#امیرالمومنین_ع_مدح
ای زینت صدای اذانِ منارهها
نام تو علت ضربان ستارهها
غیر از خودت به هیچ کسی نیستی شبیه
زانو زدند پیش شما استعارهها
تفسیر آیههای الهی، نگاه توست
معنای خوبْ آمدن استخارهها!
تخت خلافت تو فقط یک حصیر بود
ویران شوند بعد تو دارالامارهها!
ای دستهای سبز درختان به سوی تو
ای مرجع ضمیر تمام اشارهها
ما را سوار کشتی نهج البلاغه کن
ما موجهای گمشده بر تخته پارهها
نامی به پای نام قشنگت نمیرسد
اسمت اذان ماست، گواهش منارهها...
✍ #فائزه_امجدیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#شب_قدر
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند
به آنچه در حق من میکند خوشم اما
خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند
کسی که جانب بیگانه را نگه دارد
نمیشود که نگاهی به آشنا نکند
به خانهزادی او کعبه میکند اقرار
دل شکسته علی را چرا صدا نکند؟
کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد
اگر اشاره به دست گرهگشا نکند
سزد به حضرت او منصب ید اللّهی
که غیر او گره از کار خلق وا نکند
مرا حواله به لعل لب مسیح مده
که جز نگاه تو درد مرا دوا نکند
خدا کند که قَدَر اَندر این لیالیِ قَدْر
مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند
چه لذتیست ندانم به زخم شمشیرت
که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند
✍ #محمدعلی_مجاهدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#شب_قدر
آیت الله است یعنی آیت عظمای ماست
جلوهی اعلا برای ربّی الاعلای ماست
دور دنیا گشتن مارا خلایق دیدهاند
در نجف چرخی زدیم آخر نجف دنیای ماست
ما کنار چاههای آب کوفه ماندهایم
هرکجا جاپای مولا هست آنجا جای ماست
والدینی شیعه دارم که نظیرش نیست نیست
حضرت زهراست مادر، مرتضی بابای ماست
پادشاه کشوری بود و عبایش پاره بود
این که زهدش هم شده ضرب المثل، آقای ماست
آبروداری ما بی آبروها پای اوست
تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست
قدر ما یعنی علی، تقدیر ما یعنی حسین
یاحسین و یا علی ذکرِ شب احیای ماست
با دهان روزه از او کربلا را خواستیم
شوق یک کرببلا رفتن دراین دلهای ماست
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#شب_قدر
#سال_جدید
لحظه لحظه میشود آرام قلبم با علی
از همین اول مبارک کرده سالم را علی
روز من با دیدن شاه نجف نو میشود
در حقیقت میدهد نوروز را معنا علی
سفرهی نوروز را امسال او انداخته
هفتسین جمعند زیر سایهی مولا علی
هفت پشتم را امیرالمؤمنین نان داده است
بر تنور خانهی ما میدهد گرما علی
حتم دارم در جواب هر زیارت رفتنم
بازدید از من کند در روز وانفسا علی
لحظهای که نامهی اعمال من را میدهند
هیچکس گردن نمیگیرد مرا الا علی
بهترین پایان برای هر کلامی نام اوست
یا علی و یا علی و یاعلی و یاعلی
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#اخلاقی_و_اندرز؛ #حدیث_نفس
#امیرالمومنین_ع_مدح
دل من! در هوای مولا باش
یار بیادعای مولا باش
گر نشد یاورش شوی همه عمر
گاه گاهی برای مولا باش
به گدایی تو هر کجا رفتی
یک سحر هم گدای مولا باش
دست من! دستگیر مردم باش
پینهٔ دستهای مولا باش
پهن کن سفرهای برای یتیم
مستمند دعای مولا باش
پا به پایش اگر نشد بروی
لاأقل ردپای مولا باش
جان من! تا که در بدن هستی
باش اما فدای مولا باش
ای نَفَس! میروی به سینه برو
چون برآیی صدای مولا باش
ای قلم! با مُرکّبی از خون
راوی کربلای مولا باش
از غروبِ غریبِ غزّه بگو
شیعهٔ زخمهای مولا باش
خار در چشمهای مولا بود
چشم من! در عزای مولا باش...
