eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
45.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
373 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
این نغمه‌ها از عالم بالا می‌آید باچه شکوهی دختر موسا می‌آید دارد به سوی شهر قم زهرا می‌آید معصومه دارد با برادرها می‌آید صد طاقِ گل بین مسیر و بین جاده است دور و برش شکر خدا، مَحرم زیاد است ای خاکِ خشکِ قم ببین باران رسیده روزی رسان سفره‌ی ایران رسیده ای اهل گریه! خواهر سلطان رسیده با ذوق و شوق و بی سر و سامان رسیده قربان چشمانِ تر و شب‌زنده‌دارش جانم فدای آن غم و حال نزارش شد تار اگر چشم تر او مثل زهرا... شد آب اگر که پیکر او مثل زهرا... نشکست هر دو زیور او مثل زهرا خونی نمی‌شد بستر او مثل زهرا داغی مگر بر سینه‌ی او ماند؟! اصلاً از مَحرم خود رو نمی‌گرداند اصلاً میخ از خجالت ذوب شد، در سوخت ای وای پرسوخت، پیکر سوخت، مادر سوخت ای وای سر سوخت، خواهر با برادر سوخت ای وای بیش از در و اطفال، حیدر سوخت ای وای این روضه طولانی است، خیلی غم رسیده دامان این آتش به خیمه هم رسیده ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
و به همراه همان ابر که باران آورد مهربانی خدا در زد و مهمان آورد... ✍ @dobeity_robaey
او که آمد همه پروانه‌ی یک شمع شدند آفتاب آمد و در سایه‌ی او جمع شدند همه بهر ادب و عرض سلام آمده‌اند به زمین بوسی فرزند امام آمده‌اند مردمان شوکت او را همه در قم دیدند چقدر گل به ره مقدم او پاشیدند از زمانی که چو خورشید به ما تافته است خاک قم از قدم او برکت یافته است :: گفتم از فلسفه‌ی هجرت او باید گفت کمی از رنج ره و غربت او باید گفت تشنه‌ای آمد و بر چشمه‌ی کوثر نرسید خواهری آمد و بر وصل برادر نرسید غم هجران به همه آب و گلش بود که رفت داغ دیدار برادر به دلش بود که رفت دیدن داغ برای همگان گر سخت است داغ خواهر ولی از بهر برادر سخت است این برادر خبر از شوکت خواهر دارد کی به دل محنتی از غربت خواهر دارد گر که هر روز و شبِ خویش مرتب گِرید جای دارد که به مظلومی زینب گرید زینبی که همه جا محنت و ماتم دیده زینبی که ز طفولیت خود غم دیده خواهری که به کنار تن صدچاک افتاد آتش از آهِ دلش بر همه افلاک افتاد شامیان غربت اورا همگی می‌دیدند جای گل، سنگ به روی سر او پاشیدند خواهری کز غم هجرانِ برادر جان داد عمر خود را به غم و درد و الم پایان داد بس کن از این غم جان‌سوز «وفایی» خاموش با ولی‌نعمت خود باش به غم، هم‌آغوش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در غروب گرفته‌ی پاییز... نفس روشن بهار رسید آی مردم به جاده‌اش بروید... خوش به‌حال شما نگار رسید این سکوت عبث شکستنی است آسمان زمزمه فرستاده مرتضی یک علی به ایران داد فاطمه، فاطمه فرستاده کوثر موسویِ آل الله آیه‌ی نوری خدا آمد مردها صد قدم عقب بروید بانوی ما به شهر، تا آمد چشمه می‌جوشد از مناجاتش خاک سبز است از قدم‌هایش مرد و زن! جمله چشم‌ها بسته همه کوراند از تماشایش اهل قم! این امانتِ رضوی بین شهر شما تک و تنهاست حرمتش را همه نگه دارید چادرش آبروی اهل ولاست نکند دور او شلوغ شود... نکند محملش تکان بخورد... آی زن‌ها! حواستان باشد دم افطار آب و نان بخورد خانه‌اش که شده‌ست بیت النور نَبَریداش به سمت ویرانه دور باشد ز آیه‌ی تطهیر چشم سنگین مرد بیگانه... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای دختر و خواهر ولایت آیینۀ مادر ولایت بر ارض و سما ملیکه در قم آرام دل امام هفتم معصومه به کنیه و به عصمت افتاده به خاکِ پات عفّت در کوی تو زنده، جان مرده بر خاک تو عرش سجده برده گفتند و شنیده‌اند ز آغاز کز قم به جنان دری شود باز حاجت نبود مرا بر آن در قم باشَدَم از بهشت بهتر قم قبلۀ خازن بهشت است اینجا سخن از بهشت، زشت است قم شهر مقدّس قیام است قم خانۀ یازده امام است قم شهر مدینه، تو بتولش صحنین تو مسجد الرسولش قم تربت پاک پیکر توست اینجا حرم مطهّر توست گر فاطمه دفن شد شبانه نَبْوَد ز حریم او نشانه کی گفته نهان ز ماست آن قبر من یافته‌ام کجاست آن قبر آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینۀ قم مریم به برت اگر نشیند این منظره را مسیح بیند سازد به سلام سرو و قد خم اوّل به تو بعد از آن به مریم روزی که به قم قدم نهادی قم را شرف مدینه دادی آن روز قرار از ملک رفت ذکر بر فلک رفت تابید چو موکبت ز صحرا شهر از تو شنید بوی زهرا در خاک رهت ز عجز و ناله می‌ریخت سرشک همچو لاله با گریۀ شوق و شاخۀ گل بردند به ناقه‌ات توسّل دل بود که بود محفل تو غم گشت به دور محمل تو آن پیر که سیّد زمان بود رویش همه را چراغ جان بود گردید به گرد کاروانت شد، پای برهنه ساربانت بردند تو را به گریه هودج تا خانۀ موسی ابن خزرج از شوق تو ای بتول دوّم قم داد ندا به مردم قم کای مردم قم! به پای خیزید از هر در و بام گل بریزید آذین به بهشت قم ببندید ناموس خدا مرا پسندید قم شام نبود تا که در آن دشنام دهد کسی به میهمان قم شام نبود تا که از سنگ گردد رخ میهمان ز خون رنگ قم کوفه نبود تا که خواهر بیند سر نی سر برادر حاشا که قم این جفا پذیرد مهمان به خرابه‌ جای گیرد بستند به گرد میهمان صف قم با صلوات و شام با کف قم مهمان را عزیز خواند کی دخت ورا کنیز خواند؟ "میثم" همه عمر آنچه را گفت در مدح و مصیبت شما گفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سال‌ها شهر در اعماق سیاهی سخت است روز و شب بگذرد اما به تباهی سخت است نفس باغ به تکرار نیامد بالا آفتاب از سر دیوار نیامد بالا اینکه عمری فقط از سفره کپک برداری گندم و پنبه بکاری و نمک برداری خشکیِ باغچه‌ها روی زمین باقی ماند سال‌ها طی شد و این شهر چنین باقی ماند در فراموشیِ انجیر و انار و گندم ناگهان گفت نهیبی که هلا ای مردم آب در دست اگر هست زمین بگذارید تا خود صبح بر این خاک جبین بگذارید از تبار گل و آیینه کسی می‌آید «مژده، ای دل که مسیحا نفسی می‌آید» پس به همراه همان ابر که باران آورد مهربانی خدا در زد و مهمان آورد دختری آمده از ایل و تبار حیدر از هر آنچه بنویسیم فراتر، برتر وصف اورا نتوان گفت به صد منظومه گفته معصوم به او «فاطمۀ معصومه» آفتابی که به سر