هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_زمان_عج_مناجات
موعود خدا، مرد خطر میخواهد
آری سفر عشق، جگر میخواهد
ای جامعهی میلیونی عصر ظهور!
او سیصد و سیزده نفر میخواهد!
✍ #محمدحسین_ملکیان
↳ @dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ غزل جدیدی از حضرت آیتالله خامنهای با عنوان «شرح حال» منتشر شد
🔹️ در جریان دیدار رمضانی امسال شاعران با رهبر انقلاب در فروردینماه ۱۴۰۳، حجتالاسلام انصارینژاد از شعرای برجسته کشور که به تازگی کتابی با عنوان «امین شعر انقلاب» تدوین و منتشر کرده، از حضرت آیتالله خامنهای درخواست کرد تا غزل منتشر نشدهای از سرودههایشان را برای انتشار در چاپ جدید این کتاب در اختیار وی قرار دهند. رهبر انقلاب نیز با تقدیر از آقای انصارینژاد با این پیشنهاد موافقت و غزلی از سرودههای معظمله در اختیار این شاعر قرار گرفت.
📝 هفتهنامهی «خط حزبالله» متن این غزل حضرت آیتالله خامنهای را به شرح زیر منتشر میکند.
📝 «شرح حال»
گامی به راه و گامی در انتظار دارم
سرگشته روزگاری پَرگارـوار دارم
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی
رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک
چون شمع، اشک و آهی بیاختیار دارم
گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم
از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم
نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی
سیلم که هستی خود از کوهسار دارم
سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم
چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم
از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم
شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم
▫️سیدعلی خامنهای
🔹️ رهبر انقلاب در نوروز امسال و در جریان محفل شعرخوانی شاعران، یک بیت از این غزل را خوانده بودند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
نَفَس چو تیغ دو دم میکشید گاهِ غضب
نداشت دستِ کمی خطبههایش از زینب
نبود در پی نفرین؛ وگرنه عمر زمین
به سر میآمد اگر آه مینشاند به لب
رباب بود ربابی کز آفتابِ بلا
اگر چه سوخت سرش، پای او نرفت عقب
نرفت معجرش از سر کنار، باری هم
رسد به فاطمه او را درختِ اصل و نسب
زمین توان کشیدن نداشت حجبش را
قدم به زانوی اکبر گذاشت امّ ادب
سکینه آنکه همین در مقام او کافیست
حسین فاطمه خیرالنساش داده لقب!
کنار زینب کبری عَلَم گرفت به دوش
رَود که فتح کند شام را وجب به وجب
سزد برابر نطق فصیح او همه عمر
زبان به کام بگیرند شاعرانِ عرب
ز تیر خطبهی او، بعدِ باءِ بسم الله
به خاک تیره نشستند شامیان همه شب
سپس به تیغ سخن بر یزید وارد شد
چنان علی که بیاید به کشتن مرهب
زبان به عجز گشودند چون درِ خیبر
شکست خورد به نطقش سپاهِ جنگ طلب
به دست نالۀ خود میشکست بتها را
ز پا فتاد به پا آنکه کرد بزم طرب
سؤال میپرسید و سکوت حاکم بود
عزیز فاطمه را کشتهاید از چه سبب؟
به عمّه گفت: بگو چوب خیزران نزنند
که جای بوسه پیغمبرست بر این لب
آهای زادۀ هند! از سرش چه میخواهی
تنش بس است که تازاندهای بر او مرکب
به نیزه شد سرِ قرآن، قسم به کهف رقیم
تو از معاویه هم بدتری، چه جای عجب
سخن تمام کنم آه از خرابۀ شام
که ماه در طبق آمد به دیدن کوکب
✍ #مسعود_یوسف_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
با وضو سمت قبله رو کردم
نذر تو شعری آرزو کردم
هرچه روح القدس حواله کند
نظر لطف اگر سه ساله کند
از شکوهت مدام بنویسم
شعر با احترام بنویسم
گفتمت کوه، باز کم گفتم
به همان شیوهی خودم گفتم
خواندمت نور، بیش از آن هستی
برتر از وصف شاعران هستی
دختر و خواهر ولی خدا
همه جا یاور ولی خدا
عصمت الله، دختر معصوم