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
#عید_سعید_فطر
#امیرالمومنین_ع_مدح
حیف که ماه رمضان شد تمام
ماه دعا، ماه صلات و صیام
ماه خدایی شده، خود ساختن
دل ز همه شسته، به او باختن
ماه پر از نور الهی شدن
خانۀ دل طور الهی شدن
شب همه شب تاب و تبی داشتیم
اشک و مناجات شبی داشتیم
ماه خدا داشت چه عمر کمی
عمر کمش بود به سان دمی
ذکر خفی، ورد جلی داشتیم
زمزمۀ علی علی داشتیم
روز در آغوش خدا جای ما
شب همه شب لیلۀ احیای ما
روز نفسها همه بودی نماز
شب همه در ناله و راز و نیاز
روز ز سوز عطش افروختن
شب همهدم شمعشدن سوختن
نیمۀ مه هر چه سخن داشتیم
بر لب خود مدح حسن داشتیم
جلوه ز حُسن ازلی داشتیم
روشنی از ماه علی داشتیم
::
ماه خداوند! علیک السلام
رفتی و باز آمده عید صیام
عید خدا عید دعا عید نور
چشم بد از صبح دلآراش دور
عید قبولی صیام همه
سجده و تکبیر و قیام همه
عید وصال است، وصال خدا
محو شدن محو جمال خدا
خندۀ شادی به لب روزهدار
آتش حسرت به دل روزهخوار
آن که در این مه زده خود را به خواب
وای بر او در صف یوم الحساب
طایفهای را همه با جام نور
داده خداوند شراباً طهور
وصل خدا شامل حال همه
قرب خداوند حلال همه
طایفهای تلخ شده کامشان
روز شده تیرهتر از شامشان
کور ز دیدار تجلاّی نور
دور ز رحمتِ خدای غفور
خار چه سهمی بَرَد از بوستان؟
وصل خداوند و علی دوستان
::
کیست علی؟ تمامِ هست خدا
گوش خدا، دیده و دست خدا
کیست علی؟ وصیِّ ختم رُسل
کیست علی؟ عصارۀ عقل کل
کیست علی؟ تجلی کبریا
لحم و دم و نفْس رسول خدا
کیست علی؟ روح صلات و صیام
کیست علی؟ رکن قعود و قیام
سکوت ما، صحبت ما یا علیست
قبولی طاعت ما یا علیست
مغز، علی و دگرانند پوست
فشردۀ هزار و یک اسمِ هوست
یک شبش از عمر جهان برتر است
یک دمش از طاعت عالم سر است
مهر علی نور کند نار را
مهر علی لاله کند خار را
مهر علی کار مسیحا کند
مردۀ دل را علی احیا کند
مهر علی، رحمت بیانتهاست
مهر علی، تمام لطف خداست
مهر علی، ولایت انبیاست
مهر علی، هدایت انبیاست
مهر علی، تمام ایمان بوَد
مهر علی، حیات قرآن بوَد
مهر علی، چراغ آئین ماست
مهر علی، تمامیِ دین ماست
مهر علی، کلاس عمّارهاست
نتیجهاش میثم تمّارهاست
ما به تولّای علی زادهایم
روز ازل دل به علی دادهایم
این سخن خلق همه عالم است
گر چه روان از قلم «میثم» است
سرودِ آب و گل ما یا علی است
حرفِ زبان و دل ما یا علی است
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
دست خدا و نفْسِ پیمبر فقط علیست
شمشیر و شیرِ خالقِ اکبر فقط علیست
بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علیست
دست خدا که با سر انگشت خویشتن
خورشید را نمود مسخر فقط علیست
بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند
اعلان کنید فاتح خیبر فقط علیست
این نام را مباد به دیگر کسان دهند
این حق حیدر است که حیدر فقط علیست
مردی که جان به دست، شب #لیلة_المبیت
جای رسول خفت به بستر فقط علیست
ای تشنگان حشر به حق خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علیست
مردی که در مهاجر و انصار از نخست
گردید با رسول برادر فقط علیست
دیوار کعبه سینه گشود از برای او
مولود بیت حضرت داور فقط علیست
نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت
مهمان بیت همره مادر فقط علیست
آن شیر کبریا که در ایام کودکی
از هم درید پیکر اژدر فقط علیست
روز احد به رغم تمام فراریان
یاری که گشت دور پیمبر فقط علیست
از منبر رسول خدا آید این ندا
بعد از رسول، صاحب منبر فقط علیست
کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه
آن کس که شد به فاطمه شوهر فقط علیست
ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب
گفتیم و گفتهاند مکرر فقط علیست
در روز حشر پیشروِ ختم انبیا
صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علیست
شاهی که رَخت کهنه به تن کرد و رَخت نو_
با دست خویش داد به قنبر فقط علیست
دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد
بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علیست
در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد
بالله قسم امیر مظفّر فقط علیست
آن بتشکن که در حرم خاص کبریا
بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علیست