چادری از شب دارد جلوۀ فاطمی و هیبت زینب دارد آفتابی‌ست که اعجاز فراوان با اوست باد سرمست شده، عطر خراسان با اوست شهرِ آفت زده از رنج و بلا عاری شد برکت از در و دیوار بر آن جاری شد از سفر آمده‌ای خستۀ راهی بانو زنده کن وادیِ مارا به نگاهی بانو ما اسیریم و فقیریم و یتیم ای مهتاب دختر حضرت موسی! دل ما را دریاب قم کویر است کویری که تلاطم دارد چادرت را بتکان قصد تیمم دارد آمد این‌گونه ولی هر چه که آمد نرسید عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید که اویس قرنی هم به محمد نرسید عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید... قصه این بود و به وصفش قلم ما در ماند داغ دیدار برادر به دل خواهر ماند ماند تا پنجرۀ باغ اِرَم وا باشد حرم او حرم حضرت زهرا باشد تا که ما روضۀ بسیار بخوانیم درآن روضه‌های در و دیوار بخوانیم در‌آن... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است این ماه مدینه‌ست که در حال عبور است این ماه مدینه‌ست که بر هودجی از نور می‌آید و این خطه پر از شادی و شور است گل می‌دمد از شش‌جهت جادۀ ساوه این دشت سراسر همه وجد است و سرور است تسبیح‌کنان است در این بادیه، هر سنگ صحرا همه در جاذبۀ فیضِ حضور است آواز صبوحی زده باران سحرگاه هر لالۀ این باغ یکی جام طهور است چاووش! صلایی بزن آهنگ پگاه است ای قافله! بشتاب که قم چشم به راه است :: چون از سفر آن محمل مأنوس برآید بس لالۀ خوش‌رنگ به پابوس برآید بر ساحت سجادۀ او جلوه به جلوه «سُبّوح» گل افشاند و «قُدّوس» برآید در مجلس فیضش چه اشارات لطیفی از عالَم معقول به محسوس برآید این ماه درخشنده چه ماهی‌ست که هر صبح خورشید پی دیدنش از طوس برآید آیینه در آیینه از ایوان بلندش صد باغ پر از جلوۀ طاووس برآید این روضه، سرای کرم ماست، بیایید ای اهل حرم! این حرم ماست، بیایید :: درهای بهشت از ملکوت تو گشوده‌ست صد دسته‌گل از دست قنوت تو گشوده‌ست در حلقۀ نورانی گل‌های سحرخیز سجادۀ تسبیح سکوت تو گشوده‌ست گلدستۀ نور تو گواه است که تا عرش ایوان جلال و جبروت تو گشوده‌ست در فصل دعا، دست نیاز گل مریم بر خان کریمانۀ قوت تو گشوده‌ست هر آیه‌ای از سورۀ نورانی کوثر فصلی به مقامات ثبوت تو گشوده‌ست این آینه تصویر به تصویر شکفته‌ست تصویر تو در آیۀ تطهیر شکفته‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای بـه قـم آفتـــاب قلـب جهـان!        دخـت مـــوسی! سـلالـۀ قــــرآن! عمه و دخت و خواهر سه امام مـــــادر کـــــل عــــالـم امکــــان تــو بــه چشـــم ائمـه زهـــرایی بعـد زهـرا بـه قدر و عزت و شان زینـــب دوم بنــــــی الــــــزهـــرا عمـــۀ چــــــار حجــــت یـــــزدان هـــم وجـــودت کـــریمـۀ عتــرت هـــــم ولایـــت حقیـقت ایمــــان فیـض فیضیـه از کــرامت تـوست شهـر قـم از تو گشته مهد امان حـــــــرم یـــــــازده ولــــی خـدا حــرم تــوست ای سپهــر مکـان مـــدح تـــو ای ملیکـــۀ هستـی وصـــف تــــــو ای یگـــــانـۀ دوران نـه تـوان بـا هـزار دسـت نوشت نــه تـــوان گفت بــــا هــزار زبـان صحـن تـو مسجـد الرسول همه حـــرم امـن تــوست کعبــۀ جـان پـــدر و مـــــــادرم بـــــه قـربانت نـه، همــه جـــان عــالمت قربان کــــوثـر کــــوثـر رســـــول خـــدا عصــمـت عصــمـت الله منّــــــان قـــم جـــلال مدینـــه پیــدا کـرد تـــا نهـــــادی قــدم بـه دیـدۀ آن گشــت روز ورود تـــــــو در قـــم روز عیــــد کــــرامت و احســــان روز عیــد نـــــــزول رحمــت هـــا روز عفــــو و عنــــایـت و غفـــران اهـــل قـــم از بـــرای استقبــال همـه بـا دستـه گـل شدند روان مــرد و زن دور محملـت گشتنـد اشــک شوق همـه ز دیـده روان قـم دل از گلشن بهشت گرفت محملت بس که گشت گل باران همـه گفتنـد فــاطمه در حشــر پــای بنهــــاده  ای گنـــه کــاران حــرمت شیعیـــان قـم ز تـو کرد ستــم اهــــل شــــام را جبــران کاش زینب به قم سفر می‌کرد تــا نمی‌دیــد آن همـــه طغیــان اهــل قــم کـی بَـرَند مهمان را گـه بـه بـــزم شـراب و گه زندان جــای تــو بیـت مـــوسی خـزرج جــای زینـب بـــه گـوشۀ ویـــران دور تــو عـــالمان فقــه و اصــول دور او ابن سعد و شمر و سنان دور تو دسته‌های گل در دست دور او سنـگ بـــود و زخــم زبان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمدی و بهشت را با خود به دل این کویر آوردی کوثرانه قدم زدی در شهر خیرهای کثیر آوردی آمدی و مشام هر کوچه پر شده از شمیم احساست یادگاری مادرت زهراست عطر نام تو، نفحۀ یاست به لب مردمان غمدیده با حضورت تبسم آوردی آمدی با فرشتگان از راه آسمان را سوی قم آوردی با تو بوی بهشت پیچیده دم به دم در فضای بیت النور آسمان آمده به پابوسی آمده تا حرای بیت النور خاطر آسمانی‌ات انگار گاه گاهی غبار غم دارد بغض‌های شکستۀ ناگاه چشم‌هایی که باز می‌بارد چشم‌هایت دو چشمه کوثر شد یاد داری وداع آخر را دل خواهر چگونه تاب آورد حسرت دیدن برادر را؟ آمدی از مدینه تا ایران راه را بر همه نشان دادی تو شهید ولایتی بانو در هوای امام، جان دادی کوچه‌های مدینه هم دیدند بانویی یک‌تنه قیامت کرد از امام غریب خود آن روز آه تا پای جان، حمایت کرد تربتش بی‌نشانه است اما می‌رسد عطر و نفحۀ یاسش از کنار ضریح بانویی که شد آیینه‌دار احساسش به هوای زیارتش هر بار آمدم دلشکسته تا اینجا گفته‌ام رو به صحن آیینه: السلامُ علیکِ یا زهرا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محملت خوش خرام می‌آمد با شُکوه تمام می‌آمد محملت بود و خیل استقبال کم محلی نشد زبانم لال! قم نگاهش لبالب از شرم است شامِ ویران که نیست! خونگرم است پاکی و حُجب، باورِ چشمش قدم میهمان سرِ چشمش تا توان داشت، احترام گذاشت هرچه گُل داشت، روی بام گذاشت دمِ قم گرم! سربلند شدیم از دعایِ تو بهره‌مند شدیم چادرت ذره‌ای غبار ندید آفتابی به نی، سوار ندید با مَحارم به قم رسیدی شکر سرِ دروازه‌ای ندیدی شکر گوشه‌ی معجرت نمور نبود خبرِ داغی از تنور نبود قم کجا! کوفه‌ی خراب کجا! تو کجا! زینب و رباب کجا! ساربان محملت عجول نراند چادرت زیرِ پای شمر نماند چه بگویم؟ رسیده جان بر لب! ای امان از غریبیِ زینب دلش از دستِ روزگار گرفت گوشه‌ی دامنش به خار گرفت به پَرِ چادرش شرار افتاد صبرِ ایوب از عیار افتاد وای از تشنگیِ شب‌بوهاش وای از هق هق النگوهاش عمه‌ات اشک ارغوان را دید خنده‌ی نحس خیزران را دید کوفه را بی عصایِ پیری رفت خاک عالم سرم! اسیری رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شجر نور، نوبر آورده بحر توحید، گوهر آورده آسمان ولایت و عصمت بهر خورشید، اختر آورده لاله‌ای سرزده که از فیضش صد بهار معطر آورده دختر آورده بانوی اسلام یا که بر خلق مادر آورده نجمه، خورشید عالم افروزی بهر موسی بن جعفر آورده یا مگر دختر رسول‌الله زینب از بهر حیدر آورده پدر و مادرم فدایش باد که چو معصومه دختر آورده حبّذا حبّذا که بر سه امام عمّه و دخت و خواهر آورده اوّل صبح ماه ذیقعده آفتابی منّور آورده آفتابی که ماه و خورشیدش بوسه از آستان برآورده جبرئیل از خدا بر این دختر صلوات مکرر آورده صدق و اخلاص و صبر زینب را با جلال برادر آورده فاطمه عصمت خدای غفور که به معصومه آمده مشهور عصمت داور است این دختر گل پیغمبر است این دختر بعد زهرا و عمه‌اش زینب بهترین دختر است این دختر ز آنچه گفتند در فضایل او بهتر و برتر است این دختر در جلال و کمال و قدر و شرف تالی مادر است این دختر لیلةالقدر موسِی‌ِ جعفر سورۀ کوثر است این دختر پای تا سر رضا و سر تا پا موسِی‌ِ جعفر است این دختر دستگیر همه گنهکاران در صف محشر است این دختر نخل سرسبز گلبن قرآن شهر دین را "در" است این دختر آفتاب دل امام جواد بر رضا خواهر است این دختر مادرش پارۀ تن احمد بضعۀ حیدر است این دختر در دو عالم چو مادرش زهرا بر زنان سرور است این دختر ماه رخسار آن بتول مقام نقش گلبوسه دارد از سه امام عصمت کبریاست معصومه قبلۀ اولیاست معصوم بضعۀ پاک موسی‌جعفر جسم و جان رضاست معصومه پای تا سر چو عمه‌اش زینب دخت زهرانماست معصومه همه خلقند زیر سایۀ او آفتاب خداست معصومه درّ تقوی و گوهر عصمت یم حلم و حیاست معصومه زخم دل را ز مرحمت مرهم درد جان را دواست معصومه بوی عطر بهشت در نفسش همچو خیر النساست معصومه این ندا سر دهند، قمّیون روز محشر، کجاست معصومه اهل قم! خلق را پناه دهید که پناه شماست معصومه روضه‌اش جان فزاتر از کعبه قبلۀ جان ماست معصومه بین صحن طلا و آینه‌اش جای سعی و صفاست معصومه پایتخت حکومتش در قم به جهان مقتداست معصومه این جهان جسم و او بُوَد جانش پدر و مادرم به قربانش دخت موسی که طور دل حرمش جان کند زندگی ز فیض دمش چشم ما و غبار زائر او دست ما و عنایت و کرمش از صفّائیه‌اش، صفا خیزد ارم ماست شارع ارمش در خیابان آستانۀ او لرزه افتد فرشته بر قدمش جنب صَحنینِ او بُوَد رودی که به هر قطره هست فیض یمش سال‌ها روز و شب به فیضیّه نور دانش دمیده از حرمش من و مدح کریمۀ عترت؟ به خدا مدح عالم است کمش هر که در قم زیارتش نکند بوده بر جان خویشتن ستمش همه چون اهل قم گدای وی‌اند از عرب بر گرفته تا عجمش هر که بر خاک او نکرد سجود هست یکسان وجود با عدمش نه عجب گر فرشتگان آیند در پی خاکبوسی خدمش تا بگیری مراد خویش ز وی به جواد و رضا بده قسمش فیض عالم از این درت بخشند آنچه خواهی فزونترت بخشند عرض حاجت به دخت موسی کن هر چه خواهی از او تمنّا کن دست خود زن گره به غرفۀ او گره از کار عالمی وا کن از نسیم درش ببر فیضی بعد از آن معجز مسیحا کن خیز! برگِرد این مزار بگرد! کعبۀ روح را تماشا کن تربت بی‌نشان فاطمه را در دل این مزار، پیدا کن چون نگاهت به قبر او افتاد گفتگو با مزار زهرا کن با چراغ کریمۀ عترت خویش را غرق در تجلّی کن به مزارش بگیر دست دعا در حریمش نماز برپا کن عقدۀ دل به مهر او بگشا دیده از اشک شوق دریا کن حجّت بن الحسن در این حرم است سِیر ماه جمال مولا کن ذرّه شو پیش آفتابِ رخش ناز بر مهر عالم‌آرا کن دیدۀ دل در این حرم بگشا سِیر دیدار حق‌تعالی کن بضعۀ پاک مرتضی این‌جاست خواهر حضرت رضا این‌جاست ادامه این شعر در پست بعدی👇
آنان که عاشقند، به دنبال دلبرند هر جا که می‌روند، تعلق نمی‌برند از آنچه که وبال ببینند خالی‌اند عشاق روزگار، سبکبال می‌پرند پرواز می‌کنند به هر جا که جلوه‌ای‌ست گاهی ملائکند و گاهی کبوترند دل را به دست هرکس و ناکس نمی‌دهند دل داده‌ی قدیمی آل پیمبرند آنان که عاشق علی و فاطمه شدند مدیون خانواده‌ی موسی بن جعفرند ما عاشقیم! شیعه‌ی زهرا و حیدریم ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم ری زاده‌ایم و مزرعه‌ی سبز گندمیم هر صبح با حسین شما در تکلمیم ما شیعه‌ی ولایت مولا، نسب نسب سلمان پا برهنه‌ای از نسل چندمیم گاهی میان خنده‌ی خورشید گریه‌ایم گاهی میان گریه‌ی زهرا تبسمیم همسایه‌ی حریم تو همسایه‌ی خداست پس صد هزار شکر که همسایه‌ی قمیم آنقدر عاشقان و بزرگان و عالمان دل داده‌ی توأند که ما بین آن گمیم ای دست‌گیر صبحِ قیامت! سرم فدات هم خانواده، هم پدر و مادرم فدات بالاتر از پریدن پرهاست بام تو قطعاً نمی‌رسیم به شأن مقام تو خم می‌شود تمامی دنیا برابرت ای احترام آل عبا احترام تو باید هزار بار نشست و بلند شد وقتی که می‌رسند بزرگان به نام تو آباد گشت قلب زمین زیر پای تو آباد گشت مسجد دین با کلام تو یعنی تمام هستیِ دین مال فاطمه‌ست یعنی تمام مُلک زمین مال فاطمه‌ست تو آمدی که رحمت دنیای ما شوی منجی تا قیامت کبرای ما شوی ما مرده‌ایم و تو نَفَسَت مُرده‌ زنده‌کن پس واجب است این که مسیحای ما شوی تو خانمی و جلوه‌ی بالای هر سری اصلاً عجیب نیست که آقای ما شوی تو آمدی که با برکات نسیمی‌ات روزیِ یا امام رضاهای ما شوی اصلاً قرار بود در ایرانْ‌زمین ما چون فاطمه بیایی و زهرای ما شوی مهمان چند روزه‌ی ایران! خوش آمدی همشیره‌ی امام خراسان! خوش آمدی شهر تو آشیانه‌ی امن امام‌هاست گلدسته‌ات مطاف شب و روز انبیاست بانو! قسم به پنجره‌های ضریح تو این آستانه‌ای‌ست که باب الرضای ماست روی درِ حریم تو زیبا نوشته‌اند اینجا حریم دختر پیغمبر خداست اینجا به احترام قدم نه، که از شرف گیسوی حور و بال ملک، فرش زیر پاست اینجا مس تو را به نگاهی طلا کنند تا اسم اعظم است، چه حاجت به کیمیاست! اینجا مدینهٔ دگر آل فاطمه‌ست اینجا دل شکسته به دنبال فاطمه‌ست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e