سینهات مهبط تمام علوم
آینه زادهای و آینهای
اِسماً و رسماً عین آمنهای
در دلِ ما بروبیا داری
عطر و بوی حسین را داری
نوهی فاتح حنین تویی
آنکه دل برده از حسین، تویی
متقن است این حدیث، صد در صد
دوست دارد حسین بیش از حد_
خانهای را که تو در آن هستی
عشقِ بابا، سکینه جان هستی
دختر ماه و آفتابی تو
دستپرودهی ربابی تو
مستحق نوازش عباس
ذکر نامت نیایش عباس
به حیایت کسی ندارد شک
زینبی در قوارهای کوچک
عمه سنجاق بر سرت میزد
بوسه از روی معجرت میزد
وارث اقتدار فاطمهای
مظهری از وقار فاطمهای
در گلویت طنینِ غُرَّنده
خطبهات تند و تیز و برنده
خطبهات تیغ ذوالفقارت شد
کوفه از مرد و زن دچارت شد
خطبهات شد مفتح الابواب
مرحبا شیرْدخترِ ارباب
دیدنی بود نُطق حیدریات
جلوات علیِ اکبریات
همه دیدند انقلابت را
نور جاریِ در حجابت را
روسریِ دگر نیاز نشد
گره معجر تو باز نشد
مدح ناب تو را روایت گفت
از بزرگیات، از عفافت گفت
روزگاری شُدید عازم حج
خبر آمد که در مراسم حج
گرم تکبیر، غرق در صلوات
موقع رمی تک تک جمرات
ریگ از دست خستهات افتاد
کی به مکروه، نفْس تو تن داد؟
نفْس پاک تو کی بهانه گرفت؟
خاتمت کفر را نشانه گرفت
همسفر بود اگرچه دور و برت
نشدی وامدار همسفرت
نشدی خم که ریگ برداری
شرم داری چه شرمِ بسیاری
شام اما نظارهات کردند
ملاء عام اشارهات کردند
"وابتلاکم بنا " ی تو روضهست
بُغضِ در گفتههای تو روضهست
لحن نامحرمان عذابت داد
شمر با ناسزا جوابت داد
با دلی غرق درد و غم رفتی
بین بزم شراب هم رفتی
آب پیش رباب میخوردند
پیش چشمت شراب میخوردند
سرِ در بین تشت را دیدی
هر چه آنجا گذشت را دیدی
بی جهت گیسویت سپید نشد
"خیزران خسته شد، یزید نشد"
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینۀ تمام نمای رباب بود
نامش که بود آمنه، مادر سکینه خواند
کآرام بخش جان و دل مام و باب بود
پیوند بست عشق حسین و رباب را
یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود
این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی همرکاب بود
در کربلا حماسۀ اشک و پیام داشت
گلواژۀ قیام و گل انقلاب بود
او را اگر حسین به همراه برده است
نِی حُسن اتفاق که یک انتخاب بود
در پاسخ عطش زدۀ نوگلان عشق
آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود
لبهای خشک و تشنۀ او را به هر سؤال
یک مدّ آه، فاصله، وقت جواب بود
میکرد نالهاش جگر سنگ را کباب
از بس دلش ز آتش غمها کباب بود
دشمن اگرچه معجر او برده است باز
در پردۀ جلال خدا در حجاب بود
از یاد قتلهگاه و شهیدان سر جدا
نقش ضمیر او شب و روز التهاب بود
در یاد، داشت آن شب و روزی که از عطش
طوفان خیمه زمزمۀ آب آب بود
در یاد، داشت آن شب و روزی که اصغرش
از آب و شیر مانده و در پیچ و تاب بود
در یاد، داشت آن که رخ شیرخواره را
آهسته بوسه میزد و او گرم خواب بود
در یاد، داشت آن که به مقتل دوید و دید
خورشید پاره پاره به روی تراب بود
آن ناز پروریدۀ دامان افتخار
کی جای او خرابهی شام خراب بود
در آفتابِ گرمِ بیابانِ راه شام
سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هرچند "آمنه"ست و "امینه"، ولی حسین
نام تو را سکینهی خود کرده انتخاب
دربارهی مقام بلند تو گفتهاند:
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را
شد "فخرةالنسا" لقب از "سیدالشباب"
از آن زمان که راویهی "شیعتی" شدی
دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب
در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم
شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب
درد تو را شنیدهام از سهلساعدی
داغ تو را گرفتهام از مجلس شراب
آتش گرفت سینهی دشمن برای تو
حتی دل یزید شد از داغ تو کباب
"بس کن که نالهات جگرم را کباب کرد!"
این حرف را شنیدهای از فاطمه بهخواب
رویش سیاه باد و دودستش بریده باد
هرکس که دستهای تو را بسته با طناب
هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است
هرچند رأس رفته به نی، برده از تو تاب
یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد
گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب
با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟
وقتی که سُم اسب گرفت از گلش گلاب...
ای روضهخوانِ واقعهی کربلا! بگو؛
با اشک خود چگونه بهپا کردی انقلاب
سرهای غیرتی سر نی سنگ خوردهاند
تا دشمن از شما نتواند برد حجاب
ای بشکند دهان قلمهای روزگار
وقتی کم است نام تو در این همه کتاب
شأن تو باشکوهتر از حرفهای ماست
هرکس دروغ بسته به تو خانهاش خراب!
باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج
زیرا دعای خستهدلان هست مستجاب...
✍ #مجتبی_خرسندی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینهای
آیینهدار حُسن حسینی، سکینهای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمهات به صبر نداری قرینهای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرا رکن زینبی
دشمن ذلیل عزّ و وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیدهای
تو خصم را به بند حقارت کشیدهای
روی تو آفتاب تماشای باب بود
آئینهی تمام نمای رباب بود
در منطق تو معجزهی نطق مرتضی
پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود
از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی
در قتلگه ز بردن چادر گریستی
در مجلس یزید که قلبت کباب بود
دیدی میان طشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود
بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود
فریاد و آه و اشک و غم از گریهی تو سوخت
حتی دل یزید هم از گریهی تو سوخت
گاهی صدای گریهی اصغر شنیدهای
گه ناله در شهادت اکبر کشیدهای
گاهی به روی خار مغیلان دویدهای
گه حنجر بریده به گودال دیدهای
در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است
الحق تو را مقاومت و صبر زینب است
ای یادگار فاطمه! ای دختر حسین!
همگام زینبینی و هم سنگر حسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی تو پیام آور حسین
هر خانهای که هست رباب و سکینهاش
باشد صفای روضهی شهر مدینهاش
تو مصحف حسین و بهشت است دامنت
بر صفحهی جمال فروزنده احسنَت
پامال حرمتت شده از جور دشمنت
با تازیانه آیه نوشتند بر تنت
تو راز ناشنیده ز بابا شنیدهای
تو قاصد پیام گلوی بریدهای
ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو
دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو
پیوسته باد باغ شهادت بهار تو
تا روز حشر گریهی "میثم" نثار تو
قلب حسین و چشم و چراغ مدینهای
سر تا قدم جلال و وقار و سکینهای
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#حضرت_سكينه علیهاالسلام:
چون پدرم كشته شد، آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم، حالت اغما و بیهوشى بر من روى داد در آن حال شنيدم پدرم میفرمود:
شيعتى ما اِن شربتم، ماءَ عَذب فاذكرونى
اِذ سمعتم بغريبٍ اَو شهيد فاندبونی...
📗 منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج۲، ص۹۳۰؛ به نقل از مصباح کفعمی، ص۹۶۷.
🔸آیات شگفت🔸
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
میرسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
«شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی»
راه را گم کرده بودم، آخر آیا میرسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربتها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را میشنیدم:
«اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم میشدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز میشد از میان قتلگاهش...
«لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی»
میزد آتش بر جهانی غربت بیانتهایش
کودک ششماهه هم میخواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سهشعبه ربنایش
کاش آنجا آب میشد آب از هُرم صدایش:
«كَيْفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ يَرْحَمُونی»
بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بیتاب میشد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بیقراری
میسرود این اشکها را تا بماند یادگاری:
«وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی»
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
ای كرامت را تو مَجلای تمام!
حضرتت باب الكرم، بنت الكرام
با كلام الله ناطق هم كلام
ای سكینه! بر كراماتت سلام!
مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت، غرق و مجذوب خدا
گوهر دردانهی ناز حسین
دختر همراز و دمساز حسین
جدّهات انسیة الحورا، تو حور
چشمهی خورشید را یك لُمعه نور
زینت استی گوشوار عرش را
سرور استی بانوان فرش را
ای سكینه! مسكنت دامان عشق!
سورهی والنّجم در قرآن عشق
قلب مادر از تو تسكین دیده است
ز آن سكینه مادرت نامیده است
معرفت بُرده است در كیوان تو را
خوانده مولا «خَیرَة النِّسوان» تو را
برترین زنهای عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن
در دل كوثر، طهارت كردهای
پنج حجّت را زیارت كردهای
در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار
آفتابی خود كه عمری در حجاب
بودهای در سایهسار آفتاب
ای وقار از دامنت آویخته!
هر نگاهت با عفاف آمیخته
چشمت از زمزم، دهان از كوثر است
نامت از طوبی، نشان از كوثر است
مهر و ماه معرفت را كوكبی
در جلالت هم قِران زینبی
هم نشینی با امامت، با امام
دیدهای ماه ولایت را تمام
ای فصاحت بی نوایت، بینوا
صد نوا از نای تو در نینوا
ای سكینه! ای همآغوش بلا!
وی تو سكّاندار فُلك كربلا!
مرد میدانی ولیكن در حجاب
با امام عصر خود پا در ركاب
حرف حق، نطق تو را شمشیر كرد
شیرهی جان ربابت شیر كرد
در اسارت، نقش ایفا كردهای
پا به پای عمّه غوغا كردهای
در حرم، در خیمهگه، در قتلگاه
در مسیر كوفه و شام سیاه،
میدرخشد نام تو، گفتار تو
اشك تو، ایمان تو، ایثار تو
جامهی خون و شرف پوشیدهای
تشنگی را با پدر نوشیدهای
خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظُهر عطش
از عطش گر چه ز پا افتادهای
سهم آب خود به طفلان دادهای
در مصائب، پایداری كردهای
عمّه را با صبر، یاری كردهای
بانوان را دلنوازِ پُرتوان
كودكان را سرپرست مهربان
دختری و صبر و همّت این چنین!
مرحبا بر صبرت! ای صبر آفرین!
در وداع آخرینت با حسین
كز حرم برخاست بانگ «یا حسین»
اوّلین كس را كه مولا یاد كرد
نام شیرین تو را فریاد كرد
كای سكینه! حامی ایتام باش
ای دلْ آرام حسین! آرام باش
قطرههای اشك بر سیما مزن
شعلههای درد بر دلها مزن
مَنگرم با چشم گریان، دخترم!
قلب بابا را مسوزان، دخترم!
پیشتر آ نزد بابا، پیشتر
گریهها در پیش داری بیشتر
بعد تودیع حرم با التهاب
دست بر شمشیر زد، پا در ركاب
رفت در میدان و دیگر برنگشت
برنگشت و از تن و از سر گذشت
رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا كه دیدی بر فراز نی، سرش
دیدی اندر خون، دو نیم است آفتاب
نیمهای بر نیزه، نیمی بر تراب
چون رسیدی در حریم قتلگاه
معجر دیگر به سر كردی ز آه
طاقت از كف داده و دل باختی
خویش را بر خاك و خون انداختی
یافتی قرآن حق را جزو جزو
جسم خونین پدر را عضو عضو
یوسفت در بین گرگان مانده بود
جسم ثارالله، عریان مانده بود
بر زیارت كردن سبط رسول
چون نبودت مهلت اذن دخول،
ز آن زیارت در فضا هنگامه شد
پارههای دل، زیارتنامه شد
پیكری دیدی ولیكن سر جدا
جمله اعضایش ز یكدیگر جدا
زآن تن پامال، اثر باقی نبود
سینه و پشتی دگر باقی نبود
چارسویش حجلهی خون بسته بود
استخوان در استخوان بشكسته بود
در وداع سینهسوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن
تا گرفتی آن تن صد چاک را
سوخت آهت خیمهی افلاک را
زخمهایش بوسه باران ساختی
مرهمی بر جسم عریان ساختی
روح بیتابت ز نو در تب نشست
خاک و خون زآن بوسهات بر لب نشست
خاک مقتل شد ز اشک تو خجل
تا سرودی این سخن از سوز دل:
این بیابان گر شود از شب، سیاه
بر كه آرد دخترت بابا! پناه؟
«این بیابان، جای خواب ناز نیست
ایمن از صیّاد تیرانداز نیست»
ماه محمل! باز انجم را بخوان
«شیعتی مَهما شَرِبتُم» را بخوان
ای تجلّای حرم! نور خیام!
چلْچراغ كوفه و قندیل شام!
سوخت این جا از غمت كِلک و كلام
عمّه جان! بر روح والایت سلام!
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
سرها به نیزه رفته و تنهاست بر زمین
داغی ندیده صفحهی تاریخ اینچنین
افتاده بود عرش خداوند روی خاک
وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...»
اما در آن میانه علم را بلند کرد
با عزت و وقار زنی از تبار دین
جانم فدای شیرزن و خطبهاش، که گفت؛
«صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّالعالَمین...»
آری، صدا صدای رسای سکینه بود
در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین
آتش گرفت منبر شام و دل یزید
از آن خطاب حیدری و لحن آتشین
شأن و شکوه و شوکت خود را به رخ کشید
با آن که بود لشکر کفّار در کمین
گفت: ای گروه ظالم! با اهلبیت حق
کاری که کردهاید، نکردند مشرکین!
اف بر شما که پاس امانت نداشتید
در حق خانوادهی پیغمبر امین
ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم»*
ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین!
گیرم که پر شدهست جهان از یزیدیان
گیرم که سربهسر شده عالم پر از لعین
گیرم که آمدهست هزاران غم از یسار
گیرم هزار داغ رسیدهست از یمین
گیرم تبر شدند تمام درختها
گیرم که مارها زده بیرون از آستین
اما هزارشکر که نام «حسین» ما
شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین
این نام در دوعالم از این پس زبانزد است
وقتی به نام نامی حق است همنشین
حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید
هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حقآفرین»
تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت
پس با شما نشانهی ننگ است بر جبین
بر کشتههای کربوبلا نوحه میکنند
در عرش حق ملائکه با نالهی حزین
صبح و مسا امام زمان گریه میکند
بر این مصیبت و غمعظمی که شد قرین
پایان این معادله اما خوش است، خوش
تا از مناره میرسد این صوت دلنشین؛
از بام کعبه، حضرت خورشید اهلبیت
آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین.
✍ #مجتبی_خرسندی
*عبارتی از خطبه حضرت سکینه (س) در کوفه: یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ!... تَبّاً لَکُمْ
ای اهل کوفه!... هلاکت بر شما باد!
