمه های حسین
دوباره گریۀ چشمت به سوگواره کشید
دوباره آتش و خیمه غروب عاشورا
دوباره کرببلا را به استعاره کشید
تمام اهل و عیالش فرار می کردند
و دختری که خودش را به یک کناره کشید
@hosenih
به چند زخم پدر مرحمی ز گریه گذاشت
دوباره در بر خود جسم پاره پاره کشید
به پیش پیکرش از دشمنی شکایت کرد
که معجر از سر و از گوش گوشواره کشید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#سیدمحمد_میرهاشمی
▶️
دلم هوای بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکی به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرم صادق
سلام من به بقیع و به تربت صادق
سلام من به مدینه به غربت صادق
@hosenih
سلام من به مدینه به آستان بقیع
سلام من به بقیع و کبوتران بقیع
سلام من به مزار معطر صادق
که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع
سلام من به ششم ماه فاطمی بقیع
سلام من به گل یاس هاشمی بقیع
@hosenih
ز غربتش چه بگویم که سینه ها خون است
برای صادق زهرا مدینه محزون است
دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت
که ذکر غربت لیلی حدیث مجنون است
همانکه غربتش از قبر خاکی اش پیداست
امام صادق شیعه سلاله ی زهراست
@hosenih
ز بس که کینه و غربت به هم موافق شد
هدف به تیر جسارت امام صادق شد
همانکه فاطمه را بین کوچه زد گویا
ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد
امام پیر و کهن سال شیعه را کشتند
امان که روح سبک بال شیعه را کشتند
@hosenih
برای فاطمه از بی کسی سخن می گفت
برای مادرش از غربت وطن می گفت
به خاک حجره اش از سوز سینه می غلطید
پسر به مادر خود از کتک زدن می گفت
از آن شبی که زد او را ز کینه ابن ربیع
دوانده در پی اش اندر مدینه ابن ربیع
@hosenih
فضای شهر مدینه به یاد او تار است
هنوز سینه ی آن پیر عشق خونبار است
هنوز می کشد او را عدو به دنبالش
هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است
هنوز تلخی کامش به حسرت شهدی است
هنوز چشم دلش به رسیدن مهدی است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن
حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن
سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش
اما لگد به تربت کرب و بلا نزن
@hosenih
آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو
دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن
در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟
حداقل مقابل همسایه ها نزن
با تازیانه ات به سر و صورتم بزن
حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن
بالای مرکبی و خجالت نمی کشی
پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن
موی سپید دارم و شیخ الائمه ام
هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن
وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین"
زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن
@hosenih
ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو
با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن
با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود
تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
دوباره یاد مادری که کشته پشت در شده
دوباره حرف آتش و دری که شعله ور شده
به یاد غربت علی دوباره بسته ریسمان
به جای گردن پدر به گردن پسر شده
@hosenih
مدینه شاهد است که ظلم زکوچه باب شد
که بر تمام خانواده ظلم مستمر شده
نیمهء شب برهنه پا در پی مرکب عدو
دویده هر چه بیشتر کشیده بیشتر شده
شکسته حرمتش ولی دلش شکسته بیشتر
به یاد مادری که خود شکسته بال و پر شده
امام سالخورده را مکش میان کوچه ها
ابن ربیع شرم کن فاطمه خون جگر شده
هست مسیر روضه ها همیشه سمت کربلا
روضه دوباره وصل به کرببلا اگر شده
مانده حسین بی معین پیکر اوست بر زمین
لشگر شام و کوفه از واقعه باخبر شده
هرکه رسید ضربه زد به سنگ و تیغ یا عصا
چند هزار تن نگر قاتل یک نفر شده
بماند این که سینه اش سبک نکرده هیچ کس
که جای پای شمر هم سینهء محتضر شده
@hosenih
خدا کند دروغ باشد اینکه من شنیده ام
حسین با دوازده ضربه بدون سر شده
وای زحال مادرش چه سخت بود خواهرش
رسید و دید پیکری که خرد و مختصر شده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد
دستى به روى شانۀ من با ادب کشيد
لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد
@hosenih
با آنکه در مقابل خانه مرا زدند
همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد
اينجا ميان روز زمين خورد مادرم
رويش عباى خويش امير عرب کشيد
شهر مدينه شهر زمين خوردها شده
سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد
در کربلا زمانۀ غارت غلام شمر
در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد
شب هاى جمعه مادر ما داد ميزند
گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد
بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد
صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد
ميخواست داد عمۀ ما را در آورد
آتش به قلب سوختۀ آن بى ادب کشيد
@hosenih
اول شراب خورد و به سر يک نگاه کرد
با خنده چوب دستى خود روى لب کشيد
يک سرخ مو بلند شد از ما کنيز خواست
ترسيد دخترى و خودش را عقب کشيد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد
دستى به روى شانۀ من با ادب کشيد
لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد
@hosenih
با آنکه در مقابل خانه مرا زدند
همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد
اينجا ميان روز زمين خورد مادرم
رويش عباى خويش امير عرب کشيد
شهر مدينه شهر زمين خوردها شده
سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد
در کربلا زمانۀ غارت غلام شمر
در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد
شب هاى جمعه مادر ما داد ميزند
گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد
بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد
صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد
ميخواست داد عمۀ ما را در آورد
آتش به قلب سوختۀ آن بى ادب کشيد
@hosenih
اول شراب خورد و به سر يک نگاه کرد
با خنده چوب دستى خود روى لب کشيد
يک سرخ مو بلند شد از ما کنيز خواست
ترسيد دخترى و خودش را عقب کشيد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih