eitaa logo
🇮🇷حامی انقلابی🇮🇷
467 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
51 فایل
🔸️کانال حامی دکتر وحید یامین پور ✔حمایت از نیروی انقلابی،حمایت از انقلاب است🇮🇷 ادمین @hami_enghelabi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از وحید یامین پور
چه خوب گفت: "در جهان مجازی امروز، روایت از تبلیغات قابل تشخیص نیست." همه می‌خواهند چیزی را به تو بفروشند. زندگی‌شان را، عقیده‌شان را، تفریح‌شان را، عبادتشان را، حتی بزرگترین غم‌شان را. گویندگان به بازاریابی مشغولند؛ روایت ناپدید شده و جایش را تبلیغات گرفته؛ این یعنی پایان اعتماد به شنیده‌ها و دیده‌ها. اگر کسی پیدا شد که نخواست چیزی به من بفروشد، رهایش نخواهم کرد. ➕️ @Yaminpour
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 | فاموتیدین، ترامپ و باقی قضایا... 👈 جمعی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور، صبح شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. رسانه KHAMENEI.IR در گزارشی به قلم آقای حامد عسکری، نویسنده و شاعر روایتی از این دیدار را منتشر میکند. 🔹 همه لباس قشنگ‌هاشان را پوشیده‌اند، از همه‌ی ایران هستند، کرد، بلوچ، عرب، قشقایی، لر... اقوامی هستند که لباس‌هاشان را می‌بینم. پس کله‌ها همه خط شده، خیلی‌ها معلوم است کت و شلوار تازه خریده‌اند، خوبی دیدار با حضرتش این است که نیست امکان دارد توی تلویزیون یک قاب دشت کنند سر همین، تر و تمیزند... همه عطر و گلاب زده‌اند‌. 🔹 یک ورقه‌ی کوچک می‌دهند دستم. یک سرود نوشته‌اند، مداحی چند خطی از مولا می‌خواند، تمام این سال‌هایی که اینجا حضور داشته‌ام یک بار ندیدم صدا خراب که هیچ، یک سوت کوچک، یک هوم نارسا بکشد، همه چیز نظم و قاعده دارد. کاش تسری می‌کرد به کل اجزای مملکت. آهان این را هم بگویم، اینجا همه چیز ایرانی است، ساخت ایران است، از کولرها بگیر تا کلوچه‌ها و پرده‌ها و زیلوها... بی‌خود نیست انتهای خیابان کشوردوست می‌نشیند. 🔹 پرده‌ی سبز باز می‌شود، آقا به جایگاه می‌آیند، جمعیت بلند می‌شود، تکبیر و شعار و صلوات بازارش داغ است، چقدر با چشمهایشان قشنگ میزبانی می‌کنند، چقدر خوب نگاهشان را تقسیم می‌کنند، چقدر در نگاه کردن هم عدالت دارد این مرد، دست بلند می‌کنند. بفرمایی می‌زنند و همه می‌نشینند. 🔍 مطالعه متن کامل روایت:👇 khl.ink/f/60216
هدایت شده از وحید یامین پور
خبر سقوط هلی‌کوپتر رو در یک جلسه رسمی گفتن. عصر همون روز کوفتی‌. همه گوشی به‌دست‌ دنبال خبر جدید بودیم. من یهو با خودم گفتم تو این شـرایط بعید نیست اراذل و اوباش و براندازها بریزن تو خیابون و مملکت رو تق‌ولق کنن. ابلیس و تخم و ترکه‌اش مترصد "اتفاقات سخت ناگهانی" هستن همیشه. آب که گل‌آلود بشه، همه اینا ماهی‌گیر میشن. خبر شهادت قطعی شد. مردم، انگار که عزادار برادر بزرگتر، عزادار یک دوست قدیمی، عزادار یک آشنای نزدیک... بعضیا یه طور عجیبی گریه می‌کردن. منو یاد اون فامیل‌هایی مینداختن که چند سال قهر بودن و امروز و فردا میکردن تا بهانه پیدا کنن برای آشتی؛ و حالا دیر شده بود. اومده بودن تشییع برای آشتی. دلتنگ کسی که گمان نمیکردن روزی دلتنگش بشن. "اتفاقات سخت ناگهانی" عجب چیز عجیبیه. انگار درِ صندوقچه عواطف قدیمی و خاطرات مشترکِ فراموش شده، باز میشه و آدم تازه اصل و اساس چیزها رو به‌یاد میاره. "فقدان" حسّ غریبیه که در شرایط عادی پیداش نمیشه؛ وقتی پیدا شد، "شُکر" هم باهاش میاد و اونوقت همه انگار از همیشه مهربون‌تر هستن، از همیشه بهم نزدیکتر. اون اتفاق سخت ناگهانی، چیزی رو تق‌ولق نکرد.‌ انگار میلیون‌ها نفری که اومدن خداحافظی با شهدا، با پاهاشون میخ‌های جدیدی کوبیدن به زمین، به جغرافیا، به تاریخ. ➕️ @Yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
سه ساعت و ۱۵ دقیقه به سمت شرق