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
ای سامرهات قبلهی دل، کعبهی جانها
ای سفرهی احسان تو پیوسته جهانها
ای عبد خداوند و خداوندِ زمانها
ای پایهی قدر و شرفت فوق مکانها
آگاه ز اسرار عیانها و نهانها
کوتاه به مدح تو و وصف تو زبانها
ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود
وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود
هم قبلهی حاجاتی و هم حجت معبود
هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود
غیر از تو که باشد پدرِ مهدی موعود؟
مهدی که بهار آرد در فصلِ خزانها
ای جان جهان ای همه جانها به فدایت
ای نام نکویت حَسَن، ای حُسنِ خدایت
خورشید پناه آرد در ظلِّ لوایت
امضای عبادات همه مهر ولایت
بالاتر از آنی که بگویند ثنایت
بر اوج جلالت نرسد وهم و گمانها
در وصف تو اشیاء زبانند زبانند
جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند
گلهای جنان بیتو خزانند خزانند
با آنکه مقام تو ندانند ندانند
پیوسته روانند روانند روانند
تا دور مزار تو بگردند روانها
بوی خوش جنت ز غبار قدم توست
عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست
حاتم که کریم است، گدای درم توست
تو دست خدا هستی و هستی کرم توست
تنهـا نـه فقـط سامرهی دل حرم توست
هر جا نگرم از تو عیان است نشانها
تو درِّ گرانمایهی دَه بحر کمالی
تو مهر فروزانِ سماواتِ جلالی
تو عبد، ولی عبد خداوند جمالی
احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی
دوم حسن از حسن خدای متعالی
ای شاهد حُسن ازلت چشم زمانها
ای خلقِ سماوات و زمین خاک در تو
ای چار علی آمده جد و پدر تو
ای منتقم آل محمّد پسر تو
پیوسته سلام از طـرف دادگر تو
بر مهدی و بر نرجس نیکو سیَر تو
مهدی که بُوَد در کف او خط امانها
::
ای در جگر شیعه شررهای غم تو
ای ارث تو از مادر تو عمر کم تو
با آنکه بوَد عرش به ظلِّ علم تو
خم شد کمر چرخ ز بار الم تو
دارند به یادت همه در سینه فغانها
با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بود
از نور تو لبریز دل جن و بشر بود
وز علم تو دشمن را احساس خطر بود
هر جا که خبر بود، فقط از تو خبر بود
پیوسته تو را قوت و غذا خونِ جگر بود
پُر بود دلت روز و شب از درد نهانها
افسوس که شد گلشن عمر تو خزانی
آه ای جگرت سوخته از سوز نهانی
دادند تو را زهر در ایام جوانی
جان شد به لبت از ستم دشمن جانی
شد کار محبان ز غمت مرثیهخوانی
جوشید شرار از نفس مرثیهخوانها
بگذار که با سوز جگر یار تو باشم
بگذار که پیوسته گرفتار تو باشم
هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم
افتاده به خاک ره زوّار تو باشم
با مهدی موعود عزادار تو باشم
هر چند بوَد شرح غمت فوق بیانها
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح
اى آفتاب مهرِ تو روشنگرِ وجود
در پیشگاهِ حکمِ تو ذرات، در سجود
اى میر عسکرى لقب، اى فاطمى نسب
آن را که نیست مهر تو، از زندگى چه سود؟
علمت محیط، بر همه ذراتِ کائنات
فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود
تاریخ تابناکِ حیاتت، گر اندک است
بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود
عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو
زنگار کفر از دل نصرانیان زُدود
این افتخار گشته نصیبت که از شرف
در خانهی تو مُصلحِ کُل دیده برگشود
اى قبلهی مراد که در "بِرکَةُ السَّباع"
شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود
قربان دیدهاى که به بزم تو فاش دید
جاى قدوم عیسىٖ و موسىٖ و شیث و هود
قرآنِ ناطقى تو و قرآن پاک را
الحق مفسّرى ز تو شایستهتر نبود
دشمن بدین کلام ستاید تو را که نیست...
در روزگار، چون تو به فضل و کمال و جود
_شادى به نزد مردم غمدیده نارواست_
جانها فداى لعل لبت کاین سخن سرود
مدح شما، ز عهده ی مردم بُرون بُوَد
اى خاندان پاک! که یزدانتان ستود
از نعمت ولاى شما خاندانِ وحى
منّت نهاد بر همگان، خالقِ وَدود...
✍ مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e