«اِلّا علی» ندای خدا بود در اُحد
ممدوح این ندای منور فقط علیست
فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس
این شهر علم را که منم، "در" فقط علیست
آن کو به کودکی به رسول خدا مدام
بوده انیس و مونس و یاور فقط علیست
گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علیست
آن را که حق نموده مقرر فقط علیست
«میثم» امیر خلق و رفیقِ فقیرِ شهر_
در عالم وجود سراسر فقط علیست
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
سرّ توحید احمدی ایناست: که علی را فقط خطاب کند
عرصهی جنگ هم که تنگ شود، روی حیدر فقط حساب کند
آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست
شیر حق اینچنین که میغرّد آمده قلعه را خراب کند
روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت
تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند
با دَم یا علی به هر دو دَمش، با هجوم سریع و پشت همش
ذوالفقار برهنه کاری کرد، ملک الموت اعتصاب کند
میپری آن طرف سواره ولی، عمرو! آن سوی خندق است علی
جنگجویی ندیدهام چون تو، سوی مرگش چنین شتاب کند
دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟
پس لب ذوالفقار او تنها میتواند تو را مجاب کند
فرق او را شکافتی، بشکاف!، مُحرِم است او و خواست قبل طواف
در وضویش به رسم عاشقها، روی خود را به خون خضاب کند
تیغ بر عمرو پهلوان حیدر، آنچنان زد که حضرت داور
ضربهی روز خندقِ او را، بهترین ضربه انتخاب کند
در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید
خاک خود را به باد خواهد داد، رزم اگر با ابوتراب کند
همه دیدند امیر میآید، زودتر از غدیر میآید
کی شود یک امینیِ دیگر، شرح آن ضربه را کتاب کند؟
بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی
رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند
بعد یک عمر ذکر یا حیدر، مطمئنیم ساقی کوثر
به دل کوزهگر میاندازد، خاک ما ساغر شراب کند
قلب ما در لحد که میبویند، به رقیب و عتید میگویند
بندهی حیدرند بگذارید، او بیاید خودش حساب کند
شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بیقرار رسید
تا به ذره نگاه یار رسید، میرود کار آفتاب کند*
شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدستههای تو که نشد**
شادم اما، مگر شنیده کسی، شاعرش را علی جواب کند؟
✍ #قاسم_صرافان
*به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند
**اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت:
شمع میسازم برایت یا علی / قد این گلدستههایت یا علی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق؛ #امیرالمومنین_ع_مدح؛ #غزل_پیوسته
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
✍ #مهدی_مردانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
دلم غير ايوان پناهی نداشت
دلم زائری بود و راهی نداشت
دلم در بساطش جز آهی نداشت
علی داشت آن را كه شاهی نداشت
به دور امير كرم گشتهام
صد و ده قدم در حرم گشتهام
به او گفتم ای شاه! راهم بده
امان نامهای بر گناهم بده
لياقت به يك دم نگاهم بده
پناهی ندارم، پناهم بده
صدا زد پريشانیات با علی
اگر خستهجانی بگو يا علی
همين لحظهها بود پيدا شدم
علی گفتم و از زمين پا شدم
شب و روز حيران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علی بی كس است
بميرم ببينم علی را بس است
تحمل به اين نور لابد نبود
ترک خوردن كعبه بی خود نبود
و كعبه كه جای تَرَدُد نبود
پس اين ها همه يك تولد نبود
خدا خواست ثابت كند بر جهان
علی هست يكتاترين در جهان
فقيری كه انگشتر از او گرفت
سليمان شد و ذكر ياهو گرفت
زمين تخت او آسمان تاج او
به دوش نبی بود معراج او
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
يدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بيا از علیٌ مع الحق بگو
سه بار از نبی اذن ميدان گرفت
علی هست پس مصطفی جان گرفت
نبی گفت جانم به قربان او
علی جان من هست و من جان او
علی با خدا و خدا با علي
علی يا خدا گفت، حق ياعلی
اميری نداريم الّا علی
اگر ناتوانی بگو يا علی
✍ #مجید_تال
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
اشک میبارید از چشمان سلمان مثل ابر
گفت من یک قطرهام پیش تو ای دریای صبر!
ای خوشا «اللهُ نور»ی که توئی پروانهاش
خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانهاش
همچنان از طرح آن روزم پشیمانم هنوز
آن همه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز
در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود
حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود
خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود
تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد»
هی رجز میخوانَد و هی بی قراری میکنی
وای از آن ساعت که تو قصد شکاری میکنی
«لا فتی»! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو
گفت احمد: نه، ولی نه از هراسِ جانِ تو
گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود
گفت نه، تا دست آن پر ادّعاها رو شود
دیدمت شیر جوان! تا آمدی غرّان ز رَه
گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه
عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت
خوب میبینم که میچرخد اَجَل دورِ سرت
گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود
اسم آنها که علی ابن ابی طالب نبود
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان
قلب حق در سینهی من در پس این جوشنست
جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن ست
آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم
آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم
روز خندق را همان روز الستم میکنی
خون فرقم را تو میریزی و مستم میکنی
فرق من باز و سپر باز و دهانِ تیغ باز
با سه لب، لبیک میگویم در این راز و نیاز
باده مست و باده نوشان مست و ساقی مستِ مست
مست میچرخد به دورش عالمی ساغر به دست
پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم
تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم
برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد
ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد
تا به راه انداختی آن گِردباد حیدری
عمروْ جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری
دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغِ دودَم
هم چپ و هم راست بودی، پلک تا میزد به هم
در زمین با لرزهی گامت قیامت میکنی
«یا قسیم النار و الجنة»! چه قسمت میکنی؟
میزنی شمشیر هم چون آذرخشی مرگبار
نه، نمیفهمد زبانی عمروْ، الا ذوالفقار
تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پَرَست
پر درآوردهست، حق دارد، به دست حیدرست
یک نفس بر عمروْ میتازی و او درمانده است
تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است
هر چه دارد در دفاع از جان خود رو میکند
پیش تو شیر قدیمی کار آهو میکند
باورش میشد اگر رزم تو در بدر و اُحُد
پیش تیغت وا نمیماند این چنین در کار خود
گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست
او نمیدانست سیف الله، بعد از این علیست
باورش شد پنجهها وقتی اسیر شیر بود
باورش شد قدرت بازویت امّا دیر بود
تیغ برّان بود، امّا تیغِ ایمان را زدی
پای او نه پایههای کفر و عصیان را زدی
نقشهی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب
شَر به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب
آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی
دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی
پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم
چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟
مثل بُت آن کوهِ آهن بر زمین افتاده بود
کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود
عمروْ!، عُمرت غرورت از کفت بیرون کشید
عبدِ «وَد» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید
خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟
عمروْ! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟
عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی!
عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی!
در دلم توفان اسرار تو دامن میکشد
وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من میکشد
آن که پیش ضربتش اعمال ما فانیست کیست؟
آن که میداند در این عالم که حیدر کیست، کیست؟
من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من
باز هم با چاه رازت را بگو مولای من
✍ #قاسم_صرافان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امیرالمومنین_ع_مدح
گر دَم ز ولایش نزنم، میمیرم
گر پَر به هوایش نزنم، میمیرم
در هَر نفسی علیعلی میگویم
یکلحظه صدایش نزنم، میمیرم
✍ #سیدمجتبی_شجاع
↳ @dobeity_robaey